مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

درباره خداشناسى از دورترين زمان تا امروز كتاب ها نوشته شده و بحث ها و گفتوگوهاى فراوانى در ميان دانشمندان و غير دانشمندان بوده است.

هر كدام براى پى بردن به اين حقيقت راهى را انتخاب كرده اند; امّا از همه راه ها، بهترين راهى كه مى تواند ما را به زودى به اين مبدأ بزرگ جهان هستى نزديك سازد دو راه است:

 

1- راهى از درون (نزديك ترين راه)

2- راهى از برون (روشن ترين راه)

در قسمت اوّل سرى به اعماق وجود خود مى زنيم و نداى توحيد را از درون جان خود مى شنويم.

و در قسمت دوم در عالم پهناور آفرينش به گردش مى پردازيم و نشانه هاى خدا را در پيشانى تمام موجودات و در دل هر ذره اى مشاهده مى كنيم هر كدام از اين دو راه، بحث هاى طولانى دارد; امّا كوشش ما اين است كه در يك گفتار فشرده، هر يك از اين دو راه را اجمالا مورد بررسى قرار دهيم:

 

الف - راهى از درون

درست به اين چند موضوع بينديشيم:

1- دانشمندان مى گويند: هر انسانى را كه فكر كنيد، از هر نژاد و هر طبقه اى كه باشد اگر او را به حال خود واگذارند و تعليمات خاصى نبيند و حتى از گفتوگوهاى خداپرستان و مادى ها عريان شود; خود به خود متوجّه نيروى توانا و مقتدرى مى شود كه مافوق جهان ماده است و بر تمام جهان حكومت مى كند.

او در زواياى قلب و اعماق دل و روان خويش احساس مى كند كه ندائى لطيف و پر از مهر و در عين حال رسا و محكم وى را به طرف يك مبدأ بزرگ علم و قدرت كه ما او را خدا مى ناميم مى خواند.


ادامه مطلب
[ دو شنبه 26 دی 1390برچسب:خداشناسى از دو راه مطمئن, ] [ 16:56 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

خداشناسى و پيشرفت علوم

فكر كنيد دوستى از سفر آمده و كتابى به عنوان ارمغان براى شما آورده است و مى گويد كتابى است بسيار عالى زيرا نويسنده آن دانشمندى است فوق العاده فهميده، پراطّلاع، دقيق و ماهر و در رشته خود نابغه و به تمام معنى استاد است.

حتماً شما اين كتاب را سرسرى مطالعه نخواهيد كرد; بلكه به عكس روى تمام جمله بندى ها و تعبيرات و حتّى كلمات آن دقّت مى كنيد و اگر جمله اى از آن را نفهميديد ساعت ها و شايد روزهاى متوالى هر موقع كه فرصت كرديد روى آن برمى گرديد تا معنى و مفهوم آن براى شما روشن شود چرا كه نويسنده آن يك فرد عادى نيست بلكه دانشمند بزرگى است كه كلمه اى را بى حساب نمى نويسند.

امّا اگر به عكس به شما گفتند اين كتاب ظاهرش ممكن است زيبا باشد امّا نويسنده آن يك فرد كم سواد است كه هيچ مايه علمى ندارد و هيچ حسابى در كار او نيست!

 

معلوم است كه شما فقط يك نگاه سرسرى به كتاب مى كنيد و هر جاى آن را نامفهوم ديديد مى گوييد اين هم از بى اطّلاعى نويسنده است و حيف است كه انسان وقت خود را براى مطالعه آن تلف كند.

عالم هستى همانند كتاب بزرگى است كه هر يك از موجودات آن كلمه يا جمله اى از آن را تشكيل مى دهد، از نظر يك فرد خداپرست همه ذرات اين جهان قابل دقّت است، يك انسان با ايمان در پرتو نور خداپرستى; با كنجكاورى خاصّى به مطالعه اسرار آفرينش مى پردازد (و همين موضوع به پيشرفت علوم و دانش هاى انسانى كمك مى كند)، زيرا او مى داند آفريننده اين دستگاه، بى نهايت علم و قدرت دارد، و همه كارش روى حكمت و فلسفه است، بنابراين دقيق تر مطالعه مى كند، عميق تر بررسى مى نمايد تا اسرار آن را بهتر درك كند.


ادامه مطلب
[ دو شنبه 26 دی 1390برچسب:آثار خداشناسى در زندگى ما, ] [ 16:53 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

سؤال: منظور از عمل ناصالح بودن پسر نوح(علیه السلام) چیست؟


جواب: خداى متعال در آیه 46 سوره «هود» در مورد پسر حضرت نوح(علیه السلام) مى فرماید: «فرمود: اى نوح! او از اهل تو نیست»! (قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ).«بلکه او عملى است غیر صالح» (إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِح).فرد ناشایسته اى است، که بر اثر بریدن پیوند مکتبیش از تو، پیوند خانوادگیش به چیزى شمرده نمى شود.بعضى از مفسران، معتقدند: در این آیه، کلمه اى در تقدیر است، و در اصل مفهومش چنین است: إِنَّهُ ذُو عَمَل غَیْرِ صالِح: «فرزند تو داراى عمل غیر صالح است».ولى، با توجه به این که: گاهى انسان در انجام یک کار آن چنان پیش مى رود که گویا عین آن عمل مى شود، در ادبیات زبان هاى مختلف، به هنگام مبالغه این تعبیر فراوان دیده مى شود، مثلاً گفته مى شود: فلان کس سرا پا عدل و سخاوت است، و یا فلان شخص، سرا پا دزدى و فساد است، گوئى آن چنان در آن عمل غوطهور گشته که ذات او عین آن عمل گشته است.این پیامبرزاده نیز، آن قدر با بدان بنشست و در اعمال زشت و افکار نادرستشان غوطهور گشت، که گوئى وجودش تبدیل به یک عمل غیر صالح شد.


ادامه مطلب
[ یک شنبه 25 دی 1390برچسب:انّه عمل غیر صالح , ] [ 16:5 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

سؤال: منظور از آیۀ یضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَ یَهْدِى مَنْ یَشَاءُ' چیست؟ 

عدالت خداوند از عقاید اصولى ما مسلمانان است و ما معتقدیم همه کارهاى خداوند متعال براساس عدل و حکمت انجام مى گیرد; با توجّه به این اصل، منظور از جمله یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَ یَهْدِى مَنْ یَشَاءُ' در آیه 93 سوره نحل و مانند آن چیست؟ اگر هدایت و گمراهى به خواست خداست، چگونه با عدل الهى سازگار است که ما را به جرم گمراهى کیفر و در برابر هدایت پاداش دهد؟ 

جواب: آیات قرآن مجید یکدیگر را تفسیر مى کنند; بسیارى از آیات هست که باید در برابر هم چیده شوند تا معنى آنها با توجّه به یکدیگر روشن گردد.

آیه مورد سؤال که درباره «ضلالت و هدایت» سخن مى گوید، از این قبیل است و بنابراین، باید معناى کامل این آیه شریفه را با توجّه به سایر آیات که درباره ضلالت و هدایت صحبت مى کند به دست آورد.

در این آیه گفته شده: «خداوند هر که را بخواهد هدایت مى کند». در آیات دیگرى از قرآن مانند آیه 74 سوره مؤمن گفته شده: «کَذلکَ یُضِلٌّ اللهُ الْکافِرینَ; اینگونه خداوند کافران را گمراه مى سازد». در آیه 34 از سوره مؤمن چنین مى خوانیم: «کذلک یُضِلُّ اللّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِف مُرتاب; این گونه خداوند هر اسرافکار تردیدکننده اى را گمراه مى سازد».


ادامه مطلب
[ یک شنبه 25 دی 1390برچسب:یضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَ یَهْدِى مَنْ یَشَاءُ' , ] [ 16:3 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

سؤال: منظور از آیه شریفه «رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ; او پروردگار دو مشرق و دو مغرب است!»(1) چیست؟ 

جواب: در قرآن مجید مشرق و مغرب هم به صورت «تثنیه» «دو مشرق و دو مغرب» و هم به صورت «جمع» به کار برده شده است; مانند: «فَلاَ اُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ; سوگند به پروردگار مشرق ها و مغرب ها(2)» و در جاى دیگر مى فرماید: «وَ اَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذَینَ کَانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الاَرْضِ وَ مَغارِبَها; و مشرق ها و مغرب هاى پر برکت زمین را به آن قوم به ضعف کشانده شده (زیر زنجیر ظلم و ستم)، واگذار کردیم!»(3)

بنابراین، مشرق و مغرب هم به صورت «جمع» که حاکى از افراد متعدّد است و هم به صورت «تثنیه» که از دو فرد حکایت مى کند استعمال شده است.

مفسّران در تفسیر این آیات دو معنا ذکر کرده اند:

نخست این که منظور از دو مشرق و دو مغرب، مشرق و مغرب دو نیمکره زمین است; یعنى، دو نیمکره شمالى و جنوبى یا دو نیمکره شرقى و غربى، حتّى بعضى این آیه را اشاره اى به وجود نیمکره جدید یعنى «قارّه آمریکا» قبل از کشف آن دانسته اند که فعلا از موضوع بحث ما خارج است; و به همین ترتیب، منظور از مشارق و مغارب نقاط مختلف کره زمین است که هر نقطه اى نسبت به نقطه اى مشرق و نسبت به نقطه دیگر مغرب است.


ادامه مطلب
[ یک شنبه 25 دی 1390برچسب:رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ , ] [ 16:1 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

این کتاب مجموعه چند سخنرانی از حضرات آیات و حجج اسلام، آقایان: دکتر محمدابراهیم آیتی، شهید سید محمد حسینی بهشتی، شهید مرتضی مطهری و سید محمود طالقانی است که در دهه محرم سال 1382 ق . ایراد شد و در همان سال (برابر با 1341 ش) توسط شرکت سهامی انتشار، منتشر گردید.

با نظر به دقت، عمق و اهمیّت این سخنرانی ها؛ خلاصه آن براساس نظم کتاب مذکور تقدیم می شود:

الف موجباتی که امام حسین علیه السلام را وادار به قیام کرد.

(سخنرانی حجة الاسلام دکتر محمدابراهیم آیتی)

1. موجبات قیام امام حسین علیه السلام یکباره و دفعی فراهم نشد، بلکه دست کم از سیسال قبل یعنی از حدود سال 29 و 30 هجری مقدمات آن فراهم گردید.

2. عثمان دوازده سال خلافت کرد و در شش ساله دوم حکومتش، وضع حکومت اسلامی به طور کلی تغییر کرد و تبدیل به حکومت پادشاهی شد و تأمین رضای شخصی خلیفه، بر همه چیز حتی احکام الهی مقدم گردید. پاسداران حقیقت مثل عماربن یاسر و ابوذرغفاری به خاطر دفاع از حدود الهی، کتک خوردند و یا تبعید شدند.

3. در حکومت عثمان، بسیاری از مسلمانان دیروز، دنیا پرست شدند و فساد مالی در زندگی آنان رخنه کرد. کسانی مانند زبیر، طلحه، سعدبن ابی وقّاص، زین بن ثابت، یعلی بن امیه (منیه) و... در این منجلاب گرفتار شدند. زمانی که عثمان کشته شد از او 150 هزار دینار طلا و یک میلیون درهم پول نقد و املاکی به ارزش صدهزار دینار طلا و اسب ها و شترانی بسیار باقی ماند! وقتی عبدالرحمن بن عوف مُرد، چهار زن داشت و به هرکدام32 1 مالش به ارث رسید که برای هریک، عبارت از 84 هزار دینار طلا بود!


ادامه مطلب
[ شنبه 24 دی 1390برچسب:موجباتی که امام حسین علیه السلام را وادار به قیام کرد, ] [ 8:56 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

حادثه عاشورا مثل بسيارى از حقايق اين عالم است كه در زمان خودشان بسا هست آنچنانكه بايد،شناخته نمى‏شوند و بلكه فلاسفه تاريخ مدعى هستند كه شايد هيچ حادثه تاريخى را نتوان در زمان خودش آنچنانكه هست ارزيابى كرد،بعد از آنكه زمان زيادى گذشت و تمام عكس‏العمل‏ها و جريانات مربوط به يك حادثه خود را بروز دادند،آنگاه آن حادثه بهتر شناخته مى‏شود.همچنان كه شخصيتها هم همين طورند.شخصيتهاى بزرگ غالبا در زمان خودشان آن موجى كه شايسته وجود آنهاست،پيدا نمى‏شود،بعد از مرگشان تدريجا شخصيتشان بهتر شناخته مى‏شود،بعد از دهها سال كه از مرگشان مى‏گذرد،تدريجا شناخته مى‏شوند.و معمولا افرادى كه در زمان خودشان خيلى شاخصند،بعد از فوتشان فراموش مى‏شوند،و بسا افرادى كه در زمان خودشان آنقدرها شاخص نيستند ولى بعد از مرگشان تدريجا شخصيت آنها گسترش پيدا مى‏كند و بهتر شناخته مى‏شوند.اگر دو نفر عالم را كه در يك زمان زندگى مى‏كنند در نظر بگيريم،و لو از نظر شهرت علمى يكى ده برابر ديگرى بزرگ است ولى گاهى بعد در تاريخ روشن مى‏شود كه آن كه ده برابر كوچك بوده،از آن كه ده برابر بزرگ بوده بزرگتر است،كه براى اين امر من مثالهاى زيادى دارم.از همه بهتر اين است كه ما به خود على عليه السلام مثال بزنيم،آنهم از زبان خود ايشان.

در كلمات مولا در نهج البلاغه جزء كلماتى كه حضرت در فاصله ضربت‏خوردن و شهادت يعنى در آن فاصله حدود چهل و پنج‏ساعت آخر زندگى فرموده‏اند،يكى اين دو جمله است كه تعبير خيلى عجيبى است.مى‏فرمايد:«غدا تعرفوننى و يكشف لكم سرائرى‏» (1) فردا مرا خواهيد شناخت،يعنى امروز مرا نشناخته‏ايد،زمان من مرا نشناخت،آينده مرا خواهد شناخت‏«و يكشف لكم سرائرى‏»(سرائر يعنى سريره‏ها،امور مخفى،امورى كه در اين زمان چشمها نمى‏تواند آنها را ببيند،مثل گنجى كه در زير زمين باشد)مخفيات وجود من فردا براى شما كشف خواهد شد،و همين طور هم شد.على را مردم،بعد از زمان خودش بيشتر از زمان خودش شناختند.على را در زمان خودش چه كسى شناخت؟يك عده بسيار معدود.شايد تعداد آنهايى كه على را در زمان خودش واقعا مى‏شناختند،از عدد انگشتان دو دست هم تجاوز نمى‏كرد.

 


ادامه مطلب
[ شنبه 24 دی 1390برچسب:تحليل واقعه عاشورا-قسمت اول, ] [ 8:53 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

امام سوم شیعیان،شهید كربلا و خون خدا،كه نهضت عاشورا بر محور فداكارى و جان فشانى آن حضرت شكل گرفت و تاریخ بشرى را سرشار از حماسه و ایثار كرد و درس آزادگى و عزت به انسان داد و با خون خویش كه در كربلا ریخت،درخت اسلام آبیارى شد و امت مسلمان بیدار گشت. سومین امام معصوم، در سوم (یا چهارم) شعبان سال چهارم هجرى در شهر مدینه دیده به جهان گشود. او دومین ثمره پیوند فرخنده حضرت على (ع) و حضرت فاطمه ( س ) دختر پیامبر اسلام (ص) بود. رسول خدا «ص» نام فرزند حضرت زهرا «ع» را «حسین» نهاد.وى مورد علاقه شدید پیامبر خدا «ص» بود و آن حضرت در باره او فرمود: «حسین منى و انا من حسین...»

حسین بن على (ع) مدت شش سال از دوران كودكى خود را در زمان جد بزرگوار خود سپرى كرد و پس از آن حضرت، مدت سى سال در كنار پدرش امیرمومنان حضرت علی (ع) زندگى كرد و در حوادث مهم دوران خلافت ایشان به صورت فعال شركت داشت . پس از شهادت امیر مومنان حضرت علی ( ع ) (در سال 40هجرى) امامت به حسن بن على «ع» رسید ، همچون سربازى مطیع رهبر و مولاى خویش و همراه برادر بود . پس از انعقاد پیمان صلح،با برادرش و بقیه اهل بیت «ع» به مدینه آمدند .

 مدت ده سال در صحنه سیاسى و اجتماعى در كنار برادر بزرگ خود حسن بن على (ع) قرار داشت و پس از شهادت امام حسن(ع) (در سال 50هجرى) بار امامت به دوش سید الشهدا قرار گرفت در آن دوران ده ساله كه معاویه بر حكومت مسلط بود، امام حسین«ع»همواره یكى از معترضین سرسخت نسبت به سیاستهاى معاویه و دستگیریها و قتلهاى او بود و نامه‏هاى متعددى در انتقاد از رویه معاویه در كشتن یاران وفادار به حضرت على «ع» بودند و پیرامون اعمال ناپسند دیگر او نوشت.


ادامه مطلب
[ شنبه 24 دی 1390برچسب:حسین بن على شهید كربلا و خون خدا, ] [ 8:34 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

السَّلاَمُ عَلَى وَلِيِّ اللَّهِ وَ حَبِيبِهِ السَّلاَمُ عَلَى خَلِيلِ اللَّهِ وَ نَجِيبِهِ‏

سلام بر تو اى ولى خدا و حبيب خاص خدا سلام بر تو اى دوستدار و محبوب و برگزيده خدا

السَّلاَمُ عَلَى صَفِيِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِيِّهِ السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ

سلام بر بنده خالص فرزند بنده خاص خدا سلام بر حسين مظلوم شهيد راه خدا

السَّلاَمُ عَلَى أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَاتِ‏

سلام بر آن اسيرغم و اندوه و مصايب سخت عالم و كشته آب چشمان 

اللَّهُمَّ إِنِّي أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِيُّكَ وَ ابْنُ وَلِيِّكَ وَ صَفِيُّكَ وَ ابْنُ صَفِيِّكَ الْفَائِزُ بِكَرَامَتِكَ‏

پروردگارا من گواهى مى‏دهم كه آن حضرت ولى تو و فرزند ولى توست و برگزيده تو و فرزند برگزيده توست كه به لطف و كرمت رستگار شد

أَكْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَيْتَهُ بِطِيبِ الْوِلاَدَةِ

تو او را به فيض شهادت گرامى داشتى و به سعادت مخصوص گردانيدى و به پاكى نسل برگزيدى

وَ جَعَلْتَهُ سَيِّداً مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِداً مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِداً مِنَ الذَّادَةِ وَ أَعْطَيْتَهُ مَوَارِيثَ الْأَنْبِيَاءِ

و او را امام بزرگى از بزرگان عالم و پيشوايى از پيشوايان الهى جهان قرار دادى و مدافع از اسلام مقرر داشتى و ميراث تمام پيمبران را به او عطا كردى 

وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِكَ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ فَأَعْذَرَ فِي الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ‏

و او را از جانشينان پيغمبر و حجت خود بر خلق گردانيدى او هم در اتمام حجت بر خلق رفع هر عذر از امت كرد و اندرز و نصيحت امت را با عطوفت و مهربانى انجام داده

وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلاَلَةِ

و خون پاكش را در راه تو به خاك ريخت تا بندگانت را از جهالت و حسرت و گمراهى نجات دهد

وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْكَسِ‏

و مردمى كه مغرور دنيا شدند و بهره آخرتشان را به متاع ناچيز پست دنيا فروختند و ظلم و جور كردند

وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِي هَوَاهُ وَ أَسْخَطَكَ وَ أَسْخَطَ نَبِيَّكَ‏

و در پيروى هواى نفس هلاك شدند و تو را و پيغمبرت را به خشم و غضب آوردند

وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِكَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَةَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِينَ النَّارَ 

و از آن بندگانت كه از اهل شقاق و نفاق و دشمنى با تو بودند پيروى كردند در صورتى كه آنها حامل بار سنگين گناه و معاصى و مستوجب آتش دوزخ بودند

فَجَاهَدَهُمْ فِيكَ صَابِراً مُحْتَسِباً حَتَّى سُفِكَ فِي طَاعَتِكَ دَمُهُ وَ اسْتُبِيحَ حَرِيمُهُ‏

پس اين امام بزرگوار با آن ستمكاران در راه تو جهاد كرد و به اخلاص كامل صبر و تحمل كرد و مشقت بسيار كشيد تا آنجا كه در راه طاعتت خون پاكش بخاك ريخت و حريم مطهر و هتك حرمت خاندان پاكش را مباح شمردند

اللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِيلاً وَ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً أَلِيماً

پروردگارا تو آن قوم ستمكار ظالم را لعن شديد كن و به عذاب سخت دردناك معذب ساز

السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدِ الْأَوْصِيَاءِ

سلام بر تو اى فرزند رسول خدا (ص) و فرزند سيد اولياء و اوصياء پيغمبر خدا

أَشْهَدُ أَنَّكَ أَمِينُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِينِهِ عِشْتَ سَعِيداً وَ مَضَيْتَ حَمِيداً وَ مُتَّ فَقِيداً مَظْلُوماً شَهِيداً

گواهى ميدهم كه تو امين وحى خدايى و فرزند امين حق همه عمر با سعادت در جهان زيستى و با ثناى حق درگذشتى و از دنيا رحلت كردى و مظلوم و شهيد راه حق گشتى

وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَكَ وَ مُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ‏

و باز گواهى ميدهم كه خداى متعال وعده‏اى كه به تو داده‏است به آن البته وفا كند و آنان كه تو را خوار و مضطر گذاشتند همه را هلاك كند و قاتلانت را عذاب سخت چشاند

وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ وَفَيْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِهِ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ‏

و باز گواهى ميدهم كه تو به عهد خدا وفا كردى و در راه خدا همه عمر جهاد كردى تا هنگام رحلتت فرا رسيد

فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ‏

پس خدا لعنت كند آنان كه تو را كشتند و يا درباره تو ظلم و ستم كردند و باز خدا لعنت كند آنكس را كه به قتل و ظلم تو چون شنيد راضى و خوشنود گشت

اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ أَنِّي وَلِيٌّ لِمَنْ وَالاَهُ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُ‏

پروردگارا من تو را گواه مى‏گيرم كه من دوست آن حضرت و دوست دوستداران او هستم و دشمن با دشمنان او

بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلاَبِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ 

پدر و مادرم فداى تو اى فرزند رسول خدا گواهى مى‏دهم كه تو نورى در اصلاب پدران عاليرتبه و ارحام مادران پاك طينت بودى

لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجَاهِلِيَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْكَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِيَابِهَا

و انجاس جاهليت تو را آلوده نساخت و جامه‏هاى تيره ظلمانى اعصار جاهليت تو را نپوشانيد

وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّينِ وَ أَرْكَانِ الْمُسْلِمِينَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِينَ‏

و باز گواهى مى‏دهم كه تو محققا از اركان دين خدايى و اصل و اساس آيين مسلمين و پناه و نگهبان اهل ايمان

وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِيُّ الرَّضِيُّ الزَّكِيُّ الْهَادِي الْمَهْدِيُ‏

و باز گواهى مى‏دهم كه تويى محققا پيشواى نيكوكار با تقواى پسنديده صفات پاك و پاكيزه ذات و هدايت كننده خلق و هدايت يافته به حق

وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ التَّقْوَى وَ أَعْلاَمُ الْهُدَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا

و باز گواهى مى‏دهم كه نه تن از امامان امت كه از فرزندان تواند همه با روح تقوى و راهنماى طريق حق و رشته محكم ايمان خلق و حجت خدايند بر تمام اهل دنيا

وَ أَشْهَدُ أَنِّي بِكُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِيَابِكُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِينِي وَ خَوَاتِيمِ عَمَلِي‏

و شهادت مى‏دهم كه من به امامت و حقانيت شما ايمان و به رجعت شما يقين دارم و در شروع به آيين و ختم كارم

وَ قَلْبِي لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِي لِأَمْرِكُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ لَكُمْ‏

و قلبم تسليم قلب پاك شما و همه كارم پيرو امر شماست و ياريم تا خدا اذن دهد براى شما مهيا است

فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لاَ مَعَ عَدُوِّكُمْ‏

پس البته با شما هستم نه با دشمنان شما

صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِكُمْ وَ أَجْسَادِكُمْ

درود خدا بر شما و بر جسم و جان پاك شما باد

وَ شَاهِدِكُمْ وَ غَائِبِكُمْ وَ ظَاهِرِكُمْ وَ بَاطِنِكُمْ آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ‏

و درود خدا بر شما باد از حاضر و غايب شما و بر ظاهر و بر باطن شما باد اى پروردگار عالميان عالم اين دعاى مرا اجابت فرماى.

پس دو ركعت نماز مى‏كنى و دعا مى‏كنى به آنچه مى‏خواهى.(۱)

.............................................

پی نوشت:

(۱) مفاتیح الجنان، ص 773 – 770.

[ شنبه 24 دی 1390برچسب:زیارت اربعین, ] [ 8:32 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

نقش حضرت زینب (علیها السلام)از عاشورا تا اربعین حسینی

پيام‏رسانى نهضت عاشورا
 

قيام و نهضت امام حسين(ع)، دو مرحله داشت. مرحله نخست، مرحله مبارزه، جهاد و شهادت، و مرحله دوم مرحله پيام‏رسانى و بيدارگرى، اگر نهضت امام ‏حسين(ع) در همان مرحله نخست خلاصه مى‏ شد و كسى نبود كه پيام نهضت را به گوش مردم آن زمان برساند، ماه‏ها زمان لازم بود تا به طور طبيعى خبر قيام امام(ع) به شهرهاىاطراف برسد. شاهد اين مدعى اين است كه پيش از ورود اهل‏بيت امام(ع) به مدينه مردم آنشهر هنوز از رويدادهاى كربلا بى‏خبر بودند. در اين مدت يزيديان با آن همه امكانات تبليغاتى، كه در اختيار داشتند، به راحتى مى‏ توانستند، وقايع كربلا را در راستاى منافع خودتحريف كنند و به گونه‏اى به گوش مردم برسانند كه براى حكومت يزيد كم‏ترين ضرر و زيانرا در برداشته باشد. در اين صورت تا حدّ بسيار زيادى از تأثير قيام امام‏حسين(ع) در جامعه آن زمان و جوامع آينده مسلمانان كاسته مى‏شد، و به طور قطع ما امروز شاهد اين همه آثار وبركات براى نهضت امام حسين(ع) نبوديم.
بنى‏اميه براى سرپوش نهادن بر جنايت خويش و انحراف افكار عمومى از شگردهاىگوناگون تبليغاتى استفاده مى‏كردند، كه برخى از آن‏ها عبارتند از:


ادامه مطلب
[ شنبه 24 دی 1390برچسب:عاشورا نقش بى ‏همتاى زينب(س), ] [ 8:17 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
صفحه قبل 1 ... 123 124 125 126 127 ... 169 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب