مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

يكى از دوستان بسيار نزديك على (عليه السلام) بنام نجاشى از قبيله بنى نخع در اثر وسوسه مرد نابكارى در ماه رمضان شراب خورده و بد مستى كرد اين جريان به على (عليه السلام) گزارش گرديد حضرت او را احضار فرمود پس از تحقيق و مسلم شدن قضيه، دستور داد يكصد تازيانه باو زدند.
يكى از فاميل‏هاى سرشناس او حضرت را بخاطر اين عمل كه مى‏پنداشت آبروى خانوادگى‏شان را برده است، مورد انتقاد شديد قرار داد و گفت همين كارهاى تو باعث ميشود كه دوستانت از تو رنجيده خاطر شده و به صف دشمنانت به پيوندند!.
شاه ولايت فرمود مگر من برخلاف حق و عدالت، كارى كرده‏ام؟! اين خدا است كه بما امر ميكند اى مؤمنين براى خدا قيام كنيد و بانصاف و عدالت گواهى دهيد، دشمنى با قومى شما را وادار نكند كه از عدالت بيرون رويد، عدالت كنيد كه به پرهيزكارى نزديك‏تر است و از خدا بترسيد كه از اعمالتان با خبر است260. و من در اجراى عدالت و فرمان خدا از هيچ چيز هراس و ملاحظه نخواهم داشت261.

على به استاندار كوفه حد ميزند

على بدوران حكومت عثمان به وليد بن عقبه حد جارى نمود در حاليكه عثمان ميل نداشت باو حد جارى شود و شهود را كه بر شرابخوارى وليد شهادت داده بودند تازيانه زده و تهديد كرده بود، وقتيكه على (عليه السلام) شنيد به عثمان اعتراض نمود و عثمان بالاجبار اجراء حد را بروليد قبول كرد ولكن كسى جرأت نمى‏كرد اجراء كند وقتيكه على (عليه السلام) شنيد تازيانه بدست گرفت وارد خانه عثمان شد وليد را زير ضربات تازيانه قرار داد (براى تفضيل اين موضوع به جلد دوم ستاره‏هاى فضيلت نگارنده صفحه 26 رجوع شود).

[ جمعه 27 مهر 1391برچسب:على به دوست خود تازيانه ميزند, ] [ 8:52 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

در اكثر كشورهاى مترقى همانطور كه حقوق سياه و سفيد در مرحله اول و دوم مساوى نيست در مرحله اجراء حكم هم برابر نيستند و چنانچه لايحه حقوق مدنى كه در آن تساوى حقوق سپيد و سياه منظور شده وسيله كندى به كنگره امريكا تسليم شد طرفداران اختلاف طبقاتى و تبعيضات نژادى با ترور رياست جمهورى، از تصويب آن جلوگيرى كردند و اگر بفرض محال بتصويب هم ميرسيد در مقام اجراء الغاء ميگرديد.
بطوريكه در مطبوعات رسمى خوانديم رابين و پرسيا كه متهم به قتل سه جوان سياه پوست بودند در دادگاه روى دو مبل راحت لم داده و پا روى پا مى‏انداختند و مرتب ميخنديدند و دادگاه را دست مى‏انداختند و ذرت بو داده ميخوردند! و نيز محمد على كلى ميگفت از دادگاهى كه قضات آن، همه سفيد پوست هستند انتظار عدالت غلط است.
همان پديده آورندگان سازمان ملل، تصويب كنندگان اعلاميه حقوق بشر در مقام عمل منافع شخصى خود را بر ديگران مقدم داشته بعنوان حق و تو از اجراء عدالت و مساوات مانع ميشوند!.
اما اسلام برخلاف روش آنان شاه و رعيت، فقير و غنى، شريف و وضيع، سياه و سفيد، مرد و زن، همه و همه را در برابر اجراء قانون يكسان مى‏بيند و از هر نوع جانب دارى بيجا امتناع ميورزد.
قرآن مجيد بمردم دستور ميدهد كه هر گاه در ميان مردم حكم كرديد بايد بعدالت حكم كنيد فاذا حكمتم بين الناس فاحكموا بالعدل255.
قرآن در مقام شهادت و قضاوت جهات دوستى و دشمنى را الغاء نموده و دستور به رعايت عدالت و رضايت خدا كرده است كونوا قوامين لله شهداء بالقسط و لايجرمنكم شنئان قوم على الا تعدلوا256 بمنظور خدا قيام كنيد و شهادت را عادلانه نمائيد و دشمنى اشخاص شما را از راه عدالت منحرف نسازد. و در سوره نساء گويد ولو شهادت بر عليه خود و يا پدر و مادر و يا نزديكان خودتان باشد از راه عدالت منحرف نباشيد كونوا قوامين بالقسط شهداء لله ولو على انفسكم اوالوالدين و الاقربين257.
ما در طول تاريخ نمونه‏هاى زنده‏اى از پيشوايان دين و جانشينان پيغمبر اسلام مى‏يابيم كه اصل مساوات در مرحله اجراى قوانين بشكل بسيار جالب و آموزنده‏اى بچشم ميخورد:
1-
پيغمبر اكرم در فتح مكه به ابن خطل شاعر، حدى جارى ميكرد و ميفرمود الكعبة لاتعيذ عاصياً و لاتمنع من اقامة حد واجب كعبه هرگز پناه نمى‏دهد و مانع نميشود از اقامه حد واجب258.
2-
فاطمه مخزوميه از زنان بانفوذ جامعه عربى قبل از اسلام بود پس از مسلمانى مرتكب دزدى شد، سران قبيله بنى مخزوم بسيار نگران شدند زيرا ميدانستند بحكم اسلام بايد دست وى قطع گردد و اين عمل لطمه‏اى بزرگ به قبيله آنان خواهد زد از اين جهت با همه به مشورت پرداختند كه كسى را بعنوان شفيع نزد پيغمبر بفرستند تا از گناه فاطمه شفاعت كند.
براى اين كار اسامة بن زيد غلام‏زاده و نديم پيغمبر را شايسته تشخيص دادند و غير از آن كسى جرئت اين شفاعت را نداشت لذا جريان را با اسامه در ميان گذاشتند او نيز بمنظور شفاعت شرفياب محضر رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) گرديد.
پيغمبر در حاليكه آثار غضب و خشم از چهره‏اش آشكار بود فرمود اسامه تو در تعطيل حدى از حدود خدا به شفاعت آمده‏اى؟!
آنگاه برخاست و در مجمع عمومى مهاجر و انصار خطبه زير را ايراد فرمود مردمانيكه پيش از شما زندگى ميكردند باين جهت هلاك شدند و شيرازه مليت آنان از هم گسيخته و پاره شد كه هر گاه شخص صاحب نفوذى در ميانشان مرتكب دزدى و خلاف ميشد قانون در حق او اجراء نميگرديد اما اگر افراد ضعيف و ناتوان دست بسرقت و خلافكارى دراز ميكردند حربه قانون، بر مغزشان كوفته ميشد! بخدا قسم اگر دختر من فاطمه دزدى كند دستش را قطع خواهم كرد259.

[ چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:تساوى در داورى و اجراء حكم, ] [ 7:5 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

مصقله بن هبيره از ناحيه على (عليه السلام) حاكم فارس بود به حضرتش گزارش رسيد كه وى از غنائم به فاميلها و حواشى خود بيشتر از ديگران ميدهد على (عليه السلام) نامه تهديدآميزى براى او نوشت و در آخر آن اينطور مرقوم فرمود: الا و ان حق قبلك و قبلنا من المسلمين فى قسمه هذا الفى‏ء سواء آگاه باش حق كسيكه نزد تو و نزد ما است از مسلمانان در توزيع اين مالها يكسان است252.
ابن ابى رافع ميگويد من خازن بيت المال و كاتب على (عليه السلام) بودم و گردن‏بند مرواريد گرانبهائى كه در ضمن غنائم وارد بيت‏المال شده و يكى از دختران على (عليه السلام) اوصاف گردنبند را شنيده بود كسى پيش من فرستاد كه عيد قربان در پيش است چند روز آنرا برسم امانت به من بده.
من گردنبند را بشرط ضمانت بمدت سه روز به دختر على (عليه السلام) دادم ناگهان چشم على (عليه السلام) به گردنبند افتاده و شناخته و از دخترش توضيح خواسته بود، دخترش ماجرا را براى را براى حضرتش توضيح داده بود.
امام مرا احضار كرد و گفت آيا به ملت و مسلمانها خيانت ميكنى؟ گفتم بخدا پناه ميبرم از اينكه خائن مسلمين باشم.
فرمود پس چرا بدختر من فلان گردنبند را بى‏دستور من و رضايت مسلمين عاريت دادى؟!
گفتم يا على او دختر شما است و از من برسم عاريت و ضمان درخواست كرد و من چگونه امتناع مى‏ورزيدم.
امام فرمود هم‏اكنون آنرا بازستان و سرجايش بگذار مبادا ديگر چنين كارى كنى كه ترا كيفر ميكنم!.
اين بيان بگوش دختر على (عليه السلام) رسيد به پدر گفت من كه دختر و پاره تن تو هستم، كيست كه در استفاده كردن از آن گردنبند از من سزاوارتر باشد؟.
على (عليه السلام) فرمود لاتذهبى بنفسك عن الحق، اكل نساء المهاجرين و الانصار يتزين فى مثل هذا العيد بمثل هذا پا را از حق فراتر منه، آيا همه زنهاى مهاجر و انصار در چنين روزى، اينگونه خود را آرايش و زينت ميكنند253؟!.
على (عليه السلام) زن عجميه را با زن عربيه بى تفاوت قرار داد و خواهرش ام هانى را با كنيزش بالسويه انعام كرد و امام حسن (عليه السلام) را از لباس برنس ممنوع ساخت و دامادش را با دخترش زينب مأيوس برگردانيد. (به تفاصيل اين مطالب به آخر جلد دوم ستاره‏هاى فضيلت فصل حكومت على (عليه السلام) رجوع شود).
على در اين رعايت اصول مسلمه حقوق انسانى از رسول اكرم پيروى ميكرد وقتى كه داماد آنحضرت ابى العاص ابن ربيع در جنگ بدر بدست مسلمانان اسير شد و قرار بود هر كدام از آنها را در برابر (فدبه) كه بنا بگفته تاريخ چهار هزار در هم بود آزاد نمايند، قريش براى آزادى اسيران اموالى فرستادند كه در ميان آن گردن‏بندى بود كه زينب دختر پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم)، براى آزادى شوهرش ابى‏العاص فرستاده بود اين گردنبند از خديجه همسر با وفاى پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) بارث يا در ضمن اموال جهازيه به زينب رسيده بود.
پيغمبر اسلام وقتيكه چشمش بگردنبند افتاد سخت متأثر شد اصحاب علت آنرا پرسيدند فرمود از ديدن اين گردنبند كه يادگار خديجه است بياد وفا و زحمات بيدريغ او كه در راه اسلام تحمل كرده است افتادم از اين جهت خاطرم آزرده شد.
اصحاب عرضه داشتند يا رسول‏الله گردنبند زينب را بخودش برگردانيد و همسر او را هم بلاعوض آزاد سازيد پيغمبر فرمود اين حق شما است هر طوريكه تصميم بگيريد اختيار داريد من هيچگاه شما را مجبور نخواهم كرد؛ اصحاب گردن‏بند را با ميل خود برگردانيده و اسير را نيز آزاد كردند254.

[ چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:نامه تهديد به مصقله بن هبيره, ] [ 7:2 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

از آنجا كه افراد بشر از لحاظ انسانيت با هم برابر و از نظر آفرينش بى‏تفاوت هستند از اين جهت اسلام آنانرا در حقوق انسانى نيز برابر و يكسان ميداند.
گرچه افراد بشر از جهت حالات و استعدادات و لياقت، با هم تفاوت دارند و همين رموز خلقت گاهى باعث ميشود كه بعضى از آنها از مزاياى زندگى بيشتر بهره‏مند باشند ولى بايد دانست كه اينگونه تفاوتها هيچگاه موجب امتيازات حقوقى نخواهد شد.
درست است كه يك دكتر يا مهندس يا عالم يا فقيه و يا رجال برجسته از نظر مزاياى زندگى مادى از يك كارگر معمولى ممتاز و بهره‏مندترند اما در برابر احكام حلال و حرام و حدود و ديات بى‏تفاوت هستند.
پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) اين اصل تساوى حقوق را در يك جمله طلائى بيان فرموده است: الخلق امام الحق سواء يعنى مردم در برابر قانون مساوى هستند246.
و نيز فرموده الناس كلهم سواء كاسنان المشط مردم همه‏شان برابرند چون دندانه‏هاى شانه247.
على (عليه السلام) ميفرمايد واعلموا ان الناس عندنا اسوه بدانيد مردم در نزد ما يكسان و برابر هستند248.
و نيز فرموده وليكن امر الناس عندك فى الحق سواء يعنى بايد وضع مردم، در مورد حق در نزد تو برابر و يكسان باشد249 و معلوم است اين جمله در مقام دستور و فرمان به حكام و استاندارها صادر شده كه در مقام رعايت حقوق بطور تساوى و بى‏تفاوت منظور كنند.
و در جاى ديگر درباره مساوات مردم در برابر قانون چنين فرموده الحق لايجرى لاحد الاجرى الاجرى عليه و لايجرى عليه الاجرى له قانون بنفع كسى قرار داده نشده مگر آنكه بر عليه او هم جارى خواهد شد و باز بر ضرر كسى قانون نيست مگر آنكه بر نفع او هم خواهد شد250.
در دستور العملى كه به مالك اشتر مى‏نويسد در تساوى حقوق مردم چنين مى‏فرمايد واجعل لهم قسماً من بيت المال و قسماً من غلات صوافى الاسلام فى كل بلد فان الاقصى منهم مثل الذى للادنى قسمتى از بيت المال و قسمتى هم از محصول زمينهاى اسلامى را به نيازمندان و بينوايان و افراد محروم اختصاص بده زيرا براى دور همان حقى است كه براى نزديك است251.

[ چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:اسلام و تساوى در حقوق و حكم, ] [ 7:0 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

گرچه ميان فرد مسلمان و يك فرد غير مسلمان وحدت مذهبى وجود ندارد تا رفتار مسلمانان با او رفتار ناشى از روح اخوت اسلامى باشد ولكن قرآن درباره آنان بشرط آنكه محارب نباشند دستور خوش رفتارى و انصاف و عدالت داده بعلت آنكه آنها نيز انسانند لاينهاكم الله عن الذين لم يقاتلو كم فى الدين ولم يخرجوكم من دياركم ان تبروهم و تقسطوا اليهم ان الله يحب المقسطين235 خدا شما را از دوستى آنانكه با شما در دين قتال و دشمنى نكرده و از ديارتان بيرون ننمودند نهى نميكند تا از آنها بيزارى جوئيد بلكه با آنها بعدالت و انصاف رفتار كنيد كه خداوند مردم عادل و دادگر را دوست ميدارد. على (عليه السلام) در فرمان تاريخى خود بمالك اشتر چنين ميفرمايد با مردم با مهربانى و خوشرفتارى و نيكوئى رفتار كن مبادا با آنها مانند جانور درنده رفتار كنى مردم دو دسته‏اند:اما اخ‏لك فى الدين و اما نظير لك فى الحق236 يا با تو برادر دينى‏اند و يا در آفرينش مانند تو هستند. جابر ميگويد با پيغمبر اكرم در جائى نشسته بوديم جنازه‏اى را آوردند و از كنار ما عبور دادند پيغمبر اسلام با ديدن جنازه بعنوان احترام برخاست ما نيز برخاستيم سپس از او پرسيديم مگر اين جنازه يكنفر يهودى نبوده است؟! فرمود چرا.


ادامه مطلب
[ سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:نظر اسلام نسبت به اقوام غير مسلمان, ] [ 16:3 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

گرچه اسلام با اصل ثروت و مال در صورتيكه از مجراى مشروع تحصيل شود موافق است و مردم را به تلاش آن تشويق ميكند وابتغ فيما اتاك الله الدار الاخرة و لاتنس نصيبك من الدنيا232 ولى آنرا ملاك برترى و تفوق بر فقراء نميداند بلكه از آن جهت شديداً توبيخ و نكوهش ميكند بطوريكه در سوره سباء از فخر فروشان متول نكوهش فرموده است: و قالو انحن اكثر اموالا و اولاداً و ما نحن بمعذبين قل ان ربى يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر ولكن اكثر الناس لايعلمون و ما اموالكم و لااولادكم بالتى تقربكم عندنا زلفى الامن آمن و عمل صالحاً فاولئك لهم جزاء الضعف بما عملوا و هم بالغرفات آمنون233.
ما اموال و اولاد بيشترى داريم و لذا گرفتار عذاب نمى‏شويم، بگو پروردگارم روزى هر كس را كه بخواهد كم و يا زياد ميكند ولى بيشتر مردم نمى‏دانند، اموال و اولاد شما چيزى نيست كه شما را بخدا نزديك كند جز آنكسى كه ايمان داشته و عمل صالح انجام دهد اينان در مقابل اعماليكه كرده‏اند دو برابر پاداش دارند و در غرفه‏هاى بهشت ايمنند.

درخواست قريش و امتناع رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم)

پيغمبر اسلام كه مبعوث شد، از هر گوشه و كنار طبقات مختلف براى درك حقيقت اسلام شرفياب مى‏شدند حضرتش با گرمى از آنها پذيرائى مى‏كرد و آنچنان با آنها مجالست و معاشرت مى‏فرمود كه امتيازات مجلس هم ملغى مى‏گرديد هر گاه كسى وارد مجلس مى‏شد نمى‏توانست صدر و ذيل مجلس را تشخيص دهد زيرا با آنها حلقه وار و برادرانه دور هم مى‏نشست اين عمل بر بزرگان قريش و صاحبان زر و زور، گران آمد و نتوانستند از اعتراض بروش نامأنوس او خوددارى كنند بالاخره مطلب فاش گرديد گفتند چگونه در مجلس تو حاضر شويم در حالى كه آنهايى كه مجالس تو را تشكيل مى‏دهند يك مشت فقيران هستند.
مادامى كه اين رقم افراد را از خود دور نكرده‏اى به هيچ وجه حاضر نيستيم در مجلس تو شركت كرده و به سخنان تو گوش دهيم.
پيامبر اسلام از برآوردن خواسته‏هاى اشراف قريش امتناع ورزيد ليكن آنان تنزل كردند و گفتند پيغمبر اسلام اوقات مصاحبه و مجالست خود را تقسيم كند يكروز را به بردگان و بينوايان و روز ديگر را به اشراف و رجال و ثروتمندان مكه و قريش اختصاص دهد!
در اينجا بود كه آيه 53 تا 55 سوره انعام نازل شد: لانطرد الذين يدعون ربهم بالغداوه و العشى يريدون وجهه ما عليك من حسابهم من شيى‏ء و ما حسابك عليهم من شيى‏ء فتطردهم فتكون من الظالمين و كذالك فتنا بعضهم ببعض ليقولوا اهؤلاء من الله عليهم من بيننا اليس الله باعلم بالشاكرين.
كسانيكه بامدادان و شامگان، خداى خود را مى‏خوانند و در اين كار، جز رضاى خدا را در نظر ندارند آنان را از پيش خود مران، نه حساب آنان بر شما است و نه حساب شما بر آنان، تا آنان را برانى و از ستمكاران قرار بگيرى ما اين چنين امتحان مى‏نمائيم بعضى از ايشان رابا بعض ديگر، تا بگويند آيا خدا بر اينان كه در ميان مازيست مى‏كنند منت نهاده است؟!.234
صداسف كه اكثريت مردم جهان هنوز هم معيار برترى افراد را نسبت به يكديگر همان كثرت مال و رونق زندگى مادى مى‏دانند حتى در كشور متمدنى مانند انگلستان هنوز هم مجلس اعيان در مقابل مجلس عوام قرار دارد و در شهرها ناحيه اعيان نشين از قسمت ديگرى كه فقراء و طبقه سوم و چهارم مى‏نشينند از هم جدا است.

[ سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:ثروت وسيله تعيش است نه تفاخر, ] [ 16:2 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) افراد ضعيف و غريب و غير بومى را بعلل معنوى به پستهاى حساس انتخاب ميفرمود مثلاً زيد و پسرش اسامه را بعنوان رئيس ارتش اسلام به جنگ روميان فرستاد و بلال حبشى را كه غلام آزاد شده‏اى بيش نبود بعنوان مؤذن خود انتخاب فرمود و در بعضى وقتها كه مدينه را به قصد جنگ ترك ميفرمود بلال را والى و فرمانرواى پايتخت اسلام قرار ميداد. و از فخر فروشى متنفذين بسيار ناراحت مى‏شد.
روزى ثابت بن قيس كه بزرگ انصار و خطيب آنها بود هنگاميكه خواست كنار پيغمبر بنشيند كسيكه در جوار آن حضرت نشسته بود براى او جا نكرد ثابت عصبانى شد و آن مرد را بنام مادر يابن فلانه مورد خطاب قرار داد.
پيغمبر اسلام با ناراحتى فرمود چه كسى بود اين جمله را گفت؟ ثابت به پا ايستاد و عرض كرد من گفتم يا رسول‏الله.
پيغمبر فرمود باين چهره‏ها كه در اين مجلس نشسته‏اند با دقت بنگر او هم اطاعت كرد و نگريست. آنگاه رسول خدا فرمود چه ديدى؟! عرض كرد سفيد و سياه و سرخ پوست را ديدم.
پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود اى ثابت بدان كه تو هيچگونه امتياز و فضيلتى بر سائرين ندارى مگر بديده پرهيزكارى.
تعليمات پيغمبر اسلام در مورد الغاء نژادپرستى و امتياز طبقاتى، آنچنان تأثير عميق و سريع كرد كه در مدت كوتاهى از تمام نژادها و قبائل باسلام گرائيدند و همچون افراد يك خانواده بلكه مانند اعضاء يك پيكر دست بدست هم داده وظايف فردى و اجتماعى خود را انجام ميدادند.
گويند عمروعاص گروهى را برهبرى عبادة بن صامت كه مردى سياه و بد اندام بود، براى مذاكره مقوقس والى مصر فرستاد هنگاميكه مقوقس با آنها روبرو شد برايش گران آمد كه با مرد سياه و بداندامى مانند عبادة بن صامت گفتگو كند از هيئت اعزامى درخواست كرد كه شخص ديگرى با او مذاكره نمايد آنها گفتند چون عباده از نظر دانش و فضائل نفسانى بر همه ما برترى دارد بهمين جهت عمروعاص او را بر ما امير ساخته، و ما با فرمان امير مخالفت نميكنيم و جز او نبايد كسى با شما وارد مذاكره شود.
مقوقس از اين طرز تعليم و تربيت اسلامى در شگفت ماند و گفت چگونه ممكن است يك فرد سياه از همه شما بهتر و برتر باشد؟! آنان در پاسخ وى گفتند هيچگاه معقول نيست مقياس شخصيت اشخاص رنگ و يا نژاد آنان باشد اسلام شخصيت افراد را تنها در ايمان و عمل صالح ميداند231.
پنج قاره دنيا آسيا، اروپا، افريقا، امريكا، استراليا در نظر اسلام بى‏تفاوت است رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرموده: الارض ارض‏الله و الخلق خلقه زمين، زمين خدا، بنده هم بنده خدا است.
و روى همين اصل پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) سلمان فارسى را كه از مردم ايران بود جزء خانواده خود بحساب آورد و آن جمله معروف سلمان منا اهل البيت را درباره‏اش فرمود و بلال حبشى و صهيب رومى را از نزديكان خود بشمار آورد بدين وسيله امتياز منطقه‏اى و جغرافيائى را از بين برد.


ادامه مطلب
[ سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:افراد قوى و ضعيف بومى و غريب يكسانند, ] [ 15:59 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

محمد بن يعقوب كلينى از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) دختر عموى خود ضباعه دختر زبير بن عبدالمطلب را بمقداد كه مرد فقير و از قبيله قضاعه و شعبه بهراء و در مكه غريب بود تزويج نمود، اين تزويج بمنظور اجراء مراسم ازدواج بين طبقات مختلف بود، شما نيز از رسول خدا پيروى كنيد و بدانيد گرامى‏ترين شما در نزد خدا پرهيزكارترين شما است228.
باز كلينى در كافى از امام باقر (عليه السلام) نقل ميكند در زمان پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) شخصى از اهل يمامه بنام جويبر كه آدم كوتاه قد و بيچاره و آبله گون و از سياهان بد منظر سودان بود براى پذيرش اسلام خدمت پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) شرفياب شد و اسلام آورد.
روزى رسول خدا با نظر ترحم و عاطفه باو نگريست و فرمود اى جويبر چه خوب همسرى اختيار ميكردى تا بدينوسيله عفت خود را حفظ كرده، و يار و ياور دنيوى و اخروى را بدست مى‏آوردى.
جويبر عرض كرد پدر و مادرم فداى شما باد كدام زن است كه ميل ازدواج با من بيچاره فلك زده داشته باشد در حاليكه نه داراى حسب و نسب و نه مال و جمال هستم چه زنى رغبت زناشوئى با من خواهد نمود؟!
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود جويبر خداوند بوسيله اسلام نخوت جاهليت را پشت سر انداخته و آقائى كسانى را كه در زمان جاهليت بى‏جهت بر مردم فخر فروشى ميكردند ملغى ساخت و بآنهائيكه بدوران پيش از اسلام بيچاره و پست بودند شرف و آقائى بخشيد، آنانكه در عصر تاريك جاهليت ذليل و خوار بودند از راه اسلام عزيز گشتند، بوسيله اسلام كاخهاى موهوم خودپسندى و تفاخر قبيلگى و نژادى جاهليت واژگون گرديد.
امروز همه مردم، سفيد و سياه، قريشى و عرب و عجم، همه با هم برادرند همه از فرزندان آدم و آدم هم انسانى بود كه خداوند از خاك آفريده است محبوبترين مردم در پيشگاه خداوند مطيعترين و پرهيزكارترين آنها است.
اى جويبر امروز كسى را برتر از تو نميدانم مگر آنكه پرهيزكارى و اطاعتش نسبت بخدا از تو بيشتر باشد سپس باو فرمود برو نزد زيادبن لبيد كه از شرفاى قبيله بنى بياضه است و باو بگو من فرستاده رسول خدا هستم كه بشما برسانم پيغمبر فرموده است دخترت ذلفا را بازدواج من در آورى!
زياد بعد از شنيدن پيام رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) گفت ما دختران خود را ترويج نميكنيم مگر بكسانيكه از انصار كفوما باشند شما برويد پيش رسول خدا من هم مى‏آيم جويبر برگشت در حاليكه ميگفت بخدا قسم كه قرآن بر اين نازل نشده و پيغمبر آنرا نگفته است.
در اين هنگام ذلفا گفتگوى آنانرا از پس پرده شنيد فرياد زد و پدر خود را طلبيد و با لحن عتاب باو گفت پدر ميخواهى قرآن در مذمت تو آياتى نازل كند و رسواى جهان شوى هر چه زودتر جويبر را برگردان.
زياد شرفياب محضر رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) گرديد و پس از اداى مطلب خود، پيغمبر فرمود بدانيد كه جويبر شخصى است مؤمن و هر مرد مؤمن كفو و همشأن زن مؤمن مى‏باشد، دخترت را به ازدواج او در آور و سر از خويشاوندى او برمتاب، زياد هم فرمان حضرتش را اطاعت كرد و دخترش ذلفا را كه با اين زناشوئى موافقت داشت براى جويبر تزويج كرد229.
پيغمبر اسلام براى آنكه روش ظالمانه اختلاف طبقاتى و تبعيضات نژادى براى هميشه خانمه دهد از هر فرصتى استفاده ميكرد. مثلاً دختر عمه‏اش زينب را بازدواج غلام آزاد شده خود بنام زيد در آورد و پس از طلاق دادن زيد خودش او را بامر خداوند و دستور قرآن تزويج نمود كه سنت جاهليت را كه همسران پسر خوانده‏ها را ازدواج نمى‏كردند الغاء فرمود، قرآن شرح آنرا چنين آورده فلماقضى زيد منها و طراً زوجناكها لكى لايكون على المؤمنين حرج فى ازواج ادعيائهم اذا قضوا منهن وطراً230 وقتيكه زيد از همسرش بهره بردارى نمود او را بتو تزويج نموديم تا آنكه بر مؤمنين درباره همسران پسر خوانده‏هايشان حرجى نباشد پس از آنكه آنها را اطلاق گفتند.

پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در سال هشتم هجرت كه مكه را فتح كرد در مقابل انبوه جمعيت ايستاد و خطابه زير را كه افتخار به حسب و نسب224 در آن شديدا مورد انتقاد قرار گرفته و شرف و فضيلت در شايستگى و عمل صالح، منحصر شده است ايراد فرمود:
ايها الناس ليبلغ اشاهد الغائب ان الله تبارك و تعالى قد اذهب عنكم بالاسلام نخوه الجاهليه و التفاخر بآبائها و عشائرها ايها الناس انكم من آدم و آدم من طين الا وان خيركم عندالله و اكرمكم عليه اليوم اتقيكم و اطوعكم له225 اى مردم آنچه كه ميگويم حاضران به غائبان برسانند خداى متعال، بوسيله اسلام، نخوت و تكبر و غرور دوران جاهليت و افتخار به پدران و قبائل را از بين برده است، اى مردم همه شما از نسل آدميد و آدم نيز از گل آفريده شده است بهترين و گرامى‏ترين شما پيش خدا پرهيزكارترين و فرمانبردارترين شما نسبت به دستورات او است.

باز خطابه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)

پيغمبر اسلام در حجةالوداع كه از نسك حج فراغت يافت انبوهى از مسلمين را كه حضور داشتند مورد خطاب قرار داد و كليه تبعيضات نژادى را الغاء نمود و به برادرى و اصول هم آهنگى ترغيب فرموده چنين فرمود: ايها الناس الا ان ربكم واحد الا ان اياكم واحد الا لا فضل لعربى على العجمى و لا لعجمى على العربى و لا لاسود على احمر و لا لاحمر على اسود الا بتقوى ان اكرمكم عندالله اتقيكم الا هل بلغت؟ قالوا بلى يا رسول الله، قال فليبلغ الشاهد الغائب226.
آگاه باشيد اى مردم خالق شما يكى است آگاه باشيد پدر شما يكى است آگاه باشيد عرب را بر عجم و عجم را بر عرب و سياهپوست را بر سرخ پوست و سرخ پوست را بر سياهپوست فضيلت و برترى نيست مگر به تقوى و پرهيزكارى، بتحقيق گرامى‏ترين شما پيش خداوند پرهيزكارترين شما است آيا رسانيدم؟ همه گفتند آرى اى پيغمبر گرامى رسانيدى، فرمود پس حاضرين بر غائبين برسانند.

ابوذر صورت خود را زير پاى غلام قرار داد

روزى ابوذر غفارى صحابى با غلام سياهى در محضر پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به نزاع و مخاصمه برخاست در حين نزاع ابوذر عصبانى شد و باتندى و خشونت باو گفت اى پسر زن سياه! پيغمبر مهربان غضبناك شد و فرمود: آيا او را بواسطه مادرش سرزنش ميكنى!؟ هنوز آثار جاهليت از تو زايل نشده؟!!
آنگاه فرمود كار از حد گذشت، كار از حد گذشت، فرزند سياه پوست بر سياهپوست فضيلتى ندارد مگر از راه پرهيزكارى و عمل صالح.
چون ابوذر خود را هم پيش وجدان و هم پيش خدا و رسول، مقصر تشخيص داد فوراً صورتش را روى خاك نهاد و از آن (برده سياه) خواهش كرد برخيز صورتم را پايمال كن، تا كفاره گفتار توهين آميزم شود227.

[ دو شنبه 24 مهر 1391برچسب:گفتار پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم), ] [ 7:21 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

در خلال فصول گذشته از خرافه پرستى بشر مطالبى بيان شد يكى ديگر از همان خرافه پرستيها حكومت اختلاف طبقاتى و برترى نژادى بوده و تا چه اندازه اين عقيده نادرست در سرنوشت انسانها آثار سوء و خانمانسوز داشته است! هنگام طلوع آفتاب اسلام دنيا بشديدترين وجهى گرفتار اين نوع بيمارى جانكاه اجتماعى بوده و در تمام كشورهاى متمدن از قبيل ايران زمين و رم و يونان كه در اوج تمدن و فرهنگ قرار داشتند و عربستان و حجاز كه بطور كلى از مظاهر تمدن بى‏بهره بودند اساس زندگى مردم روى نظام ظالمانه طبقاتى و افسانه نژادى استوار بوده است.
اسلام بر خلاف سنتهاى قبيلگى و افتخارات قومى و رسوم آداب منطقه‏اى كه در آن عصر رواج كامل داشت و برخى از اقوام خود كامه از راه داشتن ثروت، شخصيت قومى، زبان، رنگ و... بر گروهاى ديگر تفاخر كرده و اين عوامل موهومى را مايه امتياز انسانى بر انسان ديگر ميدانستند و از اين رهگذر همواره غول اختلاف و جنگ و جدال و تجاوز و استعمار دندان خود را به كيان و هستى آنان فرو ميبرد و ديو كينه و نزاع سايه شوم خود را بر سر آنان گسترده داشت، قلم بطلان و نادرستى كشيد و رسماً عليه اينگونه عقائد خرافى قيام كرد.
اسلام در عين آنكه ميداند افراد بشر از لحاظ سازمان خلقت چه از نظر مظاهر مادى و چه از نظر لياقت و استعداد و مظاهر روحى يكسان نيستند و در فصل توابغ دنيا اين مطلب را روشن نموديم ولى اين نابرابرى و تفاوت جهات خلقت را ملاك برترى و امتياز بعضى بر ديگر نداسته، بلكه همه افراد بشر را از لحاظ حقوق و در برابر قانون يكسان قرار داده لا اضيع عمل عامل منكم من ذكر او انثى بعضكم من بعض218 از كردار عمل كنندگان شما كم و تلف نميكنيم چه مرد باشد يا زن، زيرا پاره همديگر هستيد.
مساواتيكه اسلام ميان افراد بشر قائل است در سه قسمت خلاصه ميشود:
1-
مساوات در اصل انسانيت.
2-
مساوات در حقوق و احكام.
3-
مساوات در قضاوت و اجراء حكم.
اما تساوى در اصل انسانيت!.
اسلام برخلاف يونانيها و روميها كه خداى قبيله خود و شهر كشور خود را از خدايان قبائل و شهرهاى ديگر متفاوت و برتر ميپنداشتند و در نتيجه خود را از ديگران برتر و بالاتر ميدانستند219 معتقد است آفريدگار تمام موجودات و تمام افراد بشر يكى است و با صراحت تمام به رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) دستور ميدهد كه اعلان كن منهم مانند شما بشرم فقط وحى بمن مخصوص است و بتحقيق خداس شما يكى است قل انما انابشر مثلكم يوحى الى انما الهكم اله واحد220 در سوره عنكبوت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) خودش را در داخل آنان نموده كه خداى ما و خداى شما يكى است و ما بهمان خدا گرويده‏ايم ... انما الهنا والهكم واحدو نحن له مسلمون221.
گو آنكه عوامل گوناگون طبيعى و جغرافيايى از قبيل آب و هوا، نحوه تغذيه، وراثت، شرائط خاص زندگى و نظائر اينها جهاتى هستند كه افراد بشر را از لحاظ نژاد، رنگ، زبان، ثروت، شغل و حتى عقايد سياسى و مذهبى متفاوت ميسازد.
ولى بعقيده اسلام اينگونه اختلافات ظاهرى در حقيقت انسانيت ايجاد برترى و امتيازات صنفى نميكند بلكه بصراحت بيان قرآن اين قبيل تفاوتها و مظاهر گوناگون را از نشانه‏هاى خداشناسى معرفى ميكند.
چطور كه گلهاى صحرا بالوان و اشكال و بوهاى مخصوص زينت يافته و تماشا كننده را تحت تأثير قرار ميدهد و بر نشاط او ميافزايد و همين اختلاف رنگها و شكلها و بوها، آنها را از هم متمايزتر ميكنند اختلاف افراد بشر هم از حيث رنگ و زبان و نژاد و اطوار خلقت از آيات و براهين توحيد است و من آياته خلق السماوات والارض و اختلاف السنتكم و الوانكم ان فى ذلك لايات للعالمين222 از نشانه‏هاى شناسائى خدا، آفرينش آسمانها و زمين و اختلاف براى جهانيان عبرتى است. و نيز در سوره نحل آيه 71 امتياز و تفاوت ثروت و ارزاق را هم بخود نسبت داده و توجيهات آن هم در فصل نوابغ دنيا گذشت يكى از نظام خلقت اختلافات بشر در رزق و ادراكات است والله فضل بعضكم على بعض فى الرزق خداوند بعض شما را بر بعض‏تان در رزق برترى داده.
نه اينكه اينگونه اختلافات دليل بر شخصيت انسانى افراد و ملاك حقانيت نظام طبقاتى و افسانه‏پرستى باشد. قرآن تمام مردم را با جمله ياايها الناس مورد خطاب قرار داده و با اصل اولى آنها متوجه ساخته كه در اصل ريشه و سرچشمه از يك پدر و مادر هستيد و بنابراين با هم برادر و خواهريد اگر چه بعضى زيبا و بعضى ديگر زشت، برخى غنى و برخى ديگر فقير، جماعتى قوى الجسم و جمعى ضعيف و گروهى عرب و گروه ديگر عجم ميباشند!.
اينگونه اختلافهاى جزئى و سطحى كه لازمه طبيعى و جغرافيائى افراد است نبايد عامل جدائى و مايه برترى و موجب گسيختن پيوند اخوت و برادرى شما گردد بلكه فلسفه اين نوع اختلاف تنها براى شناسائى و برقرارى نظم اجتماع است نه دشمنى و استثمار.
يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقكيم223 اى مردم ما شما را از يك پدر و مادر آفريديم و شما را ملتها و قيائل گوناگون قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد بدرستيكه گرامى‏ترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شما است.

[ دو شنبه 24 مهر 1391برچسب:اسلام و تساوى در انسانيت, ] [ 7:19 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
صفحه قبل 1 ... 40 41 42 43 44 ... 169 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب