مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه



رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرمایند: «در قیامت امر می‌شود عده‌ای را به جهنم ببرند ، خداوند به مالک جهنم می‌فرماید: به آتش بگو پاهایشان را نسوزاند چونكه با آن به مساجد می‌رفتند، صورتشان را نسوزاند به خاطر وضو گرفتنشان و دستهایشان را نسوزاند چون هنگام دعا دستها را بالا می‌گرفتند...»


دعاعبادات باید با نیت تقرب به خدا به جا آورده شود و دعا كه از برترین عبادتهاست تنها با همین نیت باید انجام گیرد. همچون اولیای خاص الهی كه تسلیم محض اوامر او هستند و از آن جهت دعا می‌كنند كه اطاعت حق تعالی است و لذا دعایشان اجابت بشود یا نه، راضی هستند. هرچند آنان از دعا جز تقرب، چیزی نمی خواهند، اما خود دعا دارای آثار و فوایدی است كه هر دعاكننده‌ای از آن بهره‌مند خواهد شد، البته در صورتی كه آداب و شرایط آن را رعایت كند.

در این جا با توجه به روایات به برخی از فواید و آثار. دعا اشاره می كنیم:

كسب معرفت:

از شرایط دعا، به دست آوردن معرفت لازم برای شناخت خود و خداست. اینكه انسان بداند فقیر محض است و در همه چیز محتاج خداست و خداوند بی‌نیاز از دیگران و برآورنده نیاز دیگران است و بداند كه هیچ چیزی بدون اراده خداوند واقع نمی‌شود و هر چه را او اراده كند بی‌درنگ محقق می‌شود. «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ » [1] با این معرفت انسان با تمام وجود و با اخلاص دعا خواهد كرد و همین باعث اجابت آن می‌شود. امام صادق ـ علیه السّلام ـ در بیان آیه «فلیستجیبوا لی و لیؤمنوا بی» می‌فرمایند: « یعنی مردم بدانند كه خداوند قادر است هر آنچه را بخواهند به آنان عطا كند.» [2] و وقتی از آن حضرت درباره علت عدم استجابت دعا پرسیدند، فرمود: « چون شما كسی را می‌خوانید كه او را نمی‌شناسید.»[3]

حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: «دعا كننده بدون عمل مانند تیرانداز بدون كمان است كه هیچ گاه دعای او به اجابت نمی رسد.» [10] كسی كه واقعا می‌خواهد دعا كند باید حداكثر شرایط اجابت آن را رعایت كند. یكی از آن شرایط كار همراه دعاست

 آرامش روانی:

گاهی انسان در زندگی روزمره خود گرفتار مشكلاتی می‌شود كه بر طرف كردن آن از توانش خارج است. و  «وارد آمدن فشار برای انجام كارهایی فراتر از توانمندیهای آدمی در وی اضطراب ایجاد می‌كند و این اضطراب را نمی‌تواند مدت درازی تحمل كند.»[4] بهترین راه حل برای از بین بردن اضطراب و به دست آوردن آرامش، دعا و راز و نیاز با خداست چرا كه دعا برقراری ارتباط بنده با خداست. خدایی كه بر هر كاری تواناست. این ارتباط انسان را امیدوار و دلگرم به قدرتی برتر می‌كند كه اگر صلاح بداند به راحتی آن فشارها و سختی‌ها را برطرف می‌كند.

خودسازی:

 برقراری ارتباط با خداوند و با او به راز و نیاز پرداختن در صورتی امكان‌پذیر است كه اعمال او خلاف خواست پروردگار نباشد. قرآن كریم می‌فرماید: «خداوند دعای كسانی را اجابت می‌كند كه ایمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهند» (شوری، 26) پس سخن گفتن با خدا و طلب حاجت از او، دلی پاک و عملی صالح لازم دارد. چنانكه حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند:«پرهیزگار باشید و اعمالتان را صالح و درونتان را برای خدا خالص كنید تا خداوند دعایتان را اجابت كند.» [5] و چون شرط به اجابت رسیدن دعا، ترک گناه است، كسی كه حقیقتا درخواستی از خدا دارد، مراقب اعمال و رفتار خود خواهد بود.

 از بین بردن خودخواهی:

برای استجابت دعا بهتر است انسان اول برای دیگران دعا كند سپس برای خود. چنانكه امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: «هر كس چهل مؤمن را قبل از خود دعا كند، دعایش مستجاب می‌شود.»[6] همچنین پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرمایند:«وقتی كسی از شما دعا می‌كند آن را عمومیت دهد - و برای دیگران هم دعا كند - چرا كه باعث اجابت دعاست.»[7] طلب خیر برای دیگران در واقع مبارزه درونی با انحصار طلبی و خودخواهی است.

   نجات از دوزخ:

رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرمایند: «در قیامت امر می‌شود عده‌ای را به جهنم ببرند ، خداوند به مالک جهنم می‌فرماید: به آتش بگو پاهایشان را نسوزاند چونكه با آن به مساجد می‌رفتند، صورتشان را نسوزاند به خاطر وضو گرفتنشان و دستهایشان را نسوزاند چون هنگام دعا دستها را بالا می‌گرفتند...»[8]

تشویق به فعالیت:

امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: «دعای چهار نفر اجابت نمی‌شود: یكی از آنها كسی است كه در خانه بنشیند و از خدا روزی طلب كند.[9]

و حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: «دعا كننده بدون عمل مانند تیرانداز بدون كمان است كه هیچ گاه دعای او به اجابت نمی رسد.» [10] كسی كه واقعا می‌خواهد دعا كند باید حداكثر شرایط اجابت آن را رعایت كند. یكی از آن شرایط كار همراه دعاست.

 محبوبیت نزد خدا:

انجام هر عبادتی انسان را محبوب درگاه حق تعالی می‌كند و دعا یكی از آن عبادات و بلكه افضل آن است. خداوند در قرآن كریم از حضرت ابراهیم به خاطر دعاكردنش تعریف و تمجید می‌كند.

«إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُّنِیبٌ »‌(هود/75) امام باقر ـ علیه السّلام ـ در بیان این آیه می‌فرمایند: اواه كسی است كه بسیار دعا می‌كند.[11]

امیرمؤمنان می‌فرمایند:امر به معروف و نهی از منكر كنید تا خداوند دعایتان را مستجاب كند.[15]و همچنین در وصیت خود به فرزندانش می‌فرماید:امر به معروف و نهی از منكر را ترك نكنید، مبادا خداوند اشرار امت را بر شما مسلط كند، بعد شما هرچه دعا كنید، اجابت نشود

جلب روزی

خداوند روزی دهنده تمام مخلوقات است اما با دعا می‌توان نعمت های بیشتر و بهتری به سوی خود جلب كرد. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرمایند: »رزق و روزی به عدد قطرات باران از آسمان بر زمین نازل می‌شود تا هر كس به اندازه خود دریافت كند، لكن خداوند زیاده دهنده است پس از فضل خداوند نعمتهای بیشتری درخواست كنید.[12]

 دفع بلا:

امام سجاد ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند:دعا و بلا با هم هستند تا روز قیامت و دعا بلا را دفع می‌كند حتی در حالیكه نزول بلا قطعی شده باشد.[13] و حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند:امواج بلا را با دعا دفع كنید.[14]

 تقویت روحیه احساس مسئولیت نسبت به جامعه:

دین اسلام همه ابعاد زندگی اجتماعی و فردی انسان را مورد توجه قرار داده است. همه افراد را نسبت به یكدیگر و جامعه مسئول می‌داند و این مسئولیت را در قالب امر به معروف و نهی از منكر به عنوان یكی از فروع دین واجب كرده است و یكی از شرایط استجابت دعا را این وظیفه می‌داند. امیرمؤمنان می‌فرمایند:امر به معروف و نهی از منكر كنید تا خداوند دعایتان را مستجاب كند.[15]و همچنین در وصیت خود به فرزندانش می‌فرماید:امر به معروف و نهی از منكر را ترك نكنید، مبادا خداوند اشرار امت را بر شما مسلط كند، بعد شما هرچه دعا كنید، اجابت نشود.[16]

 شفای دردها:

امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند:دعا كنید چرا كه دعا شفا دهنده دردهاست[17]

 به دست آوردن منزلت نزد خدا:

 امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: نزد خداوند متعال، مقام و منزلتی هست كه كسی به آن نمی‌رسد مگر با درخواست و دعا[18]. 

***********************

پی نوشت ها :

[1]. یس/82

[2] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 93، ص 323.

[3]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 93، ص 368.

[4]. ریچارد/تكینسون، روانشناسی هیلگارد، ج 2، ص 152.

[5]. شیخ حر عاملی، مستدرك الوسایل، ج 5، ص 269.

[6]. شیخ كلینی، كافی، ج 2، ص 509.

[7]. همان، ص 487.

[8]. ابن ابی جمهور احسائی، عوالی اللآلی، ج 1، ص 360.

[9]. شیخ كلینی، كافی، ج 2، ص 511.

[10]. نهج البلاغه، ص 534.

[11]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 9، ص 293.

[12]. همان، ص 289.

[13]. شیخ كلینی، كافی، ج 2، ص 469.

[14]. نهج البلاغه، ص 495، كلمات قصار 146.

[15]. شیخ حد عاملی، مستدرك الوسایل، ج 5، ص 266.

[16]. نهج البلاغه، نامه 47.

[17]. شیخ كلینی، كافی، ج 2، ص 470.

[18]. همان، ص 466.

گروه دین تبیان

ارسال به

شبکه اجتماعی تبیان

12فایده فردی و اجتماعی دعا,

] [ 16:12 ] [ اکبر احمدی ] [ ]



در بـیـن مـلائکـه الله ، چهار ملک وجود دارند که در پیشگاه قرب خاصی دارند و در لسان حکما و فلاسفه الهی از آن‌ها تعبیر به رئوس ملائکه می‌شود، آن‌ها عبارتاند از: جـبـرئیـل ، مـیـکـائیـل ، اسـرافـیـل و عـزرائیـل     


فرشتهجبرئیل فرشته‌ای است که وحی الهی را به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آ له ) می‌رساند. او مـلک مـقـرب خـدا و بزرگ‌تر از جمیع فرشتگان که علم حضرت حق در او تـجـلی می‌کند و از او در طـریـقـه وحـی بـه فـرشـتـگـان پایین‌تر و کوچک‌تر - که تعدادشان بسیار است - تجلی و ظهور می‌کند و از آن‌ها بر پیامبر (صلی الله علیه و آ له ) تجلی می‌یابد. جبرئیل یکی از چهار فرشته مقرب بلکه برترین آن‌ها است ؛ زیرا رسول خدا (صلی الله علیه و آ له ) فرماید: آیا شما را به برترین فرشتگان جبرئیل خبر بدهم ؟

در بـیـن مـلائکـه الله ، چهار ملک وجود دارند که در پیشگاه قرب خاصی دارند و در لسان حکما و فلاسفه الهی از آن‌ها تعبیر به رئوس ملائکه می‌شود، آن‌ها عبارتاند از: جـبـرئیـل ، مـیـکـائیـل ، اسـرافـیـل و عـزرائیـل  

در روایـات و اخـبـار بـا ایـن چـهار ملک مقرب معروف ، به صراحت اشاره شده است . از جمله روایـتـی از رسـول گـرامـی اسـلام (صلی الله علیه و آ له ) وارد است که فرمود ان الله تـبـارک و تـعـالی اخـتـار مـن کـل شـی ء اربـعـه ، و اخـتـار مـن المـلائکـه جـبـرئیـل و مـیـکـائیـل اسـرافـیـل و مـلک المـوت ؛ خـداونـد مـتـعـال از هـر چـیـزی چـهـار تـا را اخـتـیـار و انـتـخـاب فـرمـوده و از فـرشـتـگـان نـیـز جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و ملک الموت (عزرائیل ) را اختیار کرده است .

جـبـرئیـل فـرشـتـه عـلم و مـتـوجـه سـازنـده مـجـردات ، کـه بـه فـهـم و تـعـقـل ادراک می‌کنند. مـیـکـائیـل فـرشـتـه ارزاق اسـت . اسـرافـیـل فـرشته زنده گردانیدن است و عزرائیل فرشته میراندن و ترقی دهنده مواد از صور پایین‌تر به کامل‌تر است . سایر فرشتگان تحت ریاست این چهار فرشته‌اند.

یـکـی از رئوس چهارگانه مـلائکـه ، مـیـکـائیـل اسـت و قـرآن مـجـیـد در سـوره بـقـره آیـه 98 از مـیـکـائیـل به عنوان میکال یاد فرمود- و دشمنی با او را در ردیف دشمنی به خدا و ملائکه و انبیا قرار داده و دشمن او را متهم به کفر است :من کان عدو الله و ملائکه و رسله و جـبـرئیـل و مـیـکـال فـان الله عـدو للکـافـریـن میکائیل موکل لرزاق موجودات بوده و اعوان و یارانی نیز در جمع عالم دارد

رئیسی در میان فرشتگان

هـر چـنـد بـه طـور یـقین نمی‌توان گفت که بین چهار ملک معروف ، جامع و رئیسی هست ، اما شـایـد تـا ایـن مـقـدار بـتـوان گـفـت کـه اگـر رئیـس بـیـن ایـشـان بـاشـد، جـبـرئیـل اسـت و حـدیـثـی وارد اسـت کـه امـیـر المـومـنـیـن (علیه‌السلام ) از رسـول خـدا (صـلی الله عـلیـه و آ له ) سـوال کـرد: انـت افـضـل ام جـبـرئیـل  ؟ شـمـا بـرتـریـد یـا جبرئیل . آن گاه حضرت تفصیلاً سر برتری خویش و اولیای الهی را بیان می‌دارد.

حـضـرت امـام خـمـیـنـی (ره ) در تـوضـیـح ایـن حـدیـث شـریـف می‌فرماید: ایـن کـه سـوال شـد کـه : آیـا آن حـضـرت بـرتـر اسـت یـا جـبـرئیـل ؟ ایـن سـوال نـه تـنـهـا دربـاره جـبـرئیـل اسـت ، بـلکـه مـورد سـوال ، هـمـه سـاکـنـان عـالم جـبـروت هـسـتـنـد و امـام ایـن کـه جـبـرئیـل را بـه خـصـوص ذکـر کرده ، با به واسطه عظمت مقامی است که او را در میان فرشتگان دیگر است و یا به خاطر آن است که در چنین مورد ذهن‌ها متوجه او می‌شوند نه به دیگر فرشتگان .

 

برتری جبرئیل بر سایر فرشتگان

صـدر المـتـالهـیـن بـعـد از ایـن کـه بـه بـزرگـان و رئوس مـلائکـه اشـاره می‌کند، جـبـرئیـل را بـه لحـاظ این که خداوند در قرآن کریم به صفات کمالی او اشاره فـرمـوده اسـت و بـر سـایـر بـزرگـان فـرشـتـگـان بـه شـش دلیل ترجیح می‌دهد:

1- جبرئیل صاحب وحی است : نزل به الروح الامین علی قلبک  .

2- نام او را پیش از فرشتگان دیگر در قرآن بیان نموده است :من کان عدوا لله و ملائکه و رسـله و جـبـرئیـل و مـیـکـال  . زیـرا جـبـرئیـل صـاحـب عـلم و وحـی و مـیـکائیل صاحب روز و غذاست . و علمی که آن غذای روحانی است ، برتر و بالاتر از غذای جسمانی است ، پس باید جبرئیل برتر از میکائیل باشد.

3- خـداونـد نـام او را پـس از خـود قـرار داده اسـت :فـان الله هـو مـولاه و جبرئیل و صالح المومنین .

4- او را روح‌القدس نـامـیـده اسـت و دربـاره عـیـسـی (علیه‌السلام ) فرمود: اذ ایدتک بروح القدس  .

5- خـداوند دوستانش را یاری می‌دهد و دشمنانش را سر کوب می‌گرداند با هزار فرشته صف بسته .

6- خـداونـد او را بـه صـفـات شش‌گانه در قرآن ستوده است که عبارتند از: رسالت او، ارجـمـنـدی او، نیرومندی او، منزلت و مقام او، فرماندهی او بر فرشتگان و امین وحی بودن او: مطاع ثم امین .

 

فرشته‌ای موکل بر ارزاق

یـکـی از رئوس چهارگانه مـلائکـه ، مـیـکـائیـل اسـت و قـرآن مـجـیـد در سـوره بـقـره آیـه 98 از مـیـکـائیـل به عنوان میکال یاد فرمود- و دشمنی با او را در ردیف دشمنی به خدا و ملائکه و انبیا قرار داده و دشمن او را متهم به کفر است :من کان عدو الله و ملائکه و رسله و جـبـرئیـل و مـیـکـال فـان الله عـدو للکـافـریـن میکائیل موکل لرزاق موجودات بوده و اعوان و یارانی نیز در جمع عالم دارد و در روایتی که از رسـول خدا رسیده : اسم میکائیل عبید الله است . و امیر المونین (علیه‌السلام ) می‌فرماید: جـبرئیل مؤذن اهل آسمان‌ها و میکائیل امام آن‌ها، که در بیت المامور به او اقتدا می‌کنند. امـامـت مقام بلندی است که شایسته آن نیست مگر کسی که مقام بالاتر و دارای شرایط جامع‌تر باشد .

میکائیل و به تعبیر قرآن میکال فرشته رزق است. در حدیث آمده است:میکائیل بر ملائکه‌ای که بر ارزاق موکل اند همچون ابر و ملائکه رعد و برق و ملائکه باد و باران و غیره سروری دارد.[بحارالانوار، ج 59، ص 221]

قـبـض کـننده اصلی ذات پاک خداست ، آن گاه در عالم اسباب فرشته مرگ ، یعنی عـزرائیـل مـجری این فرمان است و او نیز به وسیله گروهی از فرشتگان و رسولان الهی این مأموریت را نجام می‌دهد

قبض روح به دست کیست؟

قبض ارواح گاهی به خدا نسبت داده شده ، گاهی به ملک الموت (عزرائیل ) و گاهی نیز به فرشتگان مرگ .

1-الله یـتـوفـی الانـفـس حـیـن مـوتـهـا ؛ خـداوند جان‌ها را به وقت مرگ کاملاً دریافت می‌دارد.

2-قل یتوفاکم ملک الموت الذی و کل بکم ؛  بگو: جان شما را فرشته مرگ که بر شما گمارده شده دریافت می‌دارد.

3-حتی اذا جاء احدکم الموت توفت رسلنا و هم لا یفرطون ؛ تا این چون مرگ یکی از آنان فرا رسد، رسولان ما جان او را می‌گیرند، و ایشان کوتاهی نمی‌کنند.

کـمـی دقـت در آیـات فـوق ، نـشان می‌دهد که هیچ گونه تضادی در میان آن‌ها نیست ؛ زیرا قـبـض کـننده اصلی ذات پاک خداست ، آن گاه در عالم اسباب فرشته مرگ ، یعنی عـزرائیـل مـجری این فرمان است و او نیز به وسیله گروهی از فرشتگان و رسولان الهی این مأموریت را نجام می‌دهد.

 

اسرافیل

اسرافیل، فرشته نفخ صور است. امام سجاد(علیه السلام) می‌فرماید:"خداوند به اسرافیل امر می‌کند تا به دنیا فرود آید و صور با او است... و در آن می‌رسد".[بحارالانوار، ج 6، ص 324.]

امام سجاد(علیه السلام) می‌فرماید:"نفخة مرگ از سوی اسرافیل است و بعد از آن خود اسرافیل هم می‌میرد و نفخة حیات از سوی خود پروردگار عالم انجام می‌گیرد".[پیام قرآن، ج 6، ص 72.]


منابع :

مرکز اطلاع رسانی غدیر

سایت حوزه

سایت نور الهدی

[ دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:با وظایف ملائکه آشنا شویم!, ] [ 16:10 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

صورت جهیزیه حضرت زهرا (س) برای ازدواج


در این مقاله صورت جهیزیه ازدواج برترین زنان جهان با برگزیده‌ترین مردان تاریخ بعد از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آ له) را مورد توجه قرار دهیم و از آن الهام بگیریم.


حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)سرمایه علی برای آغاز زندگی

تمام سرمایه مولای متقیان(علیه‌السلام)برای مراسم ازدواج تنها پول زرهی بود که به فرمان پیامبر(صلی الله علیه و آ له)آن را فروخت و از آن «عطریات» و «لباس» و «جهیزیه» حضرت زهرا(علیها السلام)تهیه شد. قیمت این زره به روایتی، سی درهم و به روایات دیگر 480 یا 500 درهم بود و با توجه به این که «درهم» تقریباً نیم مثقال نقره مسکوک است، مجموع قیمت زره و بهای تمام و سائلی را که به عنوان جهیزیه تهیه کردند به آسانی می‌توان محاسبه نمود. از روایتی استفاده می‌شود که تنها یک سوم قیمت زره برای جهیزیه مصرف شد و از آن به خوبی برمی‌آید که تا چه حد وسائل زندگی جدید این دو زوج خوشبخت جهان بشریت ساده و بی آلایش و دور از هرگونه تشریفات بوده است. صورت جهیزیه بانوی اسلام(علیها السلام) و به اصطلاح ریز اقلام آن را نیز ارباب سیر و تواریخ نوشته‌اند که مطالعه آن انسان را با عالمی از صفا و زهد و وارستگی عجیب روبه رو می‌سازد، که عظمت و شکوه بی نظیر و خیره کننده‌اش هر انسان آزاده‌ای را به خضوع در برابر آن وامی‌دارد.  

ریز اقلام جهیزیه دختر پیامبر(صلی الله علیه وآله)

صورت جهیزیه‌ای که یاران پیامبر(صلی الله علیه و آ له)با آن وجه مختصر برای یگانه دختر پیامبر(صلی الله علیه و آ له)تهیه کردند به این ترتیب بود:

1ـ یک فرش مصری که داخل آن پشم بود

2ـ یک سفره چرمی

3ـ یک متکای چرمی که داخل آن لیف درخت خرما بود

4ـ یک عبای خیبری

5ـ یک مشک آب

6ـ چند کوزه

7ـ چند ظرف و کاسه سفالین

8ـ یک ظرف برای آب و آب کشی (مطهره)

9ـ یک پرده نازک پشمی

پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آ له) با این کار می‌خواهد درسی بزرگ برای تمام اعصار و برای تمام نسل‌ها به یادگار بگذارد و نشان دهد که اسلام بر محور تجمل پرستی و رقابت‌های کمرشکن مادی که مایه صعوبت کار ازدواج و به تأخیر افتادن برنامه جوانان و آلودگی اجتماع مسلمین می‌گردد، نیست. اساس و پایه کار، همه جا بر سهولت و سادگی و وارستگی و آزادگی، صفا و صمیمیت استوار است این بود مجموعه جهیزیه زهرا(علیها السلام) طبق روایت. هنگامی‌که وسائل فوق را نزد پیامبر(صلی الله علیه و آ له)آوردند نگاهی به آن کرد و گریست، سپس سر به سوی آسمان بلند کرد و دعای عجیبی کرد و گفت: اَللهُم بارِکْ لِقَوْم جُل آنِیَتِهِمُ الْخَزَفُ. خداوندا به قومی که غالب ظروف آن‌ها سفالین است، مبارک گردان! دقت در این اقلام جهیزیه عجیب و تاریخی و دعائی که پیامبر(صلی الله علیه و آ له)به دنبال آن فرمود، بسیار چیزها به انسان می‌آموزد. عظمت و شکوهی که در این جهیزیه ساده نهفته است و پیام و الهامی که به فرزندان اسلام در تمام قرون می‌دهد، غیرقابل توصیف است.

 

درسی از پیامبر مهر و صلح

حضرت محمد (ص)پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آ له) با این کار می‌خواهد درسی بزرگ برای تمام اعصار و برای تمام نسل‌ها به یادگار بگذارد و نشان دهد که اسلام بر محور تجمل پرستی و رقابت‌های کمرشکن مادی که مایه صعوبت کار ازدواج و به تأخیر افتادن برنامه جوانان و آلودگی اجتماع مسلمین می‌گردد، نیست. اساس و پایه کار، همه جا بر سهولت و سادگی و وارستگی و آزادگی، صفا و صمیمیت استوار است. آنچه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آ له) به عنوان نمونه و سرمشق نشان داد نه تنها در مقیاس امروز ساده و بی تکلف بود، بلکه در اجتماع آن زمان نیز بسیار ساده تلقی می‌شد، تا آنجا که دنیاپرستان آن عصر که هنوز رسوبات «ارزش‌های جاهلی» در اعماق روح و جان تاریکشان بود، زهرای عزیز را بر این زندگی ساده شوهرش سرزنش کردند. این‌ها همه هشداری است به آن‌ها که نه تنها روی قلم به قلم وسائل تجملی جهیزیه که گاه بسیاری از آن‌ها در تمام طول عمر هم یک بار مورد استفاده قرار نمی‌گیرد، اصرار دارند، بلکه حتی روی مارک‌های مختلف داخلی یا خارجی و رنگ و نقش و نگار آن‌ها نیز حساسیت آمیخته با وسواس نشان می‌دهند; آری هشداری است به همه آن‌ها! پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آ له) با امکاناتی که در آن زمان داشت، می‌توانست و سائلی بسیار بهتر و با ارزش‌تر از آنچه گفتیم برای تنها دخترش زهرا(علیها السلام) و تنها یادگار همسر محبوبش خدیجه و تنها یار و یاور همیشگی‌اش علی(علیه‌السلام) فراهم سازد ولی مخصوصاً این کار را نکرد، که اگر می‌کرد دستور جاویدان: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» ارزش خود را از دست می‌داد. عجب این که، گروهی از مسلمانان این سخنان را می‌شنوند و بی خیال از کنار آن به سادگی می‌گذرند و گاه اسم این بی اعتنائی را ضرورت‌های عصر و زمان می‌گذارند، ضرورتی که آبرو و حیثیت آن‌ها در گرو آن است! در حالی که ضرورت بودن آن، «بهانه» یا «خیال» و «توهمی» بیش نیست، مانند همه خیال‌ها و پندارها در صحنه زندگی که: از خیالی صلحشان و جنگشان / وز خیالی نامشان و ننگشان و از همه مضحک‌تر این که، گاه برای تیمن و تبرک در کنار مهریه‌های سنگین چند میلیونی، مهریه پانصد درهمی حضرت زهرا(علیها السلام) را نیز ضمیمه می‌کنند! یا بعضی از قلم‌های جهیزیه آن حضرت را برای تأسی به آن بزرگوار در کنار اجناس لوکس و وسائل پر زرق و برق و گران‌قیمت خود قرار می‌دهند.

پسران جوان باید ثابت کنند رهروان مخلص راه امیر مؤمنان علی مرتضی(علیه‌السلام)می‌باشند. دختران جوان نیز باید ثابت کنند از زندگی زهرای مرضیه(علیها السلام)بزرگ‌ترین شخصیت زن در جهان بشریت الگو می‌گیرند و به وسوسه‌های این و آن دل نسپرده و به دشمنی‌های در لباس خیرخواهی، توجهی نمی‌کننداین درست به آن می‌ماند که در کنار سفره‌ای که انواع غذاهای رنگین داخلی و خارجی و سنتی و مد روز، در آن جمع است، مقداری نان جو و نمک هم قرار دهیم که این خوراک مولای متقیان و پیشوای آزادگان جهان، علی(علیه‌السلام)است و ما شیعیان و پیروان مکتب او هستیم! چقدر این کار کودکانه و مسخره است! بیرون آوردن بسیاری از پدران و مادران تجمل پرست متعصب از زیر آوار تقلیدها و آداب و رسوم غلط و خرافی کار آسانی نیست. جوانان، اعم از دختران و پسران که روح بی آلایش تری دارند برای سنت شکنی و درهم کوبیدن آداب و رسوم غلط آماده‌ترند، آن‌ها باید بپا خیزند و اجازه ندهند سرنوشتشان بازیچه دست این سنت‌های زشت و رقابت‌ها و چشم و هم چشمی‌های ویرانگر بزرگ‌ترها شود و صفا و صمیمیت همسرانشان در آتش این رسوم غلط و غیر منطقی بسوزد. آن‌ها باید حاکم بر سرنوشت خود شوند و دست‌های معمارانی را که سنگ اول زیربنای زندگی آن‌ها را از اول کج می‌نهند و بعد از آن تا گنبد دوار کج می‌رود، از این مسأله حیاتی کوتاه کنند و قولا و عملا ثابت نمایند طرفدار مهریه‌های معقول، جهیزیه‌های ساده و مراسم ازدواج بی تکلف و آمیخته با صمیمیت و صفای اسلام هستند.

پسران جوان باید ثابت کنند رهروان مخلص راه امیر مؤمنان علی مرتضی(علیه‌السلام)می‌باشند. دختران جوان نیز باید ثابت کنند از زندگی زهرای مرضیه(علیها السلام)بزرگ‌ترین شخصیت زن در جهان بشریت الگو می‌گیرند و به وسوسه‌های این و آن دل نسپرده و به دشمنی‌های در لباس خیرخواهی، توجهی نمی‌کنند .


منبع :

سایت برنا؛ بیانات آیت الله مکارم شیرازی

[ دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:صورت جهیزیه حضرت زهرا (س) برای ازدواج, ] [ 16:7 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

چرا دختران زودتر از پسران مکلف می‌شوند؟


توفیق زن بیش از مرد است و اگر انسان تنزل کند، حداقل باید بگوید زن همانند مرد است. زیرا تقریباً شش سال قبل از این که مرد، مکلف بشود، زن را ذات اقدس اله به حضور پذیرفته است. زن همین که از نُه سالگی گذشت و وارد دهمین سال زندگی‌ شد، خدا او را به حضور می‌پذیرد و با او سخن می‌گوید و روزه را بر او واجب می‌کند، مناجات های او را به عنوان دستور مستحب شرعی گوش می‌دهد. آن وقتی که هنوز مرد به عنوان یک نوجوان مشغول بازی است، زن مشغول راز و نیاز و نماز است.


تکلیفشش سال، زمینه‌سازی کردن و از دوران نوجوانی او را به حضور پذیرفتن، نماز را که عمود دین است بر او واجب کردن، روزه را که سپر دین است و حج را که وفد الی‌اللَّه است و مهمانان در آن سفر به ضیافتگاه خداوند می‌روند، بر زن واجب کردن، اینها همه نشانه آن است که زن برای دریافت فضائل، شایسته‌تر از مرد است. و اگر این منطق درست تبیین و اجرا گردد، نتیجتاً معلوم خواهد شد که زن بالاتر از مرد و لااقل همتای مرد است. ‌ 

بهره‌مندی از ثواب نماز

زن گرچه ممکن است در طی دوران عادت از برخی از عبادت محروم باشد، اما تمامی آن‌ها جبران‌پذیر است، زیرا قضای روزه‌ها را به جا می‌آورد و برای نماز اگر وضو بگیرد و در مصلّای خود رو به قبله بنشیند، و به مقدار نماز، ذکر بگوید ثواب نماز را می‌برد. همان گونه که اگر مسافری پس از خواندن دو رکعت واجب، سی یا چهل بار تسبیحات اربعه را تکرار کند، جبران آن دو رکعت ساقط شده را خواهد کرد. پس این گونه از فضائل جبران‌پذیر است. ‌ عمده آن است که مرد وقتی پانزده سالگی را تمام نمود و وارد شانزدهمین سال زندگی شد، شایستگی خطاب الهی را کسب می‌نماید و قبل از آن چنین لیاقتی ندارد، زیرا بلوغ زمینه تشرف به مقام عبودیت است.محرومیت‌هایی که زن در دوران عادت دارد قابل جبران است و هم شش سال قبل از مرد، از همه مزایایی که مرد محروم است برخوردار می‌شوددرباره یکی از علمای شیعه به نام ابن طاووس - رضوان اللَّه علیه - نقل شده است که روز بلوغش را جشن گرفت، او وقتی از پانزده سالگی وارد شانزدهمین سال زندگی شد، دوستان و آشنایان خود را به شکرانه این که عمر داشت و سنّ او به حدّی رسید که خدای سبحان با او سخن گفت؛ جشن گرفت، چون انسان‌ تا قبل از بلوغ، مورد خطاب تکلیفی خدا نیست، و به هنگام بلوغ لیاقت می‌یابد که مورد خطاب خدای سبحان واقع شود. تکلیفاما آیا این جشن در اسلام مشروعیت دارد و جزو سنن هست یا نه؟ مسأله‌ای جداگانه است، کسی به قصد ورودِ سنّت، اقدام به برگزاری این مراسم نمی‌کند، بلکه این جشن را به شکرانه یک نعمت برگزار می‌نماید. شاید مرحوم سید ابن طاووس، زیر پوشش اطلاقات اولیه که هر نعمتی به شما رسیده است حق‌شناس و شاکر باشید، چنین عملی را انجام داده است. بر این اساس، بلوغ یک شرافت است. آنها که اهل سلوکند می‌گویند ما مشرَّف شدیم نه مکلّف، چون زحمت و مشقتی در کار نیست، بلکه شرف در کار است. لذا در مناجات‌الذاکرین امام سجاد - صلوات اللَّه وسلامه علیه - می‌خوانیم «یا من ذکره شرف» ای خدایی که نام تو مایه شرافت استاگر کسی به جایی برسد که ذکر خدا گوید و در سایه این ذکر، به یاد خدا و خدا هم به یاد او باشد، شرافتی نصیب او گردیده است، و زن شش سال قبل از مرد به این شرافت می‌رسد. اگر چنانچه به این نکته دقت شود، قبل از این که مرد به راه بیفتد و در صراط مستقیم گام بردارد، زن بخش زیادی از این راه را طی کرده است. بنابراین هم محرومیت‌هایی که زن در دوران عادت دارد قابل جبران است و هم شش سال قبل از مرد، از همه مزایایی که مرد محروم است برخوردار می‌شود. ‌  

زن محرومیتی ندارد !

در پایان عمر نیز برای زنان غیر سادات پس از سن پنجاه سالگی سخن از ایام محرومیت نیست و در این مدت محرومیت نیز اولاً، ایام عادت محدود وچند روز بیشتر نیست. ثانیاً، آنها که باردارند و توفیق حمل امانت را دارند نیز محرومیت از عبادت شامل آنها نمی‌شود، چون غالباً عادت با حمل جمع نمی‌شود. ثالثاً، مدت شش سالی که زن قبل از بلوغ مرد، بالغه می‌شود همه نقص‌ها را ترمیم می‌کند. بنابراین اگر نقصانی در ایمان باشد و علت آن هم نقص در عبادت باشد، نه تنها قابل جبران است، بلکه اگر زن به این فکر بیفتد که دوران شش ساله را مغتنم بشمارد عظمتی فزونتر نیز خواهد یافت.زن برای نماز و راز و نیاز، زودتر از مرد آمادگی پیدا می‌کند و اگر‌ احیاناً راههای عاطفی، زمینه‌های انحراف را پیش روی زن قرار دهد، تکالیف عبادی آن راهها را تعدیل می‌کند تا مبادا به انحراف

زن ریحانه است نه قهرمان !

از آنچه گفته شد روشن می‌شود سِرّ بیان حضرت امیر - سلام‌اللَّه علیه - در نهج‌البلاغه که در وصف زن خطاب به امام مجتبی علیه السلام می‌فرماید: ‌ « فاِنّ المرأة ریحانة ولیست بقهرمانة »(1). ‌ یعنی این که زن ریحان است، باید او را زودتر از مرد، تحت تربیت و تکلیف قرار داد، در غیر این صورت ضایع می‌شود. روایتی دیگر نیز از حضرت صادق - سلام‌اللَّه علیه - نقل شده است که می‌فرماید: ‌«من اتّخذ امرأة فلیکرمها فانّما امرأة أحدکم لعبة فمن اتّخذها فلا یضیّعها»(2). ‌ مراد از لعب در روایت، بازیچه و اسباب‌بازی نیست، بلکه یعنی زن ریحانه است این ریحانه را ضایع نکنید. اسلام به اولیای مدرسه و منزل دستور می‌دهد که به دخترها بیش از پسرها رسیدگی کنید. اگر تکلیف بر دختر، شش سال قبل از پسر شروع می‌شود بنابراین اولیای منزل و مدرسه مسؤولیتشان نسبت به دخترها بیش از پسرهاست. ‌ روی این تحلیل، معلوم می‌شود زن برای نماز و راز و نیاز، زودتر از مرد آمادگی پیدا می‌کند و اگر‌ احیاناً راههای عاطفی، زمینه‌های انحراف را پیش روی زن قرار دهد، تکالیف عبادی آن راهها را تعدیل می‌کند تا مبادا به انحراف برود.

 *********************

پی نوشت ها :

1) نهج‌البلاغه، نامه 31.

(2) بحارالانوار، ج103، ص224.

آیت الله جوادی آملی

 

[ یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:چرا دختران زودتر از پسران مکلف می‌شوند؟ ‌, ] [ 18:31 ] [ اکبر احمدی ] [ ]



در روایات داریم که "الحج عرفه"، حج در عرفه خلاصه می‌شود. ولی کسی می‌تواند در عرفه پاکی را کسب کند که از اینجا شروع کند. نقطه نهایت عرفه است. آن وقت در غروب روز عرفه، خطاب می‌شود که گذشته شما بخشیده شد. از نو شروع کنید. به چه کسانی که این خطاب می‌شود؟ کسانی که از میقات شروع کرده باشند.


عرفهگاهی آنقدر درگیر مسائل حاشیه‌ای می‌شویم که اصل مطلب را از یاد می‌بریم. حکایت حج تمتع و حتی حج عمره همین است. شوق و شور سفر، تهیه لوازم ضروری، تهیه لیست سوغاتی، رفت و آمد به کلاس‌های اعمال حج، همه و همه به قدری ذهنمان را مشغول می‌کند که اصلاً فراموش می‌کنیم که برای چه به این سفر می‌رویم. تصور می‌کنیم که می‌دانیم به کجا می‌رویم و برای چه کاری. اما واقعاً می‌دانیم؟توقع صاحب‌خانه و میزبان را می‌دانیم؟ شاید شوق و شور دیدن اسممان بر روی پلاکاردهای استقبال کننده‌ها و بر روی پارچه نویسی ها، بیشتر از اصل سفر حواسمان را پرت کرده باشد. اما ویژگی‌های حج مورد قبول چیست؟ کدامیک از افرادی که از حج تمتع بازمی گردند، واقعاً حاجی شدند؟  

ویژگی‌های حج مقبول چیست؟

حتماً فراوان شنیده‌اید که بهترین زائران خانه خدا وقتی به میقات می‌رسیده‌اند، با سختی لبیک می‌گفتند. آنجا معمولاً حجاج یک فکر دارند و آن اینکه به عجله لباس احرام بپوشند، لبیک بگویند و به اتوبوس‌هایشان برگردند و به سمت مکه حرکت کنند. ولی فراوان در تاریخ داریم که یک گروه از زائران خانه خدا بوده‌اند که آخرین نفری بودند که لبیک می‌گفتند. در میقات تکلیف یک عمرمان را مشخص می‌کنیم. اگر بتوانیم به نوعی در میقات محرم شویم که واقعاً باور کنیم که لبیک ما جواب داده شده، این بهترین حج خواهد بوداین قصه درباره امام سجاد(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) نقل شده است. وقتی می‌خواستند لبیک بگویند، صدا در لگویشان می‌ماند. یک کسی در خدمت امام بود. به ایشان گفت، آقا ما باید بالاخره از این مسیر عبور کنیم. بدون لبیک که نمی‌شود. شما لبیک را بگویید که از اینجا عبور کنیم. حضرت فرمودند که می‌ترسم. می‌ترسم بگویم لبیک و جواب بیاید که لا لبیک. من فکر می‌کنم  هر زائری باید یادش باشد که بهترین زائران خانه خدا در میقات، با سختی لبیک می‌گفتند، نگران بودند. چون می‌دانید حج و میقات مثل شب قدر می‌ماند. فقط یک تفاوت دارد. من بارها به زائران در میقات عرض کرده‌ام. تفاوتش این است که در شب قدر ما تکلیف یک سالمان را مشخص می‌کنیم. اما در میقات تکلیف یک عمرمان را مشخص می‌کنیم. اگر بتوانیم به نوعی در میقات محرم شویم که واقعاً باور کنیم که لبیک ما جواب داده شده، این بهترین حج خواهد بود.

آیا نقطه شروع حج از کل حج مهم‌تر است؟

بله. البته در روایات داریم که "الحج عرفه"، حج در عرفه خلاصه می‌شود. ولی کسی می‌تواند در عرفه پاکی را کسب کند که از اینجا شروع کند. نقطه نهایت عرفه است. آن وقت در غروب روز عرفه، خطاب می‌شود که گذشته شما بخشیده شد. از نو شروع کنید. به چه کسانی که این خطاب می‌شود؟ کسانی که از میقات شروع کرده باشند.

 


منبع :

بیانات حجت الاسلام و المسلمین حسینی قمی

 

[ یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:ویژگی حج مقبول چیست ؟, ] [ 18:30 ] [ اکبر احمدی ] [ ]



عبد شاكر آن انسانى است كه با نعمت خدا معصیت نكند و با تكیه بر نعمت الهى، با امر و نهى حضرت او- كه به مصلحت انسان تنظیم شده- به مخالفت با وجود مقدس پروردگار برنخیزد.


شهوتراستى چه جنایت بزرگ و سنگینى است كه انسان نعمت الهى را كه عبارت از تمام اعضا و جوارح انسانى و زمین و هوا و خوراك و پوشاك و تمام مواد مادى است صرف گناه و مخالفت با حضرت دوست كه از باب كرم و لطف و عنایت این همه نعمت در اختیار آدمى گذارده بنماید!!گناه‏كار براى گناه ابزارى جز نعمت‏هاى الهى در اختیار ندارد، كسى كه مى‏خواهد به نامحرم نظر كند و راه خیانت به ناموس یك مملكت را به روى خود باز كند جز این نیست كه باید از نعمت چشم و قدم و مال و شهوت براى رسیدن به امیال شیطانى و جهنمى‏اش مایه بگذارد.كسى كه مى‏خواهد از صداى حرام و آواز محرم و لهو و لعب و موسیقى‏هاى ایمان برانداز، لذّت ببرد جز این نیست كه باید از گوش و مال كه هر دو نعمت حق‏اند مایه بگذارد.كسى كه مى‏خواهد دروغ بگوید، تهمت بزند، استهزا كند، افترا ببندد و دو به‏ هم زنى نماید، نفاق افكنى پیشه سازد، فحش بدهد، باطل بگوید، حق را ناحق كند، زورگویى كند، شهادت ناحق بدهد، جز این نیست كه باید از نعمت زبان استفاده كند.كسى كه مى‏خواهد كار خلاف خدا انجام دهد، مگر نباید تمام هستى خود را براى افتادن در حرام به كار بگیرد؟!مواظب باشیم نعمت، عامل غفلت و بدبختى ما نشود، تمام این نعمت‏ها را خداوند مهربان براى خوشبختى ما قرار داده، قدرشناس نعمت باشید و راه خرج كردن نعمت را از انبیا و ائمه و قرآن بیاموزید

معناى واقعى شكر چیست؟

شکرداوود پیامبر از خدا پرسید: اى مولاى من! اگر بخواهم شكر تو را در آن حدّى كه خشنودى تو در آن است انجام دهم چه كنم؟ جواب آمد: آنچه نعمت به تو عنایت كردم در همان راهى خرج كن كه به آن دستور داده‏ام كه خرج نعمت در جایى كه براى آن معیّن شده عین شكر من است.پس هر گناهى برابر این روایت، عین ناسپاسى و كفران نعمت اوست و حق این است كه خداى بزرگ، نعمت‏هاى خود را از ناسپاسان سلب كند.بیایید در مرحله اوّل، خالق نعمت‏ها را بشناسیم، سپس به شناخت نعمت‏ها و این كه تمام نعم عنایت و مرحمت اوست اقدام كنیم، آن‏گاه به شكر نعمت كه خرج كردن آن در راه اوست دست زده و از این راه، هم به تثبیت نعمت برخیزیم، هم درِ خیر دنیا و آخرت را به روى خود باز كنیم.نعمت خدا را خرج هوا و هوس و خواسته‏هاى غلط شیاطین درون و برون نكنیم، از نعمت‏ها براى آبادى دنیا و آخرت استفاده كنیم، وگرنه به عذابى دچار خواهیم شد كه هیچ قدرتى ما را از آن عذاب نتواند نجات دهد.مواظب باشیم نعمت، عامل غفلت و بدبختى ما نشود، تمام این نعمت‏ها را خداوند مهربان براى خوشبختى ما قرار داده، قدرشناس نعمت باشید و راه خرج كردن نعمت را از انبیا و ائمه و قرآن بیاموزید.پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود: قدم بنده‏اى در برابر حضرت حق حركت نمى‏كند مگر این كه از چهار چیز از او سؤال شود: عمرت و بدنت را در چه راهى صرف كردى، ثروتت را از كجا آوردى و در كجا خرج كردى و از عشق ما اهل بیت از او سؤال مى‏شود، مردى به حضرت گفت: علامت حبّ شما چیست؟ حضرت فرمود: عشق به این مرد، آن‏گاه دست بر سر على بن ابى‏طالب گذاشت در برابر نعمت‏هاى معنوى بیش‏تر احساس مسؤولیت كنید، با اتصال به‏ نعمت‏هاى معنوى و به كارگیرى صحیح آنها، خود را به رشد و كمال و خیر دنیا و آخرت برسانید. بى‏تفاوتى در برابر قرآن، نبوّت انبیا، امامت امامان علیهم السلام، فقه فقیهان، عرفان عارفان، عین ناسپاسى و كفران است.روز قیامت روزى است كه از همه انسان‏ها نسبت به نعمت‏هایى كه در اختیار داشتند سؤال خواهد شد. روایت زیر یكى از روایات مهمّى است كه در این زمینه وارد شده:قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: لا یَزُولُ قَدَمُ عَبْدٍ یَوْمَ الْقِیامَةِ مِنْ بَیْنَ یَدَىِ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ حَتّى‏ یَسْأَلَهُ عَنْ أَرْبَعَ خِصالٍ:

عُمْرُكَ فِیما أَفْنَیْتَهُ وَجَسَدُكَ فیما أَبْلَیْتَهُ وَمَالُكَ مِنْ أَیْنَ اكْتَسَبْتَهُ وَأَیْنَ وَضَعْتَهُ وَعَنْ حُبِّنا أَهْلَ الْبَیْتِ فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ وَما عَلامَةُ حُبِّكُمْ یا رَسُولَ اللّهِ فَقالَ مَحَبَّةُ هذا وَوَضَعَ یَدَهُ عَلى‏ رَأْسِ عَلِى بْنِ أَبى‏طالِبٍ‏« بحار الأنوار: 27/ 103، باب 4، حدیث 70.».پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود: قدم بنده‏اى در برابر حضرت حق حركت نمى‏كند مگر این كه از چهار چیز از او سؤال شود: عمرت و بدنت را در چه راهى صرف كردى، ثروتت را از كجا آوردى و در كجا خرج كردى و از عشق ما اهل بیت از او سؤال مى‏شود، مردى به حضرت گفت: علامت حبّ شما چیست؟ حضرت فرمود: عشق به این مرد، آن‏گاه دست بر سر على بن ابى‏طالب گذاشت.حضرت محمدشكر نعمت عمر، به این است كه این گوهر گرانبها خرج طاعت حق گردد و شكر بدن، عبادت حق و خدمت به خلق و شكر مال، از حلال به‏دست آوردن و در حلال و خیر خرج كردن و شكر نعمت امامت، فرمان بردن از امر و نهى امام علیه السلام و عشق به اوست.امیرالمؤمنین علیه السلام در سفارشى به فرزند عزیزش حضرت مجتبى علیه السلام مى‏فرماید:أُوصیكَ بِتَقْوَى اللّهِ وَإقامَ الصَّلاةِ لِوَقْتِها وَایتاءَ الزَّكاةِ عِنْدَ مَحَلِّها وَأُوصیكَ بِمَغْفِرَةِ الذَّنْبِ وكَظْمِ الْغَیْظِ وَصِلَةِ الرَّحِمِ وَالْحِلْمِ عِنْد الجاهِلِ وَالتَّفَقُّهِ فِى الدّینِ وَالتَّثَبُّتِ فِى الأَمْرِ وَالتَّعَهُّدِ لِلْقُرآنِ وَحُسْنِ الْجَوارِ وَالأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْىِ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاجْتِنابِ الْفَواحِشِ كُلِّها فى كُلِّ ما عُصِىَ اللّهُ فیهِ‏ « تحف العقول: 222؛ بحار الأنوار: 75/ 62، باب 16، حدیث 142.»؛فرزندم تو را به خویشتن دارى از گناه و نماز به وقت و پرداخت زكات در محل خودش سفارش مى‏كنم از تو مى‏خواهم از گناه دیگران چشم بپوشى و خشم را فرو ببرى و صله رحم به جا آورى و در برابر جاهل بردبار باشى و در دین راه فهم پیش بگیرى و در امر خود پا برجا باشى و نسبت به قرآن متعهّد بوده و با همسایه نیك رفتارى پیشه كنى، امر به معروف و نهى از منكر كن، از تمام فواحش، در آنچه خدا در آن معصیت مى‏شود بپرهیز.حضرت صادق علیه السلام مى‏فرماید: وَأَنْ لا یَعْصِیَهُ بِنِعْمَتِهِ أَوْ یُخَالِفَهُ بِشَىْ‏ءٍ مِنْ أَمْرِهِ وَنَهْیِهِ بِسَبَبِ نِعْمَتِهِ‏ شكر به این است كه با نعمتش معصیت نكنى و از قدرت و قوّتِ نعمت در امر و نهى او به مخالفت برنخیزى اگر عمر بر طبق این روایات صرف شود، به حقیقت، شكر عمر به جا آورده شده و وقت و نعمت در گناه حق مصرف نشده.  

اقسام انسانها در برابر نعمت‏ها

در این‏جا لازم است تذكر داده شود كه انسان‏ها در برابر نعمت‏هاى حق به‏خصوص نعمت‏هاى معنوى بر چهار دسته‏اند:اوّل: گروهى كه از ابتدا از قبول نعمت حق روى گردانده و از ریشه، نعمت مادّى یا معنوى را قبول نكرده‏اند، تن به كار نداده و تنبلى پیشه كرده و سربار مردم و دچار فساد شده‏اند یا دین خدا را نپذیرفته و راه ضلالت و گمراهى و جنایت و خیانت پیشه كردند.دوّم: گروهى كه نعمت مادّى یا معنوى را پذیرفته ولى از خرج آن بخل ورزیده و نعمت خدا را معطّل گذاردند در مال قرار گرفتند و انفاق نكردند، عالم شدند و به خاطر عافیت‏طلبى به گوشه‏اى خزیده و از خرج نعمت دانش دریغ ورزیدند!سوّم: گروهى كه نعمت را قبول كردند، ولى در راه غیر دوست مصرف كردند، مانند ثروتمندان طاغى و عالمان دربارى.چهارم: گروهى كه نعمت مادى و معنوى را پذیرفتند و خویش را نسبت به مال و علم یا نعمت دیگر، امین خدا دانستند و برابر با خواسته حضرت حق به مصرف كردن نعمت اقدام كردند، اینان همان دسته‏اى هستند كه قرآن مجید از آنها تحت عنوان بندگان شاكر یاد كرده است، در هر صورت حضرت صادق علیه السلام مى‏فرماید:وَأَنْ لا یَعْصِیَهُ بِنِعْمَتِهِ أَوْ یُخَالِفَهُ بِشَىْ‏ءٍ مِنْ أَمْرِهِ وَنَهْیِهِ بِسَبَبِ نِعْمَتِهِ‏شكر به این است كه با نعمتش معصیت نكنى و از قدرت و قوّتِ نعمت در امر و نهى او به مخالفت برنخیزى.


منبع :

کتاب عرفان اسلامی جلد سه  ؛ آیت الله استاد حسین انصاریان 

[ یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, ] [ 18:27 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

تأثیر مال و مقام در آخرت


«مال و ثروتم هرگز مرا بی نیاز نکرد، و به درد امروز که روز بیچارگی من است نخورد» (ما اغنی عنی مالیه). نه تنها اموالم مرا بی نیاز نکرد و حل مشکلی از من ننمود «که قدرت و سلطه من نیز نابود شد و از دست رفت»!


مقامنجات و سربلندی با مال و مقام

خدای متعال در آیات 25-29 سوره «حاقه» می‌فرماید: «اما کسی که نامه عملش به دست چپش داده شده، می‌گوید: ای کاش! هرگز نامه اعمالم به من داده نمی‌شد»! (واما من اوتی کتابه بشماله فیقول یا لیتنی لم اوت کتابیه). «و ای کاش از حساب خود هرگز خبردار نمی‌شدم»! (و لم ادر ما حسابیه). «و ای کاش مرگ من فرا می‌رسید و به این زندگی حسرت بار پایان می‌داد»! (یا لیتها کانت القاضیه). آری، در آن دادگاه بزرگ، در آن «یوم البروز» و «یوم الظهور»، هنگامی که تمام قبایح اعمال خود را برملا می‌بیند، فریادش بلند می‌شود، و پی‌درپی آه سوزان از دل می‌کشد، آهی حسرت بار، و ناله ای شرربار دارد، آرزو می‌کند: با گذشته‌اش به کلی قطع رابطه کند، آرزوی مرگ از خدا و نابودی و نجات از آن رسوائی بزرگ می‌نماید، همان گونه که در آیه 40 سوره «نبأ» نیز آمده است: و یقول الکافر یا لیتنی کنت ترابا: «کافر در آن روز می‌گوید: ای کاش خاک بودم و هرگز انسان نمی‌شدم.» سپس می‌افزاید: این مجرم گنه‌کار، زبان به اعتراف گشوده، می‌گوید: «مال و ثروتم هرگز مرا بی نیاز نکرد، و به درد امروز که روز بیچارگی من است نخورد» (ما اغنی عنی مالیه). نه تنها اموالم مرا بی نیاز نکرد و حل مشکلی از من ننمود «که قدرت و سلطه من نیز نابود شد و از دست رفت»! (هلک عنی سلطانیه). «طبیب با طبابت و داروی خود قدرت ندارد در برابر مرگی که فرارسیده دفاع کند» «اگر قدرت دارد پس چرا خودش با همان بیماری می‌میرد که سابقاً آن را درمان می‌کرد»؟!خلاصه، نه مال به کار آمد، و نه مقام، و امروز با دست تهی، و در نهایت ذلت و شرمساری، در دادگاه عدل الهی حاضرم. همه اسباب نجات قطع شده، قدرتم برباد رفته، امیدم از همه جا بریده است. در این جا سرگذشت هارون‌الرشید که تأکیدی است بر محتوای آیات فوق، و درس عبرتی است برای آن‌ها که تکیه بر مال و مقام کرده، سرتاپا آلوده غرور و غفلت و گناهند را، در خاتمه بحث می‌آوریم: در «سفینه البحار» از کتاب «نصایح» چنین نقل شده: «هنگامی که بیماری هارون‌الرشید در خراسان شدید شد، دستور داد: طبیبی از طوس حاضر کنند، و سفارش کرد: ادرار او را با ادرار جمع دیگری از بیماران و از افراد سالم، بر طبیب عرضه کنند، طبیب، شیشه‌ها را یکی بعد از دیگری وارسی می‌کرد تا به شیشه هارون رسید، و بی آن که بداند مال کیست، گفت: به صاحب این شیشه بگویید: وصیتش را بکند؛ چرا که نیرویش مضمحل شده و بنیه‌اش فرو ریخته است! هارون از شنیدن این سخن از حیات خود مأیوس شده و شروع به خواندن این اشعار کردطبیب با طبابت و داروی خود قدرت ندارد در برابر مرگی که فرارسیده دفاع کند» «اگر قدرت دارد پس چرا خودش با همان بیماری می‌میرد که سابقاً آن را درمان می‌کرد»؟! در این هنگام، به او خبر دادند: مردم شایعه مرگ او را پخش کرده‌اند، برای این که این شایعه برچیده شود، دستور داد: چهارپایی آوردند، گفت: مرا بر آن سوار کنید، ناگهان زانوی حیوان سست شد. گفت: مرا پیاده کنید که شایعه پراکنان راست می‌گویند! سپس سفارش کرد: کفن هائی برای او بیاورند، از میان آن‌ها یکی را پسندید و انتخاب کرد، و گفت: در کنار همین بسترم قبری برای من آماده کنید. سپس نگاهی در قبر کرد و این آیات را تلاوت نمود: (ما اغنی عنی مالیه¤ هلک عنی سلطانیه) و در همان روز از دنیا رفت


منبع :

تفسیر نمونه، جلد 42، صفحه 466

 

[ شنبه 11 آذر 1391برچسب:تأثیر مال و مقام در آخرت , ] [ 17:43 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

عید قربانعید قربان، جشن رهایی از اسارت نفس و شکوفایی ایمان، عید عبادت و بندگی و اطاعت شایسته از پروردگار تواناست. عید پیروزی وظیفه و اوج تجلی روح ایثار است. عید نزدیک شدن دلهایی است که به قرب الهی رسیده اند، و عید بر آمدن روزی نو و انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است. عید یعنی بازگشت، بازگشت به خود و به حقیقت هستی. عید انسانها روزی است كه بازگشت كنند به آنچه كه حقیقتاً از آن هستند و باید باشند. بدین معنی که عید واقعی و شادی حقیقی آن وقتی است که انسان بتواند رضای خدا را به دست بیاورد و به ماهیت وجودی خود پی برده، آنطور که بایسته است حقوق همنوعان خود را رعایت نماید. از تبعیض و ریا بپرهیزد و بدون هیچ حب و بغضی به شعور فرد فرد انسان های اجتماعش احترام قائل شود و عدالت حقیقی که خداوند به تمام انسانها ارزانی داشته است را دچار خدشه ای ننماید. آن روز كه ابراهیم(علیه السلام) با پاهای لرزان اما قلبی مطمئن فرزندش اسماعیل را كه برای داشتنش دعاهای بسیار كرده بود، به مذبح می‌برد، از تمام نفسانیات خود در پیشگاه خداوند گذشت. اگرچه در لحظات آخر به فرمان خداوند تیغ از گلوی فرزند بركشید و گوسفند فرستاده شده از سوی پروردگارش را قربانی كرد، اما امتحانی را كه باید می‌داد، پس داد و همراه با خشنودی خداوند از پرهیزگاری بنده‌اش، او نیز از سربلندی در امتحان سرخوش بودهر کدام از اعیاد دینی ما به پشتوانه ی پیشینه ی تاریخی و مذهبی آن محترم شمرده می شود و در این راستا روز دهم ذیحجه، مصادف با عید قربـان با ویژگی های عمده ای که دارد از اعیاد بسیار مقدس موحدان عالم به ویژه ما مسلمانان بشمار می رود که به یاد درسی که از ابراهیم(علیه السلام) و فرزندش اسماعیل(علیه السلام) آموخته ایم این روز را جشن می گیریم. یکی از فضایل این روز بزرگ قربانی کردن و رسیدگی به وضع بیچارگان است. همانطور که در روایت‏هاى مکررى نقل شده که در روز عید قربان (اضحى) قربانى کنید تا در این روز فرخنده که براى همگان عید است و بسیار خجسته، گرسنگان و مستمندان از خوردن گوشت‏حلال، بى‏منت، بهره مند شوند.

از آنجا که ابراهیم(علیه السلام) اسطوره ای از اطاعت فرمان بی چون و چرای خداوند بود و حقیقت را با تمام وجود درک کرده بود، تمام وجودش در مقابل خدا تسلیم بود. به همین دلیل در مقابل تمامی بی خدایی ها با تمام وجودش ایستادگی می کرد. خداوند در این روز مبارک اراده کرد که ابراهیم(علیه السلام) را بیازماید و ابراهیم(علیه السلام) نیز اراده کرد تا با کمال میل فرمان الهی را اجرا کند. لذا وقتی در این آزمون بزرگ پیروز شد خدای مهربان گوسفندی را فرستاد تا به جای اسماعیلش ذبح کند. پس پیروزی در این آزمون یک عید بزرگ محسوب می شود. آری عید قربان یادآور آزمایشهای سخت و سنگین الهی از حضرت ابراهیم(علیه السلام) و ذبح حضرت اسماعیل(علیه السلام) است.

و خدا اسماعیل را به ابراهیم بخشید

و ابراهیم، خدا را به اسماعیلش ترجیح داد

و اسماعیل، خدا را بر خود ترجیح داد

و خدا اسماعیل را به ابراهیم

و اسماعیل را به اسماعیل، بخشید

و این چنین شد که قربان، عیدی مبارک شد

این عید بر یکایک شما عزیزان نیز مبارک باد

آن روز كه ابراهیم(علیه السلام) با پاهای لرزان اما قلبی مطمئن فرزندش اسماعیل را كه برای داشتنش دعاهای بسیار كرده بود، به مذبح می‌برد، از تمام نفسانیات خود در پیشگاه خداوند گذشت. اگرچه در لحظات آخر به فرمان خداوند تیغ از گلوی فرزند بركشید و گوسفند فرستاده شده از سوی پروردگارش را قربانی كرد، اما امتحانی را كه باید می‌داد، پس داد و همراه با خشنودی خداوند از پرهیزگاری بنده‌اش، او نیز از سربلندی در امتحان سرخوش بود.

چرا که

خدا تمام عشق بود

عشق¬ آتش را گلستـان کرد

عشق، پسر را به قربـــــانگاه برد

عشق، مرگ به دست پـــدر را پذیرفت

عشق، به جای او گوسفندی را به تیغ سپرد

عشق، ابراهیم را بنده و خدا را آفریننده ساخت

و عشق خشنودی عاشق و معشوق را در برداشت

با امید به اینکه معرفت واقعی این عید را دریابیم .


منبع :

رزنامه کیهان

 

[ شنبه 11 آذر 1391برچسب:رهایی از اسارت, ] [ 17:41 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

سخنان حضرت رضا- علیه السّلام- درباره آیه شریفه «وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ»

فلسفه و اسرار حج از منظر امام رضا(ع)

فضل بن شاذان گوید: از حضرت رضا علیه السّلام چنین شنیدم كه آن زمان كه خداوند تبارك و تعالى به حضرت ابراهیم علیه السّلام امر فرمود كه بجاى فرزندش اسماعیل، گوسفندى را كه خداوند فرستاده بود ذبح نماید، حضرت ابراهیم علیه السّلام در دل آرزو كرد كه اى كاش فرزندش اسماعیل علیهما السّلام را به دست خود ذبح مى‏كرد و دستور ذبح گوسفند بجاى ذبح فرزندش به او داده نشده بود، تا به این‏وسیله احساس پدرى را كه عزیزترین فرزندش را به دست خود ذبح مى‏كند، داشته باشد و در نتیجه شایسته رفیع‏ترین درجات ثواب در صبر بر مصائب شود، خداوند عزّ و جلّ هم به او چنین وحى فرمود: اى ابراهیم! به خاطر این ناراحتى و جزع و فزعت بر حسین و قتل او، ناراحتى و اندوهت بر اسماعیل را- در صورتى كه اگر او را ذبح مى‏كردى- پذیرفتم، و رفیع‏ترین درجات ثواب، در صبر بر مصائب را به تو خواهم داد خداوند عزّ و جلّ نیز به او وحى فرمود كه: اى ابراهیم! محبوبترین خلق من، نزد تو كیست! ابراهیم گفت: خدایا! مخلوقى خلق نكرده‏اى كه از حبیبت محمّد صلى اللَّه علیه و آله نزد من محبوبتر باشد، خداوند به او وحى فرمود كه: اى ابراهیم آیا او را بیشتر دوست دارى یا خودت را؟ او گفت: نه، او را بیشتر دوست دارم، خداوند فرمود: آیا فرزند او را بیشتر دوست دارى یا فرزند خودت را؟ عرض كرد: فرزند او را، خداوند فرمود: آیا بریده شدن سر فرزند او از روى ظلم، به دست دشمنانش دل تو را بیشتر به درد مى‏آورد یا بریدن سر فرزندت به دست خودت بخاطر اطاعت از فرمان من؟ گفت: بریده شدن سر فرزند او به دست دشمنانش دل مرا بیشتر به درد مى‏آورد، خداوند فرمود: گروهى كه خود را از امّت محمّد صلى اللَّه علیه و آله مى‏دانند، فرزندش حسین را به ظلم و ستم به مانند گوسفند ذبح خواهند كرد و با این كار مستوجب خشم و غضب من خواهند شد، ابراهیم علیه السّلام بر این مطلب جزع و فزع نموده، دلش به درد آمد و شروع به گریه كرد،خداوند عزّ و جلّ هم به او چنین وحى فرمود: اى ابراهیم! به خاطر این ناراحتى و جزع و فزعت بر حسین و قتل او، ناراحتى و اندوهت بر اسماعیل را- در صورتى كه اگر او را ذبح مى‏كردى- پذیرفتم، و رفیع‏ترین درجات ثواب، در صبر بر مصائب را به تو خواهم داد، و این همان مطلبى است كه آیه «وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ» (ذبح بزرگى را جایگزین او كردیم- صافات: 107) بدان اشاره دارد. و لا حول و لا قوّة إلّا باللَّه العلیّ العظیم .


منبع :

عیون أخبار الرضا ع-ترجمه غفارى و مستفید، ج‏1، ص: 427 و

اسپند دود کردن فایده ای دارد ؟!


مورد اسپند، البته در مفاتیح راجع به دود کردن اسپند مطلبی نیامده ولی روایاتی نقل شده که سحر را برطرف می‌کند و دانه آن شفای هفتاد درد است. گرچه صدور این روایات از معصومین صددرصد ثابت نیست ولی به صرف استبعاد عقلی هم رد آن صحیح نیست. از نظر عقلی چه مانعی دارد که اسپند مصرف دارویی داشته باشد و برای درمان برخی مرض‌ها و دردها مفید باشد و یا این که ریشه و شاخه آن موجب برطرف شدن سحر و جادو باشد .


اسپندپذیرش بعضی از مطالب کتاب مفاتیح‌الجنان مانند اسپند دود کردن ، از نظر عقل اشکال دارد؟شیخ عباس قمی صاحب کتاب مفاتیح‌الجنان مردی عالم و دانشمند و محدثی خبیر و آگاه بود ولی باید توجه داشت که کتاب مفاتیح‌الجنان شامل دو بخش است:1- متن کتاب که به نام :مفاتیح‌الجنان ست.

2- حواشی اطراف کتاب به نام :الباقیات الصالحات.

در متن اول مفاتیح‌الجنان - چنان چه خود در مقدمه کتاب گفته است -سعی او بر این بوده که دعاهای معتبر را در این کتاب جمع‌آوری نماید. و در مورد قسم دوم (حواشی مفاتیح‌الجنان که به نام باقیات الصالحات نامیده شده) چنین جمله‌ای را بیان نکرده و به طور کلی نمی‌توان به طور قطعی حکم کرد که همه آنچه در مفاتیح‌الجنان آمده از ائمه معصومین (علیه‌السلام) واردشده است؛ ولی مضمون بعضی از روایات این است که هرگاه روایتی به دست شما رسید که برای انجام دادن کاری ثواب و پاداشی مقرر شده و شما آن کار را انجام دهید به آن ثواب خواهید رسید هر چند آن حدیث را پیامبر(صلی الله علیه و آله) یا امام (علیه‌السلام) نگفته باشد و روی این حساب علما در سند این گونه امور چندان دقت نمی‌کنند و خیلی آن‌ها را مورد بررسی قرار نمی‌دهند. 

اسپند یا اسفند در عربی

اسفند را به عربی "حَرْمَل" گویند. در مورد اسفند دود کردن روایتی به دست نیامد. در دائرة المعارف آمده:گیاه اسفند به سبب داشتن خاصیت‏های طبی در درمان برخی از بیماری‏ها به کار می‏رود".(مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف، ج 2، ص 178 ماده اسفند)در فرهنگ عامه مردم سرزمین‏های اسلامی اسفند و دانه آن مقدس شمرده می‏شود و آن را برای راندن بلاها و آفت‏ها و دفع چشم زخم به کار می‏برند.(دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 6، ص 333، ماده اسفند.) 

اسپند در مفاتیح‌الجنان

و اما در مورد اسپند، البته در مفاتیح راجع به دود کردن اسپند مطلبی نیامده ولی روایاتی نقل شده که سحر را برطرف می‌کند و دانه آن شفای هفتاد درد است. گرچه صدور این روایات از معصومین صددرصد ثابت نیست ولی به صرف استبعاد عقلی هم رد آن صحیح نیست. از نظر عقلی چه مانعی دارد که اسپند مصرف دارویی داشته باشد و برای درمان برخی مرض‌ها و دردها مفید باشد و یا این که ریشه و شاخه آن موجب برطرف شدن سحر و جادو باشد.از محمد بن حکم نقل شده است: پیامبری به خداوند از ترسویی امتش شکایت کرد، خداوند به وی وحی فرمود : دستور ده امتت اسفند بخورند که شجاعت را زیاد می‌کندآیا درست است که "اسپند" دود کردن هفتاد بلا را دفع می‌کند؟آیا سند دارد؟با مطالعات و بررسی‌هایی که شد، به حدیثی درباره دود کردن اسفند دست نیافتیم ، امّا در یکی از روایات اشاره شده است که اسفند، دوای هفتاد درد است.امام صادق(علیه السلام) فرمود: "اسپند شفای هفتاد درد است که کم‌ترین آن‌ها جذام است، پس از (مداوا کردن با) آن غفلت نکنید.( طب الأئمة، عبداللَّه سابور، نیسابوری، ص 68.)ممکن است مقصود از عدد هفتاد، فراوانی فایده این گیاه در درمان دردها باشد، نه انحصار در آن عدد؛ زیرا در روایت دیگر از پیامبر(صلی الله علیه وآله) دوای هفتاد و دو درد بیان شده است.( همان، ص 67)  

نقش اسپند در رفع چشم زخم

در مورد دود اسفند برای رفع چشم زخم روایت خاصی وارد نشده است.از دیدگاه اسلام دود کردن اسفند، تأثیری در دفع بلا یا چشم زخم ندارد . این نوع کارها، جزو آداب و رسوم مردم است و ریشه اسلامی ندارد، البته در باره رویاندن اسفند و خواص آن روایاتی وارد شده ؛ در حدیث است که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: از اسفند درخت یا برگ یا میوه‌ای نمی‌روید، مگر آن که فرشته‌ای بر آن گماشته شده است تا آن را به آن که باید برساند، یا خشک شود، در ریشه و ساقه‌اش شفا است، در دانه آن داروی 72 بیماری .( مکارم الأخلاق،ترجمه میر باقری، ج1، ص 355.)نیز از محمد بن حکم نقل شده است: پیامبری به خداوند از ترسویی امتش شکایت کرد، خداوند به وی وحی فرمود : دستور ده امتت اسفند بخورند که شجاعت را زیاد می‌کند. (آسمان و جهان، ترجمه کتاب السماء و العالم بحار،ج6 ،ص 184 باب هشتاد و سوم: اسفند و کندر،ص182)

 


منابع :

سایت حوزه

سایت اندیشه قم

سایت مطهر

 

[ جمعه 10 آذر 1391برچسب:اسپند دود کردن فایده ای دارد ؟, ] [ 7:53 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
صفحه قبل 1 ... 26 27 28 29 30 ... 169 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب