مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

اعراب جاهلى روى يك سلسله خرافات و تخيلات موهومى به برخى از انسانها بدبين ميشدند و وجود آنها را شوم و منشأ حوادث ناگوار مى‏پنداشتند.
آلوسى در بلوغ‏الارب از مجمع‏الامثال ميدانى نقل مى‏كند كه ضب بن‏اروى كلاغى، با جمعى از اهل يمن بمنظور تجارت بشامات رفت، اما بر اثر پيش آمدى از دوستان خود جدا مانده در بيابان جزيره‏العرب سرگردان شد تا بالاخره بقبيله‏اى كه بعدها دانست همدان بوده برخورد و چون مردى خوش منظر و ظريف بود قوم نيز از مقدم چنين مهمانى ناراحت نبودند و كم‏كم زنى كه او را عمره بنت سبيع ميناميدند به وى دل باخته شد و ضب نيز از وى خوشش آمده بود رسماً از او خواستگارى نمود، اما بزرگان قبيله و كسان دختر موافقت نكردند و گفتند ما بكسى دختر ميدهيم كه علم چشمه‏شناسى در بيابانها و علم زجر و طيره و شاعرى داشته باشد و شما آشنائى به اين فنون ندارى ولكن خوش منظرى و كاردانى ضب و از طرفى عشق دختر موجب شد تا عمل ازدواج خاتمه يافت اتفاقا چيزى نگذشت يكى از قبائل عرب بغارت اين قبيله تصميم گرفت همدانيها اين حادثه را به ضب تطير زده و از قدم ناميون او و اين وصلت شوم پنداشتند و بدون تأمل به اين دو همسر تكليف كردند تا هرچه زودتر قبيله را ترك كنند، و آنان بحكم ضرورت بار سفر بستند و مشكى آب با خود برداشتند از سوء تصادف عمره در همان روزها از عادت ماهانه زنانه فارغ شده بود ولى خود را شستشو نداده بود از شوهر خود درخواست نمود باين آب خود را بشويد و چشمه‏اى در سرراهشان وجود دارد مشك را از آن پر كنند، ضب موافقت نمود آب مشك بمصرف رسيد ولكن عمره را پاك نگردانيد وقتى به چشمه رسيدند آب آنهم خشك شده بود هر دو از شدت تشنگى به سايه‏اى پناه بردند ضب به عمره گفت نه آبى باقى گذاشتى و نه خود را پاكيزه كردى سپس ضب از فرط ناراحتى بهيجان آمد و اشعارى فرو خواند. عمره چون اشعار را شنيد خوشنود شد و گفت خدا را شكر تو شاعرى اگر اهل قبيله بدانند ما را ميپذيرند. دوباره به قبيله برگشتند و ضب اشعار خود را خواند سپس اجازه دادند كه وارد شوند155.

خرافه صفر

اين خرافه صفر كه در اعراب جاهلى بار گرانى بر سر آنان بود در دو مفهوم متغاير خلاصه ميشد و منشأ اختلاف مفهوم از اختلاف تلفظ است:
صفر بروزن اسم يكنوع بيمارى شبيه به بيمارى قند بود آنها به زعم جاهلانه خيال ميكردند در شكم برخى از انسانها مارى وجود دارد كه بهنگام گرسنگى كبدش را ميگزد!! اين بيمارى را بسيار شوم و مسرى مى‏پنداشتند. اقوال ديگر در اين مورد وجود دارد، از جمله بخارى در صحيح خود در ضمن حديث مذكور بمعنى بيمارى مسرى تفسير كرده است.
و گفته شد صفر بمعناى زرديست كه بر اثر همان عارضه بشخص مبتلا عارض ميشود. اعشى شاعر معروف زمان جاهليت گويد:

لايتأرى لما فى القدر يرقيه

 

و لا يعض على شر سوفة الصفر

ابوالنجم العجلى گويد:

انك يا سعد خيرفتى تستعدى

 

على زمان مسنا بجهد عضاً كعض الصفر بكبد156

ابن ابى الحديد از غريب الحديث ابو عبيده آورده كه ابو عبيده معمرى مثنى، صفر را بروزن شرف بمعنى ماه صفر المظفر ميداند و ميگويد عرب قبل از اسلام محرم را تا آخر صفر تأخير مى‏انداختند و آنرا بنام نسى مى‏ناميدند157 كه قرآن آن عمل را كفر معرفى كرده انما النسى‏ء زيادة فى الفكر يضل به الذين كفروا يحلونه عاماً و يحرمونه عاماً158 و رسول خدا نيز از آن جهت نهى فرموده.
راجع به مقوله نسى در شهر حسين در مباحث تاريخ هجرت و عاشورا مطالبى با جمال گفته شده است و لكن اشعار عرب معنى اولى را تأييد ميكند. هر چه هست اسلام با قوانين معقول و مستدل خود بشر را يكمرتبه از اين خيالات موهوم راحت نموده و با سوق دادن بمبدء و توكل بخدا به اين خرافات خط بطلان كشيد.

[ شنبه 15 مهر 1391برچسب:خرافه شوم و قصه ضب بن اروى, ] [ 16:49 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 169 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب