مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

بیداری اسلامی ( پژو هشی است که انجام گرفته وآن را برای دانلود گذاشته ام حتما دانلود کنید

دانلود کن

[ دو شنبه 31 مهر 1390برچسب:, ] [ 20:42 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

عظمت قرآن

 به عبارت ديگر, يك سلسله آياتـى است كه مـى گـويد از انسان كارى برمى آيد كه از آسمان ها ساخته نيست چه رسد به زميـن و سلسله جبال: عظمت قرآن «انا عرضنـا الامـانه علـى السمـوات والارض والجبـال فـابيـن ان يحملنها و اشفقـن منها و حملها الانسان انه كان ظلـوما جهولا» و آياتى مشابه اين. پس اين دسته از آيات دلالت مى كند برايـن كه از انسان كـارى سـاخته است كه از آسمـان هـا و زميـن و سلسله جبـال ساخته نيست و هـم انسـان بزرگ تـر از آسمان ها و زميـن است. دسته ديگر آياتـى است كه مـى فرمايد آسمان ها و زميـن و كـوه ها از شما بزرگ تـرنـد. ايـن دو دسته آيات جمع شـان چگـونه است. در نصايح لقمان به فرزنـدش آمـده است كه: «انك لن تحرق الارض و لـن تبلغ الجبال طـولا» هر چه گردن فرازى بكنـى بالاخـره قـدرت نـدارى كه زميـن را بشكافى


ادامه مطلب
[ دو شنبه 31 مهر 1390برچسب:, ] [ 19:44 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

همه ايـن بحث ها در مسئله آخـرى از سـوره مباركه حشـر ان شاءالله روشـن خـواهد شـد كه اينها هيچ ارتباطـى به مقام ذات اقدس الله ندارد چـون بارها به عرض رسيد كه انبيا در ايـن جا راه ندارنـد تا چه رسد به ديگران, صفات ذاتـى هـم كه عيـن ذات حق است آن جا هـم احـدى راه ندارد. تمام ايـن تجليات و ظهورات و امثال آن در محـور فعل است و تعينات فعلى, آن جا كه كار خداست همه بحث ها در ايـن محـور است آن جا كه ذات خـداست اوليـن مـوحـد و مـولاى همه مـوحـدان كه حضـرت امير ـ سلام الله عليه ـ است به همه اعلان خطر كرد كه آن جا منطقه ممنـوعه است «لايـدركه بعدالهمـم و لا يناله غوص الفتـن» احـدى آن جا راه ندارد انبيا آن جا راه ندارند تا چه رسـد به شـاگـردان آن ها. تمام ايـن بحث ها در محـور تعينات و ظهورات فعلـى ذات اقـدس الهى است ايـن فعل اگر چنان چه بر كـوه بتابد كـوه متلاشـى مى شـود. پـس قرآن تجلى حق است و اگر حق براى كوه تجلى كند كوه تـوان آن را ندارد حالا شما نمونه هايـش را در روايات پيدا مى كنيد: در كتاب «تـوحيد» صدوق بابـى است به نام «بـاب الـرويه», در آن جـا زراره ظاهـرا از امام صـادق ـ سلام الله عليه ـ سـوال مـى كند كه: «ما تلك الغشيه التـى كانت تصيب رسـول الله صلـى الله عليه و آله» آن غشيه, آن مـدهـــــوش نه بيهوشـى, آن حالى كه به حضرت دست مى داد در هنگام وحـى چه بـود؟ حضرت مى فرمـود:«ذاك اذا تجلى الله سبحانه له مـن غير ان يكـون بينه و بيـن الله احد» مى فرمـود آن وقتى كه خدا بلا واسطه براى رسولـش ـ صلى الله عليه و آله وسلـم ـ تجلى مى كرد بدون ايـن كه بين خداى سبحان و بيـن رسول خدا فرشته اى فاصله و واسطه باشد آن گاه آن حال به پيغمبر دست مى داد كه نمى تـوانست تحمل كند, مدهوش مـى شد, خـوب يك درجه بالايـش طـورى است كه اگر پيامبر (ص) ببيند مدهوش مى شود نه بى هوش. درجات ديگـرى دارد كه مع الـواسطه است تـا بـرسـد به آن مـراحل نازله. در ذيل آيه 41 سـوره نساء: «و جئنا مـن كل امه بشهيـد و جئنا بك على هـولاء شهيدا». آن جا ظاهرا ايـن حديث هست كه ابـن مسعود مى گويد مـن روزى وارد مسجدشدم رسـول خدا ـ صلى الله عليه و آله و سلـم


ادامه مطلب
[ دو شنبه 31 مهر 1390برچسب:, ] [ 19:34 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

انسان و سايرمخلوقات در برابر عظمت قرآن- شيوه هاي هدايت قرآن

(لـو انزلنـا هذاالقـرآن علـى جبل لـرايته خـاشعا متصـدعا مـن خشيه الله و تلك الامثـال نضـربها للنـاس لعلهم يتفكرون.) «اگر ايـن قرآن را بر كوهى فرو مى فرستاديم, يقينا آن(كوه) را از بيـم خدا فروتـن(و) از هـم پاشيده مى ديدى. و ايـن مثل ها را براى مردم مـى زنيـم باشـد كه آنان بينديشنـد.» «تصـدع» همان «تفرق» است و ايـن كه كسى را كه سردرد دارد «صداع» مى گويند براى آن است كه انسان احساس مـى كند ايـن اعصاب دارد از هـم جدا مى شـود, احساس تصدع مى كند يعنى تفرق اعصاب سر مى كند. هـم چنيـن وقتـى كه مطلب سنگيـن باشد و انسان در آن مطلب غور كند سرش درد مى گيرد لذا خداوند فرمود: كوه سردردى گرفت و ايـن سردرد و صداع او مايه تصدع او مى شد و ايـن
ادامه مطلب
[ دو شنبه 31 مهر 1390برچسب:, ] [ 19:28 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

ـ ضرورت شناخت شأن و مقام قرآن:

جهل به موقعيت قرآن موجب ميشود كه نتوانيم ارتباط صحيحي با قرآن برقرار سازيم و با‌ آن مأنوس شويم از اين رو ادامة ارتباط غلط، زدِگي و تنفّر را در پي خواهد داشت.

رسيدن انسان به بن بست شناخت خود و مرتبة خود و مقصد و غايتِ خويش و درك عدم گره گشايي غريزه، عقل، قلب و تجربه و علوم بشري از معضلات اساسي انسان، آدمي را با تواضع و فروتني و دردمندي به سوي وحي الهي ميكشاند:

«وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَ يَهْدِي إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ».[1]

(آنان كه علم و آگاهي به آنها داده شده است ميبينند كه حقيقتاً آنچه بسويت از جانب پروردگارت فرو فرستاده شده است، همان حق (مقصود) ميباشد و بسوي شاهراه پر جاذبة خداي شكست ناپذير بسيار ستوده رهنمايي ميكند).


ادامه مطلب
[ دو شنبه 30 مهر 1390برچسب:, ] [ 19:19 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

خطاب‌هاي قرآني در قالب جمع، اداء شده است كه مردم را به اجتماع فرا مي‌خواند و جامعه را مسئول مي‌شمارد، در برخورد‌هاي اجتماعي آداب و سنني را تعليم مي‌دهد كه با كرامت انسان هماهنگ بوده و با احسن تقويم بودن بشر مناسب باشد، لذا تمام اوصاف رنج آور و جدائي زا را نكوهش كرده و تمام فضائل مهربار و وصل آور را ستوده است، و تأثير اختلاف‌هاي نژادي و بومي و زماني و اقليمي و نظائر آن را فقط در محدوده‌ي ابزار شناسائي يكديگر امضاء مي‌كند نه فخر بر همديگر و تنها مباهات را در نفي فخرفروشي، و ترك مباهات و دوركردن بزهكاري جاه‌طلبي، و زدودن غبار كبر و دود سياه ديوان سالاري و سائر معاصي مي‌داند.


ادامه مطلب
[ دو شنبه 30 مهر 1390برچسب:, ] [ 19:13 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

رسالت قرآن در معرفت
قرآن كه خود، علم ممثَّل است، بيش از هر چيز جوامع بشري را به دانش فرا مي‌خواند چون با سرمايه‌ي بينش علمي، فروغ هدايت آن روشن‌تر مي‌شود، زيرا گر چه رهنمود قرآن در بشارت دادن و بيم‌دادن عالم است... «لِيَكُونَ لِلعالَمينَ نَذيراً»[1]، ليكن سودمندان از آن، كساني‌اند كه از زبانه دوزخ هراسناك‌اند: «انّما اَنتَ مُنذرٌ مَن يخْشاها»[2] و هراسناكان از شعله جهنم، زياد نيستند و مهم‌ترين آنان عارفان به خداي سبحان و عالمان به احكام و حكم اويند: «اِنَّما يَخْشَي الله مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»[3] و در پرتو خدا باوري و خدا پروائي، شايسته‌ي هم‌نشيني فرشته‌ها شده و در صحنه‌ي برجسته‌ترين معارف الهي يعني توحيد به شهادت نشسته و اداي شهادت آنان مسموع گوش دل صاحبدلان شده، و مُهر تأييد و امضاء خداي واحد را به همراه خود دارد: «شَهِدَ الله اَنَّهُ لا اِلهَ اِلّا هُوَ وَ المَلائِكهُ وَ اُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسطِ لا اِلهَ اِلّا هُوَ الله العَزيزُ الحَكيمُ»[4].


ادامه مطلب
[ دو شنبه 30 مهر 1390برچسب:, ] [ 19:5 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

تعبد و قبول معارف قرآن

معارف والا و ارزشمند قرآن مجيد، انواري است الهي كه فطرت همگان را به سوي خود فرا ميخواند و در دل مؤمنين تأثير گذار است. همة مسلمين قرآن را به عنوان كلام الهي قبول دارند گرچه درجات ايمان و تعبد به قرآن متفاوت است ولي ايماني ارزشمند است كه انسان مومن پس از شناخت حقانيت و عظمت قرآن، از روي تعبد محض به معارف نوراني آن ايمان داشته باشد.


ادامه مطلب
[ دو شنبه 30 مهر 1390برچسب:, ] [ 18:58 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

قرآن كتاب نور و ذكر محفوظ

خداي سبحان قرآن را به عنوان نور، معرّفي كرده است: « قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ»[1] و در جاي ديگر مي‌فرمايد: كفّار و منافقين در تلاشند كه نور خدا را با فوت دهانشان خاموش كنند ولي خدا نمي‌گذارد: « يُرِيدُونَ أَنْ ليُطْفئِوُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ الله مُتّمُ نُورِهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ»[2] از بين بردن قرآن كريم و خاموش كردن اين نور الهي به يكي از دو صورت محقق مي‌شود: يا قرآن را از اساس نابود كنند و يا آن را به صورت كتابي تحريف شده در بين مردم باقي گذارند كه نتواند هدف و رسالت اصلي خود را برساند، بلكه مرد را به ضلالت و گمراهي بكشاند.


ادامه مطلب
[ دو شنبه 30 مهر 1390برچسب:, ] [ 18:52 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

  حديث قدسي حديثي است كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) يا ساير انبيا يا امامان معصوم(عليهم السلام) از خداوند خبر دهد. بدين گونه كه معنا و مضمون آن به وسيله الهام يا در خواب و... به پيامبر(صلي الله عليه وآله) القا شود و پيامبر(صلي الله عليه وآله) با لفظ خود، آن را ادا كند و يا اين كه الفاظِ حديث قدسي نيز وحي الهي باشد و نيز ممكن است هر دو گونه باشد; به هر حال، در حديث قدسي ادعاي اعجاز وجود ندارد; به خلاف قرآن كه به منظور اعجاز و تحدّي با الفاظ خاصي نازل شده و امكان آوردن مانند آن وجود ندارد.


                             


برخي فرق هاي ديگر قرآن و حديث قدسي عبارت است از:


1-قرآن، سند رسالت و كتاب رسمي دين اسلام، هم چنين كتابي تحريف ناپذير است; ولي احاديث قدسي چنين جايگاه و ويژگي هايي ندارد.


2-قرآن، قطعي الصدور است; ولي احاديث قدسي، ظني الصدور; يعني نمي توان گفت: صددرصد از جانب خدا است; چرا كه خبرِ واحد است.


3-احاديث قدسي، برخي از احكام قرآن را ندارند; مانند: لزوم طهارت هنگامِ مَسّ قرآن، حرمت قرائت در برخي اوقات و...

[ جمعه 29 مهر 1390برچسب:, ] [ 23:8 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

چه سوره‌هايي به صورت مستقيم و بي واسطه برپيامبراکرم‌نازل شده است‌؟
وحي بر پيامبر اسلام‌به صورت‌هاي مختلف و در حالات متفاوتي صورت گرفته
است‌.
يکي از اقسام وحي‌، وحي مستقيم و بي واسطه است که قرآن به آن
اشاره کرده است‌: "فَأَوْحَي‌ََّ إِلَي‌َ عَبْدِه‌ِي مَآ أَوْحَي‌َ ;«(نجم‌،10) در معراج‌ آن‌گاه
به بنده‌اش آن‌چه را بايدوحي کند، وحي فرمود.)»در روايات نقل شده است که
 در دو مورد، آياتي بي واسطه بر پيامبر اکرم‌نازل شده است‌.
 
1. در يک روايت آمده است که در معراج‌، آيه 284 سورة بقره به پيامبر وحي
 شد.
2. در روايت ديگري آمده است که در معراج آيه‌هاي 285 و 286 سورة بقره
 به پيامبر وحي شد.
بنابراين سه آية پاياني سورة بقره بي واسطه به پيامبر وحي شده است.

[ جمعه 29 مهر 1390برچسب:, ] [ 23:8 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

کيفيت وحي قرآن مجيد




بطور اجمال آنچه قرآن مجيد در کيفيت وحي خود توضيح ميدهد اينست که وحي اين کتاب آسماني بطور تکليم بوده و خداي متعال با پيغمبر گرامي خود سخن گفته و آنحضرت با تمام وجود خود (نه تنها با گوش) سخن خدا را تلقي نموده است.
خداي متعال ميفرمايد: «و ما کان لبشران يکلمه الله الا وحيا او من وراء حجاب او يرسل رسولا فيوحي باذنه ما يشاء انه علي حکيم و کذلک اوحينا اليک روحا من امرنا ما کنت تدري ما الکتاب و لا الايمان و لکن جعلناه نورا نهدي به من نشاء من عبادنا و انک لتهدي الي صراط مستقيم » (1) ترجمه:بهيچ بشري نميرسد که خدا با او سخن گويد مگر اينکه وحي کند-سخن پنهاني و با اشاره که ديگران نفهمند-يا از پشت پرده اي حرف زند يا رسول و فرستاده اي بفرستد و او باذن خدا آنچه را خدا ميخواهد وحي نمايد زيرا خدا بلند مرتبه و محکم کار است و بهمين نحو روحي را از امر خودمان-قرآن را-بتو وحي کرديم از پيش خود نمي توانستي درک کني که کتاب چيست و نه ايمان چيست ولي ما آنرا نوري قرار داديم که با آن کساني را که ميخواهيم رهبري مينمائيم و تحقيقا تو راه راستي را نشان ميدهي) .
بقرينه ترديدي که در آيه اولي هست و وحي که در قسم اول بجائي نسبت داده نشده و در قسم سوم برسول نسبت داده شده در آيه براي تکليم خدا سه قسم مختلف ذکر شده:
1-گفتار خدائي که هيچ واسطه اي ميان خدا و بشر نباشد.
2-گفتار خدائي که از پشت حجاب شنيده شود مانند شجره طور که موسي (ع) سخن خدا را ميشنيد ولي از ناحيه آن. -گفتار خدائي که ملکي آنرا حمل نموده ببشر برساند و در اين صورت سخن فرشته وحي شنيده ميشود که سخن خدا را حکايت مينمايد.
و آيه دوم ميرساند که قرآن مجيد از همين راه به پيغمبر اکرم (ص) رسيده و از اينجا روشن ميشود که وحي قرآن از راه تکليم و گفتگو بوده است.
و باز ميفرمايد: «نزل به الروح الامين علي قلبک لتکون من المنذرين بلسان عربي مبين » (2) ترجمه:قرآن را روح امين-جبريل-بقلب تو يعني بنفس تو با زبان عربي آشکار نازل کرد تا از کساني باشي که مردم را از خدا ميترسانند) و ميفرمايد: «قل من کان عدوا لجبريل فانه نزله علي قلبک » (3) (ترجمه آيه گذشت) (4).
ازين آيه ها استفاده ميشود که قرآن يا بخشي از قرآن بوسيله فرشته وحي که جبريل و روح امين است فرستاده شده (قسم سوم تکليم) .
و اينکه پيغمبر اکرم (ص) قرآن را از فرشته وحي با نفس خود يعني باتمام وجود خود تلقي ميکرد نه از راه گوش و ميفرمايد: «فاوحي الي عبده ما اوحي ما کذب الفؤاد ما راي افتمارونه علي ما يري » (5) ترجمه:پس وحي نمود ببنده خود آنچه را که وحي نمود دروغ نگفت و اشتباه نکرد قلب-نفس-پيغمبر اکرم (ص) در آنچه مشاهده کرد آيا با او در چيزي که-عيانا مشاهده ميکند بمجادله ميپردازيد؟) و در جاي ديگر تلقي وحي را با خواندن الواح تعبير فرموده است:
«رسول من الله يتلوا صحفا مطهرة » (6) ترجمه:فرستاده اي از جانب خدا که صحيفه هاي پاکي را تلاوت ميکند) .
پي نوشتها:
1-سوره شوري آيه 52
2-سوره شعراء آيه 194.
3-سوره بقره آيه 97
4-بدليل اينکه در هر دو آيه تنزيل قرآن را بقلب پيغمبر اکرم(ص)نسبت ميدهد(ميفرمايد«علي قلبک »و نميفرمايد«عليک »و قلب در عرف قرآن نفس است بدليل اينکه در چندين جا درک و شعور و همچنين معصيت را که از آن نفس است بقلب نسبت ميدهد.
5-سوره نجم آيه 12
6-سوره بينه آيه 2.



 

[ جمعه 29 مهر 1390برچسب:, ] [ 23:8 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

وحيوحي در قرآن
نويسنده: منيره صباغي ندوشن
چکيده
در مقاله‏ى حاضر سعى بر آن است که وحى را از منظر قرآن بنگرد. بدين رو نخست اقسام تکوينى و تشريعى آن را بر مى‏شمارد و سپس آياتى که معرّف حقيقت وحى و وحيانيّتِ قرآن‏اند، اشاره مى‏کند. مقصود و هدف اين نوشتار نشان دادن شکوه و اهمّيّت وحى در منظر قرآن است. منظرها و ديدگاه‏هاى ديگر، هر يک به نوبه‏ى خود درى به سوى حقايق وحيانى مى‏گشايند؛ اما بيشترين پرتو را خود وحى بر خود مى‏اندازد. ناگفته نماند در ميان همه‏ى کتاب‏هاى آسمانى، هيچ کتابى به اندازه قرآن، درباره‏ى وحى سخن نگفته است و مشتقات اين کلمه را در خود نياورده است.
کليد واژه‏ها:
قرآن، علوم قرآنى، وحى، اقسام وحى.
مقدمه
مهم‏ترين نکته درباره‏ى قرآن، همانا «وحيانيّت» آن است. خداوند . . .


ادامه مطلب را اينجا بخوانيد

[ جمعه 29 مهر 1390برچسب:, ] [ 23:8 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 


در يک تقسيم بندي،«اديان» را به دو دسته «وحياني» و «غير وحياني» تقسيم کرده‌ند. در اديان وحياني سخن از حقايقي است که خدا بر انسان نازل کرده ولي در اديان غير وحياني سخني از اين حقايق نيست. براي نمونه؛ ايين بودايي ديني غير وحياني است، چرا که در آن اعتقاد به خدا و نزول حقايقي از جانب او مطرح نيست. آئين هاي شرقي ديگر از قبيل: ايين هندو و تائونيزم اينگونه اند. در مقابل، سه دين بزرگ جهان، يعني، يهوديت، مسيحيت و اسلام، از اديان وحياني هستند. که در هر يک از آنها به نحوي از ارتباط با خدا و تلقي حقايق از سوي او سخن رفته است و مؤمنان اين اديان، بايد مومن به اين حقايق باشند.

توجه به اين تقسيم بندي، معلوم مي‌کند که . . .


ادامه مطلب را اينجا بخوانيد

[ جمعه 29 مهر 1390برچسب:, ] [ 23:8 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

قرآن


در اين مورد سه ديدگاه عمده وجود دارد که به صورت مختصر بدانها اشاره مي‌کنيم و دلايل آنها را مورد بررسي قرار مي‌دهيم:


ديدگاه اول: همه علوم بشري در قرآن وجود دارد.
براي اولين بار اين انديشه در کتاب «احياء العلوم» و «جواهر القرآن» ابو حامد غزالي (م 505 ق) ديده شده است. او سعي کرد که نشان دهد همه علوم را مي‌توان از قرآن استخراج کرد. او مي‌نويسد:


«پس علوم، همه آنها در افعال و صفات خدا داخل است و خداوند در قرآن، افعال ذات و صفات خود را توضيح مي‌دهد و اين علوم بي‌نهايت است و در قرآن به اصول و کليات (مجامع) آنها اشاره شده است».[2]


سپس ابوالفضل المرسي (655ـ570ق) که صاحب کتاب تفسير است اين ديدگاه را به صورت افراطي مي‌پذيرد و مي‌گويد:


ادامه مطلب را اينجا بخوانيد

[ جمعه 29 مهر 1390برچسب:, ] [ 23:8 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

مطلب براي وبلاگ هاي قرآني


 


کليک کنيد

[ جمعه 29 مهر 1390برچسب:, ] [ 23:8 ] [ اکبر احمدی ] [ ]


امربه معروف و نهي ازمنكر




نقش هر مسلمان در تعيين سرنوشت جامعه و تعهدي كه بايد در پذيرش مسؤوليت هاي اجتماعي داشته باشد، ايجاب مي كند كه او ناظر و مراقب همه اموري باشد كه پيرامون وي اتفاق مي افتد. اين مطلب در فقه اسلامي تحت عنوان امر به معروف و نهي از منكر مطرح شده و از مهم ترين مباني تفكر سياسي يك مسلمان به شمار مي رود؛ چنان كه از مهم ترين فرايضي است كه وجوب كفايي آن ضروري دين شناخته شده و ضامن بقاي اسلام است.[1] 
قرآن كريم در بيان صفات ممتاز مؤمنان مي فرمايد: 
«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاهَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاهَ وَ يُطِيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»[2] 
مردان و زنان با ايمان ولي (و يار و ياور) يكديگرند، امربه معروف و نهي ازمنكر مي كنند، نماز را برپا مي دارند و زكات را مي پردازند و خدا و رسولش را اطاعت مي كنند. 
به موجب اين آيه، افراد مؤمن به سرنوشت يكديگر علاقمند بوده و به منزله يك پيكر مي باشند. پيوند سرنوشت ها موجب مي شود كه تخلف و انحراف يك فرد، در كل جامعه تأثير بگذارد؛ چنان كه يك بيماري واگير در صورتي كه معالجه نگردد، از فرد به جامعه سرايت نموده و سلامت آن را به خطر مي اندازد. 
پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ در اين زمينه مي فرمايد:


ادامه مطلب را اينجا بخوانيد

[ جمعه 29 مهر 1390برچسب:, ] [ 23:8 ] [ اکبر احمدی ] [ ]


نويسنده:محمد جواد طبسي


چهره مقدس و ملکوتي فاطمه زهرا(س) در تاريخ اسلام آنقدر تابناک و روشن است که چندان به تحقيق و بررسي نياز ندارد; اما با توجه به ايام شهادت آن بزرگوار شايسته است اندکي درباره فضايل حضرتش گفتگوکنيم. براين اساس، به سراغ روايات نوراني معصومان عليهم السلام مي رويم تا بامقام و جايگاه آن حضرت در قيامت آشنا شويم.


کيفيت برانگيخته شدن
برانگيخته شدن و رستاخيز از لحظات بسيار سخت و وحشتناک آينده بشر است; زماني که معصومان عليهم السلام همواره بدان مي انديشند و گاه از خوف آن بيهوش مي شدند. فاطمه(س) نيز چنين بود و بيشتر بدين زمان مي انديشيد. فکر زنده شدن، عريان بودن انسانها در قيامت، عرضه شدن به محضر عدل الهي و... او را در اندوه فرو مي برد. اميرمؤمنان علي(ع) مي فرمايد:
«روزي پيامبرخدا(ص) بر فاطمه(س) وارد شد و او را اندوهناک يافت. فرمود: دخترم! چرا اندوهگيني؟
فاطمه پاسخ داد: پدرجان! ياد قيامت و برهنه محشور شدن مردم در آن روز رنجم مي دهد.
پيامبر فرمود: آري دخترم! آن روز، روز بزرگي است; اما جبرئيل از سوي خداوند برايم خبر آورد من اولين کسي هستم که برانگيخته مي شوم; سپس ابراهيم و آنگاه همسرت علي بن ابي طالب(ع). پس از آن، خداوند جبرئيل را همراه هفتاد هزار فرشته به سوي تو مي فرستد. وي هفت گنبد از نور بر فراز آرامگاهت برقرار مي سازد. آنگاه اسرافيل لباسهاي بهشتي برايت مي آورد و تو آنها را مي پوشي. فرشته ديگري به نام زوقائيل مرکبي از . . .


ادامه مطلب را اينجا بخوانيد

[ جمعه 29 مهر 1390برچسب:, ] [ 23:8 ] [ اکبر احمدی ] [ ]



نويسنده : فرزانه نيکو برش راد 

چکيده

عملکرد سياسي حضرت زهرا عليهاالسلام در دفاع از حريم ولايت، پس از دوران رحلت پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله تا زمان شهادت ايشان، از فرازهاي مهم تاريخ اسلام است که در اين مقاله، نحوه مبارزات و برخوردهاي حضرت زهرا عليهاالسلام با غاصبان خلافت و شيوه هاي سياسي اتخاذ شده براي رسيدن به هدف، با محور دفاع از ولايت و امامت مورد بررسي قرار گرفته اند.



مقدّمه

گرايش به الگو و پي روي از مُد نياز بشري است که در جهت کمال گرايي و تکامل طلبي به طور فطري در درون انسان ها نهاده شده است و علم امروز آن را «همانندسازي» مي نامد. از اين رو، مشاهده مي کنيم که نياز به الگو و الگودهي به نسل ها، در آموزه هاي ديني به طور آشکار مورد توجه قرار گرفته است و قرآن به صراحت، به معرفي الگوها و اسوه هاي «مثبت» و «منفي» مي پردازد؛ و اسوه هاي مثبت ثابتي را مطرح مي کند که در تمام عصرها و براي همه نسل ها قابل اتّکا و پي روي در عمل هستند.

در معرفي الگو، آن نوع رفتارهاي اجتماعي به عنوان «مدل» يا «راهنماي عملي» مدّ نظر قرار مي گيرند(2) که از ديدگاه اسلام، در قرآن و روايات (آموزه هاي ديني پيامبر و اهل بيت عليهم السلام ) به عنوان نمونه و الگوي عملي معرفي شده اند. رمز ماندگاري الگوها(3) «زنده بودن تفکر و انديشه الگوهاي مطرح شده»، «همسويي سيره و سخن آنان با فطرت انسان ها»، «يکسان بيني جهان بيني و آرمان ها» و «شناخت پيروان آنان» قابل توجه و حايز اهميت است. هر قدر اين شناخت وسيع تر و عميق تر باشد بهتر مي توان محتواي پيام و گفتار و رفتار آنان را به دست آورد و از آن ها در جهت رسيدن به سعادت و تکامل و تحقق ارزش هاي فطري و الهي بهره برد.


ادامه مطلب را اينجا بخوانيد

[ جمعه 29 مهر 1390برچسب:, ] [ 23:8 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

قرآن پيام حيات‌بخش و جاويداني است كه براي هدايت بشريت به سوي سعادت نازل شده است و انسان‌ها را به علم، پاكي و صداقت فراخوانده، حيات طيبه را به آنها مي‌نماياند.
اين نوشتار در پي آن است تا ديدگاه‌هاي مختلف دربارة جامعيت قرآن را بررسي كند. و به پرسش‌هاي زير پاسخ دهد:
الف) آيا قرآن شامل تمام علوم و فنون و قوانين اجتماعي، حقوقي و... است؟
ب) آيا قرآن فقط در صدد بيان مطالب اُخروي و معنوي است و كاري با زندگي مادي و دنيوي انسان ندارد؟
ج) آيا قرآن توان پاسخ‌گويي به نيازهاي انسان در عصر حاضر را دارد؟
در پاسخ به اين پرسش‌ها كه در حقيقت سؤال از جامعيت قرآن در پاسخ‌‌گويي به نيازهاي اخروي و دنيوي انسان است، سه ديدگاه عمده قابل طرح است، كه به طور مختصر به نقد و بررسي آنها خواهيم پرداخت.
ديدگاه اول: قرآن جامع همة علوم و فنون است.
برخي از صاحب‌نظران[1] مسلمان بر اين نظر هستند كه همه علوم و فنون و مطالب حتي فرمول‌هاي رياضي، فيزيك و شيمي در قرآن وجود دارد و قابل استخراج مي‌باشند. آنان مي‌گويند: همه علوم اولين و آخرين در قرآن وجود دارد.[2] اين گروه به آياتي از قرآن كريم استدلال مي‌كنند كه مي‌فرمايد:
«وَ نزَّلْنا عَلَيْكَ‌ الكِتابَ تبْيناًّ لِكُلِّ شيءٍ»[3] و كتاب را بر تو نازل كرديم در حالي كه بيان كنندة همه چيز است». و نيز «وَ لارَطْبٍ وَلايابِسٍ الّا في كتابٍ مُبين»[4] و هيچ تر و خشكي (در جهان) نيست مگر آن كه در كتاب مُبين (نوشته شده) است.
آنان در اين راستا به آيات ديگري از قرآن كريم نيز استدلال مي‌كنند كه ادعا مي‌شود به علوم رياضي، ماشين‌سازي، ميكروب‌شناسي، شيمي‌ و هندسه اشاره دارد.[5] و برخي اوقات به مسئله‌ي بطون قرآن استدلال مي‌كنند. يعني هر آيه‌اي ظاهر و باطن دارد. باطن قرآن براي همة افراد قابل فهم نيست و بسياري از اين علوم مربوط به آن است.[6]
كشفيات و اختراعات جديد در قرون اخير ـ كه بسياري از حقايق قرآن (مثل زوجيت گياهان ـ حركت زمين و...) را اثبات كرده است ـ اين ديدگاه را تقويت مي‌كند.[7]


ادامه مطلب
[ جمعه 29 مهر 1390برچسب:, ] [ 22:4 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

قرآن را بر ديگر سخنان رفعتي است كه در وصف نمي‎گنجد و آنها را قياس با قرآن نتوان نمود همچنان كه نه مخلوق را با خلق مي‎توان سنجيد و نه افعال آنان را با فعل خدا مي‎توان مقايسه كرد: «فَضْلُ الْقُرآنِ عَلي سائِر الكَلام كَفَضْل اللهِ عَلي خَلْقِهِ».[1] «اِنَّ كَلامَ الباري سُبحانَهُ لايَشْبَهُ كَلامَ الخَلْقِ كَما لايَشْبَهُ أفعالُهُ أفعالَهُم»[2] مگر نه اينكه قرآن تجلّيِ خاصِ خداوند سبحان مي‎باشد بي‎آنكه به چشم بصر بتوان مشاهده كرد، و به چشم بصيرت به كُنهِ ذاتش پي برد: «فَتَجَلّي لَهُم سُبْحانَهُ في كِتابِهِ مِنْ غَيْرِ اِنْ يَكُونُوا رَأوْهُ بِما أراهُم مِنْ قُدْرَتِهِ».[3]
تجلّي اعظمي كه ملموس‎ترين و مشهودترين شهود و حضور را جلوه‎گر است: «اللّهُمَّ اِنّي أسئلُكَ بِالتَّجلّيِ الأعْظَمِ في هذِهِ اللَّيْلَةِ مِنْ الْشَهْرِ المُعَظَّمِ».[4] از اين رو، آنكه شوق ديدار معشوق بسر مي‎پروراند و در هوايِ وصالش، شب را به صبح مي‎رساند و از درد هجران و لذتِ حضور به سجده در آمده، مُهر از رازِ دل برگرفته، عقده‎ها را گشوده، در خلوتِ انسِ محبوب به نجوا در آمده است و گريان و نالان درمانِ درد مي‎جويد و سكونت در جوارش را مسئلت مي‎نمايد.[5] و آنكه در بازار پرغوغاي زندگي، بهشت برين را بر متاع فاني ترجيح داده، چشمِ اميد به نعمت ابدي دوخته است. و آنكه از خوفِ غضبِ الهي، از لذتِ حرام، دست شسته، به انتظار عفو و مغفرت الهي نشسته است،[6] همه و همه بايد بسوي قرآن شتاب گيرند تا بقدرِ توان از سفرة گسترده الهي بهره‎مند گشته، مطلوبِ خويش را بدست آورند: «اَلا مَنِ اشْتاقَ اِلي اللهِ فَليَسْتَمِعْ كَلامَ اللهِ».[7] (ص)
(آگاه باشيد هر كه شوقِ ديدار خدا دارد پس به سخن خدا (قرآن) گوش فرا دهد).
«اذا أحَبَّ أحَدُكُم اَنْ يُحدِّثَ رَبَّه فَلْيَقرءِ القُرآنَ».[8] (ص)
(هرگاه يكي از شما عشق و علاقه داشت كه با پروردگارش سخن تازه كند پس قرآن بخواند).
«القرآنُ مَأدُبَةُ اللهِ فَتَعَلَّمُوا مِنْ مَأدُبَتِهِ مَا اسْتَطَعْتُمْ».[9]


ادامه مطلب
[ جمعه 29 مهر 1390برچسب:, ] [ 22:0 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

در عالم هستي هيچ كتابي در فضيلت و برتري به پاية قرآن نمي‌رسد؛ زيرا نه تنها قرآن خلاصه و عصارة تعليمات همة انبياء الهي است، بلكه از همة موجودات آفرينش برتر و والاتر است. پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ در اين باره فرمود:
القُرْآنُ اَفْضَلُ كَلِّ شَيءٍ دُونَ الله؛ فضيلت قرآن به جز خدا از همه چيز برتر و بالاتر است.[1]
فضيلت قرآن از همه كتابهاي آسماني بيشتر و بالاتر است؛ زيرا كتاب‌هاي ديگر آسماني براي برهه‌اي از زمان و مردم خاصّي فرود آمده بود. امّا قرآن براي همة زمان‌ها تا روز قيامت و براي همه انسان‌ها در همه مكان‌ها حتي براي غير انسان‌ها مانند جنّ نازل شده و همه موظّف هستند به دستورات آن عمل كنند.
قرآن بهترين كلام و هديه اوست، و نيز تكلم خدا با بشر است. انسان عاقل و فهميده به هيچ عنوان حاضر نيست بين او و قرآن فاصله بيفتد. مگر نه اين است كه گوش و چشم انسان مي‌خواهند لذت ببرند. چرا لذّت را با شنيدن و ديدن آيات و كلام الهي تأمين نكنند تا بخواهند از راه باطل چشم و گوش را به لذّت مادّي سرگرم كنند.
اگر براي انسان، روشن و واضح شد كه قرآن، هم كلام الهي و هم تكلم خداوند با بشر است ، چرا به استقبال آن نمي‌شتابد!
اگر كسي مزاج روحي خود را با گناه مسموم كند از شهد و شيريني قرآن لذّت نمي‌برد. همان طور كه انسان معتادي كه مزاجش را مسموم كرده است، نمي‌تواند از عسل لذّت ببرد و فقط از آن سمّ، لذت مي‌برد لذا كسي هم كه مزاج روحي خود را مسموم كند از تلاوت قرآن لذّت نمي‌برد؛ چرا كه گناهان مانع مي‌شوند وي طعم گواراي كلام الهي را بچشد.
قرآن اثر جود و بخشش الهي است كه بر قلب بهترين افراد بشر نازل شده است، و پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ هم در رساندن اين بخشش الهي كوتاهي نكرده، بلكه همة آن عطايا و مواهب الهي را به انسان‌هاي مستعد و قابل، ابلاغ كرده است.
قرآن به منزلة يك تكليف محض نيست، بلكه عطاي خاص الهي است و چون آن حضرت در رساندن بخشش و بذل خداوند كوتاهي نكرده است، شما هم در پذيرش و فهميدن آن كوتاهي نورزيد.
پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود:
قرآن در گمراهي، ماية هدايت و در نابينايي، ماية روشني و موجب بخشش لغزش‌ها است. قرآن انسان را از نابودي حفظ مي‌كند و از انحراف رهايي مي‌بخشد، فتنه‌ها را روشن مي‌سازد، آدمي را از دنيا به آخرت مي‌رساند، و كمال دين در آن نهفته است. هر كس از قرآن فاصله گرفت در آتش افتاده است.[2]
قرآن همان قانون خدايي و ناموس آسماني است كه اصلاح دين و دنياي مردم را به عهده گرفته و سعادت جاوداني آنان را تضمين كرده است.
آيات آن سرچشمة هدايت، راهنمايي و كلماتش معدن ارشاد و رحمت است. كسي كه به سعادت هميشگي علاقمند است، و سعادت و خوشبختي هر دو جهان را مي‌خواهد داشته باشد، بر وي لازم است كه روز و شب با قرآن تجديد عهد كرده و ارتباطش را با آن محكم و استوارتر سازد، و آياتش را به حافظة خود سپرده و با مغز و فكر خويش در آميزد تا در پرتو آن كتاب آسماني، به سوي رستگاري و سعادت جاوداني رهنمون شود.
[1] . مستدرك الوسايل، ج 4، ص 236.
[2] . مستدرك حاكم، ج 1، ص 571.

[ جمعه 29 مهر 1390برچسب:, ] [ 21:57 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
پیرترین حیوان زنده دنیا

جاناتان ( Jonathan ) نام لاک‌‏پشتی ست ۱۷۹ ساله در جزیره سینت هلینا ( Saint Helena ) که متعلق به بریتانیا می باشد.


این لاک‌پشت زاده ۱۸۳۲ می باشد که در سال ۱۸۸۲ در سن ۵۰ سالگی از جزیره سیشل ( Seychelles ) به عنوان هدیه همراه با ۳ لاک‌پشت دیگر به جزیره سینت هلینا آورده شد.

وی در سال ۱۹۳۰ توسط فرماندار سر اسپنسر دیویس (  Sir Spencer Davis ) نام گذاری شد و ادامه زندگی خود را در خانه و مزرعه فرمانداری این جزیره گذرانده است.

در سال ۲۰۰۸ روزنامه تلگراف در مقاله ای که در سایتش منتشر کرد ادعا کرد عکسی سیاه و سفید که در سال ۱۹۰۰ از یک لاک‏‏‌پشت در کنار یک زندانی جنگ بوئر ( Boer War ) گرفته شده است جاناتان می باشد که در آن موقع ۷۰ سال داشته است..




جاناتان در طول عمر خود ۸ پادشاه بریتانیایی ، از جورج پنجم ( George IV ) تا ملکه الیزابت دوم ( Elizabeth II ) و همچنین ۵۰ نخست وزیر را پشت سر گذاشته است.

و پس از گذشت سال ها هنوز سالم و سر حال می باشد و همراه با پنج لاک‌پشت دیگر به نام های دیوید ، اسپیدی ، اما ، فردریکا و میرتل ( David, Speedy, Emma, Fredrikca and Myrtle ) در مزرعه رسمی فرمانداری جزیره سینت هلینا زندگی می کند.

این لاک پشت بسیار بزرگ پیرترین جانور زنده جهان می باشد.
[ جمعه 29 مهر 1390برچسب:, ] [ 21:12 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

[ جمعه 29 مهر 1390برچسب:, ] [ 21:12 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
 
 
 
 

 

 

خدايا به  هر کی خواستم دل ببندم
 
،تو دلم را شكستي .
 
 
خدایا محبت و مهر  هركس را كه به دل گرفتم ،
 
 تو او را با رندی خاص از من ربودی
 
 
خدایا وقتی دلم آشفته و پریشون بود خواستم
 
آرومش کنم تو یک باره در دریای مواج و پر
 
 تلاطم زندگی رهایم کردی تا به دنبال هیچ
 
پناهگاهی نباشم
 
 
 خدایاهر وقت خواستم آرزوی کسی باشم و تو دلم
 
 شور وشوقی افتاد به یک باره سقف آرزوهامو
 
رو سرم خراب کردی
 
 
خدایا هر جا خواستم رخ اصلی دله تنگم رو
 
 به کسی نشون بدم  یه د دفعه ای  طوفان وحشتناک
 
 ترس و اضطراب دریای  دلم رو زیر و رو میکرد
 
 
 
خدایا تو هیچوقت نذاشتی آرزوی  دوست داشتنه
 
 کسی  رو تو دلم بپرورونم
 
 
 تو نخواستی به هیچ کس دل ببندم
 
 تو نخواستی محبوبی بگیرم
 
 تو نخواستی دلمو پیش کسی جا
 
بذارم
 
 خدایا اون روز که نذاشتی گریه کردم و یه
 
عالمه گله .....ولی
 
تو خواستی به من بیاموزی محبوبت منم
 
 
تو خواستی به من بیاموزی انتهای آمال و
 
آرزوهایت منم
 
 
تو خواستی به من بیاموزی آرامش دل مواج و
 
 پر تلاطمت منم
 
 
وتو  خواستی به من بیاموزی که جز من هیچ
 
آرزویی نداشته باش
 
و به جز تو به هیچ کس دل نبندم  و
 
 در سایه توکل به تو احساس عشق ، محبت ،
 
و آرامش  داشته باشم
 
 
 خدايا تو را براي این همه نعمت  شكر مي كنم
 
که در قید و بند  هیچ کس نیستم
 

 

 


[ جمعه 29 مهر 1390برچسب:, ] [ 21:12 ] [ اکبر احمدی ] [ ]


خدایا آرامش عطا کن

 

 

 

 چه دردناکـــــــــــــه

که قلب  مهربون رو خدا به آدم میده

ولی ما اونو به کسی

 دیگه مفتِ مفت می فروشیم

 

چه درد ناکـــــــــــــه

که دل رو  خدا به ما میده ولی

 ما اونو جای دیگه بدون هیج 

اعتراضی جاش میذاریم

 

چه دردناکــــــــــــــه

که محبت بی توقع رو

خدا بهمون میده ولی به کسی محبت

میکنیم که دنیا دنیا  ازمون

توقع داره

چه دردناکـــــــــــــه

 که چشم رو خدا بهمون میده

 ولی برا کسی گریون میکنیم

که این

مـــــــــروارید اشــــــکمون

رو نمی بینه

چه دردناکـــــــــه

که خنــــــــده رو خدا

 بهمون میده ولی به کسی هدیه میدیم

 که تو دلش به خنده هامون می خنده

 

چه دردناکــــــــه

که اون بالایی  احســـــاس قشنگ

رو به ما میده ولی برا کسی

خدشه دارش  میکنیم

که از احساس قشنــــــگ و زیبا 

بویی نبرده

چه دردناکـــــــه 

 که اون بالایی غــــــــرور رو

 بهمون داده ولی در برابر بی ارزشترین

افراد هم براحتی

 این در گرانبــــــــها رو 

 میشکونیمش

 

چه دردناکــــه

که عشــــق رو خدا بهمون داده

ولی به کسی با تمام وجود

 هدیه اش میکنیم

که عشــــــق رو با هوای نفس 

اشتباه میگیره

 

و از همه دردناکــــــــتر

اینه که قلبمون رو میشکنن

دلمون رو  له می کنن 

چشمامونو گریون میکنن 

غرورمون رو خرد میکنن

با احساسمون بازی میکنن

اشکمونو ندیده میگیرن

 عشقمون رو بازی میدن

همین آدما هاااا همینا!!!

  ولی ما

 برای بند زدن همه میریم پیش خدا

 

حالا  تو جای خـــــــــــــــدا

چی داری جواب واســـــــــه

این بنده ات ؟؟

پس ننـــــــــــــال

ای دل که ........ 

به جاست که تشکر کنم از دوستانی که 

 در نبود من همچنان مشمول محبتهای قشنگ

 و کامنتهای زیباشون بودم

مدیر وبلاگ کوله پشتی (آّقا یاسر )

مدیر وبلاگ (دل شیـــــــــدا )

 شیـــــــــدای عــــــزیــــزم

مدیر وبلاگ اشعار نغز ار صاحبان مغز

( آقا سهیل )

مدیر وبلاگ گلگشتی در نظم ونثر

ادب فارسی ( آقا مهرداد) 

مدیر وبلاگ قصر قند پایتخت مکران

(آقا امان )

مدیر وبلاگ جهان در انتظار مهدی (ع)

(آقا محمد حسین )

مدیر وبلاگ نابودم کردی پسر

(علی آقا )

مدیر وبلاگ از علی اموز اخلاص عمل

 ( شمع سوخته)

مدیر وبلاگ غمکده (سپیده عزیز )

مدیر وبلاگ دفتری از خاطره( نغمه عزیز)

مدیر وبلاگ عشاق ( آقا علی اصغر )

مدیر وبلاگ پهلوی پارسی ( آقا شهراد )

مدیر وبلاگ شب تنهایی ستار ( آقا ستار)

مدیر وبلاگ بی وس ( آقا امید )

مدیر وبلاگ نستر مهربان

مدیر وبلاگ با شعر من پرواز کن

( زهره عزیز)

به اضافه دوستانی دیگر که در حد

 کوتاه یاد

 ما بودن و نیز تشکری کنم

از جناب آقای نیک پایات مدیر وبلاگ

کافه هنر و ادبیات که با راهنماییهای

خودشون ما رو در بهتر شدن اردو

 همیاری دادند

نوشته شده در ساعت 16:42 توسط افسانه | 3002 نظر |
[ جمعه 29 مهر 1390برچسب:, ] [ 21:12 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
چرا خطاب های قرآنی با مردان است؟

خداوند متعال در سوره مبارکه ی نحل می فرماید: (مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً ) ۳ اگر کسی دارای جان و عقیده سالم بود و کارهای صالح انجام داد، زن باشد یا مرد، ما به او حیات طیبه می دهیم.
در اواخر سوره ی آل عمران (که مستحب است انسان موقعی که برای نماز شب برمی خیزد این جملات را قرائت کند)آمده است: (َجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لاَ أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنکُم مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى بَعْضُکُم مِّن بَعْضٍ)۴ اگر کسی مؤمن باشد و عمل خیر انجام دهد چه زن و چه مرد، اجر او را ضایع نمی کنیم. در سوره ی مبارکه ی احزاب هم مفصلا مردان و زنان را کنار هم ذکر می کند: (إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ …)۵ بنابراین هرگز خطاب های قرآنی به مردان نیست، خطاب به مردم است.

پی نوشتها :

۱- سوره ی تحریم (۶۶): آیه ی ۱۱٫
۲- سوره ی تحریم (۶۶): آیه ی ۱۰٫
۳- سوره ی نحل (۱۶): آیه ی ۹۷٫
۴- سوره ی آل عمران (۳): آیه ی ۱۹۵
۵- سوره ی احزاب(۳۳): آیه ی ۳۵٫

نویسنده:آیت الله جوادی آملی (حفظه الله)
منبع: مجله آموزش معارف اسلامی شماره ۶۳

[ جمعه 29 مهر 1390برچسب:, ] [ 21:12 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

امام صادق (ع) می فر ماید :

تو طبیب خود هستی و بیماری برتو روشن و آشکار گردیده است ونشانه تندرستی و سلامت را دانسته ای و بر داروی دردت راهنمایی شده ای ، پس بنگر که چگونه به کار نفس خویش می پردازی ؟

نکته : هیچ ! هیچ بهانه ای نیست برای فرار از مسوولیت .باید شتاب کرد.

[ جمعه 29 مهر 1390برچسب:, ] [ 21:12 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
انبساط جهان



. او هنگامي كه ستارگان را با تلسكوپ غول پيكر خود نگاه مي كرد متوجه شد كه نور متصاعد شده از ستاره‌ها به انتهاي رنگ قرمزطيف جابجا مي شود و اين جابجايي، هنگامي كه ستاره از زمين دورتر مي شد، بيشتر خودش را نشان مي داد. اين كشف تاثير تكان دهنده‌اي در دنياي علم داشت زيرا طبق قوانين شناخته شده فيزيك، پرتوهاي طيف نوري كه به سمت نقطه ديد حركت مي كنند به رنگ بنفش متمايل مي شوند در حاليكه پرتوهاي طيف نوري كه از نقطه ديد به بيرون مي آيند به رنگ قرمز متمايل مي شوند. در طول مشاهدات هابل، مشخص شد كه نور ستارگان متمايل به قرمز مي باشند. اين به اين معني بود كه نورها هميشه از سمت ما تغيير مسير مي دهند.

 قبل از اين اكتشاف، هابل كشف مهم ديگري كرده بود: ستاره‌‌ها و كهكشان راه شيري نه تنها از ما دور مي شدند بلكه از يكديگر نيز دور مي شدند. تنها نتيجه گيري را كه مي توان از دور شدن اجسام از



[ جمعه 29 مهر 1390برچسب:, ] [ 21:12 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

« و کوهها را می بينی گمان می کنی ثابت هستند، در حاليکه مانند ابرها سپری می شوند».

«مُرور»: در اصل بمعنی: آمدن و گذشتن و رفتن است، و در معنی ضمنی خود بمعنی: سپری شدن يا نمودن است. و در آيه منظور از آمدن و رفتن و درگذشتن ياسپری شدن: متولد شدن و زندگی نمودن و مردن است.

نکته آيه: کوهها مانند ابرها سپری می شوند:

[ جمعه 29 مهر 1390برچسب:, ] [ 21:12 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
 
بحث را با طرح سؤ الى شروع مى كنيم :

آيا انسان به دين نياز دارد؟

قبل از پاسخ اين سؤ ال ، لازم است ابتدا نيازهاى انسان را ذكر كنيم .

هر انسانى سه نوع نياز دارد:
1- نياز شخصى 
2- نياز اجتماعى
3- نياز عالى

نياز شخصى:
مثل نياز به غذا، پوشاك ، مسكن ، همسر.
نياز اجتماعى :
امورى است كه انسان چون در جامعه زندگى مى كند به آنها نياز دارد. مانند قانون ، مقرّرات و رهبر.
نياز عالى :
نياز انسان به شناخت و معرفت است ، كه بشر سؤ الات متعدّدى درباره خود و هستى دارد و مى خواهد خيلى چيزها را بشناسد و بداند و درباره آنها اطلاعاتى داشته باشد. مثلا شناخت هستى و مبداء آن ، شناخت هدف هستى و مقصد و پايان آن ، شناخت راه زندگى و شناخت حقّ و باطل ، از جمله نيازها وخواسته هاى هر انسانى است .

اكنون بار ديگر سؤ ال قبلى را تكرار مى كنيم : انسان چه نيازى به دين دارد؟
پاسخ :
در ميان انواع نيازهاى انسان ، دين ، پاسخگوى نيازهاى عالى اوست. انسان ها براى پاسخگويى به نيازهاى عالى خود به دين نيازمندند، و دين به سؤ الات فوق پاسخ مى دهد.

دين توضيح مى دهد كه : سرچشمه هستى كجاست ، آفريدگار هستى كيست ، هدفِ هستى چيست ، معيار شناخت حقيقت كدام است و مسئوليّت ما در اين مجموعه چيست .
کدام راه ؟

ما انسان ها، براى سعادت و رشد خود به برنامه و طرح نيازمنديم و از سه طريق مى توانيم برنامه مورد نياز خود را به دست آوريم . به عبارت ديگر سه راه پيش روى ماست :




« راه خود »

راه خود ساخته ، هرگز راه مطمئنّى نيست ، زيرا معلومات ، اطلاعات و دانش انسان بسيار محدود است . او شاهد صدها اشتباه و خطا در اعمال گذشته خويش است . وجود پشيمانى هاى بسيار در زندگى ما دليلى است بر اشتباه بودن راهى كه رفته ايم و چه بسيار از تصوّرات ، برداشت ها و قضاوت هاى ما، كه بعدا معلوم مى شود اشتباه بوده است .
مضافاً، طوفان غرائز هر لحظه انسان را از سويى به سويى مى برد وخواسته هاى جديدى را مطرح مى كند، با اين وضع آيا صلاح است باز هم در انتخاب راهى كه به سعادت يا شقاوت هميشگى انسان مربوط مى شود، طبق فكر ناقص وعلم محدود خود عمل كند؟!

« راه مردم » 

راه دوّم نيز در نامطمئن بودن ، دست كمى از راه اوّل ندارد، چون همان خطا و سهو و محدوديّت كه در دانش و انديشه من بود در نظريه ديگران نيز هست . همان گونه كه من در دام هواها و هوس هاى خويش گرفتارم ، ديگران نيز همين گرفتارى را داشته و دارند و همان طور كه من بارها پشيمان شده و مى شوم ، ديگران نيز همين پشيمانى را داشته و خواهند داشت .
از همه اينها گذشته ، هيچ دليلى وجود ندارد كه من از سليقه خود صرف نظر كنم و دنبال سليقه هاى گوناگون ديگران باشم . آزادى خود را رها كرده ، اسير كسانى شوم كه نه حقيقت مرا مى شناسند، نه سعادت ابدى مرا مى دانند و نه معلوم است كه خير خواهم باشند.

« راه خداوند یا همان دین » 

راه دين ، راهى است كه آفريدگار براى ما قرار داده و بديهى است كه سازنده هر كالايى به مشخّصات و نيازهاى آن از ديگران آگاه تر است و بهتر از هر كسى مى تواند مقرّرات مربوط به نحوه استفاده و يا حفظ و نگهدارى آن را مشخّص نموده ، اعلام كند.
آيا وجود انسان ، از يك كالاى ساخته دست بشر كمتر ويا ساده تر است ؟! راه ما و مقرّرات و قوانين زندگى ما را نيز بايد سازنده وخالق ما يعنى خداى بزرگ بيان كند، زيرا او از هر كس نسبت به بندگان خود آگاه تر و مهربان تر است .
 2- طبق خواسته هاى مردم برنامه خود را تنظيم كنيم . 3- خود را تسليم خدا نماييم و راه خود را فقط از او بگيريم . 1- طبق ميل و سليقه خود عمل كنيم .
[ جمعه 29 مهر 1390برچسب:, ] [ 21:12 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
 
بسم الله الرحمن الرحیم
در اثبات خداشناسی آسانترین راه و روشنترین راه که احتیاج به مراجع به بیرون از خود و صغری و کبری چیدن و استدلالهای عقلی نباشیم –راه فطرت و راه دل است- که مراحل پیشرفته آن مخصوص عارفان روشن ضمیر است ولی مرحله نازله آن در وجود همه انسانها در کره خاکی است.
اینکه انسان با مراجعه به درون خویش و کاملا در فضایی به دور از هیاهوی خارجی ،حرفها و سخنها و... حضور معبود را با قلب و جانش احساس میکند و وابستگی عمیق خویش را به مبدئی متعالی در درون خود میابند یعنی کاملا احساس میکند که یل و رها در عالم هستی نیست بلکه به موجودی برتر وابستگی تام دارد .
امیر مومنان مقتدای عارفان در پاسخ به سوأل شخصی که پرسیده بود آیا پروردگارت را دیده ای؟ فرمود: افاعبد مالا اری؟آیا چیزی را که نمیبینم بپرستم؟ 
مستحضر هستید منظور دیدن با چشم سر نیست 
،کیف تراه ؟قال :لا تدرکه العیون بمشاهدةالابصار و لکن تدرکه القلوب بحقایق الایمان ؛ نهج البلاغه ،خطبه 179.
شخصی پرسید چگونه او را میبینی ؟امام فرمود: چشم ها او را به آشکار نبینند اماّ قلبها او را به حقیقت ایمان دریابند
******************************* 
با تشکر دوست عزیز بالاخره کسی پیدا شد

من این دلیل شما رو زیاد محکم نمیدونم
من دانشجوی کارشناسی ارشد هستم.
نمیخوام با این دلیلها خدا رو بپرستم
امیدوارم متوجه شده باشید
من منتظر پاسخگویی شما هستم
دلیل ارضاء کننده تر

[ جمعه 29 مهر 1390برچسب:, ] [ 21:12 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب