مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه



لعنت بر تو ای زبان نفرین شده من! ای کاش لال شده بودم و هرگز آن حرف نابجا را در پیشگاه امام صادق (علیه السلام) بر زبان نمی‌آوردم اما آیا همه گناه‌ها بر گردن زبان من است؟ نه. بی شک زبان وسیله‌ای برای بیان افکار، عواطف و احساسات انسان است. نعمت بزرگی است که باید همیشه در مهار عقل باشد. پس چه طور شد که من برای لحظه‌ای از خود بی خود شدم و مستی قدرت و ثروت باعث شد تا گرفتار چنین عذاب دردناکی شوم.


امام صادقحکایتی اخلاقی درباره امام صادق(ع)

لعنت بر تو ای زبان نفرین شده من! ای کاش لال شده بودم و هرگز آن حرف نابجا را در پیشگاه امام صادق (علیه السلام) بر زبان نمی‌آوردم اما آیا همه گناه‌ها بر گردن زبان من است؟ نه. بی شک زبان وسیله‌ای برای بیان افکار، عواطف و احساسات انسان است. نعمت بزرگی است که باید همیشه در مهار عقل باشد. پس چه طور شد که من برای لحظه‌ای از خود بی خود شدم و مستی قدرت و ثروت باعث شد تا گرفتار چنین عذاب دردناکی شوم. بازرگان در شهر مدینه مرد خوشنامی بود. او همه آن چیزهایی را که آرزو داشت به دست آورده بود و در تجارتخانه و املاک او کارگران بسیاری برایش کار می‌کردند و در سایه همین کار و تلاش بی وقفه بود که روز به روز بر شهرت و ثروت مرد بازرگان افزوده می‌شد و او که در جستجوی یافتن موقعیت اجتماعی بالاتری بود، می‌کوشید تا با نزدیک شدن به شخصیت‌های مطرح و محبوب روزگار خویش، احترام جامعه را نسبت به خود جلب نماید و اعتبار خود را افزایش دهد و در این راه تا حد بسیار زیادی هم موفق شده بود. او می‌دانست که نه تنها در مدینه، بلکه در تمام جهان اسلام هیچ شخصیتی محبوب‌تر و مورد احترام تر از جعفر بن محمد (علیه السلام) وجود ندارد. آوازه زهد و تقوا و علم و معرفت آن حضرت در تمام آفاق پیچیده بود و هر روز از اطراف و اکناف جهان برای زیارتش به مدینه می‌آمدند، تا روح عطش زده خود را در کنار این دریای بی کران که کلامش عطر آسمانی داشت و سیمایش چون سیمای پیامبر بزرگوار اسلام بود، سیراب سازند. بازرگان می‌دانست که هیچ کس دستگاه خلافت را به رسمیت نمی‌شناسد و تمامی مردم در دل خویش هیچ کس را به اندازه جعفر بن محمد (علیه السلام) برای رهبری جامعه قبول ندارند، و نیز می‌دانست که بی اعتنایی آن حضرت برخاسته از شخصیت الهی و منش والای ایشان است. پس از هر فرصتی که پیش می‌آمد برای تقرب سود می‌جست. زیرا دریافته بود که در نظر مردم، همراهان و معاشران آن حضرت اشخاص محترم و مورد اعتمادی محسوب می‌شوند.

امام که از استدلال گستاخانه بازرگان به خشم آمده بود به بازرگان فرمود:آیا می‌دانی که غیر مسلمان نیز آدابی در ازدواج دارد که نمی‌شود او را حرامزاده نامید و به او توهین کرد؟بازرگان اگرچه در آغاز، هدفی جز این نداشت اما هر چه می‌گذشت بیشتر به امام دل می‌بست و شیفته اخلاق، ادب و فضایل بی شمار او می‌شد. دیگر حتی کمتر به تجارتخانه و املاکش سرکشی می‌کرد و از هر لحظه‌ای برای حضور در محضر آن حضرت استفاده می‌کرد. او مجذوب مردی شده بود که پدرانش همه از اسوه‌های ایمان و اعتقاد بودند و ایستادگی آنان در راه شرف و آزادگی تا پای جان، بر هیچ کس پوشیده نبود. در ابتدا، بازرگان در گوشه‌ای می‌نشست و در سکوت به سخنان آن حضرت گوش فرا می‌داد و از ترس آنکه خطایی مرتکب نشود، لب از لب نمی‌گشود و به سلام و درودی اکتفا می‌کرد. ولی رفته رفته جرأتی پیدا کرد و پرسش‌های خود را با امام در میان گذاشت و پاسخ شنید و با معرفی خود از امام تقاضا کرد تا اجازه دهد او نیز چون دیگران در جلسات درس و بحث حضور داشته باشد و در شمار ملازمان و اصحاب آن حضرت درآید. بازرگان که از این سعادت خرسند بود، از هیچ تلاشی برای جلب نظر امام فروگذار نمی‌کرد و با خود می‌اندیشید که علاوه بر تأمین دنیای خود، آخرتش را نیز تضمین کرده است. به لطف هم‌نشینی با آن حضرت، محبوبیت و احترام او در نزد خانواده‌اش دو صد چندان شده بود. در شهر نیز او را مردی معتمد و امین به شمار می‌آوردند و به همین اعتبار، هیچ تجارتخانه‌ای رونق تجارتخانه او را نداشت. حتی کارگرها هم دوست داشتند که کارفرمایی چون او داشته باشند و برای کار به او مراجعه می‌کردند. همه چیز به خوبی می‌گذشت و بازرگان، خود را از سعادتمندترین انسان‌ها می‌دانست تا اینکه روزی متوجه شد که امام صادق (علیه السلام) قصد حضور در بازار را دارد. سراسیمه خود را به آن حضرت رساند و اجازه شرف حضور خواست. امام با خوشرویی او را پذیرفت و درخواستش را قبول کرد. به همراه غلامش به دنبال امام روان شدند.بازار پر بود از همهمه کاسب‌هایی که هر یک کوشش می‌کردند با سر و صدا و تبلیغ اجناسشان رغبت مشتریان را برای خرید از آنان بیشتر کنند. در هر گوشه‌ای فروشندگان مشغول فروش یا مرتب کردن کالاهای خود بودند و چون چشمشان به امام می‌افتاد، سکوت می‌کردند و با سلام و احترام از آن حضرت درخواست می‌کردند تا از آنان خرید کنند. امام با لبخند و گشاده رویی، سلام آنان را پاسخ می‌گفت و با حوصله به حرف‌هایشان گوش فرا می‌داد و به آرامی از کنار بساطشان می‌گذشت. فروشندگان از دیدار امام خشنود بودند و حضور ایشان را به فال نیک گرفته و به یکدیگر نوید می‌دادند که به برکت حضور امام، روزی آنان امروز بیشتر خواهد بود.امام صادقاجناس متنوع و زیبای بازار، بی اختیار هر بیننده‌ای را وادار به توقف و تماشا می‌کرد و غلام که با علاقه بر سر هر بساطی می‌ایستاد و با حسرت به اجناس نگاه می‌کرد، دیگر حواسش نبود که عقب نماند. مرد بازرگان هنگامی که غیبت غلام را احساس کرد به خشم آمد و چند بار با صدای بلند او را صدا زد. غلام که غرق در رؤیاهای حسرت آلود و لذت تماشا بود صدای بازرگان را نمی‌شنید، تا اینکه رو برگرداند و هنگامی که چهره عصبی بازرگان را دید با عجله خود را به او رساند. اما بازرگان که عصبانیت تمام وجود او را فرا گرفته بود فریاد کشید:- مادر... کجا بودی؟!غلام چشم از صورت بازرگان برداشت و لحظه‌ای به صورت امام نگاه کرد و بی هیچ پاسخی، شرمگین سر به زیر انداخت.ناگهان صدای امام صادق (علیه السلام)، سکوت را شکست:- سبحان الله. چرا به مادرش دشنام دادی؟ من خیال می‌کردم که تو مردی پارسا و خویشتن‌داری و می‌توانی بر نفس خود چیره شوی. اما امروز بر من آشکار شد که تو از تقوا به دوری و اراده‌ای بر اعمال خود نداری. پس دیگر از من جدا شو و هرگز همراه من مباش.بازرگان و غلام هر دو به چهره امام نگریستند. چهره امام که تا لحظه‌ای قبل چون خورشید می‌درخشید در هاله‌ای از اندوه و ناراحتی بود و دیگر از آن لبخند زیبا و دلنشین که همواره بر لبانش بود اثری نبود. بازرگان بی اختیار به یاد جلسات اخلاق امام افتاد و به یاد آورد که امام بارها و بارها در باره پرهیز از ناسزاگویی سخن گفته و خاطر نشان کرده بود که چنین گناهانی محرومیت از رزق را در پی خواهد داشت. عرق سردی بر پیشانی بازرگان نشست. گویی بین زمین و آسمان معلق بود و زندگی برای او به پایان رسیده بود. از شدت شرمساری توان نگاه کردن به چشم‌های امام را نداشت و در دل، خود را سرزنش می‌کرد که چه طور به خود این جسارت را داده است که در حضور پاک‌ترین انسان روزگار خود، چنین جمله زشتی را بر زبان بیاورد؟ ناگاه نیرویی در درون او به صدا درآمد: «آیا این خدمتکار پست، ارزش دفاع را دارد؟ آیا این غلام زرخرید لیاقت آن را دارد که با او به ادب و خوشرویی سخن گفته شود؟ آیا...»بازرگان با خود فکر کرد که باید از ناسزایی که گفته دفاع کند و نا گریز گستاخانه لب گشود:- «یابن رسول الله! این غلام از اهالی سند است و مادرش هم اهل سند است و مسلمان نیستامام که از استدلال گستاخانه بازرگان به خشم آمده بود به بازرگان فرمود:- «آیا می‌دانی که غیر مسلمان نیز آدابی در ازدواج دارد که نمی‌شود او را حرامزاده نامید و به او توهین کرد؟»بازرگان گرچه از غلام خود عذرخواهی کرد و حلالیت طلبید، اما دیگر هیچ گاه نتوانست سعادت همراهی آن حضرت را داشته باشد. تنها همراهان او شرمساری و حسرت بودند که تا واپسین دم حیات، لحظه‌ای از او جدا نشدندبازرگان سر به زیر افکند. احساس کرد که زانوانش می‌لرزد و تحمل وزن او را که در زیر بار سنگینی از خجالت در حال مچاله شدن بود، ندارد. او هرگز به یاد نداشت که امام، شخصی را مورد دشنام و اهانت قرار دهد و یا با کسی به تحقیر رفتار نماید و او را کوچک و ناچیز بشمارد. به یاد آورد روزی را که کسی در باره کم‌ترین مرتبه کفر از آن حضرت سؤال کرد و امام در پاسخ گفت: «کبر، نازل‌ترین مرحله کفر است و کبر یعنی که آدمی دیگران را با دیده پستی و حقارت نگاه کند و حق را خوار و ناچیز ببیندبازرگان دیگر سخنی برای گفتن نداشت و می‌ترسید که هر حرف دیگری که برای توجیه خطایش بزند، کار او را دشوارتر کند و بر سنگینی بار گناه او بیفزاید. صدای غم آلود و با صلابت امام صادق (علیه السلام) بار دیگر سکوت را شکست:

- «توبه کن و دیگر همراه من مباش

بازرگان با خود فکر کرد که باید از امام عذرخواهی کند، دستش را ببوسد، به پایش بیفتد و... اما دیگر دیر شده بود و امام به سرعت در حال دور شدن بود. بازرگان گرچه از غلام خود عذرخواهی کرد و حلالیت طلبید، اما دیگر هیچ گاه نتوانست سعادت همراهی آن حضرت را داشته باشد. تنها همراهان او شرمساری و حسرت بودند که تا واپسین دم حیات، لحظه‌ای از او جدا نشدند.


منابع :

1- معانی الاخبار، ص 242

2- اصول کافی، جلد 2، ص 309 و 324

3- وسائل الشیعه، جلد 2، ص 477

4- الحدیث، جلد 2، ص 80

[ پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:شرمندگی بازرگان از امام صادق(ع), ] [ 7:55 ] [ اکبر احمدی ] [ ]


مشکلات عبور از بحران


روزى پیامبر خدا (صلى‏الله‏علیه‏و‏آله) رو به روى دیوارى نشسته بودند كه سوراخى در آن بود . به سوراخ دیوار اشاره كرد و خطاب به یاران خود فرمود: «لَو جاءَ العُسرُ فَدَخَلَ هذَا الجُحرَ لَجاءَ الیُسرُ حَتّى یَدخُلَ عَلَیهِ فَیُخرِجَهُ »؛ اگر سختى بیاید و داخل این سوراخ شود ، هر آینه ، راحتى مى‏آید تا این‏كه وارد مى‏شود و آن را بیرون مى‏كند .


یكى از ویژگى‏هایى كه ممكن است برخى افراد ، در موقعیّت ناخوشایند داشته ‏باشند ، «پایدارپندارى سختى‏ها» است . وقتى مشكلى به وجود مى‏آید و حادثه تلخى رخ مى‏دهد ، تصوّر ما بر این است كه ماندگار بوده و گویا هیچ گاه ، پایانى نخواهد داشت. در چنین موقعیّتى، همه ما آینده را با مقیاس حال ، ارزیابى مى‏كنیم . اگر افراد مصیبت‏زده ، مورد سؤال قرار گیرند، مشخص مى‏شود كه دست‏كم، بسیارى از آنها توجّهى به پایان‏پذیرى سختى‏ها ندارند و این گروه، همان كسانى خواهند بود كه توان تحمّل مصیبت‏ها را ندارند . این پدیده روانى، ابتدا سختى را براى زمانى هم كه وجود ندارد ، تثبیت مى‏كند و سپس ، همه فشار آن در طول زمان را ، در زمان حال ، بر فردْ وارد مى‏سازد . این حالت ، دو كاركرد منفى روانى دارد : یكى «تعمیم بخشیدن ناخوشایندى به آینده» و دیگرى «جمع كردن اندوه در زمان حال» . در حالت اوّل، برخلاف واقع ، ذهن سختى را به زمانى كه فرا نرسیده و یا سختى در آن زمان ، وجود نخواهد داشت ، گسترش مى‏دهد كه به گسترش تنیدگى و فشار روانى ، منتهى مى‏شود . سپس همین تنیدگىِ گسترش یافته ، بر زمان حال نیز وارد مى‏شود ، به گونه‏اى كه گویا مصیبتى به بزرگى همه عمر، هم اكنون بر فرد ، وارد شده است .

اگر مصیبتى به این عظمت نیز وجود داشته باشد ، مى‏توان با توزیع تنیدگى آن بر طول زمان ، از فشار آن كاست . اما ذهن برخى افراد ، آن تنیدگى موهوم و گسترش‏یافته را یک ‏جا در زمان حال ، بر فرد وارد مى‏سازد . بدیهى است چنین وضعیتى ، فشار روانى موهوم و بزرگى را موجب مى‏شود كه تحمّل آن ، ناممكن مى‏گردد . اینها ، همه ناشى از پایدار دانستن سختى‏هاست . اما آیا واقعیّت همین است؟ پایان‏پذیرى سختی ها    یكى از اصول مسلّم و قطعى سختى‏هاست . ممكن است هم اكنون ، به یک سختى مبتلا باشید ، اما تجربه زندگى نشان مى‏دهد سختى‏هاى فراوانى آمده و رفته‏اند و هیچ یک ، باقى نمانده‏اند. مطمئن باشید كه این یكى نیز باقى نخواهد ماند . درست است كه سختى‏ها برگشت‏ناپذیرند ، اما پایان‏ناپذیر نیستند . برگشت‏ناپذیرى را نباید به پایان‏ناپذیرى تفسیر كرد . امام على علیه‏السلام مى‏فرماید: «إنَّ لِلمِحَنِ غایاتٍ ولِلغایاتِ نِهایاتٍ فَاصبِروا لَها حَتّى تَبلُغَ نِهایاتِها فَالتَّحَرُّكَ لَها قَبلَ انقِضائِها زِیادَةٌ لَها»  1  ؛ همانا براى سختى‏ها اهدافى است و براى آن اهداف ، پایانى است . پس بر آنها بردبار باشید تا به پایان برسند ؛ چرا كه حركت در برابر آنها پیش‏از پایان یافتنشان ، افزاینده آنهاستآن چه که خیلی از ما فراموش کرده ایم همین نکته است که سختی ها هم مثل این دنیا و همه وقایعش در گذر است و نیامده اند که بمانند اگر این نکته را خوب به خاطر بسپاریم در مقابل سختی ها صبر پیشه می کنیم و در شب تاریک در انتظار صبح امید می نشینیم .سختى‏ها را داراى آغازى بى‏پایان ندانید . مطمئن باشید آینده زندگى‏تان در تسخیر سختى امروز نخواهد بود . امام على علیه‏السلام مى‏فرماید: «إن بَقیتَ لَم یَبقَ الهَمُّ .» 2  اگر تو باقى بمانى ، اندوه ، باقى نخواهد ماند . اگر دنیا ناپایدار است ، نه خوشى آن پایدار خواهد بود و نه ناخوشى آن . خوشى و ناخوشى، موقعیّت‏هاى متفاوتى هستند كه به دنبال یكدیگر در حركت‏اند و انسان ، در هر بخشى از زندگى با یكى از آنها مواجه مى‏شود . همان گونه كه ناخوشى به دنبال خوشى است و نباید از خوشایند زندگى ، سرمست شد ، ناخوشى نیز به دنبال خود ، خوشى را خواهد داشت و لذا نباید ناامید و زمین‏گیر شد .

روزى پیامبر خدا (صلى‏الله‏علیه‏و‏آله) و سلم رو به روى دیوارى نشسته بودند كه سوراخى در آن بود . به سوراخ دیوار اشاره كرد و خطاب به یاران خود فرمود: «لَو جاءَ العُسرُ فَدَخَلَ هذَا الجُحرَ لَجاءَ الیُسرُ حَتّى یَدخُلَ عَلَیهِ فَیُخرِجَهُ .» 3 ؛اگر سختى بیاید و داخل این سوراخ شود ، هر آینه ، راحتى مى‏آید تا این‏كه وارد مى‏شود و آن را بیرون مى‏كند . برخى مى‏گویند كه پیامبر خدا (صلى‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم ) پس از این سخن ، این آیه را تلاوت فرمود: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا . » 4 همانا با سختى ، راحتى است ؛ پس همانا با سختى ، راحتى است . بر پایه همین اصل است كه پیامبر خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم مى‏فرماید: «مَعَ كُلِّ تَرحَةٍ فَرحَةٌ .» 5 ؛ همراه هر دشوارى‏اى ، خوش‏حالى است . و امام على علیه‏السلام مى‏فرماید: «لِكُلِّ ضیقٍ مَخرَجٌ . » 6 ؛ براى هر تنگنایى ، راه خروجى است . آن چه که خیلی از ما فراموش کرده ایم همین نکته است که سختی ها هم مثل این دنیا و همه وقایعش در گذر است و نیامده اند که بمانند اگر این نکته را خوب به خاطر بسپاریم در مقابل سختی ها صبر پیشه می کنیم و در شب تاریک در انتظار صبح امید می نشینیم با این یقین که این شب اگر شب یلدا هم باشد بالاخره به سر می آید و چه خوب است که در این تیرگی ما جزع و فزع نکنیم و چون پرنده افتاده در قفس خود را برای رهایی نا آگاهانه به این در و آن در نزنیم که تنمان زخمی و رنجور شود و دردی بر دردهایمان اضافه شود . اگر روزگار چرخید و چرخید و ما را در نیمه سختی ها انداخت باید بصیرت این را داشته باشیم  که این سختی ها از کجا آمده اند آیا نتیجه اعمال نابخردانه خودمالن است که در این صورت درسی است که باید بیاموزیم تا دوباره در این ورطه نیفتیم . یا نه آزمایشی است از طرف خداوند که در این حالت هم باید شکر گزار بود و ناسپاسی نکرد چرا که این ها خود نوید دهنده این است مه خداوند متعال هنوز ما را از یاد نبرده و دوستمان دارد که با پیش آوردن امتحان و ابتلاء ما را به خود می آورد تا در خواب غفلت نمانیم و از قافله معنویت و ایمان عقب نمانیم . و اگر صبر کردیم جایزه و پاداش هم می گیریم آن هم چه پاداشی خود خداوند با ما می ماند همراهمان می شود (همانا خداوند با صابران است)و از آفرینش ما دوباره و دوباره مشعوف می شود . پس نباید در موضع سختی ها گارد گرفت و کج اندیشانه به خداوند مطلق ، پاکی و خوبی ، بدبین شد بلکه باید با عزت نفس با متانت و خویشتن داری به سمت صبح امید چشم دوخت و دل از غیر کنده و دست نیاز به درگاه بی نیاز دراز کرده و عرض حاجت کنیم . این است اساس بندگی و تسلیم بودن . عزیزان اگر مشکلات و سختی ها سیل آسا به سمت شما هجوم آوردند مقاوم باشید که در آن لحظات خدا با شماست و هرگز فراموش نکنید که صبح در راه است چراغ امید برفروزید و در تیره شب های روزگار به زیبایی ها و خوبی ها لبخند بزنید .  

پی نوشت ها :

1- غرر الحكم ، ح1777 ؛ عیون الحكم والمواعظ ، ص157 .

2 -  شرح نهج البلاغة ، ابن ابى الحدید ، ج20 ، ص340 ، ح898 .

3 -  الدر المنثور ، ج6 ، ص364 ؛ كنز العمّال، ج2، ص14 .

4 -  سوره انشراح، آیه 5 ـ 6 .

5 -  عوالى اللآلى ، ج1 ، ص285 ، ح132 .

6 -  غرر الحكم ، ح11093 ؛ عیون الحكم والمواع1 ص401


منبع : کتاب رضایت از زندگی / عباس پسندیده

[ پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:سختی ها هم عمرشان کوتاه است, ] [ 7:53 ] [ اکبر احمدی ] [ ]


انسان وسواسی عمرش را به هدر می‌دهد.عمر انسان از ارزش فوق‌العاده والایی برخوردار است. خانم مسلمان باید به آن جا برسد که مانند بانو مجتهده امین، تسبیح گُل و گیاه را بشنود.


وسواسهمواره در جوامع بشری انسان‌هایی زندگی می‌کرده‌اند که گرچه دارای ظاهری سالم بوده‌اند، ولی نوعی تفاوت آشکار در اعمال و رفتار آنان نسبت به کردار رایج و متعارف افراد عادی جامعه وجود داشته است. این‌گونه افراد که در همه جوامع بشری و در میان پیروان همه ادیان و مذاهب، حضور داشته و دارند، بیش از حد متعارف در امور معمولی ـ اعم از مادی و معنوی ـ سخت‌گیری می‌کنند، به همه چیز شک دارند، به کسی اطمینان نمی‌کنند و در بسیاری از امور زندگی کارهای خود را با تردید انجام می‌دهند. به این افراد که متأسفانه در جامعه اسلامی نیز یافت می‌شوند، افراد «وسواسی» گفته می‌شود

وسواسی مطرود همه است

وسواسی باید بداند که مطرود همه است و همه از او متنفرند. خدا او را دوست ندارد، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) از او بیزارند. خانواده‌اش از او متنفرند. مردم هم او را دوست ندارند. حتی خودش هم خودش را دوست ندارد و از خودش منزجر است.تبذیر کنندگان برادران شیطان‌هایند،نمی‌فرماید: از شیطان متابعت می‌کند، بلکه بالاتر از آن می‌فرماید: برادر شیطان است و بدبختی این جاست که وسواسی مسرف نیست، مُبذر استوسواسی اگر جز گناه اسراف هیچ گناهی نداشته باشد، چه اسراف در آب، چه اسراف در کارهایش، چه اسراف در عمرش، در گفتن این جمله که خدا او را دوست ندارد کفایت می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: همانا خدا اسراف کنندگان را دوست ندارد(سوره انعام، آیه 141).  

وسواسی مبذر است

البته باید وسواسی را بالاتر از مُسرف یعنی مُبذر بدانیم. فرق بین اسراف و تبذیر آن است که انسان گاهی در مصرف نعمت‌های خداوند زیاده‌روی می‌کند. به این می‌گویند اسراف؛ مثل آن که زیاد بخورد، زیاد بپوشد، زندگی تجملی داشته باشد.اما تبذیر آن است که نعمت‌های خداوند را هدر بدهد؛ مثل این که غذای خود را بریزد، لباس خود را پاره کند. هر دو حرام است، اما قبح عمل مُبذر بیش‌تر است.  

اسرافبرادر شیطان را بشناسیم؟

قرآن کریم در مورد مسرفین می‌فرماید: و اسراف‌کاران همدمان آتشند.( سوره غافر، آیه 43). تبذیر کنندگان برادران شیطان‌هایند(سوره اسراء، آیه 27).نمی‌فرماید: از شیطان متابعت می‌کند، بلکه بالاتر از آن می‌فرماید: برادر شیطان است و بدبختی این جاست که وسواسی مسرف نیست، مُبذر است.

 مواظب عمرمان باشیم !

کسی که نیم ساعت برای یک غسل وقت می‌گذارد، این نیم ساعت مشغول عبادت نیست، مشغول تبذیر است. آب را هدر می‌دهد. این عمل حرام است. اگر در حمام عمومی باشد، ضامن است. بالاتر از آن، عمرش را هدر داده است. عُمر از نظر اسلام خیلی مقدس است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) موضوع این بازپرسی را این گونه بیان می‌فرماید: در روز قیامت، بنده قدم از قدم بر نمی‌دارد تا آن که از او در مورد چهار چیز سؤال شود: از عمرش که در چه راهی آن را به پایان برده، از جوانی‌اش که آن را صرف چه کرده، از مالش که آن را از کجا آورده و در کجا مصرف کرده و از دوستی ما اهل بیت

آن کسانی که عمرشان را به هدر دادند و از آن استفاده نکردند و به بطالت و به توجه به وسوسه‌های نفسشان گذراندند، این‌ها در جهنم هر چه فریاد بکشند، کسی نیست که به فریادشان برسد و خداوند این افراد را با عنوان «ظالم» مورد خطاب قرار می‌دهد. تکرار مدام نماز، طولانی کردن وضو و غسل و وسواس به خرج دادن در طهارت و نجاست، هدر دادن عمر است و همان طور که تبذیر در نعمات الهی گناهش بسیار بزرگ است، تبذیر در عمر هم گناهش بسیار عظیم است

در قیامت از 4 چیز سؤال می‌شود !

قیامتدر روز قیامت قبل از حساب و کتاب، یک بازپرسی هست و اگر کسی در این مرحله مردود شود، به جهنمش می‌برند و دیگر نوبت به حساب و کتاب نمی‌رسد. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) موضوع این بازپرسی را این گونه بیان می‌فرماید: در روز قیامت، بنده قدم از قدم بر نمی‌دارد تا آن که از او در مورد چهار چیز سؤال شود: از عمرش که در چه راهی آن را به پایان برده، از جوانی‌اش که آن را صرف چه کرده، از مالش که آن را از کجا آورده و در کجا مصرف کرده و از دوستی ما اهل بیت.از جوان سؤال می‌کنند: با این جوانی که می‌توانستی برای آباد کردن دنیا مصرف کنی، چه کردی؟ از پیرمرد می‌پرسند: هفتاد سال عمرت چه شد؟ خوردن، رفتن به بازار، رفتن به اداره، برگشتن، تماشای تلویزیون، خوابیدن و دوباره تکرار همین اعمال در روز بعد؟ در حالی که انسان می‌تواند به آن جا برسد که ملائکه بر او نازل شوند.به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می‌شوند(سوره فصلت، آیه 30).خانم مسلمان باید به آن جا برسد که مانند بانو مجتهده امین، تسبیح گُل و گیاه را بشنود. مرد مسلمان باید خود را به آن جا برساند که مانند مرحوم آخوند کاشی، در و دیوار و درخت همراه با او «لا اله الا الله» بگوید. این‌ها را شوخی نگیرید؛ ریشه قرآنی دارد. قرآن کریم خطاب به کوه‌ها و پرندگان می‌فرماید: ای کوه‌ها و ای پرندگان! با داوود هم‌آواز شوید و همراه او تسبیح خدا گویید.(سوره سبا ،آیه 10

"وسواس؛ نوعی سفاهت" است

در روایتی از عبدالله بن سنان آمده است که می‌گوید: نزد امام صادق(علیه السلام) در مورد مردی که در وضو و نمازش دچار وسواس بود، صحبت کردم و گفتم: با این حال، مرد عاقلی است.امام(علیه‌السلام) فرمودند: این چه عقلی است که با وجود آن، از شیطان پیروی می‌کند؟پرسیدم: چگونه فرمان شیطان می‌برد؟امام(علیه‌السلام) فرمودند: از او بپرس وسوسه‌ای که به او دست می‌دهد، از چیست؟ قطعاً به تو خواهد گفت: از عمل شیطان است.وسواسی یعنی من بهتر از مراجع تقلید، احکام فقهی را می‌شناسم. معلوم است که غلط است. همین امر باعث شده است که امروزه در برخی از مراسم‌های مربوط به ایام ولادت یا شهادت حضرات معصومین(علیهم السلام) - با آن همه ارزش و معنویتی که دارد- اعمال خلاف شأن و غیر متعارفی انجام شود که مورد تائید نبوده و مرضی آن ذوات مقدس نیز نمی‌باشداصلاً نزد خدا و پیامبر(علیه‌السلام) وسواسی عاقل نیست، بلکه سفیه است و حقیقتاً هم چنین است. به راستی، شیطان روی عقل او اثر می‌گذارد. اگر خودش از اعمال خودش فیلم‌برداری کند، می‌فهمد چه کرده است. می‌فهمد که این عمل او، آن چیزی نیست که اسلام از او خواسته است. قرآن کریم می‌فرماید:«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَینَ یدَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیم»( سوره حجرات، آیه 1).ای کسانی که ایمان آورده‌اید، در برابر خدا و پیامبرش در هیچ کاری‌ پیشی مجویید و از خدا پروا بدارید که خدا شنوای داناست

کاسه داغ تر از آش نشویم !

ای مسلمان، دیگر کاسه داغ‌تر از آش نشو. در اعمالت ببین خدا و پیامبر(صلی الله علیه وآله) چه گفته‌اند. در عزاداری ببین مرجع تقلید چه می‌گوید، طبق آن عمل کن. در طهارت و نجاست ببین رساله چه می‌گوید، همان طور عمل کن. در نماز، در روزه، در خمس و در زکات ببین مرجع تقلید چه می‌گوید، بر اساس آن عمل کن. وسواسی‌گری یعنی ـ نعوذ بالله  من بهتر از پیامبر(صلی الله علیه و آ له) می‌دانم.وسواسی یعنی من بهتر از مراجع تقلید، احکام فقهی را می‌شناسم. معلوم است که غلط است. همین امر باعث شده است که امروزه در برخی از مراسم‌های مربوط به ایام ولادت یا شهادت حضرات معصومین(علیهم السلام) - با آن همه ارزش و معنویتی که دارد- اعمال خلاف شأن و غیر متعارفی انجام شود که مورد تائید نبوده و مرضی آن ذوات مقدس نیز نمی‌باشد. قرآن می‌فرماید: همه این‌ها غلط است. به وسواسی می‌گوید: ببین خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آ له) چه می‌فرمایند و راه فهمیدن حکم اسلام نیز مراجعه به مراجع تقلید است. مراجع تقلید هم در رساله‌ها نوشته‌اند: اگر کسی سه مرتبه شک کرد، در مرتبه چهارم دیگر به آن اعتنا نکند؛ بنا را بر همان قرار دهد که به نفع اوست. همچنین آنان فتوا داده‌اند که شکّ و ظنّ و قطع و یقین وسواسی اعتبار ندارد و باید به طور متعارف عمل کند، یعنی مانند بقیه مردم باشد. غیر از این دیگر سفاهت است. قرآن می‌فرماید: مقام حضرت ابراهیم(علیه‌السلام) خیلی بالاست؛ چون صد در صد در مقابل خداوند تسلیم بود:«وَ مَنْ یرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَه وَ لَقَدِ اصْطَفَیناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحین إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمین»   ( سوره بقره، آیات 130-131).و چه کسی جز سفیه، از آیین ابراهیم روی بر می‌تابد؟ و ما او را در این دنیا برگزیدیم؛ و البته در آخرت نیز از شایستگان خواهد بود. هنگامی که پروردگارش به او فرمود: «تسلیم شو»، گفت: «به پروردگار جهانیان تسلیم شدماین دو آیه شریفه به ما می‌فرماید: باید در مقابل خداوند متعال تسلیم باشیم وگرنه سفیه هستیم. با اعمال من درآوری که نمی‌توان راه پیش برد. ‌مراجع تقلید هم در رساله‌ها نوشته‌اند: اگر کسی سه مرتبه شک کرد، در مرتبه چهارم دیگر به آن اعتنا نکند؛ بنا را بر همان قرار دهد که به نفع اوست. همچنین آنان فتوا داده‌اند که شکّ و ظنّ و قطع و یقین وسواسی اعتبار ندارد و باید به طور متعارف عمل کند، یعنی مانند بقیه مردم باشد. غیر از این دیگر سفاهت است عبداللَّه بن سنان از امام صادق(علیه‌السلام) روایت می‌کند که فرمودند: به زودی شبهه‌ایی به شما می‌رسد و در آن بدون نشانه‌ای آشکار و امام هدایت می‌مانید و کسی از آن شبهه نجات نمی‌یابد مگر آن که دعای غریق را بخواند. گفتم: دعای غریق چگونه است؟فرمودند: می‌گویی: «یا اللَّه یا رحمان یا رحیم یا مقلب‌القلوب ثبّت قلبی علی دینک».من هم گفتم: «یا اللَّه یا رحمان یا رحیم یا مقلب‌القلوب و الأبصار ثبّت قلبی علی دینک»امام(علیه‌السلام) فرمودند: خدای تعالی مقلب‌القلوب و الأبصار است و لیکن همچنان که من گفتم بگو: «یا مقلب‌القلوب ثبّت قلبی علی دینک(کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 351)».

 

به خاطر عبادت جهنمی نشوید !

مراجع تقلید با استناد به روایات حضرات معصومین(علیهم السلام) می‌گویند: اگر چیزی نجس شد، پس از رفع عین نجاست، اگر یک مرتبه آن را زیر آب بگیرید، پاک می‌شود. حال، اگر کسی چندین مرتبه این کار را تکرار کند و باز هم بگوید: نشد، این انحراف از مسیری است که معصومین(علیهم السلام) به ما آموخته‌اند و حیف است کسی به خاطر عبادت به جهنم برود.  

وسواسی از هیچ چیز لذت نمی‌برد

حداقل کسی که به دلیل عیش و نوش و کارهای زشت و اختلاط زن و مرد و امثال این‌ها به جهنم می‌رود، لذّتی در این دنیا برده است، اما وسواسی نه از دنیایش لذتی می‌بیند و نه از آخرتش. در دنیا هم خود و هم دیگران را به زحمت می‌اندازد، در آخرت هم که مستحق عذاب الهی است. بنابراین وسواسی‌ها باید همیشه این آیه‌ی شریفه مد نظرشان باشد که می‌فرماید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، در برابر خدا و پیامبرش در هیچ کاری‌ پیشی مجویید و از خدا پروا بدارید که خدا شنوای داناست.


منابع :

بیانات آیت الله مظاهری

سایت حوزه

[ پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:به خاطر عبادت جهنمی نشوی!, ] [ 7:50 ] [ اکبر احمدی ] [ ]



کسانی که با زحمت و رنج بسیار، دانش اندوخته و به مقامی رسیده‌اند، ولی به دانش خود عمل نمی‌کنند و به اصطلاح عالم بی عمل هستند. چنین اشخاصی با شیطان برابرند.


جدایی از شیطانبعضی از مردم استاد شیطان و بعضی شاگرد، بعضی رفیق و دوست، بعضی برادران و پیروان او بوده‌اند. عده‌ای هم هستند که با شیطان در درجه و رتبه و عذاب و شکنجه مساوی و با او در یک ردیف اند.

از جمله: کسانی که با زحمت و رنج بسیار، دانش اندوخته و به مقامی رسیده‌اند، ولی به دانش خود عمل نمی‌کنند و به اصطلاح عالم بی عمل هستند. چنین اشخاصی با شیطان برابرند.

حضرت امیر علیه‌السلام فرمودند: تورات بر پنج کلمه ختم شده است. من دوست می‌دارم در اول هر صبحی آن کلمه را بخوانم و در آن‌ها دقت نمایم. اولین از فقرات آن، این است:

العالم الذی لا یعمل بعلمه فهو و ابلیس سواء«عالمی که به دانش خود عمل نکند او با ابلیس هم سنگ و برابر است»

 ابلیس هم یکی از دانایان و دانشمندان بود، ولی به علم خود عمل نکرد و با اینکه میلیاردها سال در بهشت بود آخرالامر بدین سرنوشت ناگوار دچار گشت و از آن محروم شد و باید همیشه در آتش و عذاب خدا به سر برد.

حضرت رسول صلی الله علیه وآله فرمودند: کسی که کسب علم و دانش کند و علم خود را به کار نبندد، خداوند روز قیامت او را محشور می‌گرداند در حالی که کور است

عالمی هم که به علم خود عمل نکند جایگاهش در قیامت همان جایگاه ابلیس است، و در حسرت بهشت باید به عذاب و شکنجه با آن ملعون مساوی و تا ابد گرفتار گردد.

عالمی که به علم خود عمل نکند در چند جا مانند ابلیس پشیمان خواهد شد در حالی که پشیمانی برای او سودی نخواهد داشت .

 هنگام مرگ

حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام راجع به علمای بی عمل چنین فرمود:

اشد الناس ندماً عند الموت العلماء غیر العاملین

«پشیمان‌ترین مردم هنگام مرگ عالمانی هستند که به علم خود عمل نکرده اند».

روز قیامت

حضرت رسول صلی الله علیه وآله فرمودند: کسی که کسب علم و دانش کند و علم خود را به کار نبندد، خداوند روز قیامت او را محشور می‌گرداند در حالی که کور است.

در جهنم

نیز آن حضرت صلی الله علیه وآله فرمودند: روز قیامت عده‌ای از اهل بهشت و کسانی که از عالمی کسب علم کرده‌اند و به وسیله آن داخل بهشت شده‌اند – اطلاع پیدا می‌کنند که آن عالم در جهنم است . از او می‌پرسند: چه چیز باعث شد که تو داخل جهنم شوی؟ در جواب می‌گوید: من شما را امر به معروف و نهی از منکر کردم، اما خود، آن‌ها را انجام ندادم و به همین جهت داخل آتش شدم.



منبع : وبلاگ سه نقطه

[ چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:عالم بی عمل, هم سنگ شیطان , ] [ 17:38 ] [ اکبر احمدی ] [ ]



استجابت دعا، مانند هر پدیده‌ی دیگری، قوانین آداب و شروطی دارد که با وجود آن آداب و شرایط است که دعا به اجابت می‌رسد و اگر آن شرایط موجود نباشد، یا مانعی در استجابت آن باشد که ما به آن علم نداریم، اگر چه سریع الاجابة ترین دعا هم باشد، باز ممکن است مورد اجابت واقع نشود.[1]


دعابه هر حال چون ذکر متن دعاها در این خلاصه مقدور نیست، فقط به ذکر اسامی چند مورد که دارای اهمیت خاص هستند اشاره می‌شود:

1, دعای توسل:

محمد ابن‌بابویه دعای توسل را از ائمه (علیه السلام) نقل کرده و گفته است که این دعا را در هیچ امری نخواندم، مگر آن که اثر اجابت آن را به زودی یافتم دعای توسل از دعاهای مشهور است که در شب‌های چهارشنبه خوانده می‌شود. در این دعا با توسل به چهارده معصوم (علیه السلام) و واسطه قرار دادن آن‌ها به درگاه الاهی پس از اتمام دعا، حاجت خود را از خدا در خواست می‌کنیم. جملات صدر و ذیل آن چنین است: اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک نبی الرحمة…”‌؛ خدایا من از تو می‌خواهم و روی می‌آورم به سوی تو، به پیامبرت، پیامبر رحمت یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله‌؛ ای آبرومند نزد خدا، شفاعت کن برای ما نزد خدا.[2]

اسم اعظم خدای تعالی آن است که افتتاح او ”‌الله”‌‌ و اختتام او ”‌هو”‌‌ است، هر که اسم اعظم خدای تعالی را روزی یازده بار ورد خود قرار دهد، هرآینه هر امر مهمّ جزئی و کلّی برای او آسان شود و آن اسم اعظم پنج آیه از پنج سوره مبارکه بقره، آل عمران، نساء، طه و تغابن است، با این ویژگی که حروف آن نقطه ندارد و تغییری در اعراب آن‌ها صورت نمی‌گیرد

2, دعای فرج:

کفعمی در کتاب بلد الامین دعایی از حضرت علی (علیه السلام) نقل کرده که اگر شخص گرفتار، ترسیده، نگران و غم دیده، آن را بخواند، حق تعالی گشایش در کار او ایجاد می‌نماید، که ابتدا و انتهای این دعا چنین است:

یا عماد من لا عماد له…”‌؛ ای پشتیبان کسی که پشتیبان نداردو افعل بی ما انت اهله‌؛ با من چنان کن که تو اهل آنی[3]. و آن گاه پس از دعاء حاجت خود را بطلبد.

3, دعای اسم اعظم:

سید علیخان شیرازی در کتاب کلم طیب می‌نویسد: اسم اعظم خدای تعالی آن است که افتتاح او الله”‌ و اختتام او ”هو”‌ است، هر که اسم اعظم خدای تعالی را روزی یازده بار ورد خود قرار دهد، هرآینه هر امر مهمّ جزئی و کلّی برای او آسان شود و آن اسم اعظم پنج آیه از پنج سوره مبارکه بقره، آل عمران، نساء، طه و تغابن است، با این ویژگی که حروف آن نقطه ندارد و تغییری در اعراب آن‌ها صورت نمی‌گیرد:

الف. الله لا إله إلا هو الحی القیوم … ”‌ تا آخر آیة‌الکرسی.

ب.الله لا اله الا هو …نزل علیک الکتاب …”‌.

ج. الله لا إله ان هو لیجمعنکم …”‌.

د.الله لا إله ان هو له الاسماء …”‌.

ه.الله لا إله الا هو و علی إلله…”‌. [4]

دعایی دیگر از امام جعفر صادق (علیه السلام) که هر کس یا رب یا الله بگوید به گونه‌ای که تا نفس او قطع شود، گفته می‌شود لبیک حاجت تو چیست؟

4, دعای مقاتل بن سلیمان از امام سجاد (علیه السلام):

امام سجاد (علیه السلام) به مقاتل بن سلیمان، دعایی را تعلیم داده، که مقاتل می‌گوید: هر کس این دعا را صد بار بخواند، دعایش مستجاب خواهد شد. ابتدا و انتهای این دعا چنین است:الهی کیف ادعوک و انا…”‌؛ خدایا چطور بخوانم تو را و حال من منم… . ”‌تفرج عنی فرجا عاجلا غیر اجل نفسک و رحمتک یا ارحم الراحمین”‌ گشایش فوری بدون مدت دار، به من عطا کن به فضل و رحمت خودت، ای مهربان‌ترین مهربانان.[5]

5, دعای سریع الاجابة:

کفعمی در بلدالامین دعایی از امام موسی کاظم (علیه السلام) نقل کرده و فرموده: عظیم‌الشأن و سریع الاجابة است که جملات صدر و ذیل آن چنین است: اللهم انی اطعتک فی احبّ الاشیاء الیک و هو التوحید‌؛ خدایا من تو را اطاعت کردم در آن چه بیشتر دوست داری و آن یگانه دانستن تو است. ”و ارزقنی من حیث احتسب و من حیث لا احتسبه، انک ترزق من تشاء بغیر حساب”‌؛ روزی‌ام ده، از آن جا که گمان می‌برم و از آن جا که گمان نمی‌برم؛ زیرا تو هر که را بخواهی بی حساب روزی می‌دهی؛ پس از اتمام دعا حاجت خود را بطلب.[6]

6, دعایی از امام صادق (علیه السلام) وارد شده که فرمود: هر کسی ده بار یا الله بگوید، به او گفته می‌شود، لبیک، حاجت تو چیست؟.[7]

7, دعایی دیگر از امام جعفر صادق (علیه السلام) که هر کس یا رب یا الله بگوید به گونه‌ای که تا نفس او قطع شود، گفته می‌شود لبیک حاجت تو چیست؟.[8]

همه این دعاها را مرحوم شیخ عباس قمی  در کتاب مفاتیح‌الجنان، فصل پنجم آورده است.

لازم به تذکر است که برای حاجت‌های خاص، دعاهای خاصی وارد شده است که برای کسب اطلاع از آن‌ها می‌توانید به کتاب مفاتیح‌الجنان مراجعه کنید.

 

پی نوشت ها :

[1] برای آگاهی بیشتر در باره ی دعا آداب و شرایط آن رجوع کنید به نمایه‌های:

الف. شرایط حتمی استجابت دعا، سؤال شماره 197 سایت اسلام کوئست.

ب. نحوه و چگونگی تشخیص مصلحت در دعا، سؤال شماره 721 سایت اسلام کوئست.

[2] مفاتیح‌الجنان، دعای توسل، ص 225,

[3] همان؛ دعای فرج.

[4] همان، آیات اسم اعظم، ص 224,

[5] همان، دعای مقاتل بن سلیمان، ص 236,

[6] مفاتیح‌الجنان، دعای سریع الاجابة، ص 237 و 754,

[7] اصول کافی، کتاب الدعاء، باب: هر کس ده بار یا الله بگوید.

[8] همان، باب هر کس یا الله یا رب بگوید تا نفس بند آید.



منبع : اسلام پدیا

[ چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:سریع الاجابه ترین دعاها, ] [ 17:37 ] [ اکبر احمدی ] [ ]



 

گاهی اوقان همه امور زندگی به هم می پیچد و به هر دری میزنیم به بن بست می خوریم و در بهتی عجیب فرو می رویم که این چه حکایتی است که چنین ما را متحیر کرده است؟ علت این همه گرفتاری و دربه دری چیست ؟ چگونه می توان از این تنگنا خلاصی یافت ؟


بن بستدر پاسخ به این پرسش ها باید مقدماتی را ذکر کنیم که در تبیین شرایطی که اسیر آن ها هستیم می تواند راهگشای ما باشند . بعضی از ما انسان ها شبیه به بازیکن فوتبالی می مانیم که بدون هیچ شناخت و درکی از بازی فوتبال و قوانین آن  وارد زمین شده و مشغول به بازی شده ایم ؛ لذا بی هدف به هر طرف حرکت کرده  دروازه ی خودی را از رقیب تشخیص نمی دهیم . از زمین خوردن خود ناله ها و شکایتها داریم و از گل خوردن  دچار یأس و نا امیدی می شویم و..

در حالی که یک بازیکن فوتبال باید بداند که مدت زمان بازی چقدر است ؟ قوانین و احکام بازی چیست ؟ قدرت رقیب تا چه حد است؟او باید بداند زمین خوردن لازمه ی بازی است اما خاتمه ی آن نیست ؛ بلکه باید بلافاصله بلند شده  مبارزه را از نو شروع کند . هر گاه بی دقتی کرد و گل خورد باید در فرصت باقی مانده تلاش کند و رقیب را شکست دهد و .... دنیا محل بازی ماست و قوانین خاص خود را دارد و تا زمانی که به احکام و دستورات نحوه ی بازی در آن  آگاه نباشیم واله و سرگردان خواهیم بود و جز شکست  نصیبی نخواهیم داشت . ولی فرق اصلی بین دو مثال مذکور اینست که ایفای نقش در دنیا  حقیقتی است که استعدادهای انسان را شکوفا کرده  سعادت یا شقاوت ابدی را به بار می آورد ؛ ولی بازی در فوتبال  تنها سرگرمی و ورزش است خداوند مهربان ما را آفرید و در وجود مان استعدادهای فراوانی قرار داد تا در اثر مواجهه ی با سختی ها و مشکلات  حرکت صحیح و برنامه ریزی دقیق  آن استعدادها شکوفا شود و مدت زمان تلاش و کوشش در این جهت را نیز ایام عمری قرار داد که بتوانیم بهترین بهره را ببریم گاهی اوقات خواسته انسان را دیر می دهند و به تاخیر می اندازند ولی خوب و مناسب و در خور می دهند بنا بر این نباید عجله داشت و نا امید شد. هر کاری به موقع خود درست می شود بعنوان مثال به یکی از قوانین حاکم بر زندگی دنیا اشاره می کنم : - دنیا دار تزاحم و مشکلات فراوان است . انتظار زندگی کردن بدون سختی و مشکلات  انتظاری نا بجا و بدور از واقعیت است . لذا اگر با این آمادگی  با سختی ها و مشکلات روبرو شویم  تحمل سختی ها برایمان راحت تر شده و بدنبال حل مشکل می گردیم . واقعیت دیگر زندگی اینست که:- داشتن مال و ثروت و جاه و مقام  دلیل بر دوست داشتن خداوند و عزت نیست ؛ از طرفی فقر و عدم برخورداری از جاه و جلال اجتماعی نیز دلیل بر خواری و عدم علاقه ی خداوند نسبت به بنده نیست. « فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ َو أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزْقَهُ فَیقُولُ رَبِّی أَهانَنِ» (فجر/15) اما هر گاه خداوند انسان را آزمایش کند و به او اکرام و نعمت دهد می گوید: پروردگارم گرامیم داشت و اما هرگاه او را بیازماید و روزیش را تنگ گیرد می گوید: پروردگارم خوارم ساخت ؛ نه هرگز چنین نیست...لذا وقتی به زندگی ائمه اطهار ( علیهم السلام ) که بهترین خلق خدا بودند نگاه می کنیم  می بینیم که سراسر زندگی آنها توام با سختی و مشکلات بود ؛ اما نکته ی قابل توجه در زندگی آن ذوات مقدس و نورانی این است که آنها در مقابل مشکلات  سر خم نمی کردند و از پای نمی نشستند ؛ بلکه تکلیف و وظیفه ی خود را انجام می دادند  یا سختی برطرف می شد و یا نمی شد ! مهم اینست که سختی ها پله های عروج مؤمنند ؛ باید یاد بگیریم چگونه از این پله ها بالا برویم . حکمت الهی ایجاب می کند که هر کس راه خیر و شر را بی هیچ اجباری انتخاب کند : «انا هدیناه السبیل اما شاکرا ً و اما کفورا» ؛ ما انسان را راهنمایی کردیم یا شکر گزار خواهد بود و یا نا سپاس . - ممکن است مشکلات به وجود آمده از بی کفایتی و عدم تقوای خانواده نباشد بلکه بنا بر حکمت الهی با این سختی دست به گریبان شده باشند . در این صورت بدان که مورد توجه خاص خداوند هستید ؛ چرا که :

هر که در این درگه مقربتر است          جام بلا بیشترش می دهند

حضرت فاطمه (سلام الله علیها)تنها کافی است نیم نگاهی به زندگی حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) و پدر بزرگوار و همسر عزیز و فرزندان دلبندش بیاندازیم و ببینیم اینها که گل سر سبد خلقت بودند با چه مشکلاتی دست به گریبان شدند . لذا دستور حضرت حق است که در همه چیز آنها را الگو و رهبر قرار داده و از آنها پیروی کنیم ؛ «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» ؛ از خدا و رسول و صاحبان امر اطاعت کنید .

منظور از بیان این نکات این نیست که در مواجهه ی مشکلات  دست روی دست گذاشته و تنها تحمل کنیم ؛ بلکه باید به بهترین وجه ممکن  در رفع مشکلات کوشش کرد .

               دور گردون ، گر، دو روزی بر مراد ما نرفت              دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

با تکیه بر خداوند که تکیه گاهی مثل او نیست و توسل بر پاکانی که واسطه های فیض هستند و همچون آنان در پاکی و طهارت وجود ندارد و نیز با مشورت با صاحب نظران  به آنچه تکلیفت می باشد عمل نما و منتظر دستگیری حضرت حق باش .وبدان که اگر گناه در زندگی وارد شود مشکلات را بدنبال دارد،سعی کنید وظائف دینی را انجام داده واز گناهان بطور کلی دوری نمائید تا مشکلات حل شود.

راه های رهایی از گرفتاری ها 

1- گاهی اوقات خواسته انسان را دیر می دهند و به تاخیر می اندازند ولی خوب و مناسب و در خور می دهند بنا بر این نباید عجله داشت و نا امید شد. هر کاری به موقع خود درست می شود .

2- قاعده کلی این است که اگر چیزی زود به دست آید انسان قدر آن را نمی داند ولی اگر پس از زحمت و سختی و جستجو به دست آید انسان قدر آن را بیشتر می داند و در کام انسان لذیذتر و گواراتر است

3- گفتن ذکر نورانی لا حول و لا قوه الا بالله و نیز ذکر : یا فتاح با توجه به معنای آنها در رسیدن به خواسته ها موثر است .

4- سعی کنید گناهی اگر در زندگی تان هست ترک کنید و زیاد استغفار بگویید. این ذکر کلید حل بسیاری از مشکلات است و روزی را زیاد می کند.

5- از نماز و روزه کمک بگیرید. ائمه اطهار (علیهم السلام) هنگامه مشکلات نذر روزه می کردند. و از این طریق حل مشکل را از خداوند می خواستند.

6- توصیه می کنیم با نیت خالص به زیارت امام هشتم علیه السلام بروید و از مقام ولایت ایشان در رفع مشکل کمک بخواهید و ایشان را واسطه میان خود و خداوند قرار دهید.

بی شک مهم ترین عامل در شکل گیری این موانع و گره ها گناهان و ترک واجبات الهی است که توفیق را از انسان سلب کرده و موجب پیچیده شدن و برخورد امور با موانع می شود

جمع بندی

1- گره افتادن در کار موضوعی درست است و با اصول و مبانی اعتقادی و آیات و روایات هماهنگ و موافق است .

2- معنای گره افتادن در کار هموار نبودن مسیر امور و برخورد آنها با موانع و مشکلاتی است که سد راه به نتیجه رسیدن آنها است.

3- عوامل فراوانی در ایجاد گره در کارها نقش دارند برخی شناخته شده و برخی ناشناخته هستند ولی مهم آن است که نوعا این گره ها نتیجه اعمال و رفتار و نیت های بد خود ما است و در واقع از ما است که بر ما است .

4- بی شک مهم ترین عامل در شکل گیری این موانع و گره ها گناهان و ترک واجبات الهی است که توفیق را از انسان سلب کرده و موجب پیچیده شدن و برخورد امور با موانع می شود .

5- بر همین اساس است که در منابع اسلامی و روایات اهل بیت –علیهم السلام- برای از بین بردن این موانع و گشودن این گره ها دستور استغفار و توسل به اهل بیت داده شده و این معنایش این است که گناهان مانع ساز می باشند و باید با استغفار و طلب مغفرت از خداوند و طلب توجه از انوار اهل بیت علیهم السلام موانع و مشکلاتی را که با گناه و معصیت ایجاد شده از میان بر داشت و زمینه نزول رحمت و فیض الهی و مهیا شدن توفیق را فراهم ساخت .



 

منبع : وبلاگ حجت الاسلام سید مصطفی علم خواه

 

[ چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:گره افتادن در کار و راههای رهایی , ] [ 17:33 ] [ اکبر احمدی ] [ ]



نباید تصور کرد که وسعت رزق دلیل بر محبت خداوند و یا تنگی معیشت دلیل بر خشم و غضب او است، زیرا خداوند گاه انسان را به وسعت روزی آزمایش می‌کند و اموال سرشاری در اختیارش قرار می‌دهد و گاه با تنگی معیشت میزان مقاومت و پایمردی او را روشن می‌سازد و آن‌ها را از این طریق پرورش می‌دهد .


رزق روزی

واژه‌ای است فارسی که به معنای خوراک روزانه آنچه روز به روز به کسی داده می‌شود و قسمت او می‌گردد و نیز ضروریات زندگی به کار رفته است.

رزق

واژه‌ای است عربی و معادل روزی است که به معنای خوراک روزانه، نصیب و بهره به کار رفته است. در اصطلاح، رزق چیزی است که می‌توان از آن بهره‌برداری کرد و کسی نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد. بنابراین رزق چیزی است که قابلیت بهره برداری دارد، در نتیجه رزق هر کس غیر از دارائی و ثروت اوست. پس رزق هر کس به میزان برخورداری او از نعمت‌ها است نه میزان دارائی‌اش(محمد علی قاسمی، گشایش روزی، ص 19.)خداوند ضمانت شده است . (1)نباید تصور کرد که وسعت رزق دلیل بر محبت خداوند و یا تنگی معیشت دلیل بر خشم و غضب او است، زیرا خداوند گاه انسان را به وسعت روزی آزمایش می‌کند و اموال سرشاری در اختیارش قرار می‌دهد و گاه با تنگی معیشت میزان مقاومت و پایمردی او را روشن می‌سازد و آن‌ها را از این طریق پرورش می‌دهد

رزق در قرآن کریم

واژه‌ی رزق در قرآن نیز مورد استفاده قرار گرفته است به عنوان نمونه به چند آیه اشاره می‌کنیم :«و لا تمدن عینیک الی ما متعنا به ی ازواجاً منهم زهره الحیوه الدنیا لنفتنهم فیه و رزق ربک خیرٌ وأبقی» .(2)هرگز چشم خود را به نعمت‌های مادی که به گروه‌هایی از آنان داده‌ایم، میفکن که این‌ها شکوفه‌های زندگی دنیا است و برای این است که آنان را بیازماییم و روزی پروردگارت بهتر و پایدارتر است. «و لو بسط الله الرزق لعباده لبغوا فی الارض و لکن ینزل بقدر ما یشاء انه بعباده‌ی خبیرٌ بصیر» .(3)اگر خداوند روزی را برای همه بندگانش گسترش دهد، آنان در زمین طغیان می‌کنند، از این رو به مقداری که می‌خواهد نازل می‌کند، او نسبت به بندگانش آگاه و بینا است.

 

معیار گستردگی و تنگی روزی

هرگز نباید تصور کرد که وسعت رزق دلیل بر محبت خداوند و یا تنگی معیشت دلیل بر خشم و غضب او است، زیرا خداوند گاه انسان را به وسعت روزی آزمایش می‌کند و اموال سرشاری در اختیارش قرار می‌دهد و گاه با تنگی معیشت میزان مقاومت و پایمردی او را روشن می‌سازد و آن‌ها را از این طریق پرورش می‌دهد.(4) سرمایه و ثروت، گاهی زمینه ساز فساد و گناه می‌شود، زیرا وقتی انسان‌ها خود را بی نیاز از خداوند می‌بینند، طغیان می‌کنند. «إن الانسان لیطغی أن رءاه استغنی؛ همانا انسان طغیان می‌کند، زیرا خود را بی نیاز می‌بیند، گاهی ثروت مایه بلا و عذاب جان صاحبان آن‌هاست و هر گونه آرامش و استراحت را از آن‌ها می‌گیرد. چنانچه قرآن کریم در این باره می‌فرماید : «فلا تعجبک اموالهم و لا اولادهم انما یریدالله لیعذبهم بها فی الحیاه الدنیا و تزهق انفسهم و هم کافرون».(5)فزونی اموال و اولاد آن‌ها تو را در شگفت فرو نبرد، خدا خواهد آنان را به این وسیله در زندگی دنیا مجازات کند و در حال کفر بمیراند. در جایی دیگر خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «ایحسبون انما نمدهم به من مال و بنین نسارع لهم فی الخیرات بل لا یشعرون)) (6)آیا آنان چنین می‌پندارند که امـوال و فرزنـدانی را که به آن‌ها دادیـم برای ایـن است که درهـای خیـرات را به رویـشان بگشاییم، چنین نیـست آن‌ها نمی‌فهمند». خداوند فرموده است که مردم باید همواره برای کسب روزی تلاش کنند: «هو الذی جعل لکم الارض ذلولاً فامشوا فی مناکبها و کلوا من رزقه». او کسی است که زمین را تسلیم و خاضع در برابر شما قرار داد تا بر پشت آن راه بروید و از رزق آن استفاده کنید

نقش تلاش انسان‌ها در تقدیر روزی

نباید از آیاتی که در زمینه‌ی تقدیر و اندازه گیری روزی به وسیله‌ی پروردگار آمده چنین استنباط کرد که تلاش‌ها و کوشش‌ها نقشی در این زمینه ندارند و این‌ها را بهانه‌ی تنبلی و فرار از زیر بار مسئولیت‌ها و مجاهدت‌ها در مقیاس فرد و اجتماع قرار داد، که این پندار بر ضد آیات فراوانی از قرآن مجید است که سعی و کوشش را معیار موفقیت‌ها شمرده است(7). همان‌گونه که در آیات قرآن آمده است : «لئن شکرتم لأزدینکم (8هرگاه شکر نعمت‌ها را به جا آوردید و آن را در مصرف واقعی صرف کنید، نعمت را بر شما افزون می‌کنم. در جایی دیگر خداوند فرموده است که مردم باید همواره برای کسب روزی تلاش کنند: «هو الذی جعل لکم الارض ذلولاً فامشوا فی مناکبها و کلوا من رزقه(9)». او کسی است که زمین را تسلیم و خاضع در برابر شما قرار داد تا بر پشت آن راه بروید و از رزق آن استفاده کنید.  

حضرت محمدکسب حلال و شرافت

اسلام کار را یک نوع جهاد در راه خدا می‌داند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند:«کسی که در راه کسب روزی حلال برای خانواده‌اش تلاش کند مجاهد و حرکت کننده در راه خداست»(10).کار و تلاش مشروع برای کسب روزی حلال هر چه که باشد، باز موجب شرافت و کرامت انسان می‌شود و بهتر از آن است که انسان دست خویش را پیش از دیگران دراز کند و سربار آنان باشد. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در این باره فرمودند: «اگر انسان هیزم را بر پشت خویش حمل کند، بهتر از آن است که دست گدایی پیش دیگران دراز کند که معلوم نیست، چیزی به او بدهند یا ندهند ».       

عوامل افزایش روزی

از دیدگاه معصومین عوامل فراوانی ذکر شده که باعث زیاد شدن روزی می‌شود: امام صادق فرمودند:من حسن بره اهل بیته زیدفی رزقـه» (11) ؛هر که با خـانـواده‌ی خود نیکوکار باشـد، روزیـش زیـادمی شود.امام صادق(علیه السلام) در جایی دیگر فرمودند: « ان البر یزیده فی الرزق» (12)؛ نیکوکاری، روزی را زیاد می‌کند. امام علی(علیه السلام) فرمودند: «والعسر لیفسد الاخلاق، التَّسهل یدرالارزاق»)(13)؛ سختگیری، اخلاق را تباه می‌کند، آسان گیری (بر اهل و عیال و معاملات) روزی‌ها را سرازیر می‌کندامام باقر(علیه السلام) فرمودند: « الزکاه تزید فی الرزق» (14)؛ زکات دادن روزی را زیاد می‌کند.

امام علی در جایـی دیگر فرمـودند:«من حسنت نیتـه، زید فی رزقه»(15) هر که خـوش نیـت باشد، روزیـش زیـاد می‌شود. پیامبر اکرم فرمودند :‌« صدقه زیاد بدهید، تا خداوند به شما روزی بدهد».(16)امام علی (علیه السلام) فرمودند: آن کس که به اندازه کفاف بسنده کرد، به آسایش دست یافت و از زندگی آسان و خوشی برخوردار شد

عوامل کم شدن روزی

امام باقر(علیه السلام) فرمودند : «ان العبد لیذنب الذنب فیزوی عنه الرزق» (17) بنده گناه می‌کند و به سبب آن روزی از او زده می‌شود. دیدگاه پیامبر راجع به عاملی که روزی را از بین می‌برد این است که ایشان فرمودند: «هر که حقی از حقوق برادر مسلمان خود را پایمال کند، خداوند برکت روزی را بر او حرام گرداند مگر آن که توبه کند». (18)امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «کثرهُ السحت یمحق الرزق» ؛ حرام‌خواری زیاد، روزی را می‌برد. (19

بهترین روزی چیست ؟

بهترین روزی آن است که انسان را کفایت کند. از پیامبر خدا رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) روایت شده است:

«طوبی لمن أسلم و کان عیشه کفافاً»(20) ؛ خوشا به حال کسی که مسلمان باشد و زندگیش به قدر کفاف.

رسول خدا فرمودند : «بهترین روزی آن است که به قدر کفایت باشد.»(21) امام علی (علیه السلام) فرمودند:« آن کس که به اندازه کفاف بسنده کرد، به آسایش دست یافت و از زندگی آسان و خوشی برخوردار شد»(22). امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «در انجیل آمده است که عیسی (علیه السلام) عرض کرد:«بار خدایا! صبح یک گرده‌ی نان جو، شب گرده‌ای دیگر مرا روزی فرما و بیش از این روزیم مده که دچار طغیان شوم.»(23)

 

پی نوشت ها :

1- ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج 20، ص 373.

2- سوره‌ی طه، آیه 131.

3- سوره‌ی شوری، آیه‌ی 27.

4- ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج 20، ص 373.

5- همان.

6- سوره‌ی مؤمنون، آیه‌ی 55 و 56.

7- تفسیر نمونه، ج 20، ص 373.

8- سوره ابراهیم، آیه 7.

9- رزق هر کس غیر از دارایی اوست ! ,

] [ 15:40 ] [ اکبر احمدی ] [ ]



امام باقر علیه السلام : اگر به مصیبتی در خودت یا مالت یا فرزندت دچار شدی ، مصیبت فقدان پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله وسلم را به یاد آور که مردم هرگز به مصیبتی همانند آن دچار نشده‌اند


سختیچه چیزی زندگی ما و اوقاتمان را تلخ می کند ؟ حتما پاسخ می دهید سختی ها ،با این همه مشکل معلوم است که زندگی تلخ می شود. البته که مشکل وجود دارد ما قبول داریم اما نباید آن ها را بزرگ کنیم و تصور کنیم دنیا به آخر رسیده است،دنیا ذاتش آمیخته با سختی است اما باید حواسمان باشد که سختی ها گذرا هستند و کوچک و توانایی بشر خیلی زیاد است نباید با پرو بال دادن بی جهت به مشکلاتمان آن ها را غیر قابل تحمل جلوه دهیم . چطور می توان سختی ها را تحمل کرد ؟  

کوچک کردن سختی ها  

یکی از عوامل موفّقیت در زندگی ، برخورداری از «هنر کوچک‌سازی» سختی‌هاست . نخست باید سختی‌ها را کوچک کرد و سپس آن‌ها را تحمّل نمود. این کار ، موجب تحمّل‌پذیری بیشتر سختی‌ها می‌گردد. اصل کوچک‌سازی ، نقش مهمّی در کاهش تنیدگی‌ها دارد . برای کوچک کردن سختی‌ها از روش‌های متعدّدی می‌توان استفاده کرد که در ادامه به آنها می‌پردازیم:  

1-  یادآوری سختی‌های بزرگ‌تر

فشار زیاد یک حادثه را می‌توان از راه مقایسه نمودن آن با سختی‌های بزرگ‌تر، کاهش داد . توجّه به سختی‌ها و مصیبت‌های بزرگ‌تر، اندازه سختی وارد شده را کوچک می‌کند و همین امر ، موجب کاهش تنیدگی و فشار روانی می‌گردد . وقتی امیرالمؤمنین علیه‌السلام به شهادت رسید و این خبر را به امام حسین علیه‌السلام دادند ، حضرت ، در ابتدا آن را بزرگ‌ترین مصیبت دانست و سپس عظمت مصیبت پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله وسلم را یاد کرد و آرام‌تر گردید.4 مقایسه مصیبت بزرگ‌تر و یادآوری آن ، موجب کوچک شدن گرفتاری‌های انسان می‌گرددکسی خدمت امام صادق علیه‌السلام رسید و عرض کرد : مرا به چیزی سفارش کنید . حضرت در خلال توصیه‌های خود به وی فرمود: «وإذا اُصِبتَ بِمُصیبَةٍ فَاذکر مُصابَک به رسول اللّه‌ِ صلی‌الله‌علیه‌وآله فَإِنَّ النّاسَ لَم یُصابوا به مثله أبَدا ولَن یُصابوا به مثله أبَدا  1 ؛ و هر گاه به مصیبتی گرفتار شدی ، مصیبت [فقدان] پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و سلم را به یاد آور که مردم به مصیبتی همانند آن ، دچار نشده‌اند و به مصیبتی همانند آن ، گرفتار نخواهند شد . مصیبت فقدان پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بزرگ‌ترین مصیبت‌هاست . پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله وسلم خود در این به اره می‌فرماید: مَن اُصیبَ بِمُصیبَةٍ فَلیَذکر مُصیبَتَهُ فِیَّ فَإِنَّها أعظَمُ المَصائِبِ . 2 ؛‌هر کس به مصیبتی گرفتار شد ، مصیبت فقدان مرا به یاد آورد ؛ چرا که بزرگ‌ترین مصیبت‌هاست . امام علی علیه‌السلام خود می‌گوید که ما با همین روش ، خود را آرام می‌سازیم و مصیبت‌ها را تحمّل‌پذیر می‌کنیم: إنّا وَطَّنّا أنفُسَنا أن نَصبِرَ عَلی کلِّ مُصیبَةٍ بَعدَ مُصابِنا به رسول اللّه‌ِ صلی‌الله‌علیه‌وآلهفَإِنَّها أعظَمُ المُصیبَةِ . 3 ؛ ما نفس خود را بر این حالت قرار داده‌ایم که بعد از مصیبت پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله وسلم بر هر مصیبتی بردبار باشیم ؛ چرا که آن ، بزرگ‌ترین مصیبت‌هاست . وقتی امیرالمؤمنین علیه‌السلام به شهادت رسید و این خبر را به امام حسین علیه‌السلام دادند ، حضرت ، در ابتدا آن را بزرگ‌ترین مصیبت دانست و سپس عظمت مصیبت پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله وسلم را یاد کرد و آرام‌تر گردید.4 مقایسه مصیبت بزرگ‌تر و یادآوری آن ، موجب کوچک شدن گرفتاری‌های انسان می‌گردد و بدین‌سان ، قابل تحمّل

می‌گردد . پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و سلم درباره نقش این مقایسه و یادآوری می‌فرماید: مَن عَظُمَت عِندَهُ مُصیبَةٌ فَلیَذکر مُصیبَتَهُ بی فَإِنَّها سَتَهونُ عَلَیهِ . 5 نزد هر کس مصیبتی بزرگ دانسته شد ، مصیبت مرا به یاد آورَد که موجب کوچک شدن مصیبت او می‌گردد . این مقایسه ، به مصیبت فقدان ، اختصاص ندارد ؛ در هر مصیبتی می‌توان به این مقایسه دست زد و فشار سختی‌ها را کاهش داد . امام باقر علیه‌السلام در این به اره می‌فرماید: إن اُصِبتَ بِمُصیبَةٍ فی نَفسِک أو فی مالِک أو فی وَلَدِک ، فَاذکر مُصابَک به رسول اللّه‌ِ صلی‌الله‌علیه‌وآله وسلم فَإِنَّ الخَلائِقَ لَم یُصابوا به مثله قَطُّ . 6 اگر به مصیبتی در خودت یا مالت یا فرزندت دچار شدی ، مصیبت فقدان پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله وسلم را به یاد آور که مردم هرگز به مصیبتی همانند آن دچار نشده‌اند . پس اگر به زندگی خود علاقه‌مند هستید ، فعّالانه در پی یافتن روش‌هایی برای کاهش تنیدگی و کوچک‌سازی مصیبت‌ها باشید که یکی از آن‌ها یادآوری سختی‌های بزرگ‌تر است.  

2 . توزیع تنیدگی بر گذر زمان

هنگام ورود سختی و بلا ، برخی افراد ، ناخوشایندی حال را به گذشته و آینده خود نیز تعمیم می‌دهند . این افراد ، تمام ناخوشایندی‌های گذشته را زنده می‌کنند و به هیچ نقطه مثبت آن نمی‌اندیشند و همه «گذشته» را با مقیاس «حال» می‌سنجند . نسبت به آینده ، هیچ افق روشنی تصوّر نمی‌کنند و همه آینده را پر از رنج و بدبختی می‌پندارند . سپس اندوه همه گذشته و حال و آینده را بر زمان حال ، بار می‌کنند . در این حالت ، احساس تلخ گذشته تمام شده و آینده نیامده ، بر زمان حال ، بار می‌شود و بدیهی است چنین فشار سنگین روانی‌ای ، خردکننده و شکننده خواهد بود. اینْ در حالی است که اندوه هر روز ، مخصوص همان روز است . اندوه گذشته ، زمان آن به سر آمده و شایسته نیست که دوباره آن را زنده کنیم . برای هر حادثه ، یک دوره فشار روانی طبیعی است ؛ اما اگر این دوره ، بارها و بارها تکرار شود ، غیر طبیعی و غیر قابل تحمّل است . نسبت به آینده نیز همین گونه است : اولاً نباید همه آینده را با عینک حال ، تاریک و تلخ دانست . درست است که بخشی از سختی‌های وارد شده ، در زمان آینده نیز ادامه می‌یابند ، اما نباید فراموش کرد که در همه آینده ، تداوم نمی‌یابند . حوادث ، پایان‌پذیرند و همه آینده را اشغال نمی‌کنند . ثانیا چه دلیلی دارد که تلخی تداوم حادثه در آینده را هم اکنون تجربه کنیم؟ اگر چه ممکن است بخشی از آینده نیز همانند حال ، ناخوشایند باشد ، اما هیچ دلیلی ندارد که ناخوشی آن را هم اکنون تجربه کرده ، بر خود تحمیل کنیم . اندوه هر زمان را در زمان خودش تجربه خواهیم کرد ، نه در زمان حال. این دنیا بردبار باشید که ساعتی بیش نیست . آنچه را که گذشته ، نه رنج آن را درمی‌یابی و نه سرور آن را ، و آنچه را نیامده ، نمی‌دانی که چیست؟ همانا دنیا همین ساعتی است که اکنون در آن هستی بنابراین ، نه به گذشته بیندیشید و نه به آینده . یکی از علل ناکامی‌ها و نارضایتی‌ها این است که همه اندوه و رنج حوادث ناخوشایند را بر زمان حال ، وارد می‌سازیم ؛ اما اگر رنج یک حادثه ناخوشایند و حتّی یک مصیبت بزرگ را بر گذر زمان توزیع کنیم ، تحمّل‌پذیر خواهد بود . واقعیّت ، این است که زندگی جز لحظه حال نیست . زندگی ، نه گذشته است و نه آینده ؛ بلکه لحظه حال استامام علی علیه‌السلام در این به اره می‌فرماید: أولا تَری أنَّ الدُّنیا ساعَةٌ بَینَ ساعَتَینِ ؛ ساعَةٍ مَضَت وساعَةٍ بَقِیتَ وساعَةٍ ‌ أنتَ فیها . 7آیا نمی‌بینی که دنیا ساعتی بین دو ساعت است ؛ ساعتی که گذشت و ساعتی که نیامده و ساعتی که تو اکنون در آن هستی . بر اساس همین اصل، امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: اِصبِروا عَلَی الدُّنیا فَإنَّما هِیَ ساعَةٌ فَما مَضی مِنهُ فَلا تَجِدُ لَهُ ألَما ولا سُرورا وما لَم یَجِئ فَلا تَدری ما هُوَ ؟ وإنَّما هِیَ ساعَتُک الَّتی أنتَ فیها . 8بر این دنیا بردبار باشید که ساعتی بیش نیست . آنچه را که گذشته ، نه رنج آن را درمی‌یابی و نه سرور آن را ، و آنچه را نیامده ، نمی‌دانی که چیست؟ همانا دنیا همین ساعتی است که اکنون در آن هستی . همان گونه که شما کار یک ماه و یک سال و یک عمر خود را لحظه به لحظه انجام می‌دهید ، رنج مصیبت‌ها و گرفتاری‌ها را نیز لحظه به لحظه تحمّل کنید . تمام توان خود را برای تحمّل لحظه حال به کار ببندید و به آینده نیندیشید .

بردباریممکن است درآمد کمی داشته باشید و از این بابت ، رنج ببرید . اگر می‌خواهید این دوره را به خوبی پشت سر بگذارید ، رنج و نگرانی آن را بر گذر زمان توزیع کنید . امام علی علیه‌السلام در این به اره می‌فرماید: لا تُدخِل عَلَیک الیَومَ هَمَّ غَدٍ ، یَکفِی الیَومَ هَمُّهُ وغَدا داخِلٌ عَلَیک بِشُغُلِهِ ، إنَّک إن حَمَلتَ عَلَی الیَومِ هَمَّ غَدٍ زِدتَ فی حُزنِک وتَعَبِک . 9؛ غم فردا را امروز بر خود وارد نساز ؛ اندوه امروز برای امروز ، کافی است و فردا با دلْ مشغولی‌های خود فرا می‌رسد . تو اگر اندوه فردا را بر امروزْ بار کنی ، حزن و رنج خود را افزوده‌ای. گاهی ممکن است اندوه فردایی را داشته باشیم که اصلاً وجود نخواهد داشت . ما چه می‌دانیم که فردا جزوِ عمر ما هست یا نه؟ امام علی علیه‌السلام می‌فرماید:

لا تُحَمِّل عَلی یَومِک هَمَّ سَنَتِک ، کفاک کلَّ یَومٍ ما قُدِّرَ لَک فیهِ ، فَإِن تَکنِ السَّنَةُ مِن عُمُرِک فَإِنَّ اللّه‌َ سُبحانَهُ سَیَأتیک فی کلِّ غَدٍ به جدید ما قُسِمَ لَک وإن لَم تَکنِ السَّنَةُ مِن عُمُرِک فَما هَمُّک به ما لَیسَ لَک ؟ 10اندوه سال خود را بر امروز خود وارد نساز که در هر روز ، آنچه برای تو مقدر شده ، کافی است . پس اگر فردا از عمر تو باشد ، خداوند سبحان در هر فردایی ، روزیِ جدید تو را به تو خواهد رساند و اگر از عمر تو نباشد ، چرا نسبت به چیزی اندوهگین می‌شوی که مال تو نیست ؟  

3 . آنچه بود و رفت ، مثل آنچه نبود

گاهی چیزی را از دست می‌دهیم و بی‌تاب می‌شویم و گاهی به خاطر آنچه می‌خواسته‌ایم و به دست نیاورده‌ایم ، بی‌تاب می‌شویم . از دست دادن داشته‌ها و به دست نیاوردن خواسته‌ها، هر دو از اموری هستند که موجب تنیدگی و فشار روانی می‌گردند . ما در زمان حال قرار داریم و در زمان حال ، یا چیزهایی داشته‌ایم و از دست داده‌ایم و یا چیزهایی می‌خواسته‌ایم و به دست نیاورده‌ایم. با این دو حالت چه باید کرد؟ غم فردا را امروز بر خود وارد نساز ؛ اندوه امروز برای امروز ، کافی است و فردا با دلْ مشغولی‌های خود فرا می‌رسد . تو اگر اندوه فردا را بر امروزْ بار کنی ، حزن و رنج خود را افزوده‌ای این دو مسئله را می‌توان از هم جدا نمود و از هر یک ، برای تسکین دیگری استفاده کرد . تصوّر کنید که چیزی را از دست داده‌اید و اکنون فاقد آن هستید و به خاطر آن ، غمگین و ناراحت هستید . اکنون به چیز دیگری نمی‌اندیشید ؛ مسئله تنش‌زای شما از دست دادن چیزی است که داشته‌اید. در این وضعیت می‌توانید به این بیندیشید که خیلی چیزهای دیگری را هم ندارید . اگر بنا باشد برای «نداشتن»، ناراحت شوید ، خیلی چیزهای دیگر هم هست که ندارید و نسبت به آن‌ها اکنون ناراحت نیستید . پس وضعیت ناراحت‌کننده حال را با حالتی مقایسه کنید که ناراحت‌کننده نیست ؛ یعنی چیزهای بسیاری که نداریم و از بابت آن ناراحت نیستیم . امام علی علیه‌السلام همین روش را به فرزندش امام حسن علیه‌السلام آموزش می‌دهد و می‌فرماید : إن کنتَ جازِعا عَلی ما تَفَلَّتَ مِن یَدَیک ، فَاجزَع عَلی کلِّ ما لَم یَصِل إلَیک . 11 اگر به داشتن آن در سابق و انس و علاقه‌ای که به آن داشته‌ایم، نیندیشیم ، مصیبت فقدان در حد دیگر چیزهایی که نداریم ، تنزّل خواهد کرد و فشار روانی آن کاهش می‌یابد . پس اگر چیزی را از دست دادید ، فکر کنید که آن را نداشته‌اید.

 

4 . آنچه به دست نیامد ، مثل آنچه بود و رفت

امام علی علیه‌السلام در ادامه نامه خود به فرزندش به همین مطلب اشاره کرده ، می‌فرماید: وَاستَدَلِّ عَلی ما لَم یَکن به ما قَد کانَ فَإِنَّ الاُمورَ أشباهٌ . 12 و بر آنچه به دست نیامد ، به وسیله آنچه بود [و رفت] استدلال کن ؛ چرا که امور ، شبیه یکدیگرند . خیلی از چیزهایی را هم که داشته‌ایم از دست داده‌ایم و اکنون نداریم . پس نباید به خاطر به دست نیاوردن چیزی ناراحت شویم که اگر به دست آید ، سرنوشتی مثل آنچه داشته‌ایم ، می‌داشت .با بکار گیری این رهنمودهای ارزشمند می توانیم سختی هایمان را کوچک کنیم تا به اندازه یک حبه قند در بیاید و آن را در لیوانی از شربت امید حل کنیم و سر بکشیم و راحت زندگی کنیم ،زندگی ای شیرین تر از عسل .

لطفا از کاه , کوه نسازید!,

] [ 15:36 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

حدیثی که باید همیشه پیش چشم باشد


امام باقر علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: خداوند عزّ و جلّ مى‏فرماید:

سوگند به عزّت و شكوه و بزرگى و نور و برترى و بلندى جایگاهم كه هیچ بنده‏اى خواسته مرا بر خواهش نفسانى خویش مقدّم نمى‏دارد مگر اینكه فرشتگانم را براى حفظ و نگاهدارى‏اش بر مى‏گمارم و آسمان ها و زمین را ضامن و عهده‏دار روزى او قرار مى‏دهم و براى او از [سود] تجارت هر تاجرى برتر خواهم بود.


مرگشما از قانون تجارت چقدر سر در می آورید؟ آیا اصلا اهل تجارت هستید یا نه؟ دنیای تجارت برای خود قواعد و قوانینی دارد که تا آن ها را ندانیم هرگز نمی توانیم تاجر خوبی باشیم ،برای مثال باید بدانیم سرمایه خود را در چه راهی صرف کنیم که با کمترین ریسک بیشترین سود را ببریم ، بی گدار به آب زدن در این راه یعنی شکست ما و برد دیگران یعنی سرمایه ما می شود مایه منفعت دیگری ، به همین خاطر هم بسیاری از افراد هرگز خود را درگیر دنیای تجارت نمی کنند . ولی ما باید بدانیم که از بدو تولدمان خواه ناخواه درگیر نوعی معامله و تجارت شده ایم  که اگر غفلت کنیم چنان می بازیم که با تمامی سرمایه های دنیا هم نمی توان جبرانش کرد حتی اگر سه هزار میلیارد تومان هم اختلاس کنیم . !تجارت ما زندگی ماست سرمایه عمر را به ما داده اند راه تجارت و برد و باخت را هم روشن و آشکار نشان داده اند و ضمانت نامه ای معتبر و ضامن های امین هم داریم تا ببریم یا ببازیم. هر چند رقبای با مهارتی هم داریم اما نتیجه فقط به عمل خود ما بسته است که بشویم تاجری موفق و برنده و صاحب عزّت و آبرو و بلند مرتبگی یا نه یک رسوای پا برهنه و پریشان احوال! شیطان انسان را با وسوسه های زشت می فریبد او را از خدا غافل می کند در جان او آتش شهوت ها و هوس ها را شعله ور می کند و عاقبت او را با هین آتش می سوزاند عطشی در جان انسان ها می اندازد که حد و حدود خود را فراموش می کنند برا ارضای تمایلاتشان هر کار ناشایستی را انجام می دهند

تجارت ما زندگی ماست سرمایه عمر را به ما داده اند راه تجارت و برد و باخت را هم روشن و آشکار نشان داده اند و ضمانت نامه ای معتبر و ضامنای امین هم داریم تا ببریم یا ببازیم. هر چند رقبای با مهارتی هم داریم اما نتیجه فقط به عمل خود ما بسته است که بشویم تاجری موفق و برنده و صاحب عزت و آبرو و بلند مرتبگی یا نه یک رسوای پا برهنه و پریشان احوال! گفتیم که ما سرمایه ای داریم به نام عمر با برنامه ای دقیق و بی نقص مثل قرآن و حامیانی چون اولیای الهی و حجت های خداوند متعال بر خلق . و از طرفی رقیب کار کشته ای داریم مثل شیطان و رفیق دیرینه اش نفس اماره که اتحاد این دو برای ما بسیار خطرناک است اگر لحظه ای از قرآن  و اولیاء الله غافل شویم ضربه خود را وارد می آورند . شیطانشیطان و همدستانش با دست گذاشتن بر روی نقاط ضعف آدمی از یک سو و غافل کردن وی از هدفش و حامیان و برنامه اش از سوی دیگر موجبات شکست انسان و حسرت ابدیش را فراهم می کنند . شیطان انسان را با وسوسه های زشت می فریبد او را از خدا غافل می کند در جان او آتش شهوت ها و هوس ها را شعله ور می کند و عاقبت او را با هین آتش می سوزاند عطشی در جان انسان ها می اندازد که حد و حدود خود را فراموش می کنند برا ارضای تمایلاتشان هر کار ناشایستی را انجام می دهند . اما برای اینکه از این فتنه ها در امان بمانیم و سرمایه خود را صیانت کنیم چه باید کرد ؟ - امام باقر علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: خداوند عزّ و جلّ مى‏فرماید:سوگند به عزّت و شكوه و بزرگ منشى و نور و برترى و بلندى جایگاهم كه هیچ بنده‏اى خواهش نفسانى خویش را بر خواسته من مقدّم نمى‏دارد جز اینكه كارش را پریشان و پراكنده مى‏سازم و دنیایش را بر او مشتبه و درهم برهم مى‏گردانم و قلبش را به دنیایش مشغول مى‏سازم و [با این همه‏] به او از دنیا به همان اندازه‏اى كه برایش مقدّر نموده‏ام مى‏دهم و سوگند به عزّت و شكوه و بزرگى و نور و برترى و بلندى جایگاهم كه هیچ بنده‏اى خواسته مرا بر خواهش نفسانى خویش مقدّم نمى‏دارد مگر اینكه فرشتگانم را براى حفظ و نگاهدارى‏اش بر مى‏گمارم و آسمان ها و زمین را ضامن و عهده‏دار روزى او قرار مى‏دهم و براى او از [سود] تجارت هر تاجرى برتر خواهم بود و چنین كسى دنیا به سراغش مى‏آید در حالى كه او دنیا را ناپسند مى‏داند. (جهاد النفس  وسائل الشیعة ، ص: 147) بله عزیزان اگر شما هم طالب سود و تجارت و برد هستید چه بهتر که وقت خود را صرف تجارتی کنید که علاوه بر داشتن سعادت و آرامش، جاودانه هم باشد . اگر این روایت سرشار از معنویت و نور را از عمق جان درک کنیم تا آخر عمر باید آن را سر لوحه زندگی خود قرار دهیم و با آن از زشتی ها و پلشتی های دنیای مذموم روگردان شویم .

هر چند وقتی که نفس اماره در وجود ما قوی شد توان مقابله با او سخت تر می شود و مجبوریم مدام به خور و خواب و شهوتش پاسخ دهیم . اما اگر یاد سوگندهای با عظمتی که خداوند متعال به ذات مقدس و با عظمتش خورده است بیفتیم به یقین دست کشیدن از یک سری اعمال ناشایست و بی ارزش که نتیجه ای جز پشیمانی و پریشانی ندارد برای ما راحت تر خواهد شد اگر به خود بگوییم چرا برای مثلا لحظه ای هوس بازی دیگران خود را بیارایم و در عوض توجه خداوند متعال را از دست بدهم و یا چرا به خاطر به دست آوردن چند ریال بیشتر کار حرامی انجام دهم و در عوض روزی ای که خداوند قولش را داده و زمین و آسمان را متکفل آن کرده را ببازم آیا باز هم به راحتی به هر گناهی تن می دهیم ؟ امام صادق علیه السّلام فرمود: همانا خداوند عزّ و جلّ مى‏فرماید: به راستى كه این گونه نیست كه من هر سخن حكمت آمیزى را بپذیرم بلكه میل او (گوینده) و همّت او را مى‏پذیرم پس اگر میل و همّت او در جهت خوشنودى من باشد همّت او را [به منزله‏] تقدیس و تسبیح خود قرار مى‏دهم (تقدیس و تسبیح: به پاكى منسوب كردن، به پاكى یاد كردن). (جهاد النفس وسائل الشیعة ص: 149) امام علی علیه السلام: كسى كه با نظرات و افكار مختلف روبرو مى‏شود مواضع و جایگاه هاى خطا را شناسایى مى‏كند و كسى كه بدون عاقبت اندیشى خود را گرفتار كارها كند محققا كه خود را در معرض كارهاى ترسناک و دشوار قرار داده است و عاقبت اندیشى پیش از عمل تو را از پشیمانى ایمن مى‏سازد و خردمند كسى است كه تجربه‏ها او را پند و اندرز دهندامام باقر علیه السّلام فرمود: با هواى نفسانى خود مبارزه كن همان گونه كه با دشمنت مبارزه مى‏كنى.  

 وجوب عاقبت اندیشى پیش از عمل‏

اگر ما با آویزه گوش کردن روایات و دستور العمل های خداوند متعال در قرآن کریم و روایات رسیده از معصومین علیهم السلام دقتی بر رفتار خود داشته باشیم و دقیقا روشن کنیم که اگر این کار را انجام دهیم چه نصیبمان می شود و اگر انجام ندهیم چه رخ خواهد داد به زودی خواهیم توانست سرمایه ای از خوبی ها و پاکی ها و رضایت الهی برای خود گرد آوریم . و این همه لازمه اش عاقبت اندیشی و تدبر در اعمال خودمان است

- امام صادق علیه السّلام فرمود: مردى نزد پیامبر اكرم صلّى اللَّه علیه و آله آمد و عرض كرد: اى رسول خدا! مرا سفارشى فرما. حضرت تا سه مرتبه فرمود: آیا اگر تو را سفارشى نمایم سفارشم را مى‏پذیرى و به آن عمل مى‏كنى؟و مرد در هر مرتبه عرض كرد: آرى اى رسول خدا! رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: پس من تو را سفارش مى‏كنم كه هر گاه آهنگ انجام كارى را نمودى در عاقبت و پایان آن كار اندیشه كن پس اگر انجامش درست و صواب بود انجام بده و اگر ناصواب بود از انجام آن باز ایست.

- امیر المؤمنین علیه السّلام در وصیّتش به محمّد بن حنفیه فرمود: كسى كه با نظرات و افكار مختلف روبرو مى‏شود مواضع و جایگاه هاى خطا را شناسایى مى‏كند و كسى كه بدون عاقبت اندیشى خود را گرفتار كارها كند محققا كه خود را در معرض كارهاى ترسناک و دشوار قرار داده است و عاقبت اندیشى پیش از عمل تو را از پشیمانى ایمن مى‏سازد و خردمند كسى است كه تجربه‏ها او را پند و اندرز دهند و در تجربه‏ها آگاهى نو و تازه‏اى وجود دارد و در دگرگونى حالات نسبت به جوهره مردان علم و آگاهى حاصل مى‏شود. (جهاد النفس وسائل الشیعة ، ص: 151)

امام باقر علیه السّلام فرمود: مردى به خدمت رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله آمد و عرض كرد: اى رسول خدا مرا دانشى بیاموز. حضرت فرمود: بر تو باد به نومیدى نسبت به آنچه كه در دستان مردمان است زیرا این روحیه بى‏نیازى و ثروتى حاضر و آماده است. عرض كرد: اى رسول خدا بیش از این بفرما. حضرت فرمود: بر حذر باش از طمع زیرا طمع و آزمندى فقرى حاضر و آماده است، عرض كرد: اى رسول خدا بیش از این برایم بفرما. حضرت فرمود: هر گاه قصد انجام دادن كارى را نمودى با دقّت در عاقبت آن كار اندیشه كن پس اگر خیر و هدایت در آن باشد آن را پى‏گیرى كن و اگر مایه گمراهى باشد از انجام آن خوددارى نما.(همان


منبع : کتاب وسائل الشیعه شیخ حر عاملی ، ترجمه افراسیابی ،باب جهاد با نفس

[ سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:حدیثی که باید همیشه پیش چشم باشد, ] [ 15:34 ] [ اکبر احمدی ] [ ]



آری بنا بر نص صریح قرآن همه ما روزی وارد جهنم خواهیم شد! اگر باور ندارید همین الآن قرآن را باز کنید، آیه 71 سوره مبارکه مریم را با دقت بخوانید!  چیزی دستگیرتان شد؟!


پل صراطقرآن کریم ضمن آیات راجع به جهنّم می‌فرماید:«وَ إن مِنکُم وارِدُها کانَ علی ربِّک حتماً مَقضیَّا ،  ثُمَّ نُنَجِّی الَّذینَ اتَّقَوا و نَذرُ الظَّالِمینَ فیها جِثیَّا» ؛(مریم ، 71 و 72همه‌ی شما [بدون استثنا] وارد جهنّم می‌شوید؛ این فرمانی است قطعی از جانب پروردگارتان. آنگاه آن‌ها را که تقوا پیشه کردن از آن نجات می‌دهیم و ظالمان را در حالی که به زانو درآمده‌اند در آن باقی می‌گذاریم».البتّه فرموده‌اند، مراد از «ورود» در این آیه، نزدیک شدن است نه داخل شدن. چنان که درباره‌ی حضرت موسی علیه‌السلام فرموده  است:«... وَ لَمَّا وَرَدَ ما، مَدیَنَ»؛(قصص ، 23)«... هنگامی که موسی کنار آب مدین رسید».منظور اینکه در این آیه می‌بینیم که تنها گروه متّقیان، اهل نجات از آتشند. صراط، پلی است که از روی جهنّم کشیده است و همه باید از روی آن عبور کنند. آری بنا بر نص صریح قرآن همه ما روزی وارد جهنم خواهیم شد!اگر باور ندارید همین الآن قرآن را باز کنید، آیه 71 سوره مبارکه مریم را با دقت بخوانید! چیزی دستگیرتان شد؟!جهنم باطن دنیاست ، و مراد از ورود بر آتش در قول حق تعالی ؛ "وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَی رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا" (مریم، آیه 71) و مراد ورود بر دنیاست ، و لذا وقتی از آن حضرت در شمول آیه نسبت به ایشان صلی اله علیه و آله می‌پرسند، فرمود: " جزناها و هی خامدة " ما از آن در حال خاموشی عبور کردیم مطمئناً بهت شما بیشتر خواهد شد وقتی بدانید حتی انبیاء و اولیای الهی نیز مشمول این آیه می‌شوند. حال چرا و چگونه؟ اصل ماجرا را از زبان علامه ذوالفنون حسن زاده آملی بشنوید: "رسول خدا صلی الله علیه و آله با اصحاب خویش در مسجد نشسته بود، و صدای سقوط هولناکی شنیدند، پس از آن در هراس شدند. آن حضرت فرمود: آیا می‌دانید این صدا از چیست ؟گفتند: خدا و رسولش بهتر می‌دانند. فرمود: سنگی هفتاد سال از بالای جهنم افکنده شده اکنون به قعر آن رسیده است و از سقوط آن این صدا پدید آمد، هنوز کلمات آن حضرت به پایان نرسیده بود که فغان و فریاد بر مردن منافقی از منافقان مدینه بر آمد و عمر وی هفتاد سال بود.رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: الله اکبر، صحابه فهمیدند که این سنگ همان منافق بود، و او از زمانی که خدایش خلق کرد به جهنم فرو می‌رفت ، پس ‌ هنگام مردن در قعر جهنم قرار گرفت خدای تعالی فرمود: منافقان در درجه پایین دوزخند

جهنم باطنی از دنیا است!

از حدیث شریف معلوم می‌شود که جهنم باطن دنیاست ، و مراد از ورود بر آتش در قول حق تعالی ؛ "وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَی رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا" (مریم، آیه 71) و مراد ورود بر دنیاست ، و لذا وقتی از آن حضرت در شمول آیه نسبت به ایشان صلی اله علیه و آله می‌پرسند، فرمود: " جزناها و هی خامدة " ما از آن در حال خاموشی عبور کردیم .انسان باید هنگام نگاه کردن متوجّه باشد که دارد از صراط دین، از روی شهوات عبور می‌کند. اگر این چشم به نگاه بدی آلوده شد، آن روز آتش خواهد گرفت. وقتی سخن می‌گوید، دارد از صراط عبور می‌کند. اگر این زبان به دروغ و غیبت و... آلوده شد، در آن روز، هنگام عبور، آتش خواهد گرفت یعنی چنگال‌های دنیا در ما فرو نرفت و در دامش نیفتادیم ، و وابستگی‌های آن به دامن ما نچسبید، و افتادن آن منافق در جهنم به این معناست که حالات وی ملکات رذیله شده ، و رسیدن به قعر جهنم صورت تمکن آن‌هاست . و علم صحابه به آن واقعه هولناک شگفت آور به تصرف رسول خدا صلی الله علیه و آله در گوش‌های آن‌ها بوده به گونه‌ای که تمثل ملکات آن منافق را به صورت آن صدای هولناک شنیدند.  

چه کسی از صراط به سلامت می‌گذرد؟

تنها گروه متّقیان به سلامت عبور می‌کنند. شهوات دنیا همان جهنّم است و صراط دین، روی این شهوات کشیده شده است. ما در حال حرکت در صراط دین هستیم  این صراط بسیار باریک است؛ چه کسی می‌تواند به سلامت عبور کند؟ انسان باید مراقب باشد حتّی مردمک چشمش هم برخلاف رضای خدا حرکت نکند که او می‌داند:«یعلَمُ خائنَةَ الأعینِ و ما تُخفِی الصُّدور»؛(غافر ، 19) انسان باید هنگام نگاه کردن متوجّه باشد که دارد از صراط دین، از روی شهوات عبور می‌کند. اگر این چشم به نگاه بدی آلوده شد، آن روز آتش خواهد گرفت. وقتی سخن می‌گوید، دارد از صراط عبور می‌کند. اگر این زبان به دروغ و غیبت و... آلوده شد، در آن روز، هنگام عبور، آتش خواهد گرفت.


منابع :

صفیر هدایت ؛ سید محمد ضیاء آبادی

حسن زاده آملی، حسن، عیون مسائل نفس و شرح آن ، ج 2

[ سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:چه کسی از صراط به سلامت می‌گذرد؟, ] [ 15:33 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
صفحه قبل 1 ... 25 26 27 28 29 ... 169 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب