مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

 

برگ‌ها سبب زيبايي هستند. برگ پوشش و زيبايي است. حجاب هم پوشش و زيبايي است. برهنگي زيبايي نيست. برهنگي زيبايي نيست. برهنگي تمدّن نيست. اگر برهنگي تمدّن بود، خوب حيوان‌هاي برهنه‌اي هم مثلاً الاغ، اسب، قاطر، برهنگي زيبايي نيست. پوشش زيبايي است. طاووس زيبا است. پوشش زيبا است. اصلاً به اينكه ريش مي‌گويند، مي‌دانيد ريش يعني چه؟ ريش يعني زينت. به ريش مي‌گويند: ريش، ريش در لغت يعني زينت. لباس زينت است. برگ لباس درخت است و به درخت زينت مي‌دهد. برهنگي زينت نيست. همانطور كه درخت‌هاي بي‌برگ قشنگ نيستند.
13-
درختان وسيله‌ي لطافت هستند. انسان هم بايد وسيله‌ي لطافت باشد. در جلسات عيد كه ديد و بازديد مي‌رويم حرف‌هاي كدورت‌زا مطرح نكنيم. بله فلاني در يك زماني چه گفت. فلاني چه كرد. از تلخي‌هايش نگوييد. از شيريني‌هايش بگوييد. وقتي كه زن و شوهر با هم ناراحت هستند و مي‌خواهند از هم جدا شوند، مرد مي‌گويد: مهري كه دادم مهر من را پس بده. قرآن يك آيه مي‌گويد. در تلويزيون نمي‌شود ترجمه كرد. مي‌گويد: مهرت را مي‌خواهي از خانمت بگيري. «وَ قَدْ أَفْضى‏ بَعْضُكُمْ إِلى‏ بَعْض‏» (نسا/21) يعني شما شيريني‌ها را يادت رفت؟ مي‌خواهد بگويد: خيلي نمك به حرام هستيد. كيف‌هايتان را كرديد، حالا مي‌خواهيد پول‌هايتان را پس بگيريد. خيلي نامرد هستيد. «أَفْضى‏ بَعْضُكُمْ إِلى‏ بَعْض» بله اين مرد را مي‌بيني؟ يك زماني يك كفش براي من نخريد. اين مرد را مي‌بيني، خوب بابا اين مرد يك سفر هم تو را برد. اين مرد فلان كار خير را كرد. ولي خوبي‌ها را نمي‌گويند. بدي‌ها را مي‌گويند. حالا مرد مي‌گويد: هروقت غذا مي‌پزد شن در آن است. بيا! راست مي‌گويي؟ هزارها بار غذا پخت، شن در آن نبود. حالا يكبار هم شن در آن است چرا زن را مي‌كوبي؟ شيريني‌هايش را بگوييد. درخت گل و ميوه و برگش كه قشنگ است نشان مي‌دهد. خاك و كود و كرم‌خوردگي و اينها در زمين است. ريشه‌هايش در زمين است. آنچه به مردم عرضه مي‌دهد، يا برگ است. يا گل است. يا ميوه است.

14- درخت آب آلوده مي‌گيرد، گل مي‌دهد. آب كثيف پاي درخت مي‌رود. آب گِل پاي درخت مي‌رود. اما آن گُل مي‌دهد. انسان هم بايد اينطور باشد. حرف‌هاي بد را بشنود، «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» (فرقان/63) افراد نااهل وقتي به اينها خطاب مي‌كنند، «قالُوا سَلاماً» يا سلام مي‌كنند يا با مسالمت از كنارش مي‌گذرند. «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» (فرقان/72) حضرت آدم دو تا بچه داشت، هابيل و قابيل. يكي گفت: مي‌كشمت! گفت: تو هم من را بكشي، من به تو دست‌درازي نمي‌كنم. برادر بايد با برادر اينطور باشد. « لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني‏» (مائده/28)  عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. گفت: اگر دست دراز كني من را بكشي، «ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَك‏» (مائده/28) من دست دراز نمي‌كنم تو را بكشم. ما اينطور نيستيم. ما اگر كسي گفت: احمق! مي‌گوييم: من احمقم! ننه‌ات احمق است، بابات احمق است، جد و آبادت احمق است، اوه... بابا يك كلمه گفت. قورتش بده. «وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظ» (آل عمران/134) براي كجاست؟ اصلاً معناي عيد اين است كه برويم خانه‌ي آنهايي كه به ما فحش دادند. اگر خانه‌ي اينهايي كه دوستشان داريم برويم كه هنر نيست. خانه‌ي دوستان مثل رانندگي در سرازيري است. رانندگي در سرازيري كه هنر نيست. هر بشكه‌اي هم در سرازيري بنز و «بي‌ام و» است. ماشين خوب اين است كه در گردنه‌ها بالا برود. آن كسي را كه دوست نداريم برويم ببينيم. «صِلْ مَنْ قَطَعَك‏» (بحار الانوار/ج16/ص98) حديث داريم ديدار كن با كسي كه او ديدن تو نيامده است. در سفرش با تو خداحافظي نكرده است. در عروسي دخترش و دامادي پسرش تو را دعوت نكرده است. قورتش بده.

15- هرچه ريشه عميق‌تر باشد درخت پايدارتر است. درخت روي پاي خودش ايستاده ما هم بايد روي پاي خودمان بايستيم. قرآن يك آيه دارد، مي‌گويد: «فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِه‏» (فتح/29) درخت روي پاي خودش ايستاده است. آن روزي ما بايد جشن بگيريم كه ديگر گندم از خارج نخريم. هر روزي در هر تكنولوژي، در هر محصول و ميوه‌اي روي پا ايستاديم، آن روز، روز عيد ما است. «فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِه‏» آيه‌ي قرآن است. مثل درختي كه روي پاي خودش بايستد.

[ دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:پوشش, نشانه‌ي زينت و زيبايي, ] [ 16:59 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

درخت ميوه‌ي رسيده خودش را به مردم عرضه مي‌كند. گاهي با دست دراز كردن. گاهي هم بدون دست درازي خودش ميوه‌اش را پايين مي‌اندازد. يعني درخت ميوه‌اش را عرضه مي‌كند. ما هم بايد خدماتمان را عرضه كنيم. امام يك روز از يك نفر پرسيد: شما زكاتت را چه مي‌كني؟ گفت: هيچي! گندم‌ها و خرما و آنهايي كه زكات است مي‌برم خانه، فقرا  مي‌آيند به آنها مي‌دهم. فرمود: كار غلطي است. تو بايد زكات را بدهي. زكات را بايد بروي به فقير بدهي. نه اينكه در خانه‌ات بنشيني فقير بيايد در را بزند، زكات را به او بدهي. تو بايد زكات بدهي. «وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ» «آتوا» يعني تو بده. تو بايد بدهي. اينكه ما صبر كنيم. اينهايي كه پدر و مادر دارند، نگذارند پدر و مادرشان بگويد كه: حسن آقا، جواد آقا پول داري يك خرده به من بده. اين كار را نكنيد. نگذاريد. يك حديث ديدم خيلي دلم سوخت. «اعوذ» ها را مي‌شمردم. ديدم يك، در يكي از جملات امام اين است كه مي‌گويد: خدايا! خدايا پناه مي‌برم از اينكه پير شوم، بي‌پول شوم، مجبور شوم به پسرم بگويم: پول بده. به دخترم بگويم: پول بده. پناه مي‌برم. اين پيداست خيلي غم است. كه امام از اين غم پناه مي‌برد. چون پسر و دختر خجالت نمي‌كشد به پدر بگويد: پول بده. اما پدر خجالت مي‌كشد به بچه‌اش بگويد: پول بده. تو كه وضعت خوب است. پول در كيف مادرت بگذار و برو. در جيب پدرت بگذار و برو. نگذاريد پدر به شما بگويد. نه هروقت به من زنگ زده است، برايش نان و گوشت فرستادم. بسيار پسر بدي هستي، كه اجازه مي‌دهي پدرت به شما زنگ بزند، بگويد: عيد است. ديد و بازديد داريم. من پدربزرگ هستم. اتفاقاً هرچه پيرتر است، خرجش سنگين‌تر است چه ديني داريم؟ الله اكبر! دين ما مي‌خواهي تكان بخوري قانون دارد. امام مي‌گويد: خدايا! «وَ اجْعَلْ أَوْسَعَ رِزْقِكَ عَلَيَّ إِذَا كَبِرْت‏» (صحيفه/92) خدايا وقتي پير شدم، رزق مرا زياد كن. چون وقتي پير مي‌شوم، پدربزرگ مي‌شوم. همه توقع عيدي دارند. توليد كم، جيب خالي، توقع بالا. توقع، همه مي‌خواهند خانه‌ي پدربزرگ بيايند. و لذا بچه‌هاي خوب بچه‌هايي هستند كه قبل از عيد پدر و مادرشان را تأمين كنند. بالاخره مادر است، بايد عيدي بدهد. مادر ذليل نشود. در دعا هست. پناه مي‌برم. «اعوذ بك» از اينكه پير شوم، مجبور شوم به بچه‌ام بگويم: پول بده. درخت ميوه‌ي خودش را مي‌دهد. و گاهي هم ميوه‌ي خودش را مي‌اندازد. همه‌ي ميوه‌ها اين نيست كه بچيني. اصلاً ميوه‌اش را مي‌اندازد.

[ دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:خدمت رساني به مردم, نشانه‌ي انسان‌هاي مفيد و مؤثر, ] [ 16:57 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

آسيب اگر به شاخه برسد قابل اصلاح است، اما اگر به ريشه برسد ديگر قابل اصلاح نيست. اين هم يك درس. آسيب به شاخه قابل اصلاح است. شاخه اگر آسيب ببيند آدم ارّه مي‌كند، درخت جايش پر مي‌شود. اما اگر به ريشه آسيب برسد. جوان‌هاي خوبي كه، مردم خوبي كه ايمانشان خوب است، منتهي حالا يك خلافي كرد. يك جايي را نبايد امضا كند، امضا كرد. يك‌جايي نبايد حرفي را بزند، زد. يك‌جايي نبايد موضع‌گيري كند. خوب موضع‌گيري كرد. ولي حلال زاده است. خوب است، آدم خوبي است. از دستش در رفت. اينها خوب هستند، يعني قابل توبه هستند. اما اگر ريشه، اگر قصه ريشه باشد اين خيلي خطرناك است. آسيب اگر به شاخه برسد، ولذا حديث داريم گاهي خداوند «يُحِبُّ الْعَبْدَ وَ يُبْغِضُ عَمَلَه‏» (بحار الانوار/ج29/ص600) خدا آدم‌هايي را دوست دارد اما عملش بد است. مي‌گويد: اين آدم خوبي است، ولي عملش بد است.  درخت‌ها استعدادهاي مختلفي دارند. بعضي درخت‌ها ماندگار هستند. بعضي‌ها ماندگار نيستند. بعضي‌ها چوبشان ماندگار است. بعضي‌ها ميوه‌شان ماندگار است. بعضي‌ها هم مثل سبزي يا بعضي درخت‌ها مثلاً فوري بايد خورد. بعضي‌ها مثل انجير، انجير را مثلاً مي‌شود خشك كرد، تا مثلاً چندين ماه. همينطور كه تفاوت‌ها در ماندگار، ناماندگاري ميوه‌ها هست، انسان‌ها هم اينطور هستند. در بعضي درخت‌ها قابل پيوند هستند. مي‌شود با يك پيوندي مزه و ميوه و شرايطش را عوض كرد. بعضي از انسان‌ها هم انعطاف پذير هستند. بعضي درخت‌ها پيوندبردار هستند، مثلاً بعضي چيزها هم به هم پيوند نمي‌خورند.

من يكوقتي با كسي بودم. به او گفتم: ببين آقا اگر مي‌تواني با فلاني كار بكني، كار بكن. اگر نمي‌تواني، جدا شويد. گفت: خوب جدا شويم، مي‌گويند: بد نبود. گفتم: بد نيست. مگر هر جدا شدني بد است؟ اسفناج و گلابي، هم اسفناج خاصيت دارد، هم گلابي. اما اينها قابل پيوند نيستند. قابل پيوند نيستند. هر دو يكي يكي خوب هستند. عسل خوب است. خربزه هم خوب است. ولي با هم مي‌گويند: معروف است حالا مي‌ترسم دروغ هم باشد. حالا امتحان نكنيد يكوقت بگويند: شيخ من را كشت! امتحان نكنيد. معروف است به اينكه عسل و خربزه با هم نمي‌سازد. كارد و پنير! اينها ضد هستند. كارد شكم پنير را پاره مي‌كند. اما در عين حال هم كارد خوب است، هم پنير! بعضي درخت‌ها قابل پيوند هستند. بعضي انسان‌ها قابل انعطاف هستند. بعضي درخت‌ها قابل پيوند نيستند. بعضي انسان هستند، زُمُخت هستند. يعني هيچي تكانشان نمي‌دهد. فكر هم مي‌كنند مقاومت چيز خوبي است. ببينيد يك چيزي بگويم. قرآن مي‌گويد: مقاومت در حق خوب است. «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (فصلت/30) اگر گفتند: «رَبُّنَا اللَّهُ» اگر گفتند: خدا «ثُمَّ اسْتَقامُوا» استقامت كردند، اين استقامت خوب است. به شرطي كه «رَبُّنَا اللَّهُ» بگويي. بعد «ثُمَّ اسْتَقامُوا» استقامت در حق، اما بعضي‌ها يك حرف غلطي دارند، يك فكر غلط دارند. يك توهّم غلط دارند. يك عقيده‌ي غلط دارند. روي عقيده‌ غلطشان مقاومت مي‌كنند. اين لجبازي است. فرق بين لجبازي و استقامت چيست؟ لجبازي، مقاومت روي سليقه است. استقامت، مقاومت، روي حق است. مقاومت روي حق خوب است، وگرنه ما توده‌اي داشتيم زمان شاه سي سال زندان بود. خوب آن هم در توده‌اي بودنش مقاومت كرد. سي سال زندان شاه بود. اما نمي‌شود گفت: ايشان واقعاً مرد تاريخ است. چه چيز است؟ لجباز بوده است. يك حرف بي‌منطق داشته است. روي حرف بي‌منطقش... مرد اين است كه حرفش يكي باشد. نخير! مرد اين است كه تا اشتباه كرد، بگويد: اشتباه كردم. وقتي اشتباه كردي، برگرد.

[ یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:خطر آسيب رسيدن به ريشه‌هاي فكري انسان, ] [ 8:46 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

افتادگي و تواضع، ‌نشانه رشد و باروري

درخت هرچه ميوه‌اش بيشتر باشد، تواضعش بيشتر است. انسان‌هاي خوب هم هرچه باسواد‌تر، با كمال‌تر باشند تواضعشان بيشتر است. قديم علماي درجه يك امضا كه مي‌كردند مي‌نوشتند : الاَحقَر! يعني هرچه ملاّتر بود، خودش را كوچكتر احساس مي‌كرد. خدا رحمت كند يكي از علماي بندر عباس، امضا كه مي‌كرد مي‌گفت: العبد العاصي! بعد مي‌گفت: العباس العباسي. العبد العاصي يعني من كه قابل نيستم. اين درخت هرچه ميوه داشته باشد، تواضعش بيشتر است. انسان هم بايد اينطور باشد، هرچه باسوادتر هستي سلام كن. اگر ديپلم هستي هفتاد تا سلام كن. ليسانس شدي نود تا سلام كن. فوق ليسانس شدي صد و بيست تا سلام كن. دكتر شدي سيصد تا سلام كن. امام اولش فرمود: دست مراجع را مي‌بوسم. مرجعيتش گل كرد، اوج گرفت، بالا رفت. گفت: آن دفعه... من اين را از امام شنيدم. فرمود: من آن دفعه گفتم: دست مراجع را مي‌بوسم. امروز مي‌گويم: دست بقّال‌ها را هم مي‌بوسم. يعني حالا كه ... بعد شد يك اسوه‌ي واقعي، گفت: به من رهبر نگوييد. من خدمتگزار هستم. گفتند: روح مني خميني، بت شكني خميني! فرمود: اي كاش من يك پاسدار بودم. يعني هرچه بالاتر مي‌رفت، تواضعش بيشتر مي‌شد. حالا ما مثلاً دانشجويمان به دبيرستان تشر مي‌زند. بلند شو نان بگير. خوب من دانشجو هستم، تو راهنمايي. بلند شو من فوق ليسانس هستم و تو ليسانس. نه! اميرالمؤمنين كسي بود كه روي كره‌ي زمين، يعني كره‌ي زمين ديگر خواب نخواهد ديد. فرمود: «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي» (بحار الانوار/ج3/ص224) هرچه سؤال كنيد جواب مي‌دهم. در عين حال مهمان كه در خانه‌اش آمد ظرف آورد گفت: من مي‌خواهم دستت را بشويم. يعني دست مهمانش را مي‌شست. اما از نظر علمي هم مي‌گفت: هرچه بپرسيد جواب مي‌دهم. گيري كه الآن مملكت ما دارد مي‌گويند: جوان‌هاي ما بيكار هستند، اين است كه كار هست، ميز مي‌خواهند. استخدام رسمي مي‌خواهند. يعني كار مدرنِ آرام، يعني مي‌خواهند با نان نازك... ما سه رقم آدم داريم. بعضي‌ها مي‌خواهند كارشان نازك باشد، كار نازك، نان كلُفت. مي‌خواهند با كار نازك، نان كلُفت! بعضي‌ها كارشان كلُفت است، يعني كار خيلي مي‌كنند، اما كم خرج مي‌كنند. آنها را زاهد مي‌گويند. بعضي‌ها هرچه گيرشان مي‌آيد، هر مقداري كه كار مي‌كند همان مقدار مي‌خورد. سه رقم آدم داريم. آدم‌هايي كه كارشان كم است، شكمش زياد، اينها مصيبت است. يعني مي‌خواهد با كار كم، پول زياد. بعضي‌ها كار زياد مي‌كنند و كم مي‌خورند. اينها آدم‌هاي رشيد هستند. خيلي كار مي‌كند، اما به ديگران مي‌دهد. خودش كم مي‌خورد، به ديگران بريز و بپاش مي‌كند. وقف مي‌كند و وصيت مي‌كند. فاميل، همسايه و مدرسه مي‌سازد. پل مي‌سازد. درمانگاه، كتابخانه، خوابگاه، پول خيلي دارد. اما خودش مصرف نمي‌كند. بعضي‌ها هرچه گيرش مي‌آيد مي‌خورد و لبش را پاك مي‌كند. هيچي به هيچي! يعني ده سال پيش هيچي و حالا هم هيچي! اين هم يك آدم‌هاي متوسطي هستند. سه رقم آدم داريم. آدم‌هاي مصيبت، دنبال كار مي‌گردد، مي‌خواهد مثلاً صبح ساعت 8 برود، دو بعد از ظهر هم برگردد. با سرويس برود، با سرويس بيايد. و لذا يك روز هم كه كار مي‌خواهد بكند، مي‌گويد: امروز روز نحسي است. مي‌گوييم: چه شده؟ مي‌گويد: كارم سنگين بود!
بعضي از دبيرستاني‌هاي ما قبلاً اينطور بودند، حالا نمي‌دانم. مي‌گفت: ارديبهشت مَردم، اُردي‌جهنم ما! گفتيم: چرا؟ گفت: براي اينكه امتحان دارم. چون ماه ارديبهشت بايد درس بخواند، اسم ارديبهشت را اُردي‌جهنم مي‌گذاشت. ارديبهشت مردم، اردي‌جهنم ما!مي‌گفت: امروز روز خوشي است. مي‌گوييم: چه شده؟ مي‌گويند: صبح كله پاچه خورديم، ظهر كباب برگ! يعني روز خوش را روز شكم مي‌گويد. خوب ببينيد اين‌ها مصيبت است. يك كسي مي‌گفت: خدا بيامرزدش. مي‌گفت: من مسافرت را خيلي دوست دارم. مي‌گفتند: چطور؟ گفت: براي اينكه خوراكش دوبله، نمازش نصفه و كار هيچي

[ یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:افتادگي و تواضع, ‌نشانه رشد و باروري, ] [ 8:40 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

بسم الله الرحمن الرحيم.

خداوند همين طبيعت را كلاس خداشناسي گذاشته است. دائم گفته نگاه كن. به طبيعت نگاه كن. به زمين، به دريا، به ماه، به خورشيد، به شتر، به ميوه، به برگ، به گياه، به باران، يعني طبيعت راهي براي توحيد است. از طرف ديگر مي خواهد معاد را تفهيم كند.   لذامي‌گويد: اگر شك داري كه ما زنده مي‌شويم يا نه، چطور درخت‌ها دوباره زنده مي‌شود؟ به همان دليل كه درخت‌هاي خشك دوباره در بهار سبز مي‌شود، به همين دليل هم انسان مرده زنده مي‌شود. يعني اين طبيعت را فلش زده هم به سمت توحيد، هم به سمت معاد. براي تربيت هم گفته از طبيعت استفاده كن. حالا ما اين شاخه‌ي سوم را مي‌خواهيم. مقايسه انسان با طبيعت. درخت! موضوع اين است. چه كسي مسئول پارك‌ها و مسئول درختكاري و اينها است؟ سازمان فضاي سبز، يكي ديگر هم هست. به هر حال آنهايي كه مسئول هستند و مي‌خواهند يك كار فرهنگي بكنند، بسم الله! اين كار فرهنگي است. يك تابلو مجاني مي‌گوييم. اين را تابلو كنيد در اين بوستان‌ها بزنيم.




ادامه مطلب
[ یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:طبيعت راهي براي توحيد, ] [ 8:17 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

شاءن خداوند

يكى از اُمراء، از وزير خود راجع به معنى و مفهوم اين آيه (كل يوم هو فى شاءن )؛(33) ((خداوند در هر روز داراى شاءنى است )) سؤ ال كرد، وزير اظهار بى اطلاعى كرد و معنى آيه را نتوانست بگويد و از اين جهت اندوهگين و ناراحت به خانه آمد.غلامى داشت كه آگاه و با معرفت بود، از مولايش پرسيد: ((چرا اندوهگين هستى ؟)) وزير جريان را گفت . غلام گفت : ((من تفسير آيه را مى دانم و براى امير بازگو مى كنم .)) با هم نزد امير رفتند و غلام اظهار داشت : ((معنى آيه اين است : شاءن خداوند است كه شب و روز را يكى بعد از ديگرى مى آورد و مى برد، از دلِ مرده ، زنده خارج مى كند و از زنده ، مرده بيرون مى اورد، بيمارى را شفا مى دهد و گرفتارى را نجات مى بخشد، عزيزى را ذليل و ذليلى را عزيز مى كند، ثروتمندى را فقير و فقيرى را ثروتمند مى نمايد.)) امير از اين پاسخ ، خوشحال شده و گفت : ((مشكلى را برايم گشودى خداوند مشكلت را بگشايد و بعد به او جايزه داد.))

اينگونه دعا كن

پيامبر بزرگوار اسلام صلّى اللّه عليه و آله همواره جوياى حال ياران خويش بود. روزى ، شنيد كه يكى از يارانش ، بيمار شده به عيادت او رفت و جوياى حالش شد. بيمار گفت : نماز مغرب را به شما به جماعت خواندم ، شما سوره ((قارعه )) را خواندى ، آنچنان تحت تاءثير قرار گرفتم كه به خدا عرض ‍ كردم : ((خدايا! اگر در نزد تو گنهكارم ، طاقت عذاب آخرت را ندارم ، در همين دنيا مرا عذاب كن .)) اكنون مى بينيد كه بيمار شده ام پيامبر فرمود: دعاى درستى نكرده اى ، مى بايست در دعا، از قرآن سرمشق بگيرى ؛ آنجا كه مى فرمايد: (رَبَّنا آتِنا فى الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فى الاَّْخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ):(34) (پروردگارا هم در دنيا و هم در آخرت ، به ما پاداش نيك بده و ما را از عذاب دوزخ نگهدار.)) آنگاه پيامبرصلّى اللّه عليه و آله براى او دعا كرد و او از بيمارى نجات يافت .)(35)

هشدار يك آيه

وقتى كه اين آيه نازل گرديد: (يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا اَنْفُسَكُمْ وَ اَهْليكُمْ ناراً وَ قُودُهَا النّاسُ وَالْحِجارَة ...)(36) اى كسانى كه ايمان آورده ايد خود و خانواده خود را از آتشى كه هيزم آن مردمان (كافر و مجرم ) و سنگ است ، نگهداريد.)) شخصى از مؤ منان ، شديداً تحت تاءثير اين آيه قرار گرفت به گونه اى كه در گوشه اى نشست و گريه مى كرد، و مى گفت : ((من از نگهدارى خود و كنترل هواى نفسم ناتوانم ، در عين حال نگهدارى اهل و بستگانم از انحرافات به من تكليف شده است !))
رسول گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله به او فرمود: ((همين اندازه براى تو كافى است كه همانگونه كه خود را امر به نيكيها و نهى از بديها مى كنى ، آنان را امر به خوبيها و نهى از بديها كنى .)) يعنى وظيفه واجب تو همين است .(37)



[ شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:شاءن خداوند, ] [ 17:58 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 

روزى ماءمون ، در ايّام كودكى در حضور پدرش هارون ، بازى مى كرد و حركات بچه گانه انجام مى داد. بالاخره موجب ناراحتى پدرش شد و هارون ، خليفه بى ادبِ عباسى ، با لحن قهرآلودى به وى عتاب كرده و گفت : (يَا بْنَ الزانيه ) آرام باش . ماءمون كه از همان دوران كودكى ، به حاضر جوابى معروف بود؛ در جواب اين آيه را خواند: (وَالزّانيةُ لايَنْكِحُها اِلاّ زانٍ اَوْ مُشْرِكٌ):(26) ((و زن زانيه ازدواج نخواهد كرد، مگر با مرد زناكار، يا مشرك .))

بهترين تحيّت

انس بن مالك مى گويد: كنيزى از امام حسن عليه السّلام شاخه گلى را به حضور آن حضرت هديه نمود، امام حسن عليه السّلام آن شاخه گل را گرفت و به او فرمودب ((تو را در راه خدا آزاد كردم .)) من به حضرت عرض كردم : ((در مقابل اهداء يك شاخه گل ناچيز، او را آزاد كردى ؟))امام در پاسخ فرمود: ((خداوند ما را در قرآنش چنين ادب كرده و فرموده : (اِذا حُيّيتُمْ بِتَحيّهٍ فَحَيُّوا بِاَحْسَنَ مِنْها)(27) ((هرگاه كسى به شما تَحيّت گويد، پاسخ آن را بطور بهتر بدهيد.)) سپس فرمود ((تحيت بهتر، همان آزاد كردن اوست .))(28)

فاطمه عليهاالسّلام و استدلال قرآنى

پس از رحلت رسول خداصلّى اللّه عليه و آله وقتى كه ابوبكر بر مسند خلافت نشست ؛ منافقين باغ فدك را كه از مِلك پيامبرصلّى اللّه عليه و آله بود و به فاطمه عليهاالسّلام مى رسيد؛ غصب كرده و عامل آنحضرت را از فدك ، بيرون راندند.على عليه السّلام به فاطمه عليهاالسّلام فرمود: ((برو نزد ابوبكر، ارِث خودت را از او بگير.))فاطمه عليهاالسّلام نزد ابوبكر آمد و فرمود: ((ارثى كه از ناحيه پدرم (رسول خداصلّى اللّه عليه و آله رسيده ، به من برگردانيد.)) ابوبكر گفت: ((پيامبرن ارث نمى گذراند)) فاطمه عليهاالسّلام فرمود: ((آيا سليمان از پدرش داوود ارث نبرد؟ كه خداوند مى فرمايد: (وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داودَ) ))(29) ابوبكر خشگمين شد و گفت : ((پيامبر ارث نمى گذارد.))

[ شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:يك جواب از قرآن, ] [ 17:54 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

حضرت صادق عليه السّلام مى فرمايد؛ روزى پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله رو به اصحاب خود كرده و فرمود: ((كدام يك از شما، دوره سال را روزه مى گيريد؟)) سلمان عرض كرد: ((من )).پيامبرصلّى اللّه عليه و آله دوباره سؤ ال كرد: ((كداميك از شما تمام شب را عبادت مى كنيد؟)) سلمان گفت : ((من ))، فرمود: ((كدام يك از شما روزى ، يك ختم قرآن مى خوانيد؟)) سلمان عرض كرد: ((من )). يكى از منافقين كه در آن مجلس حضور داشت ، وقتى اين جوابها را شنيد و در حالى كه خشم خود را نمى توانست پنهان كند، اظهار داشت : ((يا رسول الله ! اين شخص عجمى مى خواهد بر ما فخر كند، والاّ دروغ مى گويد؛ غالبِ روزها من ديده ام كه چيزى مى خورد و روزه نيست و غالِب شبها را مى خوابد و بسيارى از اوقات ساكت است ؛ با اين حال چطور ممكن است ، روزى يك ختم قرآن بخواند؛ حضرت فرمودند: ((مَثَل سلمان مَثَل لقمان است در حكمت ؛ از خودش ‍ علت اين ادّعا را سؤ ال كنيد.))سلمان ، در توضيح مدّعاى خود گفت : ((من در هر ماهى ، سه روز، روزه مى گيريم و خداوند در قرآنش فرموده : (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالُها):(15) ((يعنى كسى كه كار خيرى انجام دهد، در برابرش ده اجر، به او داده مى شود.)) پس ، سه روز روزه هر ماه ، به منزله آنستكه تمام ماه را روزه گرفته باشم ، به علاوه اينكه ، من روزه ماه شعبان را هميشه به رمضان متصل مى كنم .امّا عبادتِ شبهاى من ، از پيغمبرِ خداصلّى اللّه عليه و آله شنيدم ، كه فرمودند: ((هر كس با وضو بخوابد، مثل آنست كه ، تا صبح به عبادت بسر برده است .)) و من هر شب با وضو مى خوابم ؛ و امّا اينكه گفتم ، روزى يك ختم قرآن مى خوانم ، آن هم بر اساس فرموده پيامبر عظيم الشان اسلام صلاى اللّه عليه و آله ست ، كه فرمودند: ((هر كس ، يك مرتبه (قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ) را بخواند، مثل آنستكه دو ثلث قرآن را خوانده باشد و هر كس سه مرتبه بخواند مثل آنستكه تمام قرآن را خوانده باشد و از من خواندن روزى ، سه مرتبه (قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ) فوت نمى شود.و همچنين از پيامبر بزرگوارصلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه به على عليه السّلام فرمودند: ((يا على ! مَثَل تو ما بين امت من همانند (قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ) است ، هر كس ترا به زبان دوست دارد، يك ثلث ايمان را داراست و هر كس تو را به زبان و دل ، دوست داشته باشد داراى دو ثلث ايمانست و هر كس ترا علاوه بر دل و زبان ، در عمل هم موافقت نمايد داراى تمام ايمانست                      16 


ادامه مطلب
[ شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:سلمان فارسى و استدلال به قرآن, ] [ 17:48 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

چندین سال است بهانه مقدس شهادت معلمی بزرگ و فرزانه، استاد شهید مطهری رحمه‏الله دست‏مایه قدردانی و تجلیل از معلم شده است؛ معلمی که انسان‏ساز و فرداپرداز است و تکریم و تعظیم او، تکریم و تعظیم علم است. معلم، معمار قلب هاست و بذر نور در دل‏ها می‏افشاند. قدردانی و تجلیل از معلم، قدردانی از باغبانی است که هر صبح، سبدی از صمیمیت با خود به کلاس می‏برد و با انگشتان مهربان خویش، بر شاخه قلب‏ها فردا را پیوند می‏زند. معلم را توقع نام و نان نیست. این گمنام، هر روز از تنور داغ جانش، هزاران نان بر سفره گرسنه دل‏ها می‏بخشد و از علقمه قلبش، هزاران مشک به خیمه‏های عطش می‏رساند. تجلیل معلم، سپاس از انسانی است که هدف و غایت آفرینش را تأمین، و سلامت امانت‏هایی را که به دستش سپرده‏اند، تضمین می‏کند.


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 15 ارديبهشت 1391برچسب:معلم, معمار قلب هاست , ] [ 6:30 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

تربيت کاري ظريف و دشوار است و گذرگاه هاي سخت و دشوار دارد. معلم همواره بايد شخصيت دانش آموز را حفظ کند و عذر دانش آموز را بپذيرد. خداوند در آيات زيادي از تکريم شخصيت انسان و سجده فرشتگان به او سخن مي گويد. در روايات اسلامي از سرزنش کردن ديگران به شدت نهي شده است. امام صادق در اين زمينه مي فرمايد:« کسي را مورد شماتت و سرزنش قرار مده زيرا ممکن است خداوند به او ترحم کند و تو را به آن مبتلا کند.» معلم و مربي نمونه بايد با حفظ شخصيت دانش آموز با خطاي او برخورد نمايد تا وي متوجه خطا و اشتباه خود شده و در صدد جبران آن برآيد چرا که شخصيت ، بزرگترين سرمايه معنوي دانش آموز است که اگر ناديده گرفته شود و مورد تحقير قرار گيرد ، در آينده باعث مي شود فرد خطاکار فاجعه هاي بزرگ بيافريند. لذا بر همين اساس است که معلم بايد بکوشد تا هميشه شخصيت دانش آموزان را حفظ کرده و با نگهداشت آبرو و عزت شاگردان مسائل تربيتي را به آنان بياموزد و به مرحله اجرا در آورد. يکي از دستوراتي که در قرآن کريم خطاب به همه مومنان آمده است ، پرهيز از مسخره کردن يکديگر است. خداوند مي فرمايد: «يا ايها الذين امنوا لايسخر قوم من قوم عسي ان يکونواخيرا منهم ؛... اي کساني که ايمان آورده ايد هرگز نبايد قومي قوم ديگر را مسخره و استهزاء کند. شايد آن قوم که مسخره مي کنيد، بهترين مومنين باشند. پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در اين زمينه مي فرمايد: «هيچ مسلماني را کوچک نشماريد زيرا که کوچک آنان نزد خدا بزرگ استمعلم نمونه معلمي است که اين روحيات را شناخته و متناسب با همان روحيات با شاگردان خود برخورد نمايد و هرگز شاگردي را به علت برخورداري از يک خصيصه يا به علت ضعف هوشي مورد تمسخر و عيب جويي قرار ندهد. معلم زماني مي تواند در برخورد صحيح با شاگردان خود موفق عمل کند که خود را به جاي شاگردان قرار دهد و همواره کودکي و نوجواني را به ياد داشته باشد.


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 15 ارديبهشت 1391برچسب:حفظ شخصيت دانش آموزان, ] [ 6:30 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
صفحه قبل 1 ... 90 91 92 93 94 ... 169 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب