مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

 1- روز مجازات نشدن كسى به جاى ديگرى:
 «و اتقوا يوماً لا تجزى نفس عن نفس شيئاً» بقره، 48
 از آن روز بترسيد كه كسى مجازات ديگرى را نمى‏پذيرد .

  2- روز مالك نبودن انسانها براى يكديگر:
 «يوم لا تملك نفس لنفس شيئاً انفطار، 19
 روزى كه هيچ كس قادر بر انجام كارى به سود ديگرى نيست .

  3- روز ديدن جزاء اعمال:
 «فمن يعمل مثقال ذرة يره» زلزال، 7
 پس هركس هم وزن ذرّه‏اى كار خير انجام دهد آن را مى‏بيند .

  4- منقطع شدن اسباب خيرات و واسطه‏ها:
 «تقطعت بهم الاسباب بقره، 166
 دستشان از همه جا كوتاه مى‏شود .

  5- روز مفيد نبودن ثروت و فرزندان:
 «يوم لا ينفع مال و لا بنون» شعراء، 88
 در آن روز كه مال و فرزندان سودى ندارد .

  6- روز نوميدى مجرمان و تبه كاران:
 «و يوم تقوم الساعة يلبس المجرمون» روم، 12
 آن روز كه قيامت برپا مى‏شود مجرمان در نوميدى و غم و اندوه فرو مى‏روند .

  7- روز تأسف و حسرة:
 «و انذرهم يوم الحسرة مريم، 39
 مردم را از روز حسرت (روز رستاخيز كه براى همه مايه تأسّف است) بترسان .

  8- روز بسيار طولانى (پنجاه هزار سال):
 «فى يوم كان مقداره خمسين الف سنة معارج، 4
 فرشتگان و روح (فرشته‏اى مقرّب خداوند) به سوى او عروج مى‏كنند در آن روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است .

  9- روز ظهور غبن:
 «يوم يجمعكم ليوم الجمع ذلك يوم التغابن» تغابن، 9
 روزى كه همه شما را در روز اجتماع (روز رستاخيز) گردآورى مى‏كند آن روز روز تغابن است (روز احساس خسارت و پشيمانى) .

  10- روز بسيار تلخ:
 «بل الساعة موعدهم و الساعة ادهى‏ و امّر» قمر، 46
 (علاوه بر اين) رستاخيز موعد آنهاست و مجازات قيامت هولناك‏تر و تلخ‏تر است .

  11- روز برطرف شدن پرده و حجاب:
 «و كشفنا عنك غطاءك فبصرك اليوم حديد» ق، 22
 و ما پرده را از چشمان تو كنار زديم و امروز چشمت كاملاً تيزبين است .

  12- روز آشكار شدن پنهانى‏ها:
 «يوم تبلى السرائر» طارق، 9
 در آن روز كه اسرار نهان انسان آشكار مى‏شود .

  13- روز پير شدن كودكان:
 «يوم يجعل الولدان شيباً» مزمّل، 17
 در آن روزى كه كودكان را پير مى‏كند .
 
14- روز بسيار سخت:
 «و كان يوماً على الكافرين عسيراً» فرقان، 26
 و آن روز روز سختى براى كافران خواهد بود .
 فذلك يومئذ يوم عسير على الكافرين غير يسير مدّثر، 9-10
 آن روز روز سختى است و براى كافران آسان نيست .

  15- روز سنگين:
 انّ هولاء يحبّون العاجلة و يذرون ورائهم يوماً ثقيلاً انساًن، 27
 آنها زندگى زودگذر دنيا را دوست دارند در حالى كه روز سختى را پشت سر خود رها مى‏كنند .

  16- روز دردناك:

 

انّى اخاف عليكم عذاب يوم اليم هود، 26 براى شما از عذاب روز دردناكى مى‏ترسم .
 قطع روابط و پيوندها در قيامت‏ از نظر قرآن كريم روز قيامت روزى است كه تمام اسبابها و روابط و پيوندها قطع مى‏گردد. «تقطّعت بهم الاسباب» بقره، 166

ادامه مطلب
[ پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:اسامى و اوصاف قيامت‏, ] [ 7:30 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 در قرآن كريم دلائل و براهين مختلفى بر وقوع معاد بيان شده كه به بعضى از آن اشاره مى‏شود:

 1 - برهان فطرت :
 «فأقم وجهك للدين حنيفاً فطرة اللَّه التى فطر الناس عليها لاتبديل لخلق اللَّه ذلك الدين القيّم» روم، 30
 پس روى خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن اين فطرتى است كه خداوند انسان‏ها را بر آن آفريده دگرگونى در آفرينش الهى نيست اين است آيين استوار .
 توضيح: منظور از برهان فطرت اين است كه انسان در اعماق جان خود اعتقاد به قيامت را مى‏يابد و اصولاً وجود يك غريزه در انسان دليل بر اين است كه در بيرون وجود او طريق اشباع و پاسخگوئى به آن هست تشنگى دليل بر وجود آب و گرسنگى دليل بر وجود غذا است وگرنه با حكمت حكيم سازگار نيست.
 بنابراين عشق به هميشه ماندن كه بطور فطرى در انسانها وجود دارد نشانه روشنى بر زندگى جاويد در قيامت است.

 

 2 - برهان حكمت :
 «افحسبتم انما خلقناكم عبثاً و انّكم الينا لا ترجعون» مؤمنون، 115
 آيا گمان كرديد كه شما را بيهوده آفريديم و به سوى ما باز نمى‏گرديد .
 «ايحسب الانسان ان يترك سدى... اليس ذلك بقادر على ان يحيى الموتى‏» قيامت، 40 - 36
 آيا انسان گمان مى‏كند بى هدف رها مى‏شود آيا چنين كسى قادر نيست كه مردگان را زنده كند .
 توضيح: يك مطالعه اجمالى در وضع جهان هستى نشان مى‏دهد كه همه‏چيز بر اساس هدف و حكمت و برنامه‏اى آفريده شده است حال اگر فرض كنيم مرگ براى انسان پايان همه چيز است چند روزى در اين دنيا با هزاران زحمت و مشكل زندگى نموده و مقاديرى از نعمتها استفاده كرده و بعد براى هميشه از هستى چشم مى‏پوشد، مسلماً چنين چيزى نمى‏تواند هدف آفرينش انسان بوده باشد و به اين ترتيب خلقت او عبث و بيهوده خواهد بود اين چيزى است كه با حكمت خداوند حكيم سازگار نيست.

  3 - برهان عدالت :


 «ام نجعل الذين امنوا و عملواالصالحات كالمفسدين فى الارض ام نجعل المتّقين كالفجّار» ص، 28
 آيا كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‏اند همچون مفسدان در زمين قرار مى‏دهيم يا پرهيزكاران را همچون فاجران .
 «ام حسب الذين اجترحوا السيئات ان نجعلهم كالذين امنوا و عملوالصالحات سواء محياهم و مماتهم ساء يحكمون» جاثيه، 21
 آيا كسانى كه مرتكب بدى‏ها و گناهان شدند گمان كردند كه ما آنها را همچون كسانى قرار مى‏دهيم كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند كه حيات و مرگشان يكسان باشد چه بد داورى مى‏كنند .
 توضيح: مى‏دانيم از اوصاف خداوند متعال عدالت است عدالتى كه در سراسر جهان هستى ديده مى‏شود. «بالعدل قامت السموات و الارض». آيا انسان مى‏تواند يك وصله ناجور در اين عالم پهناور باشد و از عدالت عمومى جهان بر كنار بماند؟

[ پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب: دلائل وقوع معاد, ] [ 7:27 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 

 دلائل امكان معاد
 در قرآن كريم دلائل و براهين مختلفى بر امكان معاد اقامه شده است كه به برخى از آن اشاره مى‏كنيم:

  1 - آفرينش نخست انسان:
 «و ضرب لنا مثلاً و نسى خلقه قال من يحيى العظام و هى رميم قل يحييها الذى انشأها اوّل مرّة و هو بكلّ خلق عليم» يس، 79-78  و براى ما مثالى زد و آفرينش خود را فراموش كرد و گفت چه كسى اين استخوان‏ها را زنده مى‏كند در حالى كه پوسيده است، بگو همان كسى آن را زنده مى‏كند كه نخستين بار آن را آفريد و او به هر مخلوقى دانا است .

  2 - قدرت خداوند متعال:
 «او لم يروا ان اللَّه الّذى خلق السموات و الارض و لم يعى بخلقهنّ بقادر على ان يحيى الموتى بلى انّه على كل شئ قدير» احقاف، 33 آيا آنها نمى‏دانند خداوندى كه آسمان‏ها و زمين را آفريده و از آفرينش آنها ناتوان نشده است مى‏تواند مردگان را زنده كند؟ آرى او بر هر چيز توانا است .

  3 - زنده شدن زمين در فصل بهار:
 «فانظر الى آثار رحمة اللَّه كيف يحيى الارض بعد موتها انّ ذلك لمحيى الموتى و هو على كل شيئ قدير» روم، 50 به آثار رحمت الهى بنگر كه چگونه زمين را بعد از مردنش زنده مى‏كند چنين كسى «كه سرزمين مرده را زنده كرده» زنده كننده مردگان در قيامت است و او بر همه چيز توانا است .

  4 - ارائه نمونه‏هائى از زنده شدن مردگان:
 الف) زنده شدن پرندگان براى ابراهيم‏عليه السلام:
 «و اذ قال ابراهيم ربّ ارنى كيف تحيى الموتى قال اولم تؤمن قال بلى و لكن ليطمئن قلبى قال فخذ اربعة من الطير فصُرهنّ اليك ثم‏اجعل على كل جبل منهنّ جزءاً ثم ادعهنّ يأتينك سعياً و اعلم ان اللَّه عزيز حكيم» بقره، 260 و به خاطر بياوريد هنگامى را كه ابراهيم گفت خدايا به من نشان بده چگونه مردگان را زنده مى‏كنى فرمود در اين صورت چهار نوع از مرغان را انتخاب كن و آنها را پس از ذبح كردن قطعه قطعه و در هم بياميز سپس بر هر كوهى قسمتى از آن را قرار بده بعد آنها را بخوان به سرعت به سوى تو مى‏آيند و بدان خداوند قادر حكيم است .
 ب) زنده شدن اصحاب كهف:
 «و لبثوا فى كهفهم ثلاث مائة سنين وازدادوا تسعاً» كهف، 25
 آن‏ها در غارشان سيصد سال درنگ كردند و نه سال نيز بر آن افزودند .
 «و كذلك اعثرنا عليهم ليعلموا انّ وعداللَّه حق و ان الساعة لاريب فيها» كهف، 21
 و اينچنين مردم را متوجه حال آنها كرديم تا بدانند كه وعده خداوند در مورد رستاخيز حق است و در پايان جهان و قيام قيامت شكى نيست .
 ج) زنده شدن حضرت عزير عليه السلام كه در آيه 259 بقره بيان شده است :
 «... فأماته اللَّه ماْئة عام ثم بعثه ...»
 پس خداوند 100 سال او را ميراند و بعد از آن او را زنده نمود .
 د) زنده شدن مقتول بنى اسرائيل:
 «فقلنا اضربوه ببعضها كذلك يحيى‏اللَّه الموتى و يريكم آياته لعلّكم تعقلون» بقره، 73
 سپس گفتيم قسمتى از گاو را به مقتول بزنيد تا زنده شود و قاتل را معرفى كند خداوند اينگونه مردگان را زنده مى‏كند و آيات خود را به شما نشان مى‏دهد شايد انديشه كنيد .
 ه ) زنده شدن مردگان توسط حضرت عيسى‏عليه السلام :
 «و تبرئ الاكمه و الابرص باذنى و اذ تخرج الموتى» مائده، 110
 و مبتلاى به بيمارى پيسى رابه فرمان من شفا مى‏دادى و مردگان را نيز به فرمان من زنده مى‏كردى.
 و) زنده شدن هفتاد نفر از قوم حضرت موسى‏عليه السلام: «و اذ قلتم يا موسى لن نؤمن لك حتى نرى اللَّه جهرة فاخذتكم الصاعقه و انتم تنظرون ثم بعثناكم من بعد موتكم لعلّكم تشكرون» بقره، 55 و نيز به ياد آوريد هنگامى را كه گفتيد اى موسى ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد مگر اينكه خدا را آشكارا با چشم خود ببينيم سپس صاعقه شما را گرفت در حالى كه تماشا مى‏كرديد سپس شما را پس از مرگتان حيات بخشيديم شايد شكر نعمت او را به جا آورديد .


[ پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:دلائل امكان و وقوع معاد, ] [ 7:20 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 قال على عليه السلام : «ما اصف من دار اوّلها عناء و اخرها فناء فى حلالها حساب و فى حرامها عقاب» .
 چگونه دنيا را توصيف كنم كه آغاز آن رنج و پايانش فناء و نيستى است در حلال آن حساب و در حرام آن عذاب است. (سفينة 1 / 466)

 

 2 - دنيا زمانش محدود و آخرت غير محدود
 قال على عليه السلام : «انّ الدّنيا عيشها قصير و خيرها يسير و اقبالها خديعة و ادبارها فجيعة و لذّاتها فانية و تبعاتها باقية» .
 همانا دنيا زندگى آن كوتاه و خيرش اندك و روى آوردنش نيرنگ و پشت كردنش دردناك و لذّتهايش نابود شونده و رنج و اندوه هايش باقى است . (غرر 1 / 260)

 

 3 - دنيا دار خواب، آخرت دار بيدارى
 قال السّجاد عليه السلام : «الدنيا نومة و الاخرة يقظة» .
 زندگى دنيا خوابى بيش نيست و آخرت بيدارى است. (مجموعه ورام 2 / 24)

 

 4 - دنيا دار نيرنگ، آخرت دار حقيقت
 قال على عليه السلام : «دار بالبلاء محفوفة و بالغدر معروفة لا تدوم احوالها و لا تسلم نزّالها احوال مختلفة و تارات متصرّفة العيش فيها مذموم و الامان منها معدوم».
 دنيا خانه‏اى است پوشيده از بلاها به حيله و نيرنگ شناخته شده نه حالات آن پايدار و نه مردم آن از سلامت برخوردارند، داراى تحوّلات گوناگون و دوران‏هاى رنگارنگ، زندگى در آن نكوهيده و امنيت در آن نابود است . (نهج‏البلاغه خطبه 217)

 

 5 - دنيا دار گذر، آخرت دار جاويد
 قال على عليه السلام : «الدّنيا دار ممرّ لا دار مقرّ و الناس فيها رجلان رجل باع فيها نفسه فاوبقها و رجل ابتاع نفسه فاعتقها» .
 دنيا خانه مرور و گذر است و خانه پايدار نيست و مردم در آن دو دسته‏اند يكى آن‏كه خود را فروخت و به تباهى كشاند و ديگرى آنكه خود را خريد و آزاد كرد . (نهج‏البلاغه)
 اشاره‏
 قال على عليه السلام : «ايّها النّاس اما ترون الى اهل الدّنيا يمسون و يصبحون على اموال شتّى فبين صريع يتلوّى و بين عائد و معود و آخر بنفسه يجود و آخر لا يرجى و آخر مسجّى و طالب الدّنيا و الموت يطلبه و غافل ليسى بمغفول و على اثر الماضى يصير الباقى» .
 اى مردم به دنيادوستان نمى‏نگريد صبح و شامشان بر حالات مختلف و گوناگون است يكى بيمار است و بر زمين افتاده و پهلو به پهلو مى‏شود، يكى به عيادت بيمار مى‏رود ديگرى در حال جان دادن است يكى اميدى به بقاء او نمانده و آن ديگرى جان داده و آماده دفن شده، يكى خواهان دنيا و مرگ او را مى‏طلبد ديگرى خود غافل و بى خبر است ولى خدا از او غافل نيست و باقى مانده بر اثر گذشته مى‏رود . (بحار 74 / 377)

[ چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:دنيا دار رنج, آخرت دار راحتى , ] [ 8:58 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 1. شهادت در راه خدا
 شخصى از امام صادق عليه السلام پرسيد: آيا شهيدان در عالم قبر مورد بازخواست و رنج و زحمت قرار مى‏گيرند؟ حضرت فرمود همان جاى شمشيرى كه بر سر او هست (كه بر اثر زخم آن به شهادت رسيده) براى زحمت او كافى است «كفى بالبارقة فوق رأسه فتنة» (وسائل الشيعه 11 / 14)
 2. نماز شب

3. كامل نمودن ركوع

4. صدقه

5. نماز وحشت

6. حج
 7. مردن در شب و روز جمعه

8. ريختن آب روى قبر

9. خواندن سوره يس، قلم و ملك و خواندن بعضى از دعاها كه در كتب ادعيه ذكر شده است .
 (عالم برزخ در چند قدمى ما 125-116)
 نكته :
 در اينكه آيا در عالم برزخ تنها روح انسان مورد فشار و عذاب قرار مى‏گيرد يا اينكه قالب مثالى يعنى روح و جسم لطيف او شبيه عالم خواب در فشار قرار مى‏گيرد يا اينكه روح با همين جسد دنيوى رابطه برقرار كرده و خود را در فشار مى‏نگرد، هر سه قول بيان شده است و لكن همانطورى كه در ابتداى اين بحث بيان شد، ظاهراً منظور از قبر، روح است و فشار قبر به معناى فشار روح در آن عالم است .
 اشاره
 سعد بن معاذ از ياران بزرگ پيامبر در مدينه بود كه در جنگ هايى مانند جنگ بدر و احد و خندق شركت داشت. به هنگامى كه از دار دنيا رفت پيامبر اكرم در تشييع جنازه او شركت كردند و حضرت فرمود: سوگند به كسى كه جانم در دست اوست هفتاد هزار فرشته جنازه سعد را تشييع كردند. وقتى كار دفن به پايان رسيد مادر سعد كنار قبر آمد و گفت: «هنيئاً لك الجنّة يا سعد» اى سعد بهشت بر تو گوارا باد .
 رسول خدا به مادر سعد فرمود: چيزى را به طور جزم بر خدا حكم نكن «فانّ سعداً قد اصابته ضمّة» همانا اكنون فشار قبر سعد را گرفت .
 از علت آن جويا شدند، پيامبر فرمود: فشار قبر به خاطر كج خلقى سعد با خانواده‏اش بود . «نعم انّه كان فى خلقه مع اهله سوء». (بحار 6 / 220)

تفاوت نظام دنيا با نظام آخرت

 آيات‏
 1 - در دنيا مى‏توان سخنان را كتمان كرد در قيامت ممكن نيست:
 «لا يكتمون اللَّه حديثاً» نساء، 42
 سخنى را نمى‏توانند از خدا پنهان كنند .
 «يوم تبلى السرائر» طارق، 9
 در آن روز كه اسرار نهان (انسان) آشكار مى‏شود .

 

 2 - در دنيا مى‏توان از خود دفاع كرد و سخن گفت در قيامت ممكن نيست:
 «يوم لا ينطقون» مرسلات، 35
 امروز روزى است كه سخن نمى‏گويند (و قادر به دفاع از خويش نيستند).

 

 3 - در دنيا مى‏توان عذرخواهى كرد در قيامت ممكن نيست:
 «ولا يؤذن لهم فيعتذرون» مرسلات، 35
 به آنها اجازه داده نمى‏شود كه عذرخواهى كنند .

 

 4 - در دنيا مى‏توان براى نجات از عذاب و شكنجه فرار كرد در قيامت ممكن نيست:
 «اين المفرّ كلاّ لا وزر» قيامت، 11-10
 آن روز انسان مى‏گويد راه فرار كجاست؟ هرگز چنين نيست و پناهگاهى وجود ندارد .

 

 5 - در دنيا مى‏توان كار خود را به دوش ديگران انداخت و در قيامت ممكن نيست:
 «لا تزروا وازرة وزر اخرى» فاطر، 18
 هيچ گنه كارى بار گناه ديگرى را به دوش نمى‏كشد .

 

 6 - در دنيا مى‏توان در مشكلات به كسى يا كسانى پناه برد در قيامت ممكن نيست:
 «لا تجأروا اليوم انكم منّا لاتنصرون» مؤمنون، 65

 

 7 - در دنيا براى آزادى خود يا ملك مى‏توان رهن و وثيقه سپرد در قيامت ممكن نيست بلكه خود انسان را به گرو مى‏گيرند:
 «كل نفس بما كسبت رهينة» مدّثر، 38
 (آرى) هركس در گرو اعمال خويش است .

 

 8 - نعمت و عذاب دنيا مقطعى و زودگذر است اما در قيامت نعمت و عذاب الهى دائمى است:
 «اُكلها دائم» رعد، 35
 ميوه آن هميشگى‏
 «لا مقطوعة و لا ممنوعة» واقعه، 33
 كه هرگز قطع و ممنوع نمى‏شود .
 «فادخلوا ابواب جهنم خالدين فيها» نحل، 29
 (به آنها گفته مى‏شود) اكنون از درهاى جهنّم وارد شويد در حالى كه جاودانه در آن خواهيد ماند .

 

 9 - شكنجه و عذاب دنيا قابل تخفيف است اما در قيامت چنين نيست:
 «فلا يخفّف عنهم العذاب و لا هم ينصرون» بقره، 86
 از اين رو عذاب آنها تخفيف داده نمى‏شود و كسى آنها را يارى نخواهد كرد.

[ چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:عوامل برطرف كننده و كاهش دهنده فشار قبر, ] [ 8:57 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 قال زين العابدين عليه السلام : «القبر امّا روضة من رياض الجنّة او حفرة من حفر النيران»
 روح در عالم برزخ يا در بوستانى از بوستان‏هاى بهشت است يا در گودالى از گودال‏هاى آتش به سر مى‏برد. (بحار 6 / 214)

 

 2 - بهترين توشه در عالم برزخ‏
 اميرالمؤمنين عليه السلام در مراجعت از جنگ صفين وقتى كه به قبرستان پشت دروازه كوفه رسيدند ايستادند و با اين كلمات با ارواح مردگان سخن گفتند :
 «يا اهل الديار الموحشة و المحالّ المقفرة و القبور المظلمة يا اهل التربة ، يا اهل الغربة، يا اهل الوحدة، يا اهل الوحشة انتم لنا فرط سابق و نحن لكم تبع لاحق امّا الدور فقد سكنت و امّا الازواج فقد نكحت فامّا الاموال فقد قسمت هذا خبر ما عندنا فما خبر ما عندكم ثم التفت الى اصحابه امّا لو اذن لهم فى الكلام لاخبروكم انّ خير الزّاد التّقوى‏»
 اى ساكنان خانه‏هاى وحشت زا و محله‏هاى خالى و گورهاى تاريك، اى خفتگان در خاك، اى غريبان، اى تنها شدگان، شما پيش از ما رفتيد و ما در پى شما روانيم و به شما خواهيم رسيد اما خانه هايتان ديگران در آن سكونت گزيدند و اما زنانتان با ديگران ازدواج كردند و اما اموال شما در ميان ديگران تقسيم شد، اين خبرى است كه ما داريم، حال شما چه خبر داريد، سپس به اصحاب خود رو كرد و فرمود: بدانيد كه اگر اجازه سخن گفتن داشتم شما را خبر مى‏دادم كه بهترين توشه تقوا است . (نهج‏البلاغه حكمت 130)

 

 3 - پنهان بودن اسرار در عالم برزخ‏
 قال على عليه السلام : «فانّكم لو عاينتم ما قد عاين من مات منكم لجزعتم و وهلتم و سمعتم و اطعتم و لكن محجوب عنكم ما قد عاينوا و قريب ما يطرح الحجاب! و لقد بُصّرتم ان ابصرتم و اُسمعتم ان سمعتم و هُديتم ان اهتديتم و بحقّ اقول لكم: لقد جاهرتكم العِبر و زُجرتم بما فيمه مزدجر و ما يُبلّغ عن اللَّه بعد رسل السماء الّا البشر» .
 آنچه را كه مردگان ديدند، اگر شما مى‏ديديد ناشكيبا بوديد و مى‏ترسيديد و مى‏شنيديد و فرمان مى‏برديد ولى آنچه آنها مشاهده كردند بر شما پوشيده است و نزديك است كه پرده‏ها فرو افتد، گرچه حقيقت را به شما نيز نشان دادند، اگر به درستى بنگريد و نداى حق را به شما شنواندند، اگر خوب بشنويد و به راه راست هدايتتان كردند اگر هدايت بپذيريد، راست مى‏گويم مطالب عبرت‏آموز اندرز دهنده را آشكار ديديد و از حرام الهى نهى شديد و پس از فرشتگان آسمانى هيچ كس جز انسان فرمان خداوند را ابلاغ نمى‏كند . (نهج‏البلاغه خطبه 20)

 

 4 - سؤال قبر
 قال الصادق عليه السلام : «لا يسئل فى القبر الّا من محّض الايمان محضاً او محّض الكفر محضاً و الآخرون يلهون عنهم» .
 در قبر سؤال نمى‏شود مگر از كسانى كه ايمان خالص يا كفر خالص دارند و از افراد ديگر صرف نظر مى‏شود. (فروع كافى 3 / 235)
 نكته :
 بعضى معتقدند اين روايت با بعضى از روايات كه در مورد سؤال قبر از عموم مردم نقل شده تعارض دارد . از اين رو بعضى از علما گفته‏اند منظور سؤال خاص است كه مخصوص مؤمن خالص و كافر خالص مى‏باشد و يا اينكه مثلاً در مورد اصل نماز، روزه، حج و ولايت از عموم مردم سؤال مى‏شود، زيرا مستضعفين فرهنگى و ناآگاهان در مورد جزئيات معذورند . (عالم برزخ در چند قدمى ما 102)

 

 5 - شيعيان در عالم برزخ
 قال الصادق عليه السلام : «امّا فى القيمة فكلّكم فى الجنّة بشفاعة النّبى المطاع او وصىّ النّبىّ و لكنّى واللَّه اتخوّف عليكم فى البرزخ» .
 اما در قيامت همه شما با شفاعت پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم كه شفاعتش پذيرفته مى‏شود يا با شفاعت وصى پيامبر در بهشت هستيد ولى سوگند به خدا در مورد عالم برزخ در رابطه با شما ترس دارم . (فروع كافى 3 / 242)
 نكته :
 مطابق اين روايت شفاعت اولياء خدا در عالم برزخ محدود است و ترس و نگرانى وجود دارد كه شفاعتى در كار نباشد، از طرفى طبق روايات متعدد بعضى از مؤمنين مشمول الطاف خاص پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم و امامان معصوم‏عليهم السلام واقع مى‏شوند كه مى‏توان اين الطاف خاص را به عنوان شفاعت آنها ياد نمود، در اين صورت اين سؤال مطرح است كه اين تعارض روايات را چگونه بايد جمع كرد ؟
 پاسخ آنكه در عالم برزخ شفاعت به طور عموم براى همه نيست، پس نمى‏توان به شفاعت در عالم برزخ دل بست و اميدوار بود در حدّى كه ايجاد غرور كند، ولى شفاعت براى افراد خاص كه بر اثر تلاش‏هاى صادقانه در دنيا توانسته‏اند گناهان خود را جبران كنند خواهد بود، بنابراين آن رواياتى كه شفاعت در عالم برزخ را نفى مى‏كند منظور شفاعت عمومى همانند شفاعت روز قيامت است و آن روايتى كه الطاف خاص اولياء خدا را در عالم برزخ ثابت مى‏نمايد منظور شفاعت آنها در مورد افراد خاص است . (عالم برزخ در چند قدمى ما 146)

 

 6 - سؤالات در قبر
 قال على بن الحسين عليهما السلام : «... الا و انّ اوّل ما يسألانك عن ربك الّذى كنت تعبده و عن نبيك الذى ارسل اليك و عن دينك الّذى كنت تدين به و عن كتابك الّذى كنت تتلوه و عن امامك الذى كنت تتولّاه ثم عن عمرك فيما افنيته و مالك من اين اكتسبته و فيما اتلفته...»
 آگاه باش كه در قبر از امورى از تو سؤال مى‏شود: الف: خداوندى كه او را عبادت مى‏كردى. ب: پيامبرى كه به سوى تو ارسال گشت. ج: از دينى كه به آن معتقد بودى. د: از كتابى كه آن را مى‏خواندى. د: از امامى كه از او پيروى مى‏كردى. ه: از عمر تو كه در چه مسيرى گذراندى و: و از ثروت تو كه از چه راهى به دست آوردى و در چه راهى مصرف كردى .

 

 7 - فشار قبر
 ابو بصير گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم «ايفلت من ضغطة القبر احد» فقال عليه السلام «نعوذ باللَّه منها ما اقل من يفلت من ضغطة القبر»
 آيا هيچكس از عذاب قبر نجات مى‏يابد؟ حضرت فرمود پناه مى‏بريم به خدا از عذاب قبر، چقدر اندكند كه از عذاب قبر در امان باشند.
 آنگاه فرمود هنگامى كه رقيه دختر رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم از دنيا رفت، پيامبر در كنار قبر او ايستاد، سرش را به سوى آسمان بلند كرد و چشمهايش پر از اشك شد و به حاضران فرمود من اين حالت دفن و آنچه را بر رقيه وارد مى‏شود به نظر آوردم، آنگاه گفت: خدايا به خاطر من فشار قبر را از رقيه بردار و او را ببخش، خداوند او را بخشيد . (فروع كافى 3 / 236)

 

 8 - عوامل فشار قبر
 1. سخن چينى 2. عدم پرهيز از ادرار (عدم رعايت طهارت) 3. بداخلاقى 4. تباه نمودن نعمت‏ها و بهره صحيح نبردن از آنها 5و6. خواندن نماز بدون وضو و يارى نكردن مظلوم. (بحار 80 / 176) (بحار 6 / 221)

[ چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:حقيقت عالم برزخ , ] [ 8:55 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 آيات‏
 1 - مرگ، مخلوق خداوند :
 «الذى خلق الموت و الحيوة ليبلوكم ايّكم احسن عملاً» ملك، 2
 آن كس كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كداميك از شما بهتر عمل مى‏كند .

  2 - مرگ سنّت همگانى :
 الف) «اينما تكونوا يدرككم الموت و لو كنتم فى بروج مشيّده» نساء، 78
 هر جا باشيد مرگ شما را درمى‏يابد هرچند در برج‏هاى محكم باشيد .
 ب ) «كلّ نفس ذائقة الموت» آل عمران، 185
 هركسى مرگ را مى‏چشد .
 ج ) «قل انّ الموت الذى تفرّون منه فانّه ملاقيكم» جمعه، 8
 بگو اين مرگ كه از آن فرار مى‏كنيد سرانجام با شما ملاقات خواهد كرد .

  3 - علّت ترس انسان از مرگ (اعمال غير شايسته):
 «قل ان كانت لكم الدار الاخرة عنداللَّه خالصة من دون الناس فتمنّوا الموت ان كنتم صادقين و لن يتمنّوه ابداً بما قدمت ايديهم» بقره، 95-94
 بگو اگر «آنچنان كه مدّعى هستيد» سراى ديگر در نزد خدا مخصوص شماست نه ساير مردم پس آرزوى مرگ كنيد اگر راست مى‏گوييد ولى آنها به خاطر اعمال بدى كه پيش از خود فرستادند هرگز آرزوى مرگ نخواهند كرد .

  4 - مسلمان مردن با ارزش است:
 «فلا تموتنّ الا و انتم مسلمون» بقره، 132
 شما جز به آيين اسلام «تسليم در برابر فرمان خدا» از دنيا نرويد .

[ سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:انتقال از دنيا به آخرت, ] [ 17:7 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 

 5 - مرگ با شرافت (شهادت در راه خدا):
 «و لا تقولوا لمن يقتل فى سبيل‏اللَّه اموات بل احياء و لكن لاتشعرون» بقره، 154
 و به آن‏ها كه در راه خدا كشته مى‏شوند مرده نگوييد بلكه آنان زنده‏اند ولى شما نمى‏فهميد .

  6 - نپذيرفته شدن توبه در حال مرگ:
 «و ليست التوبة للذين يعملون السيئات حتى اذا حضر احدهم الموت قال انى تبت الآن» نساء، 18
 براى كسانى كه كارهاى بد را انجام مى‏دهند و هنگامى كه مرگ يكى از آنها فرا مى‏رسد مى‏گويند «الآن توبه كردم» توبه نيست .

  7 - وصيّت به هنگام مرگ:
 «كتب عليكم اذا حضر احدكم الموت ان ترك خيراً الوصية للوالدين و الاقربين...» بقره، 180
 بر شما نوشته شده هنگامى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد اگر چيز خوبى «مالى» از خود به جاى گذارده براى پدر و مادر و نزديكان بطور شايسته وصيت كنند .
 
8 - بشارت به اهل ايمان هنگام مرگ:
 «الذين تتوفاهم الملئكة طيّبين يقولون سلام عليكم ادخلوا الجنة بما كنتم تعملون» نحل، 32
 همانا كه فرشتگان «مرگ» روحشان را مى‏گيرد در حالى كه پاك و پاكيزه‏اند به آنها مى‏گويند سلام بر شما وارد بهشت شويد به خاطر اعمالى كه انجام مى‏داديد .

[ سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:شهادت در راه خدا, ] [ 16:54 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 «فكيف اذا توفّتهم الملئكة يضربون وجوههم و ادبارهم» محمد، 27
 حال آنها چگونه خواهد بود هنگامى كه فرشتگان «مرگ» بر صورت و پشت آنان مى‏زنند و جانشان را مى‏گيرند . نكته‏ مرگ انسان از سه جهت مجهول است: زمان، زمين و زمينه .
 الف - نامعلوم بودن زمان مرگ:
 قال‏عليه السلام : مسكين ابن آدم مكتوم الاجل مكنون العلل...»
 بيچاره فرزند آدم كه زمان مرگ او نامعلوم است و در بيمارى‏ها پوشيده شده است .
 بحار / 78 / 84
 ب - نامعلوم بودن زمين مرگ:
 «و ما تدرى نفس باىّ ارض تموت» لقمان، 34
 هيچكس نمى‏داند در چه سرزمينى مى‏ميرد .
 ج - نامعلوم بودن زمينه مرگ:
 «و ما تدرى نفس ماذا تكسب غداً» لقمان، 34
 و هيچكس نمى‏داند كه فردا چه خواهد كرد .
 ندانستن زمان و زمين مرگ چندان اهميتى ندارد، آنچه كه بسيار حائز اهميت است آن است كه انسان در چه زمينه‏اى (در حال اطاعت و بندگى يا در حال گناه و معصيت) از دنيا مى‏رود و لذاست كه حضرت يوسف عليه السلام از خداوند تقاضا مى‏كند مرا مسلمان بميران و به افراد صالح و شايسته ملحق ساز.
 «توفّنى مسلماً و الحقنى بالصّالحين» (يوسف، 101)
 و هنگامى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم خبر شهادت حضرت على عليه السلام را به او داد، حضرت پرسيد آيا در آن زمان دين من سالم است؟ «افى سلامة من دينى؟» حضرت فرمودند: آرى «فى سلامة من دينك». (عيون اخبارالرّضا 1 / 297)

[ سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:عذاب و رنج براى غير اهل ايمان هنگام مرگ, ] [ 16:39 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

درخت در پاييز هم مفيد است. ما معمولاً سبزي را نعمت مي‌گوييم. خدا به برگ زرد هم نعمت مي‌گويد. «وَ الَّذِى أَخْرَجَ المَْرْعَى‏» (اعلي/4) يعني سرسبزي را بيرون آورد، «فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى‏» (اعلي/5) يعني اين را برگ زرد كرديم. هم سبز كرديم، هر زرد كرديم. زردي هم نعمت است. بهترين كود زمين براي درخت برگ زردش است. اينطور نيست كه اين پيرها خاصيت ندارند. بابا اين الاّف است. از كجا؟ اصلاً خيلي وقت‌ها يك بركاتي كه نازل مي‌شود بر نسل، به خاطر پدر است. «وَ كانَ أَبُوهُما صالِحا» (كهف/82) به خاطر پدر صالح است كه خدا به بچه‌هايش خير مي‌رساند. نمي‌دانيد پدر بزرگ چه خاصيتي دارد. وقتي خدا به فرشته‌ها گفت: برويد قوم لوط را زير و رو كنيد، آمدند ديدند در اين منطقه كه مي‌خواهند زير و رو كنند، حضرت لوط است. گفتند: خدايا، يك آدم حسابي اينجا است. «إِنَّ فيها لُوطا» (عنكبوت/32) عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. حضرت لوط اينجاست. خدا فرمود: «نَحْنُ أَعْلَمُ» (عنكبوت/32) ما مي‌دانيم لوط آنجاست. به او مي‌گوييم: برود.  وقتي رفت شهر را زير و رو كنيد. يعني خود فرشته‌ها هم فهميدند، جايي كه يك پيرمرد مؤمني است، با بودن پيرمرد مؤمن عذاب از كل منطقه برداشته مي‌شود. پيرها را شما كم نگيريد. گاهي وقت‌ها مثلاً مي‌خواهند سفر بروند. مي‌گويند: پدر بزرگ و مادربزرگ را چه كنيم؟ مثلاً مي‌گويند: مي‌رويم، نگوييم: مي‌رويم سفر، يواشكي جيم شويم. در سفر مي‌روند به آنها بد مي‌گذرد.

يكي از آقايان به نظرم حاج مهدي آقا طباطبايي بود، به نظرم ايشان بود. گفت: يك مادري به بچه‌اش گفت: پسر جان تو ماشين داري من را بيمارستان ببر. گفت: من كار دارم. پول را بگير، تاكسي تلفني! مي‌گفت: پول به مادرش داد سوار شد، دنبال كارش برود. در كوچه به كسي زد. هيچي! تصادف و مجبور شد اين پسر را بيمارستان برد. مي‌گفت: يك چند ساعتي در بيمارستان الاّف شدم، وقتي برمي‌گشتم ديدم مادرم خودش با تاكسي آمده بيمارستان، دارد برمي‌گردد. گفتم: اين جزاي كسي است كه به مادرش بگويد: پول را بگير، من تو را نمي‌برم. كسي كه مادرش را نبرد بايد بچه‌ي زخمي مردم را ببرد، وقتش هم تلف شود. از خدمت به مادرش محروم شود. به مادرت خدمت مي‌كردي، مادرت دوستت داشت. اما اين بچه كه تصادف كردي دوستت ندارد. هم پولت رفت، هم وقتت رفت. هم محبتت رفت. زرنگي نكنيد. فكر نكنيد اگر اين نباشد، زندگي‌تان خوش است. نباشد خدا يك تلخي ديگري در زندگي شما مي‌گذارد. گاهي به خاطر اينكه يك آب جوش در دهان اين پيرزن گذاشتي، نفسش زندگي تو را آباد مي‌كند. همينكه مي‌گويند: انشاء الله خير ببيني، خير مي‌بيني. از دعاهايي كه مستجاب است، دعاي پدر در حق پسر، و دختر و دعاي پسر و دختر در حق پدر. 17- درخت هرچه از نور خورشيد انرژي مي‌گيرد، وقتي خشك شد، آتشش زدي، تمام انرژي‌هايي كه در خودش ذخيره كرده است، در صورت حرارت پس مي‌دهد. انسان هم هرچه تا آخر عمرش جمع كرده است، همه‌ي ذخيره‌هايش را به جامعه تحويل بدهد. اين درختي كه ما مي‌سوزانيم اين حرارتش از كجاست؟ مي‌گويند: اين حرارتي كه اين آتشي كه از درخت مي‌سوزد، اين انرژي‌هايي است كه در طول عمرش از خورشيد گرفته است. يعني يك عمر ذخيره مي‌كند، ولي با خودش نمي‌برد. اين ذخيره را تحويل جامعه مي‌دهد مي‌رود. ما لخت آمديم، لخت مي‌رويم. منتهي با يك كفن. باقي‌اش را يك دردي دوا كنيم. مشكل زياد است. آدم‌هايي هستند مي‌توانند هزار تا جوان را داماد كنند. هزار تا دختر را عروس كنند. آدم‌هايي هستند خيلي مي‌توانند، امّا مي‌گذارند مي‌روند، و چيزي براي خودشان نمي‌گذارند. از درخت كمتر نباشيم. آنچه انرژي از خورشيد گرفت يكجا تحويل مي‌دهد. خدايا ما مي‌ترسيم روز قيامت بگوييم: «يا لَيْتَني‏ كُنْتُ تُراباً» (نبا/40) كاش درخت كه هيچي، درخت نبات است. كاش خاك بوديم. بعضي افراد ممكن است از خاك هم پست‌تر باشند. خاك يك دانه مي‌گيرد و يك خوشه مي‌دهد، آدم‌هايي هستند سي تا لقمه مي‌خورند، يك الله‌اكبر نمي‌گويند. خاك يك دانه مي‌گيرد، يك خوشه مي‌دهد. آدم‌هايي هستند از همه نعمت‌ها استفاده مي‌كنند، پهلوي خدا سري خم نمي‌كنند. آنوقت مي‌گويد: «يا لَيْتَني‏ كُنْتُ تُراباً» آيه‌اي كه خواندم آيه‌ي قرآن بود. اي كاش خاك بودم. خاك سنگيني ما را حمل مي‌كند. ما حرف‌هاي سنگين را تحمل نمي‌كنيم. خاك مرده‌هاي ما را در خودش دفن مي‌كند. ما عيب‌هاي مردم را در خودمان نگه نمي‌داريم. خدايا هستي را براي ما آفريدي، نكند ما از خاك و آب و اينها كمتر باشيم. عيد نوروز 89 مبارك. اين اولين بحث در سال 1389 كه تحمل كرديد. حالا اين هم لطف خداست كه شما سي سال مي‌نشينيد و خسته نمي‌شويد. اين هم قضا و قدر است. وگرنه آدم بايد به طور طبيعي 5 سال، 6 سال، اين هم از بركت قرآن است. من سوادي ندارم. اين به خاطر اينكه درسهايي از قرآن و كلمات اهل بيت است، نه حرف من تمام شد، الآن هم اگر سكته كنم مردم ايران بدانيد، اگر الآن سكته كنم تا 20 سال ديگر حرف ضبط شده‌ي پخش نشده داريم. چون من ديدم اين خانم‌ها سبزي را براي يك ماه ديگر در فريزر نگه مي‌دارند. گفتم: چطور خانم‌ها سبزي را براي آينده نگه دارند. من بحث توليد نكنم. يك دور تفسير گفتم، از اول قرآن تا آخر قرآن. حدود 500 ساعت! اين را هم براي بعد از مرگ ذخيره كردم. اين از قرآن است. اگر هر كتابي را مي‌خواستم مطالعه كنم و بگويم حرفم تمام شده بود. ولي قرآن صبح نگاه مي‌كني، يك چيز. عصر نگاه مي‌كني يك چيز ديگر. اين بركت قرآن است.خدايا تو را به حق محمد و آل محمد ما را روز قيامت شرمنده‌ي خودت و اوليائت و شرمنده‌ي نعمت‌هايي كه مصرف كرديم و خاصيتي نداشته قرار نده. روز قيامت نگويند علف هرزه‌ها را به گاوداري دادند، شير شد. ولي آدم‌هاي هرزه جز فساد و فتنه هيچ خاصيتي نداشتند. آدم‌هاي هرزه از علف هرزه بدتر هستند. علف هرزه را گاو مي‌خورد شير مي‌دهد، آدم‌هاي هرزه فقط فتنه و فساد، هيچ خاصيتي ندارند.قيامت را روز شرمندگي ما قرار نده.

[ دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:جايگاه بزرگان و پيران در صيانت از خانواده, ] [ 17:0 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
صفحه قبل 1 ... 89 90 91 92 93 ... 169 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب