مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

 واى به حال كسى كه با نماز و طاعتش، وارد جهنم شود. امان از كسى كه صورت صدقه و زكاه و صوم و صلاه او، صورت هایى باشد كه زشت تر از آن ها تصور نشود. بیچاره تو مشركى خداوند به فضل خود، موحد اهل معصیت عصیان كار را مى آمرزد ان شاء الله ولیكن فرموده است كه شرك را نمى آمرزم، اگر بى توبه از دنیا برود " 2 ". 

 
عبادات ما خود از گناهان كبیره است
 
تمام كارهاى ما براى لذات نفسانى و براى اداره كردن بطن و فرج است. ما شكم پرست و شهوت پرستیم. 
ترك لذت براى لذت بزرگ تر مى كنیم. وجهه نظر و قلبه آمال ما، راه انداختن بساط شهوات است. نماز كه معراج قرب الهى است، ما بجا مى آوریم براى قرب به زن هاى بهشت. ربطى به تقرب حق ندارد. مربوط به اطاعت امر نیست. با رضاى خدا هزاران فرسنگ دور است. 
اى بیچاره! بى خبر از معارف الهیه كه جز اداره شهوت و غضب خود، چیز دیگر نمى فهمى. تو مقدس (مواظب ) به ذكر و ورد و مستحبات و واجبات و تارك مكروهات و محرمات متخلق به اخلاق حسنه و متجنب از سیئات اخلاق در ترازوى انصاف بگذار كارهایى را كه مى كنى از براى رسیدن به شهوات نفسانى و نشستن بر تخت هاى زمردین و هم آغوش شدن با لعبت هاى شوخ و شنگ بهشتى و پوشیدن لباس هاى حریر و استبرق و سكنا كردن در قصرهاى نیكو منظر و رسیدن به آرزوهاى نفسانى. آیا باید این ها را كه تمام براى خود خواهى و پرستش نفس است، به خدا نسبت داد و پرستش حق دانست؟ آیا شما با عمله اى كه براى مزدكار مى كند، چه فرقى دارید، كه اگر او بگوید من محض صاحب كار این عمل را كردم او را تكذیب مى كنند؟ آیا شما دروغگو نیستید كه مى گویید نماز مى كنم براى تقرب به خدا؟ آیا این نماز شما براى نزدیكى به خدا است، یا براى تقرب به زن هاى بهشت است و رسیدن به شهوات است؟ 
فاش بگویم، پیش عرفاى بالله و اولیاى خدا، تمام این عبادات ما از گناهان كبیره است. بیچاره در حضور حضرت حق جل جلاله و در محضر تمام ملائكه مقربین او، بر خلاف رضاى حق رفتار مى كنى، و عبادتى كه معراج قرب حق است براى نفس اماره و شیطان مى كنى. آن وقت حیا نكرده، در عبادت چندین دروغ در محضر ربوبیت و ملائكه مقربین مى گویى و چندین افترا مى زنى و منت گذارى هم مى كنى، و عجب و تدلل هم مى نمایى و خجالت هم نمى كشى، این عبادت من و تو با معصیت اهل عصیان كه اشد آن ها ((ریا)) است، چه فرق دارد؟ زیرا كه ریا، شرك است و بدى و بزرگى آن از جهت آن است كه عبادت را براى خدا نكردى. تمام عبادات ما شرك محض است و شائبه خلوص و اخلاق در آن نیست. بلكه رضاى خدا به طریق اشتراك هم در آن مدخلیت ندارد. فقط براى شهوات و تعمیر (و) اداره بطن و فرج است. 
اى عزیز نمازى كه براى خاطر خواهى زن باشد - چه زن دنیایى یا بهشتى - این نماز خدا نیست. نمازى كه براى رسیدن به آمال دنیا باشد یا آمال آخرت، به خدا ارتباط ندارد. پس چرا این قدر ناز و غمزه فروشى مى كنى، و عشوه و غنج و دلال مى كنى، به بندگان خدا به نظر حقارت نگاه مى كنى، خود را از خاصان درگاه حق محسوب مى دارى؟ بیچاره تو با همین نماز، مستحق عذابى و مستوب زنجیر هفتاد ذراعى هستى. 
پس چرا خود را طلبكار مى دانى، و براى خود در همین طلبكارى و تدلل و عجب، عذابى دیگر تهیه مى كنى؟ اعمالى را كه مامورى، بكن و متوجه باش كه از براى خدا نیست. و بدان كه خداى تعالى با تفضل و ترحم تو را به بهشت مى برد، و یك قسمت از شرك را خداى تعالى براى ضعف بندگانش به آن ها تخفیف مى دهد و به واسطه غفران و رحمتش، پرده ستاریت به روى آن ها پوشیده است. بگذار این پرده دریده نشود، و حجاب غفران حق به روى این سیئات كه اسمش را عبادت گذاشتیم، افتاده باشد، كه خداى نخواسته اگر این ورق برگردد و ورق عدل پیش آید، گند عبادات ما كم تر از معصیت هاى موبقه اهل معصیت نیست " 3 ". 
 
چه جاى این همه عشوه و تدلل
 
 
اى عزیز این قدر لاف خدا مزن. این قدر دعوى حب خدا مكن. اى عارف، اى صوفى، اى حكیم، اى مجاهد، اى مرتاض، اى فقیه، اى مومن، اى مقدس، اى بیچاره هاى گرفتار، اى بدبخت هاى دچار مكاید نفس و هواى آن، اى بیچارگان گرفتار آمال و آمانى و حب نفس! همه بیچاره هستید. همه از خلوص و خدا خواهى فرسنگ ها دورید. این قدر حسن ظن به خود نداشته باشید. این قدر عشوه و تدلل نكنید. از قلوب خود بپرسید ببینید خدا را مى جوید یا خود خواه است؟ موخد است و یكى طلب، یا مشترك است؟ 
پس این عجب ها یعنى چه؟ این قدر به عمل بالیدن چه معنى دارد؟ عملى كه فرضا تمام اجزا و شرایطش درست باشد و خالى از ریا و عجب و شرك و سایر مفسدات باشد (و) قیمتش رسیدن به شهوات بطن و فرج است چه قابلیتى دارد كه این قدر تحویل ملائكه مى دهید؟ این اعمال را باید مستور از چشم ها داشت. این اعمال از قبایح و فجایع است. باید انسان از آن ها خجلت بكشد و ستر آن ها را كند. 
خداوندا به تو پناه مى بریم ما بیچاره ها از شر شیطان و نفس اماره. تو خودت ما را از مكائد آن ها حفظ فرما به حق محمد و آله - صلى الله علیهم - " 4 ". 
 
مذمت تكبر
 
باید وارد مجاهده با قصد خالص شد. البته آن وقت نفس اصلاح مى شود. تمام صفات نفسانیه قابل اصلاح است، لیكن در اول امر، كمى زحمت دارد. آن هم بعد از ورود در اصلاح، سهل و آسان مى شود. عمده به فكر تصفیه و اصلاح افتادن است و از خواب غفلت و هشیار شدن از سكر طبیعت است، فهمیدن این كه انسان مسافر است. و هر مسافر، زاد و راحله مى خواهد. زاد و راحله انسان، خصال خود انسان است. مركوب این سفر پرخوف و خطر، و این راه تاریك و باریك و صراط احد از سیف، و ادق از شعر، همت مردانه است.نور این طریق مظلم، ایمان و خصال حمیده است. اگر سستى كند و فتور نماید، از این صراط نتواند گذشت، به رو در آتش افتد و با خاك مذلت یكسان شده، به پرتگاه هلاكت افتد. و كسى كه از این صراط نتواند گذشت، از صراط آخرت نیز نتواند گذشت. 
اى عزیز! همت كن و پرده جهل و نادانى را پاره كن، و از این ورطه هولناك خود را نجات ده. حضرت مولاى متقیان و یگانه سالك راه و راهنماى حقیقى در مسجد فریاد مى زد به طورى كه همسایه هاى مسجد مى شنیدند: ((تجهزوا رحمكم الله فقد نودى فیكم بالرحیل.)) " 5 ". 
هیچ تجهیزى در سفر آخرت براى شما مفید نیفتد الا كمالات نفسانیه و تقواى قلب و اعمال صالحه و صفاى باطن. بى عیب بودن و بى غش بودن. فرضا كه اهل ایمان ناقص صورى باشى، باید از این غش ها خالص شوى تا در زمره سعدا و صالحین قرارگیرى. رفع غش با آتش توبه و ندامت، و گذاشتن نفس را در كوره عتاب و ملام، و ذوب كردن آن را به آتش پشیمانى، و برگشت به سوى خدا است. در این عالم خودت را اصلاح بكن و الا در كوره عذاب الهى و ((نار الله الموقده )) " 6 ".قلبت را ذوب كنند و خدا مى داند چند قرن از قرن هاى آخرت، این اصلاح طول مى كشد. پاك شدن در این عالم، سهل و آسان است تغییرات و تبدیلات در این نشاه خیلى زود واقع مى شود، و اما در آن عالم تغییر به طور دیگرى است و زوال یك ملكه از ملكات نفس، قرن ها طول دارد. 
پس اى برادر تا عمر و جوانى و قوت و اختیار باقى است، اصلاح نفس كن. اعتنا به این جاه و شرفها مكن این اعتبارات را زیر پا بگذار. تو آدم زاده اى، صفت شیطان را از خود دور كن.ممكن است شیطان به این رذیله از سایر رذایل بیش تر اهمیت دهد، و چون این صفت خود او است و موجب طرد او از درگاه خداى متعال، عارف و عامى و عالم و جاهل را بخواهد هم سلك خود كند، و در آن عالم كه ملاقات كنى او را با این رذیله گرفتار ملامت او هم بشوى. بگوید اى آدم زاده! انبیا به تو خبر ندادند كه (به علت ) تكبر به پدر تو من مطرود درگاه حق شدم. براى تحقیر مقام آدم و تعظیم مقام خود ملعون شدم. تو چرا خود را گرفتار این رذیله كردى؟ در آن هنگام تو بیچاره علاوه بر عذاب ها و گرفتارى ها و حسرت و ندامت هایى كه به شنیدن درست نیاید، گرفتار سرزنش اذل مخلوقات و پست ترین موجودات هم هستى. شیطان كه تكبر به خدا نكرده بود، تكبر كرد به آدم كه مخلوق حق است. گفت: ((خلقتنى من نار و خلقته من طین )) " 7 ". خود را بزرگ شمرد و آدم را كوچك. تو آدم زاده ها را كوچك شمارى و خود را بزرگ. تو نیز از اوامر خدا سرپیچى كنى. فرموده: فروتن باش، تواضع كن با بندگان خدا. تكبر كنى، سرافرازى نمایى. پس چرا فقط شیطان را لعن مى كنى؟ نفس خبیث خودت را هم شریك كن در لعن. همان طور كه شریك با او در این رذیله اى. تو از مظاهر شیطانى، شیطان مجسمى. شاید صورت برزخى و قیامتى تو، شیطان باشد میزان در صور آخرت، ملكات نفس است. مانع ندارد صورت شیطان باشى، صورت مورچه كوچك هم باشى. موازین عالم آخرت، غیر از اینجا است " 8 ". 
 
محبت به بندگان خدا
 
 
عزیزم! با بندگان خدا كه مورد رحمت و نعمت او هستند و مخلع به خلعت اسلام و ایمان اند، دوستى پیدا كن و محبت قلبى داشته باش. مبادا به محبوب حق دشمنى داشته باشى كه حق تعالى دشمن دشمن محبوب خود است، و تو را از ساحت رحمت خود طرد مى كند. و بندگان خاص خدا در بین بندگان مخفى هستند و معلوم نیست این دشمنى تو و هتك ستر و كشف عورت این مومن، برگشت به هتك ستر خدا نكند " 9 ". 
 
موعظتى براى عالمان دین
 
و بباید دانست كه مشكل ترین امور و سخت ترین چیزها دیندارى است در لباس اهل علم و زهد و تقوى، حفظ قلب نمودن است در این طریقه. و از این جهت است كه اگر كسى در این طبقه به وظایف خود عمل كند و با اخلاص نیت وارد این مرحله شود و گلیم خود را از آب بیرون كشد و پس از اصلاح خود به اصلاح دیگران پردازد و نگهدارى از ایتام آل رسول نماید، چنین شخصى از زمره مقربین و سابقین بشمار آید. چنان چه حضرت صادق علیه السلام در خصوص چهار نفر حواریین حضرت باقر علیه السلام چنین تعبیر فرمود. و در ((وسائل )) از ((رجال كشى )) سند به ابى عبیده الحذا رساند قال: ((سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول: زراره و محمد بن مسلم و ابوبصیر و برید من الذین قال الله تعالى: و السابقون السابقون اولئك المقربون )) " 10 ". 
و احادیث در این مقوله بسیار است و فضیلت اهل علم بیش از آن است كه در حوصله بیان آید، و كفایت مى كند درباره آنها حدیث منقول از رسول اكرم صلى الله علیه وآله ((من جاءه الموت و هو یطلب العلم لیحیى به الاسلام كان بینه و بین الانبیا درجه واحدة فى الجنه )) " 11 ". 
كسى كه بیاید او را مرگ در صورتى كه طلب كند علم براى زنده كردن سلام، در بهشت مقام او با مقام پیغمبران یك درجه بیش فاصله ندارد 
و پس از این ان شاء الله ذكرى از فضیلت آنان پیش مى آید و اگر خداى نخواسته از طریق خلوص بركنار شد و راه باطل پیش گرفت از علما سو كه بدترین خلق الله هستند و درباره آنها احادیث سخت و تعبیرات غریب وارد شده است به شمار آید. و باید اهل علم و طلاب این راه پر خطر، اول چیزى را كه در نظر گیرند این باشد كه اصلاح خود كنند در خلال تحصیل، و آن را حتى الامكان بر جمیع امور مقدم شمارند كه از تمام واجبات عقلیه و فرائض شرعیه واجب تر و سخت تر همین امر است. 
هان اى طالبان علوم و كمالات و معارف! از خواب برخیزید و بدانید كه حجت خداوند بر شما تمامتر است و خداى تعالى از شما بیشتر بازخواست فرماید، و میزان اعمال و علوم شما با میزان سایر بندگان خیلى فرق دارد، و صراط شما باریك تر و دقیق تر است، و مناقشه در حساب شما بیشتر شود. واى به حال طالب علمى كه علوم در قلب او كدورت و ظلمت آورد. چنان چه ما در خود مى بینیم كه اگر چند مفهومى ناقص و پاره اى اصطلاحات بى حاصل تحصیل نمودیم از طریق حق بازماندیم و شیطان و نفس بر ما مسلط شدند، و ما را از طریق انسانیت و هدایت منصرف كردند، و حجاب بزرگ ما همین مفاهیم بى سرو پا شد، و چاره اى نیست جز پناه به ذات مقدس حق تعالى 
بارالها ما معترف به تقصیر و مقر به گناهیم. نه یك قدمى در راه رضاى تو برداشتیم و نه یك عبادتى و اطاعتى از روى اخلاص بجا آوردیم. تو خود با لطف عمیم و رحمت واسعه با ما رفتار فرما و چنانچه در این دنیا ستر عیوب ما فرمودى در آن عالم نیز بفرما كه در آنجا نیازمندیم به ستر و غفران " 12 ". 
 
نشانه هاى عالمان وارسته
 
 
و از براى فقه و عقل - یعنى آنان كه غایت تحصیل آنها فقه در دین و ادارك حقایق است - نیز آثار و علائمى است كه عمده آنها را بیان فرمودند. 
یكى آنكه: به واسطه علم در قلب آنها حزن و اندوه و انكسار وارد شود و ناچار این انكسار و حزن براى امور زائله دنیه دنیویه نیست، بلكه از خوف مرجع و ترس از قصور (در) وظایف عبودیت است و این انكسار و حزن علاوه بر آنكه خود قلب را نورانى مى كند و صفا مى دهد، مبداء اصلاح نفس و منشا قیام به وظایف عبودیت و بندگى مى شود. و نور علم آرام از دل صاحبش ببرد و دل او را به حق و دار كرامت آشنا كند، و از مناجات حق تعالى لذتها برد و شبها را به بیدارى گذراند و قیام به وظیفه بندگى كند. چنان چه فرماید: ((قد تحنك فى برنسه، و قام اللیل فى حندسه )) كه جمله اول چنین نماید كه كنایه از لزوم عبادت باشد و از علائم این عالم ربانى آن است كه با آنكه كاملا قیام به عبودیت كند باز ترسناك باشد و نور علم او را هدایت كند به اینكه هر چه قیام به وظایف كنى باز قاصر و مقصرى و از عهده شكر نعمت و حقیقت عبادت برنیایى. پس قلبش مملو از خشیت و خوف شود، و حق درباره آنها فرموده است: ((انما یخشى الله من عباده العلماء )) " 13 ". 
نور علم، خشیت و حزن آور و صاحب آن با آنكه اقبال به شان خود در صلاح نفس دارد، از خوف مرجع آرام نگیرد و اصلاح خود را از خدا طلب كند و از اشتغال به غیر حق بیمناك باشد و از اهل زمان خود گریزان باشد، و بیم آن داشته باشد كه مبادا آنها او را از طریق الى الله و سفر به عالم آخرت باز دارند، و دنیا و لذائد آن را به او جلوه دهند. پس حق تعالى چنین شخصى را تایید فرماید و اركان وجودش را محكم نماید و امان به او در روز رستاخیز عنایت فرماید " 14 ". 
 
باید محبت اهل بیت علیه السلام با عمل همراه باشد
 
پس اى عزیز! شیطان تو را مغرور نكند و هواهاى نفسانیه تو را گول نزند. البته انسان تنبل مبتلا به شهوات و حب دنیا و جاه و مال، مثل نویسنده همیشه دنبال بهانه است از براى تایید تنبلى خود، و هر چه موافق با شهوات او باشد و موید هواهاى نفسانیه و خیالات شیطانیه او باشد اقبال به آن نماید، و چشم و گوش خود را با آن باز كند بدون آنكه فحص از مغزاى آن نماید یا به مقابلات و معارضات آن نظر نماید. بیچاره گمان مى كند به مجرد دعوى تشیع و حب اهل بیت طهارت و عصمت، جواز ارتكاب هر محرمى را خداى نخواسته داردو قلم تكلیف - نعوذ بالله - از او برداشته شده. بدبخت نمى داند كه شیطان بر او تعمیه كرده و در آخر عمر بیم آن است كه محبت بى مغز بى فایده نیز از دستش برود، و با كف تهى در صف نواصب اهل بیت محشور گردد. آخر دعوى محبت كسى اگر بینه نداشته باشد، پذیرفته نیست من با شما دوست باشم و محبت و اخلاص داشته باشم و برخلاف تمام مقاصد و مطلوبات شما اقدام كنم. درخت محبت ثمره و نتیجه اش عمل بر طبق آن است و اگر این ثمره را نداشته باشد باید دانست كه محبت نبوده، خیال محبت بوده. 
پیغمبر اكرم و اهل بیت مكرم او - صلوات الله علیهم - تمام عمر خود را صرف در بسط احكام و اخلاق و عقاید نمودند و یگانه مقصد آنها نشر احكام خدا و اصلاح و تهذیب بشر بوده و هر قتل و غارت و ذلت و اهانتى را در راه این مقصد شریف سهل شمردند و از اقدام باز نماندند. پس محب و شیعه آنها كسى است كه در مقاصد آنها با آنها شركت كند و پیروى از آثار و اخبار آنها كند. اینكه در اخبار شریفه اقرار به لسان و عمل به اركان را از مقومات ایمان شمرده، بیان یك سر طبیعى و سنه الله جاریه طبیعیه اوست اظهار عشق و تغزل در شان معشوق و عمل به لوازم ایمان و محبت خدا و اولیاى او، (و اگر) عمل نكرد مومن نیست و محبت ندارد و این صورت ایمان و محبت بى مغز و معنى نیز با جزئى حوادث و فى الجمله فشار از بین مى رود و صفر الید " 15 ".به دار جزاى اعمال منتقل شود " 16 ". 
 
دعا و ختام
 
 
بار خدایا! كه قلوب اولیا را به نور محبت منور فرمودى، و لسان عشاق جمال را از ما و من فرو بستى، و دست فرومایگان خود خواه را از دامن كبریائى كوتاه كردى، ما را از این مستى غرور دنیا هشیار فرما، و از خواب سنگین طبیعت بیدار و حجابهاى غلیظ و پرده هاى ضخیم خود پسندى و خود پرستى را به اشارتى پاره كن و ما را به محفل پاكان درگاه و مجلس قدس مخلصان خداخواه بار ده، و این دیو سیرتى و زشتخویى و درشت گویى و خود آرایى و كج نمایى را از ما بركنار فرما، و حركات و سكنات و افعال و اعمال و اول و آخر و ظاهر و باطن ما را به اخلاص و ارادت مقرون نما. 
بارالها! نعم تو ابتدائى است ((داد حق را قابلیت شرط نیست )) و نوال تو غیر متناهى، باب رحمت و عنایتت مفتوح است و خوان نعمت بى پایانت مبسوط، دلى شوریده و حالى آشفته، قلبى داغدار و چشمى اشكبار، سرى سودائى بى قرار، و سینه اى شرحه شرحه آتش بار مرحمت فرما، و خاتمه ما را به اخلاص به خودت و ارادت به خاصان درگاهت یعنى دیباچه دفتر وجود و خاتمه طومار غیب و شهود محمد و آل و اهل بیت مطهرش - صلوات الله علیه و علیهم اجمعین - به انجام رسان. والحمدالله اولا و اخرا و ظاهرا و باطنا " 17 ". 
 
كلمات قصار امام خمینى قدس سره در باب خودسازى و مبارزه با نفس
 
ما " 18 ".تا اصلاح نكنیم خودمان را، نمى توانیم كشور خودمان را اصلاح كنیم. 
هر كسى از خودش باید شروع كند، و عقاید و اخلاق و اعمالش را تطبیق با اسلام بدهد و بعد از این كه خودش را اصلاح كرد، آن وقت دنبال این باشد كه دیگران را اصلاح كند. 
اگر بخواهید كشور شما یك كشور مستقلى باشد كه دیگران نتوانند در آن دخالت بكنند، از خودتان باید شروع كنید 
شما خودتان را درست كنید، كشورتان درست مى شود 
آن چیزى كه بر همه ما لازم است ابتدا كردن به نفس خودمان است، و قانع نشدن به این كه همان ظاهر درست بشود، و از قلبمان شروع كنیم، (از) مغزمان شروع كنیم، و هر روز دنبال این باشیم كه روز دوممان بهتر از روز اولمان باشد. 
از بالاترین و والاترین حوزه هایى كه لازم است به طور همگانى مورد تعلیم و تعلم قرار گیرد، علوم معنوى اسلامى از قبیل علم اخلاق و تهذیب نفس و سیر و سلوك الى الله (است ) - رزقنا الله و ایاكم - كه جهاد اكبر مى باشد 
علم و تهذیب نفس است كه انسان را به مقام انسانیت مى رساند 
این فراموشى از خود مقدمه براى كمال انسان است 
قبل از این كه این نامه اعمال ما براى پیشگاه خدا، و قبل از این كه آن، براى پیشگاه امام زمان - سلام الله علیه - برسد، خودمان باید نظر كنیم 
كارى بكنید كه وقتى از این جا بار را بستید، در حضور خداى تبارك و تعالى با رو سفیدى باشید 
همه مكلفیم كه تزكیه بشویم، تا بتوانیم از نور الهى و نور قرآن استفاده كنیم 
باید خودتان را بسازید تا بتوانید قیام كنید. خود ساختن به این كه تبعیت از احكام خدا كنید. 
اگر ما خودمان را اصلاح كنیم، قهرا آن مقصدى كه ما داریم در دنیا هم صدور پیدا مى كند 
سازندگیهاى روحى مقدم بر همه سازندگیهاست، جهاد سازندگى از خود افراد باید شروع بشود 
بسازید! باید بسازیم خودمان را. جدیت كنید كه این جهاد سازندگى را از خودتان شروع كنید. وقتى از خودتان شروع كردید، هر كارى بكنید، این كارى است الهى. 
باید انقلاب باطنى بكنیم، باید نفوسمان هم منقلب بشود، اگر تا حالا در تحت سلطه شیطان و طاغوت بوده است، متحول بشویم. 
در نفسى كه مهذب نشده، علم حجاب ظلمانى است. 
تكلیف الهى است كه اگر در دلمان هم بعضى مان از بعضى مان خوشش نمى آید، در مقام عمل، در مقام ذكر، در مقام تبلیغ، بر خلاف نفس خودش عمل بكند 
اگر علم ((بلا تهذیب )) باشد ضررش از جهل بدتر است. 
آن وقتى كلام تاثیر دارد كه از قلب مهذب و پاك بیرون بیاید 
این من را اگر انسان زیر پا گذاشت و ((او )) شد، اصلاح مى كند همه چیز را 
گاهى علم توحید انسان را به جهنم مى فرستد، گاهى علم عرفان انسان را به جهنم مى رساند، گاهى علم فقه انسان را به جهنم مى فرستد، گاهى علم اخلاق انسان را به جهنم مى فرستد، با علم درست نمى شود، تزكیه مى خواهد. 
علم توحید هم اگر براى غیر خدا باشد از حجب ظلمانى است 
خدا نكند انسان پیش از آن كه خود را بسازد جامعه به او روى آورد و در میان مردم نفوذ و شخصیتى پیدا كند كه خود را مى بازد، خود را گم مى كند. 
آن كس كه اتكا به خدا دارد منصور است 
دستت از این عالم - كه مزرعه آخرت است - اگر كوتاه شد، دیگر كار گذشته است و اصلاح مفاسد نفس را نتوانى كرد من خوف این را دارم كه آنها براى خاطر ما و شنیدن حرف ما به بهشت بروند، و ما براى خاطر این كه خودمان مهذب نبودیم به جهنم عید واقعى آن وقتى است كه انسان رضاى خدا را به دست بیاورد، درون خود را اصلاح كند تا ساخته نشود یك ملت و یك جامعه، نمى تواند به آن مقاصد عالیه اى كه دارد برسد

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ دو شنبه 16 آبان 1390برچسب:دعوت به اخلاص, ] [ 21:5 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب