مشعل هدایت قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
| ||
|
بار بگشایید، اینجا کربلاست...
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دَم جَرَس فریاد می دارد که بربندید محملها
امام حسین علیه السلام پس از آن که با دعوت مردم کوفه و نامه هاى فراوان و پى در پى آنان روبرو شد، تصمیم به هجرت از مکه به سوى کوفه گرفت .با این که برخى از آشنایان و بزرگان مدینه آن حضرت را از سفر به کوفه بر حذر کرده بودند و با دلایلى چند، تلاش کردند که وى را منصرف کنند، با این حال امام حسین علیه السلام سفر به کوفه را براى خویش تکلیف فرض کرد و به آن اقدام نمود. امام حسین علیه السلام در روز ترویه (هشتم ذى الحجه) سال 60 قمرى به قصد کوفه، از مکه خارج گردید. قافله آل الله پس از رسیدن به سرزمین عراق، در منزلگاه «شراف» با سپاه یکهزار نفرى حر بن یزید ریاحى که از سوى عبیدالله بن زیاد براى تعقیب و یا نبرد با امام علیه السلام مأموریت یافته بود، مواجه گردید و از آن پس ، مسیر تاریخ به سوى دیگر کشیده شد.(1) زمانى که امام حسین علیه السلام به آن زمین رسیدند، پرسیدند: این سرزمین چه نام دارد؟ جواب دادند قادسیه، حضرت دوباره پرسیدند: آیا نام دیگرى دارد؟ عرض کردند نینوا. حضرت باز فرمودند: آیا نام دیگرى دارد؟ عرض کردند به این سرزمین طَفّ نیز می گویند، فرزند رسول خدا دوباره پرسیدند: دیگر چه نام دارد؟ عرض کردند این سرزمین را کربلا نیز مى گویند
چون صبح شد، امام حسین علیه السلام فرود آمد و نماز صبح خواند. دوباره سوار شد و با یاران خود سمت راست را پیش گرفت. میخواست یاران خود را از سپاه حر جدا کند، حر نیز میآمد و امام و یارانش را مانع میشد و میخواست آنان را به سمت کوفه برگرداند، آنان هم امتناع میکردند. چنین ادامه یافت تا به نینوا رسیدند. ناگهان اسب سواری را دیدند. سلاح بر تن و کمان بر دوش که از کوفه میآمد. او نامهای از ابن زیاد برای حر آورده بود، با این مضمون: اما بعد، چون نامهام به تو رسید و فرستادهام آمد، بر حسین تنگ بگیر و جز در سرزمین بیآب و خشک، فرود نیاورد. به فرستادهام دستور دادهام همواره همراه تو باشد تا خبر اجرای فرمان به من برسد. والسلام. چون حر نامه را خواند، گفت: این نامه امیر عبیدالله است. دستور داده هر جا نامه رسید، بر شما سخت بگیرم. این هم فرستاده اوست و مأمور است که از من جدا نشود تا آنکه فرمان امیر را درباره شما اجرا کنم. امام به او فرمود: وای بر تو! بگذار در این آبادی نینوا و غاضریه یا شفیه فرود آییم. گفت: به خدا نمیتوانم بگذارم. این مرد را بر من جاسوس فرستادهاند. زهیر بن قین گفت: ای پسر پیامبر! من چنین میبینم که کار بعداً سختتر خواهد شد. اکنون جنگیدن با این گروه برای ما آسانتر از جنگ با کسانی است که پس از اینان میآیند و ما توان نبرد با آنان که میآیند را نداریم. امام حسین علیه السلام فرمود: من آغازگر جنگ نخواهم شد.(2) به ناچار آن حضرت به همراه اهل بیت گرامی و اصحاب باوفایش در آن سرزمین فرود آمدند و حربن یزید نیز با سپاهیانش در مقابل آن حضرت، خیمه زدند. ابن سعد نقل میکند: چون علی علیه السلام در مسیر صفین از کربلا گذشت و رو به روی روستای نینوا بر کرانه فرات قرار گرفت، ایستاد و خدمتکار خود را گفت که به ابا عبدالله خبر دهد به این سرزمین چه میگویند؟ گفت: کربلا. حضرت گریست تا آنکه زمین از اشکهایش تر شد. فرمود: روزی خدمت پیامبر رسیدم که میگریست. سبب گریه را پرسیدم، فرمود: جبرئیل پیش من بود. مرا خبر داد که فرزندم حسین علیه السلام در کنار فرات در جایی به نام کربلا کشته میشود. سپس مشتی از خاک آن را برداشت و داد تا ببویمش. چشمانم پر از اشک شد.(3) در روایت است زمانى که امام حسین علیه السلام به آن زمین رسیدند، پرسیدند: این سرزمین چه نام دارد؟ جواب دادند قادسیه، حضرت دوباره پرسیدند: آیا نام دیگرى دارد؟ عرض کردند نینوا. حضرت باز فرمودند: آیا نام دیگرى دارد؟ عرض کردند به این سرزمین طَفّ نیز می گویند، فرزند رسول خدا دوباره پرسیدند: دیگر چه نام دارد؟ عرض کردند این سرزمین را کربلا نیز مى گویند. چون حضرت نام کربلا را شنیدند، فرمودند: «اللّهمّ انّى اعوذ بِکَ مِنَ الکَربِ و البَلاء» (خدایا! پناه مى برم بر تو از سختی و بلا) (4) و سپس فرمود: بایستید و پیش نروید. « ههنا مَناخُ رِکابِنا و مَحَطُّ رِحالِنا و مقتَلُ رجالِنا وَ مَسفَکُ دِمائِنَّا...» به خدا که محل فرود آمدنمان و سرزمین ریخته شدن خونمان همین جاست. اینجاست که حرمت ما را میشکنند، مردانمان و کودکانمان را میکشند. قبور ما در همینجا زیارتگاه خواهد شد. جدم رسول خدا صلی الله علیه و اله همین خاک را به من وعده داده و وعده او خلاف نیست. (5) سپس در آن جا فرود آمدند و بارها را کنار فرات گشودند، خیمهای برای حسین علیه السلام و خانواده و فرزندان او افراشته شد. خیمه برادران و عموزادگان را اطراف خیمه او زدند. آن امام مظلوم فرزندان و برادران و اهل بیت خود را جمع کرد، بعد نظری بر آنها انداخت و گریست و گفت:« خدایا! ما عترت پیامبر تو، محمد، هستیم. بنیامیّه ما را از حرم جدمان راندند و در حق ما جفا کردند. خدایا! حق ما را از ستمگران بستان و ما را بر آنها پیروز گردان». هنگامی که حسین علیه السلام وارد کربلا شد، برای یاران خود خطبهای خواند و فرمود: اما بعد؛ مردم بَرده ی دنیایند، دین بر زبانشان است و آن را همچون غذایی میدانند که تا زمانی که مزه خوش داشته باشد، آن را نگاه میدارند، اما هنگامی که (مزهاش عوض شود و) آزمونی در کار باشد، تعداد دینداران اندک میشود...
امام حسین علیه السلام خواهر را دلداری داد و آرام کرد.(6) خوارزمی گوید: هنگامی که حسین علیه السلام وارد کربلا شد، برای یاران خود خطبهای خواند و فرمود: « اما بعد؛ مردم بَرده ی دنیایند، دین بر زبانشان است و آن را همچون غذایی میدانند که تا زمانی که مزه خوش داشته باشد، آن را نگاه میدارند، اما هنگامی که (مزهاش عوض شود و) آزمونی در کار باشد، تعداد دینداران اندک میشود...»(7) در همان روز عبیدالله بن زیاد نامه ای بدین مضمون برای امام حسین علیه السلام نوشت: خبر ورود تو به کربلا رسید. من از جانب یزید بن معاویه مأمورم سر بر بالین ننهم تا تو را بکشم و یا به حکم من و حکم یزید بن معاویه بازآیی. والسلام. وقتی امام علیه السلام نامه ابن زیاد را خواند، فرمود: « لا اَفلَحَ قَومٌ اشتَرَوا مَرضاتِ المَخلوُقِ بِسَخَطِ الخالِق» (رستگار نشوند آن گروهی که خشنودی مردم را با غضب پروردگار خریدند). (8) سپس به اهل کوفه نامهای نوشت تا گروهی از بزرگان کوفه ـ که مورد اعتماد حضرت بودند ـ را از حضور خود در کربلا آگاه کند. حضرت نامه را به "قیس بن مسهّر" دادند تا عازم کوفه شود. اما ستمگران پلید سفیر امام علیهالسلام را دستگیر کرده و به شهادت رساندند. زمانی که خبر شهادت قیس به حضرت رسید، ایشان گریست و اشک بر گونه مبارکش جاری شد و فرمود: «اللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا وَلِشِیعَتِنا عِنْدکَ مَنْزِلاً کَریما واجْمَعْ بَینَنا وَبَینَهُمْ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِکَ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ» (خداوندا! برای ما و شیعیان ما در نزد خود قرارگاهِ والایی قرار ده و ما را با آنان در جایگاهی از رحمت خود جمع کن، که تو بر انجام هر کاری توانایی). (9)
پی نوشت: 1) روزشمار تاریخ اسلام، روز دوم محرم سال 61 ه ق. 2) الارشاد، ص226. 3) طبقات، ج 47، ص 274. 4) منتهى الآمال ص 354. 5) الدمعة الساكبة ج 4، ص 254. 6) مقتل الحسین مقرم، ص 193. 7) مقتل الحسین خوارزمی، ج 1، ص 237. 8) بحار الأنوار ج44 ص 310. 9) اللهوف على قتلى الطفوف ص77.
ذبیحی بزرگتر از اسماعیل(ع) از جمله تفسیرهاى آیه «و فدینـه بذبح عظیم » ، این است كه گفته اند: منظور از «ذبح عظیم » ، حضرت سیدالشهدا(علیه السلام ) است . به توضیح این مطلب می پردازیم: تنها تعداد انگشت شمارى از مفسران به تفسیر یاد شده اشاره كرده اند . منشأ این تفسیر ، روایتى است كه مرحوم صدوق (ره) در كتاب خصال نقل مى كند كه پیش از بیان پاسخ آن را بیان مى كنیم : «هنگامى كه خداوند ، گوسفندى را به جاى ذبح اسماعیل ، براى حضرت ابراهیم (علیه السلام ) فرستاد ، حضرت درخواست كرد كه فرزندش را ذبح كند ، تا با تحمل غم و اندوه دل پدرى كه به دست خویشتن ، فرزندش را ذبح كرده است درجاتش بالا رود . خداوند از او پرسید: محبوب ترین مخلوقاتم نزد تو كیست ؟» پاسخ داد: «محبوب تر از حبیبت محمد(صلی الله علیه و آله ) نیافریدى .» فرمود: «نزد تو ، او محبوب تر است یا خودت ؟» گفت : او ، فرمود: «فرزند او نزد تو محبوت تر است یا فرزند خودت ؟» گفت : «فرزند او» فرمود: «این كه فرزند او را دشمنانش از روى ستم ذبح كردند ، تو را بیشتر اندوهگین مى سازد یا این كه فرزندت را به دست خود ذبح كنى ؟» گفت : «پروردگارا ! ذبح او به دست دشمنانش دلم را اندوهگین كرد .» فرمود: «اى ابراهیم ! شخصى از امت محمّد ، فرزندش حسین را بعد از او ، از روى ظلم همچون گوسفند ذبح مى كند و با این كار گرفتار غضب من مى شود .» دل ابراهیم اندوهگین شد و ناله و گریه سر داد . وحى آمد كه اى ابراهیم ! ناله ات را پذیرفتم و آن را جایگزین ناله و زارى براى فرزندت ـ اگر او را ذبح مى كردى ـ كردم و برایت درجات اهل ثواب بر مصیبت ها را واجب كردم و این همان قول خداوند است كه فرمود: «و فدینـهُ بذبح عظیم .» (صلی الله علیه و آلهافات ، 107) با توجه به روایت فوق سه نكته را بیان مى كنیم : 1ـ روایت یاد شده ، ظاهراً از نظر سند مشكلى ندارد; زیرا راویان آن عبارتند از: 1ـ عبدالواحدبن محمدبن عبدوس نیشابورى العطّار (استاد مرحوم صدوق ) 2ـ على بن محمدبن قتیبة النیشابورى 3ـ فضل بن شاذان (از اصحاب ائمه (علیه السلاملیهم السلام )) كه همه آنان یا مورد اعتماد و ستایش قرار گرفته اند و یا از اصحاب و بزرگان هستند . بر فرض چشم پوشى از سند روایت ، به نظر مى رسد ، روایت یاد شده این مقام را فقط شایسته حضرت سیدالشهداء(علیه السلام ) مى داند . توضیح این كه : در این صورت عبارت «قدیناه » ، به معناى «عوّضناه » است ; یعنى خداوند مصیبت شهادت امام حسین (علیه السلام ) را ـ كه به دست دشمنانش ذبح خواهد شد ـ ، به جاى مصیبتى كه بنا بود حضرت ابراهیم (علیه السلام ) متحمل شود ، قرار دارد; به این معنا كه حضرت ابراهیم (علیه السلام ) براى بالا بردن درجات خویش مى تواند بر مصیبت امام حسین (علیه السلام ) بگرید; بنابراین ، از این روایت ، هرگز استفاده نمى شود كه امام حسین (علیه السلام ) فدایى اسماعیل شد . این برداشت از روایت ناصحیح است .• 2 . بر فرض كه بتوان امام حسین (علیه السلام ) را به جاى «ذبح عظیم » گذاشت ، با توجه به معناى «فدیناه » مقصود این خواهد بود: از آنجا كه مقام ذبح عظیم كه با گریستن بر آن ، درجات انسان بالا مى رود ، فقط شایسته امام حسین (علیه السلام ) بود ، ذبح عظیمى را جایگزین ذبح حضرت ابراهیم (علیه السلام ) كردیم . 3 . بر فرض پذیرفتن دلالت روایت لسان این گونه از روایات ، تأویل آیات است نه تفسیر ، و تأویل با ظاهر معناى آیات ارتباطى ندارد ، بلكه مربوط به بطون قرآن بوده ، از عهده قضاوت ما خارج است. پی نوشتها : 1 . ر .ك : تفسیر كنزالدقائق ، محمدرضا قمى ، ج 11 ، ص 171 ـ 172 ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. 2 . ر .ك : خصال ، شیخ صدوق ، ج 1 ، ص 58 ـ 59 ، مؤسسه نشر اسلامى ـ ترجمه آزاد . 3 . ر .ك : طبقات اعلام الشیعه تا شیخ آغا بزرگ تهرانى ، ج 1 ، ص 205 ، اسماعیلیان 4 . ر .ك : خصال ، همان ، ص 59 ، حاشیه ، على اكبر غفارى . ادامه مطلب [ سه شنبه 8 آذر 1390برچسب:ذبیحی بزرگتر از اسماعیل(ع)' امام حسین و قرآن, ] [ 17:22 ] [ اکبر احمدی ]
[
امام حسین علیه السلام از نگاه قرآن و اهل بیت
همچنین عظمت شخصیت و نهضت امام حسین (ع) در احادیث و روایات پیامبر اکرم(ص) و ائمه طاهرین از زوایای متعددی منعکس شده است.حضرت فاطمه زهرا(ع) فرمود:به هنگام تولد حسین(ع)، پدرم رسول خدا(ص) بر من وارد شد. من فرزندم را در پارچهای زرد رنگ پیچیده، به دست حضرت دادم. پیامبر(ص) پارچه را به دور انداخته، پارچهای سفید طلبیده او را در آن پیچیده، سپس فرمود:ای فاطمه، او را بگیر! او امام و پسر امام و پدر نه امام است، از صلب او امامان پاک به دنیا میآیند که نهمین آنان قائم آنهاست. [1] امامان شیعه (ع) برای زنده و جاوید نگه داشتن نهضتخونین امام حسین (ع)، سعی و تلاش فراوانی نمودند که این کوشش در سخنان و روایات آنان به خوبی مشهود است . امام حسین علیه السلام در کلام خدا امام حسین علیه السلام نگهبان وحی امام حسین علیه السلام و آیه تطهیر صالحین در قرآن و حسین علیه السلام امام حسین و آیه «ذوی القربی» امام حسین علیه السلام و آیه احکام ادامه مطلب [ سه شنبه 8 آذر 1390برچسب:امام حسین (ع) در"قرآن" و کلام اهلبیت(ع), ] [ 16:25 ] [ اکبر احمدی ]
[
پس از آن ، امام مظلوم، حضرت سيّدالشهداء(عليه السّلام) برپا خاست و تكيه بر قائمه شمشير خود نمود و به آواز بلند اين كلمات را ادا فرمود: اى مردم ! شما را به خدا سوگند مى دهم ، آيا مرا مى شناسيد و عارف به حق من هستيد؟ در جواب آن جناب همگى گفتند: بلى تو را مى شناسيم ، تويى فرزند رسول(صلّى اللّه عليه و آله وسلم) و قرة عين البتول كه دختر پيغمبر(صلّى اللّه عليه و آله وسلم) است . پس تويى سِبْط آن جناب .حضرت امام حسین(علیه السلام) فرمود: شما را به خدا سوگند كه آيا مى دانيد كه جدّ بزرگوار من رسولِ پروردگار عالميان است ؟گفتند: خدا شاهد است كه مى دانيم !حضرت امام حسین(علیه السلام) فرمود: ادامه مطلب [ سه شنبه 8 آذر 1390برچسب:نخستين¬سخنرانى¬امام¬حسین(عليه¬السلام)دركربلاء, ] [ 16:12 ] [ اکبر احمدی ]
[
چرا باید برای شهادت امام حسین(ع) و یارانش عزاداری و گریه کنیم؟ آنان با شهادت به قرب الهی رسیدند و این افتخاری بزرگ است و ... پرسش: چرا باید برای شهادت امام حسین(ع) و یارانش عزاداری و گریه کنیم؟ آنان با شهادت به قرب الهی رسیدند و این افتخاری بزرگ است و نباید ناراحت بود.مسیحیان نیز برای کشته شدن مسیح گریه و عزاداری نمیکنند، بلکه حتی جشن میگیرند. پاسخ : عاشورا و حادثه کربلا از چند جنبه قابل ارزیابی و تحلیل است که هر کدام می تواند حکم خاص داشته باشد. اوّل: زیبایى ها زیبایى ها یعنى عظمتى که حضرت ابا عبداللَّه (ع) و یاران ایشان در ابعاد مختلف آفریده، عالى ترین جلوه هاى کمال انسانى را با عمل خویش ترسیم نموده و بزرگ ترین درس را به بشر آموخته اند. این بُعد از حادثه عاشورا بسیار غرورانگیز و افتخارآفرین است. به راستى باید به خود بالید که در چنین مکتب درخشانى پا به عرصه وجود نهاده و در آن رشد یافتهایم و با آن مى میریم و حاضریم همة هستى خود را در راه مکتب نثار کنیم. شهادت برای شهید یک موفقیت، بلکه بزرگ ترین موفقیت است . امام حسین (ع) فرمود : «جدم پیامبر به من فرمود : نزد خدا مرتبهای داری که جز با شهادت به آن نائل نمیگردی.» ادامه مطلب [ دو شنبه 7 آذر 1390برچسب:چرا باید برای شهادت امام حسین(ع) و یارانش ,,,,, ] [ 23:14 ] [ اکبر احمدی ]
[
روز عاشورا دشمن نابکار چند بار حمله دسته جمعى بر اصحاب امام حسین (ع) کرد. در هر بار طبق نقل مقتل نویسان گروه زیادى شهید شدند، چنان که گفته اند: در حمله اوّل چهل تن یا بیش از آن کشته شدند.(1)مورخان ، اسامى آن بزرگواران را این گونه ذکر مى نمایند: نُعَیْم بن عجلان ، عمران بن کعب بن حارث ، حنظلة بن عمرو الشیبانى و... (2)بنابراین اولین شهید کربلا مشخص نیست چه کسى بود.آخرین شهید کربلا شخصى به نام سوید بن ابی المطاع است که در ضمن نبرد مجروح شد و بین شهدا روى زمین قرار گرفت وبیهوش شد. وقتى به هوش آمد، شنید که حضرت ابوعبدالله الحسین(ع) را شهید کرده اند. از این رو با حربه و خنجری که داشت ، بر منافقان کوفه حمله کرد و سرانجام شهید شد.(3) *********************** 1. محمد بن ابی طالب، مینویسد: در این حمله که اولین تیر را عمر سعد به سوی سپاه امام حسین(ع) رها کرد، آن گاه لشکریان وی، سپاه حضرت را با تیرهای خود مورد حمله قرار دادند، پنجاه تن از لشکریان امام به شهادت رسیدند؛ تسلیة المجالس و زینةالمجالس، ج2، ص 278 . 2-ابن شهر آشوب، مناقب ،ج4، ص 122 . 2. بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ج3، ص 409 – 410؛ الکامل، ج4، ص 79 ؛ منتهی الامال، ج1، ص 726. [ دو شنبه 7 آذر 1390برچسب:اوّلین و آخرین شهید کربلا چه کسانى بودند؟, ] [ 22:56 ] [ اکبر احمدی ]
[
حضرت امام حسین (ع)بعد از شهادت مسلم بن عقیل از وضع کوفه آگاه شدند، ولی برنگشتند. هدف اساسی آن بزرگوار امر به معروف ونهی از منکر و قیام علیه دستگاه جبار بود، که فسق و فجور آن آشکار بود و در عین حال مدّعی جانشینی رسول خدا بود.حضرت حرکت کرده بود تا به دنیا بفهماند که یزید و امثال او لیاقت و شایستگی خلافت را ندارند. او، برای اصلاح امور جامعه اسلامی و از بین بردن بدعتها و زنده کردن سنتها قیام کرد.(1) امام بر خود واجب می دانست علیه دستگاه قیام کند، هر چند منتهی به شهادت او شود. امام (ع)می دانست تاخود و یاران و خاندانش حتی بچة شیرخوارة او شربت شهادت ننوشند، اسلام پا برجا نخواهد ماند و خدا ورسول و دین و آثار آن از بین خواهند رفت . ادامه مطلب [ دو شنبه 7 آذر 1390برچسب:آیا امام حسین(ع) پس از شهادت حضرت مسلم از وضع کوفه آگاه نشد؟ اگر مطّلع شد, چرابرنگشت؟, ] [ 22:32 ] [ اکبر احمدی ]
[
نکته دیگرى که باید مورد توجه قرار گیرد این است که اندیشه و فکر اطاعت از حاکم فاسق در آن عصر رواج داشت و از سوى بنى امیه به شدت تبلیغ مىشد. اهل حدیث نیز با نقل روایاتى! آنان را در این کار مدد مىرساندند؛ برخى از این روایات چنین است: 1. «السمع و الطاعة للأئمة و امیرالمؤمنین البر و الفاسق... و من خرج على امام من ائمة المسلمین و قد کان الناس اجتمعوا علیه و اقرواله بالخلافة بأى و جه کان بالرضى او بالغلبه فقد شق هذا الخارج عصا المسلمین و خالف الاثار عن رسول اللّه فان مات الخارج علیه مات میتة جاهلیة»؛ (28) اطاعت از حاکم خواه خوب باشد یا فاسق، واجب است و کسى که بر امام مسلمین که به زور یا به رضا حاکم شده باشد، قیام کند افزون بر آن که باعث اختلاف بین مسلمانان شده مخالفت با اخبار رسول خدا نموده و اگر بمیرد به مرگ جاهلى از دنیا رفته است.
ادامه مطلب [ یک شنبه 6 آذر 1390برچسب:اندیشه تسلیم در برابر حاکمان ستمگر, ] [ 21:40 ] [ اکبر احمدی ]
[
آغاز ماجرا... وقتی معاویه در گذشت ،پسرش يزيد را به جاي خود نشاند . اين كار خلاف پيماني بود كه با امام حسن (ع) بسته بود . در آن پيمان او قول داده بود،کسي را جانشين خود نكند ؛ اما معاويه يك دروغگو و پيمان شكن بود . وقتي يزيد به حكومت رسيد ، گفت: همه بايد با من بيعت كنند . در آن زمان بزرگان هر شهر با خليفه بيعت مي كردند . معناي بيعت اين بود كه فرد از دستور هاي خليفه سرپيچي نمي كند،بر ضد او مبارزه نمي كند ،در صورت نياز به ياري اش مي آيد . يزيد اصرار داشت كه دو سه نفر حتماً با او بيعت كنند كه يكي از آن ها هم امام حسين (ع) بود . يزيد به حاكم مدينه نامه نوشت و گفت : از حسين (ع) بخواه با من بيعت كند و اگر از اين كار خودداري كرد ، او را بكش و سرش را ببر و براي من بفرست . امير مدينه خواسته ي يزيد را به امام حسين (ع) اطلاع داد . امام سين (ع) فرمود : يزيد فردي فاسد و گناه كار است؛ او انسان هاي بي گناه را مي كشد ، شراب مي نوشد و دست به كار هاي زشت مي زند . چنين كسي نبايد حاكم مسلمانان باشد . از طرفي ؛ من فرزند پيغمبر ص هستم و نمي توانم با چنين فردي بيعت كنم . اگر شخصي مانند يزيد حكومت اسلامي را به دست گيرد ، بايد با اسلام خداحافظي كرد. ادامه مطلب [ یک شنبه 6 آذر 1390برچسب:چرا امام حسین شهید(ع) شد, ] [ 21:5 ] [ اکبر احمدی ]
[
چند عامل اساسي در كوتاهي مسلمانان از ياري كردن امام حسين(ع) نقش مؤثري داشت و باعث گرديد كه آنان نه تنها امام(ع) را ياري نكنند بلكه در مقابل او شمشير هم بكشند: از عوامل مهمي كه زمينهساز حادثه عاشورا گرديد و موجب شد كه مردم در برابر اقدامات دستگاه بني اميه واكنش انفعالي نشان بدهند و عليه مقتدايشان بجنگند و او را ياري نكنند، كم رنگ شدن معنويت و فضايل معنوي در ميان جامعه آن روز مسلمانان بود. پيامبر اكرم(ص) در مدت 23 سال تمام توان خويش را به كار برد تا در تار و پود جامعه معنويت، يعني بينشها و ارزشهاي الهي را جايگزين سازد. او تلاش نمود كه به جاي ارزشهاي عصر جاهلي كه در نژادپرستي، ثروتپرستي، قدرتمداري و دنيازدگي خلاصه ميشد ايمان، تقوا، ايثار و ديگر فضائل و كمالات انساني را جايگزين نمايد. محصول و برآيند تلاش حضرت، تحول بزرگي بود كه در جامعه اسلامي ايجاد گرديد. او از مردمي كه ارزشهاي آنان را نژاد و قبيله و ثروت تشكيل ميداد انسانهايي ساخت كه حاضر شدند براي دفاع از مكتب از جان و مال و ثروت خويش بگذرند و در ميدان جهاد و شهادت آنچنان پيشگام شوند كه از شدت اشتياق گاه كار به قرعه ميكشيد. نمونههاي بسيار زيادي از جلوههاي ايثار و معنويت در ميان مسلمانان زمان پيامبر(ص) وجود دارد كه مجال آوردن آنها نيست. به هر حال جامعهاي كه پيامبر(ص) ساخته بود، معنويت در آن حرف اول و آخر را ميزد و مردم حاضر بودند براي دين و ارزشهاي دينيشان از همه هستي خود بگذرند. ادامه مطلب [ یک شنبه 6 آذر 1390برچسب:بررسي ريشههاي مسأله , ] [ 21:2 ] [ اکبر احمدی ]
[
|
|
[ تمام حقوق مادی ومعنوی این وبلاگ متعلق : به اکبر احمدی می باشد ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |