مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

در عرفات دستور الهي نازل شد كه علم و ودايع انبياء عليهم السلام را به علي بن ابي طالب عليه السلام منتقل كند و او را به عنوان خليفه و جانشين خود معرفي كند.در مني پيامبر صلي اله عليه و اله و سلم اولين خطابه خود را ايراد فرمودند كه در واقع يك زمينه سازي براي خطبه غدير بود. در اين خطبه ابتدا اشاره به امنيت اجتماعي مسلمين از نظر جان و مال و آبروي مردم نمودند، و سپس خونهاي بناحق ريخته شده و اموال بناحق گرفته شده در جاهليت را رسماً مورد عفو قرار دادند تا كينه توزيها از ميان برداشته شود و جوّ اجتماع براي تامين امنيت آماده شود. سپس مردم را برحذر داشتند كه مبادا بعد از او اختلاف كنند و بر روي يكديگر شمشير بكشند.در اينجا تصريح فرمودند كه:اگر من نباشم علي بن ابي طالب در مقابل متخلفين خواهد ايستاد.سپس حديث ثقلين بر لسان مبارك حضرت جاري شد و فرمودند:من دو چيز گرانبها در ميان شما باقي مي گذارم كه اگر به اين دو تمسك كنيد هرگز گمراه نمي شويد: كتاب خدا و عترتم يعني اهل بيتم.اشاره اي هم داشتند به اينكه عده اي از همين اصحاب من روز قيامت به جهنم برده مي شوند.نكته جالب توجه اينكه در اين خطابه، اميرالمومنين عليه السلام سخنان حضرت را براي مردم تكرار مي كردند تا آنان كه دورتر بودند بشنوند

[ دو شنبه 7 آبان 1391برچسب:خطابه اول در مني, ] [ 15:21 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

اراده حكيمانه خداوند بر اين تعلق گرفته است كه واقعه تاريخى غدير در تمام قرون و اعصار، به صورت زنده دردلها و به

صورت مكتوب در اسناد و كتب ، بماند و در هر عصر و زمانى نويسندگان اسلامى در كتابهاى تفسير و حديث و كلام و

تاريخ از آن سخن بگويند و گويندگان مذهبى در مجالس وعظ و خطابه درباره آن داد سخن دهند و آن را ازفضايل غير

قابل انكار حضرت على (ع ) بشمارند.

نه تنها خطبا و گويندگان ، بلكه شعرا و سرايندگان بسيارى از اين واقعه الهام گرفته اند و ذوق ادبى خود را از تأمل در

زمينه اين حادثه و از اخلاص نسبت به صاحب ولايت مشتعل ساخته اند و عاليترين قطعات را به صورت هاى گوناگون و

به زبانهاى مختلف از خود به يادگار نهاده اند.

از اين جهت ، كمتر واقعه تاريخى همچون رويداد غدير مورد توجه دانشمندان ، اعم از محدث و مفسر و متكلم

وفيلسوف و خطيب و شاعر و مورخ و سيره نويس ، قرار گرفته است و تا اين اندازه درباره عنايت مبذول شده است .

يكى از علل جاودانى بودن اين حديث ، نزول دو آيه از آيات قرآن كريم درباره اين واقعه است و تا روزى كه قرآن باقى

است اين واقعه تاريخى نيز باقى خواهد بود و از خاطرها محو نخواهد شد.

جامعه اسلامى در اعصار ديرينه آن را يكى از اعياد مذهبى مى شمرده اند و شيعيان هم اكنون نيز اين روز را عيدمى

گيرند و مراسمى را كه در ديگر اعياد اسلامى بر پا مى دارند در اين روز نيز انجام مى دهند.

از مراجعه به تاريخ به خوبى استفاده مى شود كه روز هجدهم ذى الحجة الحرام در ميان مسلمانان به نام روز

عيدغدير معروف بوده است ، تا آنجا كه ابن خلكان درباره مستعلى بن المستنصر مى گويد: در سال 487هجرى در روز

عيدغدير كه روز هجدهم ذى الحجة الحرام است مردم با او بيعت كردند . و العبيدى درباره المستنصر بالله مى نويسد:

وى در سال 487هجرى ، دوازده شب به آخر ماه ذى الحجه باقى مانده بود كه درگذشت .

اين شب همان شب هجدهم ذى الحجه ، شب عيد غدير است .

نه تنها ابن خلكان اين شب را شب عيد غدير مى نمامد، بلكه مسعودى و ثعالبى نيز اين شب را از شبهاى معروف در

ميان امت اسلامى شمرده اند.

ريشه اين عيد اسلامى به خود روز غدير باز مى گردد، زيرا در آن روز پيامبر (ص ) به مهاجرين و انصار، بلكه به

همسران خود، دستور داد كه بر على (ع ) وارد شوند و به او در مورد چنين فضيلت بزرگى تبريك بگويند. زيد بن ارقم

مى گويد: نخستين كسانى از مهاجرين كه با على دست دادند ابوبكر، عمر، عثمان ، طلحه و زبير بودند و مراسم

تبريك وبيعت تا مغرب ادامه داشت .

در اهميت اين رويداد تاريخى همين اندازه كافى است كه صدو ده نفر صحابى حديث غدير را نقل كرده اند. البته اين

مطلب به معنى آن نيست كه از گروه زياد تنها همين تعداد حادثه را نقل كرده اند، بلكه تنها در كتابهاى دانشمندان

اهل تسنن نام صدو ده تن به چشم مى خورد. درست است كه پيامبر (ص ) سخنان خود را در اجتماع صد هزار نفرى

القاء كرد، ولى گروه زيادى از آنان از نقاط دور دست حجاز بودند و از آنان حديثى نقل نشده است . گروهى از آنان

نيزكهاين واقعه را نقل كرده اند تاريخ موفق به درج آن نشده است و اگر هم درج كرده به دست ما نرسيده است .

در قرن دوم هجرى ، كه عصر (تابعان ) است ، هشتاد و نه تن از آنان ، به نقل اين حديث پرداخته اند.

راويان حديث در قرنهاى بعد همگى از علما و دانشمندان اهل تسنن هستند و سيصد و شصت تن از آنان اين حديث

را در كتابهاى خود آورده اند و گروه زيادى به صحت و استوارى آن اعتراف كرده اند.

در قرن سوم نود و دو دانشمند، در قرن چهارم چهل و سه ، در قرن پنجم بيست و چهار، در قرن ششم بيست ،

درقرن هفتم بيست و يك ، در قرن هشتم هجده ، در قرن نهم شانزده ، در قرن دهم چهارده ، در قرن يازدهم دوازده

،در قرن دوازدهم سيزده ، در قرن سيزدهم دوازده و در قرن چهاردهم بيست دانشمند اين حديث را نقل كرده اند.

گروهى نيز تنها به نقل حديث اكتفا نكرده اند بلكه درباره اسناد و مفاد آن مستقلاً كتابهايى نوشته اند.

طبرى ، مورخ بزرگ اسلامى ، كتابى به نام (الولاية فى طريق حديث الغدير) نوشته ، اين حديث را از متجاوز از

هفتادطريق از پيامبر (ص ) نقل كرده است .

ابن عقده كوفى در رساله (ولايت ) اين حديث را از صد و پنج تن نقل كرده است .

ابوبكر محمد بن عمر بغدادى ، معروف به جعانى ، اين حديث را از بيست و پنج طريق نقل كرده است .

تعداد كسانى كه مستقلاً پيرامون خصوصيات اين واقعه تاريخى كتاب نوشته اند بيست و شش نفر است .

دانشمندان شيعه درباره اين واقعه بزرگ كتابهاى ارزنده اى نوشته اند كه جامعتر از همه كتاب تاريخى (الغدير) است

كه به خامه تواناى نويسنده نامى اسلامى علامه مجاهد مرحوم آية الله امينى نگارش يافته است و در تحرير اين

بخش از زندگانى امام (ع ) از اين كتاب شريف استفاده فراوانى به عمل آمد.

***************************************

 پی نوشت ها

1- جحفه در چند ميلى (رابغ ) بر سه راه مدينه واقع است و يكى از ميقاتهاى حجاج است .

2- مرحوم علامه امينى نام و خصوصيات اين سى تن را در اقر نفيس خود (الغدير) (ج 1 ص 196- 209 )به طور مبسوط بيان كرده است . كه در ميان آنان نام افرادى مانند طبرى ، ابو نعيم اصفهانى ت ، ابن عساكر، ابواسحاق حموينى ، جلال الدين سيوطى به چشم مى خورد و از ميان صحابه پيامبر از ابن عباس و ابو سعيد خدرى و براء بن عازب نام برده شده است .

3- فقال له قم يا على فاننى رضيتك من بعدى اماماً و هادياً

4- خصوصاً بر اعرابى كه همواره مناصب مهم را شايسته پيران قبايل مى دانستند و براى جوانان ، به بهانه اينكه بى تجربه اند،وقعى قائل نبودند. لذا هنگامى كه رسول اكرم (ص ) عتاب بن اسيد را به فرماندارى مكه و اسمامة بن زيد را به فرماندهى سپاه عازم به تبوك منصوب كرد از طرف جمعى از اصحاب و پيروان خود مورد اعتراض قرار گرفت .

5- احتجاج طبرسى ، ج 1 صص 84ـ 71 چاپ نجف .

6- آيات 3و 67سوره مائده .

7و8- وفيات الاعيان ، ج 1 ص 60و ج 2 ص 223

9- التنبيه و الاشراف ، ص 822

10- ثمار القلوب ، ص 511
 

فروغ ولايت ص 142 - 134؛

تفسير منشور جاويد، ج 7، ص 328 - 338

[ شنبه 6 آبان 1391برچسب:واقعه غدير هرگز فراموش نمى شود, ] [ 16:14 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

آية الله جعفر سبحانى
 

پيامبر گرامى (ص ) در سال دهم هجرت براى انجام فريضه و تعليم مراسم حج به مكه عزيمت كرد. اين بار انجام اين فريضه با آخرين سال عمر پيامبر عزيز مصادف شد و از اين جهت آن را (حجة الوداع ) ناميدند. افرادى كه به شوق همسفرى و يا آموختن مراسم حج همراه آن حضرت بودند تا صد و بيست هزار تخمين زده شده اند.
مراسم حج به پايان رسيد و پيامبر اكرم (ص ) راه مدينه را، در حالى كه گروهى انبوه او را بدرقه مى كردند و جزكسانى كه در مكه به او پيوسته بودند همگى در ركاب او بودند، در پيش گرفت . چون كاروان به پهنه بى آبى به نام (غديرخم ) رسيد كه در سه ميلى (جحفه ) قرار دارد، پيك وحى فرود آمد و به پيامبر فرمان توقف داد.پيامبر نيز دستور داد كه همه از حركت باز ايستند و بازماندگان فرا رسند.

كاروانيان از توقف ناگهانى و به ظاهر بى موقع پيامبر در اين منطقه بى آب ، آن هم در نيمروزى گرم كه حرارت آفتاب بسيار سوزنده و زمين تفتيده بود، درشگفت ماندند. مردم با خود مى گفتند: فرمان بزرگى از جانب خدا رسيده است ودر اهميت فرمان همين بس كه به پيامبر مأموريت داده است كه در اين موقع نامساعد همه را از حركت باز دارد و فرمان خدا را ابلاغ كند.

فرمان خدا به رسول گرامى طى آيه زير نازل شد:
(يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس ) (مائده : 67)
(اى پيامبر، آنچه را از پروردگارت بر تو فرود آمده است به مردم برسان و اگر نرسانى رسالت خداى را بجانياورده اى ; و خداوند تو را از گزند مردم حفظ مى كند).
 

دقت در مضمون آيه ما را به نكات زير هدايت مى كند:

اولاً:
فرمانى كه پيامبر (ص ) براى ابلاغ آن مأمور شده بود آنچنان خطير و عظيم بود كه هرگاه پيامبر (بر فرض محال )در رساندن آن ترسى به خود راه مى داد و آن را ابلاغ نمى كرد رسالت الهى خود را انجام نداده بود، بلكه با انجام اين مأموريت رسالت وى تكميل مى شد.
به عبارتى ديگر، هرگز مقصود از (ما انزل اليك ) مجموع آيات قرآن و دستورهاى اسلامى نيست . زيرا ناگفته پيداست كه هرگاه پيامبر (ص ) مجموع دستورهاى الهى را ابلاغ نكند رسالت خود را انجام نداده است و يك چنين امربديهى نياز به نزول آيه ندارد. بلكه مقصود از آن ، ابلاغ امر خاصى است كه ابلاغ آن مكمل رسالت شمرده مى شود و تاابلاغ نشود وظيفه خطير رسالت رنگ كمال به خود نمى گيرد. ينابراين ، بايد مورد مأموريت يكى از اصول مهم اسلامى باشد كه با ديگر اصول و فروع اسلامى پيوستگى داشته پس از يگانگى خدا و رسالت پيامبر مهمترين مسئله شمرده شود.

ثانياً: از نظر محاسبات اجتماعى ، پيامبر (ص ) احتمال مى داد كه در طريق انجام اين مأموريت ممكن است از جانب مردم آسيبى به او برسد و خداوند براى تقويت اراده او مى فرمايد: (و الله يعصمك من الناس ).

اكنون بايد ديد از ميان احتمالاتى كه مفسران اسلامى در تعيين موضوع مأموريت داده اند كدام به مضمون آن نزديكتر است .
محدثان شيعه و همچنين سى تن از محدثان بزرگ اهل تسنن بر آنند كه آيه در غدير خم نازل شده است و طى آن خدا به پيامبر (ص ) مأموريت داده كه حضرت على (ع ) را به عنوان (مولاى مؤمنان ) معرفى كند.
ولايت و جانشينى امام پس از پيامبر از موضوعات خطير و پر اهميتى بود كه جا داشت ابلاغ آن مكمل رسالت باشد و خوددارى از بيان آن ، مايه نقص در امر رسالت شمرده شود.

همچنين جا داشت كه پيامبر گرامى ، از نظر محاسبات اجتماعى و سياسى ، به خود خوف و رعبى راه دهد، زيرا وصايت و جانشينى شخصى مانند حضرت على (ع ) كه بيش از سى و سه سال از عمر او نگذشته بود بر گروهى كه ازنظر سن و سال از او به مراتب بالاتر بودند بسيار گران بود. گذشته از اين ، خود بسيار از بستگان همين افراد كه دور پيامبر (ص ) را گرفته بودند در صحنه هاى نبرد به دست حضرت على (ع ) ريخته شده بود و حكومت چنين فردى برمردمى كينه توز بسيار سخت خواهد بود.
به علاوه ، حضرت على (ع ) پسر عمو و داماد پيامبر (ص ) بود و تعيين چنين فردى براى خلافت در نظر افراد كوته بين به يك نوع تعصب فاميلى حمل مى شده است .

ولى به رغم اين زمينه هاى نامساعد، اراده حكيمانه خداوند بر اين تعلق گرفت كه پايدارى نهضت را با نصب حضرت على (ع ) تضمين كند و رسالت جهانى پيامبر خويش را با تعيين رهبر و راهنماى پس از او تكميل سازد.
 

اكنون شرح واقعه غدير را پى مى گيريم :


ادامه مطلب
[ شنبه 6 آبان 1391برچسب:واقعه غدير يا اكمال دين , ] [ 16:11 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

غدیر در سیره اهل بیت علیهم السلام



فاطمه زهرا سلام الله علیها برمزارحمزه سید الشهداء (احد)

على(ع) و استدلال به غدیر

غدیر از نگاه مولى الموحدین(ع)

منشور علوى(ع) در عید غدیر

غدیر خم در خطبه امام مجتبى(ع)

امام حسین(ع) و حدیث غدیر در منا

امام محمد باقرعلیه السلام و غدیر

امام صادق(ع) در مسجد غدیر

امام كاظم(ع) و مسجد غدیر

امام رضاعلیه السلام وغدیر

غدیر از اساسى‏ترین برنامه‏هاى پیامبر خدا(ص) براى دوام و عزت و شكوه اسلام و قرآن بود. او در بازگشت از حجة‏الوداع آخرین رسالت ‏خویش را انجام داد. زیرا خدایش فرموده بود:

" یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمك من الناس ان الله لا یهدى القوم الكافرین."(مائده/67)

اى پیامبر، آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ كن و اگر نكنى پیامش را نرسانده‏اى؛ خداوند تو را از گزند مردم نگه مى‏دارد. خداوند گروه كافران را هدایت نمى‏كند. (1)

در پى اجراى اوامر پروردگار و معرفى وصى و جانشین خود على ‏بن‏ابى‏طالب(ع) آیه اكمال دین: «الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دینا؛ امروز دین شما را كامل كردم و نعمت ‏خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم‏» نازل (2)و روز غدیر جشن ولایت و وصایت ‏شد.

اهل بیت پیامبر و امامان بر حق شیعه، كه نگاهبان اسلام حقیقى بودند و سعى داشتند آن را از خطرات دور سازند، از هر فرصتى بهره بردند تا غدیر را زنده بدارند و آن خاطره گرامى و به یاد ماندنى را مطرح كنند؛ زیرا در تابش آفتاب غدیراهداف والاى پیامبر جامه عمل ‏پوشید و براى فتنه‏انگیزى كج‏ اندیشان فرصت ‏باقى نماند.

نگاهى گذرا به سیره فاطمه و امیرمؤمنان علیهماالسلام و دیگر امامان راستین شیعه ما را با اهمیت واقعه غدیر و نقش عظیم و سرنوشت‏ساز آن هدایت و نیكبختى بشر آشنا مى‏سازد.


ادامه مطلب
[ شنبه 6 آبان 1391برچسب:غدیر در بیان قرآن و عترت, ] [ 16:8 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

پاسخ :( بسم اللّه ) آرم ونشانه ى مسلمانى است وبايد همه كارهاى او رنگ الهى داشته باشد. همانگونه كه

محصولات و كالاهاى ساخت يك كارخانه ، آرم و علامت آن كارخانه را دارد؛ خواه به صورت جزيى باشد يا كلّى . مثلا

يك كارخانه چينى سازى ، علامت خود را روى تمام ظروف مى زند، خواه ظرف هاى بزرگ باشد يا ظرف هاى كوچك .

يا اينكه پرچم هر كشورى هم بر فراز ادارات و مدارس و پادگان هاى آن كشور است و هم بر فراز كشتى هاى آن كشور

در درياها، و هم بر روى ميز ادارى كارمندان

سؤ ال : آيا ( بسم اللّه الرّحمن الرّحيم ) آيه اى مستقل است ؟


پاسخ :به اعتقاد اهل بيت رسول اللّه عليهم السّلام كه صد سال سابقه بر ساير رهبران فقهى مذاهب دارند و در راه

خدا به شهادت رسيده و در قرآن نيز عصمت و پاكى آنها به صراحت بيان شده است ، آيه ( بسم اللّه الرّحمن الرّحيم )

آيه اى مستقل و جزء قرآن است . فخر رازى در تفسير خويش ‍ شانزده دليل آورده كه (( بسم اللّه )) جزء سوره است

. آلوسى نيز همين اعتقاد را دارد. در مسند احمد نيز (( بسم اللّه )) جزء سوره شمرده شده است .(11) برخى از

افراد كه بسم اللّه را جزء سوره ندانسته و يا در نماز آن را ترك كرده اند، مورد اعتراض واقع شده اند. در مستدرك حاكم

آمده است : روزى معاويه در نماز بسم اللّه نگفت ، مردم به او اعتراض نمودند كه ((اءسرقت اءم نَيستَ))، آيه را

دزديدى يا فراموش كردى ؟!(12)


امامان معصوم عليهم السّلام اصرار داشتند كه در نماز، بسم اللّه را بلند بگويند. امام باقرعليه السّلام در مورد

كسانى كه (( بسم اللّه )) را در نماز نمى خواندند و يا جزء سوره نمى شمردند، مى فرمود: ( سَرقوا اكرم آية )(13)للّه

بهترين آيه قرآن را به سرقت بردند. در سنن بيهقى در ضمن حديثى آمده است : چرا بعضى (( بسم اللّه )) را جزء

سوره قرار نداده اند!(14)


شهيد مطهّرى قدّس سرّه در تفسير سوره حمد، ابن عباس ، عاصم ، كسايى ، ابن عمر، ابن زبير، عطاء، طاووس ،

فخررازى وسيوطى را از جمله كسانى معرّفى مى كند كه بسم اللّه را جزء سوره مى دانستند.


در تفسير قرطبى از امام صادق عليه السّلام نقل شده است : (( بسم اللّه )) تاج سوره هاست . تنها در آغاز سوره

برائت (سوره توبه ) بسم اللّه نيامده و اين به فرموده حضرت على عليه السّلام به خاطر آن است كه (( بسم اللّه ))

كلمه امان و رحمت است ، واعلام برائت از كفّار و مشركين ، با اظهار محبّت ورحمت سازگار نيست .(15)

[ جمعه 5 آبان 1391برچسب:چرا در شروع هر كارى ( بسم اللّه ) سفارش شده است ؟, ] [ 8:24 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

تفسير آيه : (1) بِسْمِ اللّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ 


ترجمه آيه : به نام خداوند بخشنده ى مهربان


نكته ها: در ميان اقوام و ملل مختلف ، رسم است كه كارهاى مهم و با ارزش را به نام بزرگى از

بزرگان خويش كه مورد احترام و علاقه ى آنهاست ، شروع مى كنند تا آن كار ميمون و مبارك گردد و به

انجام رسد. البتّه آنان بر اساس ‍ اعتقادات صحيح يا فاسد خويش عمل مى كنند. گاهى به نام بت ها

وطاغوت ها وگاهى با نام خدا و به دست اولياى خدا، كار را شروع مى كنند. چنانكه در جنگ خندق ،

اوّلين كلنگ را رسول خداصلّى اللّه عليه و آله بر زمين زد.(6)


(
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم ) سر آغاز كتاب الهى است . ( بسم ا للّه ) نه تنها در ابتداى قرآن ، بلكه در

آغاز تمام كتاب هاى آسمانى بوده است . در سر لوحه ى كار و عمل همه ى انبيا ( بسم ا للّه ) قرار

داشت . وقتى كشتى حضرت نوح در ميان امواج طوفان به راه افتاد، نوح عليه السّلام به ياران خود

گفت : سوار شويد كه ( بسم اللّه مجريها و مرسيها)(7) يعنى حركت و توقّف اين كشتى با نام

خداست . حضرت سليمان عليه السّلام نيز وقتى ملكه سبا را به ايمان فراخواند، دعوتنامه خود را با

جمله ى ( بسم اللّه الرّحمن الرّحيم ) (8) آغاز نمود.


O حضرت على عليه السّلام فرمود: (( بسم اللّه )) ، مايه بركت كارها و ترك آن موجب نافرجامى

است . همچنين آن حضرت به شخصى كه جمله ى (( بسم ا للّه )) را مى نوشت ، فرمود:

((جَوِّدها)) آنرا نيكو بنويس .(9)

[ جمعه 5 آبان 1391برچسب:نكته ها, ] [ 8:18 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

1 انسان در تلاوت سوره ى حمد با ( بسم اللّه ) از غير خدا قطع اميد مى كند.


2 با (
ربّ العالمين ) و ( مالك يوم الدين ) احساس ‍ مى كند كه مربوب و مملوك است و خودخواهى و غرور را كنار مى

گذارد.
3 با كلمه (
عالمين ) ميان خود و تمام هستى ارتباط برقرار مى كند.


4 با (
الرّحمن الرّحيم ) خود را در سايه لطف او مى داند.


5 با (
مالك يوم الدين ) غفلتش از آينده زدوده مى شود.


6 با گفتن (
ايّاك نعبد ) ريا و شهرت طلبى را زايل مى كند.


7 با (
ايّاك نستعين ) از ابرقدرت ها نمى هراسد.


8 از (
انعمت ) مى فهمد كه نعمت ها به دست اوست .


9 با (
اهدنا ) رهسپارى در راه حقّ و طريق مستقيم را درخواست مى كند.


10 در (
صراط الّذين انعمت عليهم ) همبستگى خود را با پيروان حقّ اعلام مى كند.


11 با (
غير المغضوب عليهم ) و ( لا الضّالّين ) بيزارى و برائت از باطل و اهل باطل را ابراز مى دارد.



[ جمعه 5 آبان 1391برچسب:درسهاى تربيتى سوره ى حمد , ] [ 8:6 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

شبستان اشک و استغفار

دعای عرفه

عرفه، روز نیایش است؛ روزی که قطرات اشک، چون کودکان مادر از

دست داده، دامن عرش را محکم می‏گیرند و بنیاد هستی را به لرزه

درمی‏آورند.روز عرفه، روز «خدایا خدایا!» است؛ روزی که کبوتران دعا از گنبد آبی

«ربنا» پرواز می‏کنند و فوج فوج به ایوان کبریا فرود می‏آیند و تا برگ استجابت را از

دستان سخاوتمند «یا غفار» نگرفته‏اند، بازنمی‏گردند.عرفه، روز اعتراف است؛

اعتراف بندگان گناه‏کار در شبستان نیلگون اشک استغفار، در محضر بلند پروردگار.

عرفه، روز استغفار است؛ استغفار از رجس و پلیدی، استغفار از هر آنچه زشتی و بدسرشتی است. عرفه روز

بازگشت است؛ «بازگشت به خویشتن»، بازگشت به دامن پرمهر یار، به آغوش نگار، بازگشت به آرامش و قرار.

عرفه، صمیمانه‏ترین روز بنده و مولاست. بندگان، امروز صمیمانه و صادقانه در حضور مولا به تقصیر گناه

خویش اعتراف می‏کنند و مولای مهربان و عطوف، دست نوازش بر سر و رویش می‏کشد و آسمان آسمان

آسایش و آرامش به او هدیه می‏کند.

امروز روز سبز دعاست؛ روز عبودیت، روز بزرگ پرستش.

امروز بندگان، صادقانه بندگی می‏کنند و خواجه، سخاوتمندانه خواجگی.

امروز روز نیایش است؛ روز «یارب، یارب!»

امروز، عرفات، بارگاه حسین است. حسین آمده است که آخرین زمزمه‏های فراق را شکوه و نامه وصال را توسط یار، امضا کند.

امروز، عارفانه‏ترین زمزمه‏های هستی از تارهای حنجره حسینی به سمت آسمان می‏رود و راه‏های آسمان را کهکشان

کهکشان روشن می‏کند. امروز، زمزمه‏های حسین، هستی را به وجد می‏آورد. سلام بر حسین! سلام بر اصحاب

حسین!

 


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:شبستان اشک و استغفار, ] [ 8:22 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

عرفه،قربان،عاشورا

عرفه


چه‌قدر تلخ است وقتی بدانی که هیچ نیستی و هیچ نمی‌ارزی. چه‌قدر دردناک است وقتی به پشت سر خود نگاه کنی و ببینی از چه گردنه‌هایی عبورت داده‌اند و ندانسته‌ای. چه‌قدر حسرت‌آور است وقتی بدانی چه‌قدر دوری.

چه حس و حال غریبی است در این غروب و چه‌قدر بی‌تاب فردایم. فردایی که عرفه است.

عرفه است و بوی حسین(علیه السلام) می‌آید. بوی خون و کربلا. بوی عشق و محرّم. دعای عرفه و دلی که می‌لرزد. دلی می‌لرزد که نکند به هیچ هم نیرزد و دستش به دامانی نرسد.

کاروانی در راه است. کاروانی به عظمت تمام بشریت و مسیری که هماره راهی می‌طلبد. حسین(علیه السلام)  به کربلا می‌رود تا بمیرد و می‌میرد تا بماند. به کربلا می‌رود تا کعبه‌ای دیگر بنا کند و همه دیدند سعی صفا و مروه‌اش را و قربانی‌کردنش را و حجّ خونینش را!

عطر اشک فضای کوچه‌ی دلم را خوشبو کرده و حسّی غریب، با صدایی به لحن آشنا در گوشم می‌نوازد که حسین(ع) دار و ندار عشق مظلوم و مهجور است. اگر با من باشد می‌گویم که عشق متعالی فقط یکبار و آن هم در کربلا جلوه کرده و تکلیف خود را با همه روشن کرده است. بهتر بگویم عشق در کربلا با همه‌ی کاینات درددل کرد و هم تکثیر شد و هم تکبیر.

کربلا خلاصه‌ای است از آنچه باید می‌شدیم و نشدیم. عرفه می‌آید و من هنوز باور نکرده‌ام. عرفه می‌آید و من ...

باید حسین(علیه السلام)  را دیگرگونه بشناسم و باورش کنم. اگرچه در این مسیر هزاران بار بر زمین خورده‌ام اما باید دوباره برخیزم. فردا عرفه است

****


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:عرفه,قربان,عاشورا, ] [ 8:21 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

سجده گاه تعالی

عرفه

زانو بزن! اینجا آستان خاکساری‏ست، اینجا بلندمرتبه‏ترین نقطه تعالی انسان است. این سجده‏گاه، این خاک، این صحرا... .

این صحرا، صحرای عرفات است و تو حاجی کعبه شوق.

عاشق‏تر از همیشه آمده‏ای به عرفات شوق، به عرفات عشق، به عرفات بندگی؛ در صحرایی که مجنون‏ترین مجنون‏ها لیلای نفس را وارهانیده‏اند و در پی جنون خویش لیلای بندگی را وادی به وادی، واحه به واحه جست‏وجو می‏کنند.

این صحرا صحرای عرفات است که صحرای محشر است و تو در میان عاشقان، به پایکوبی و دست‏افشانی پرداخته‏ای در سجده‏های شوق در سجده‏های بندگی و دلدادگی؛ عیدتان مبارک!

عرفه، عید بخشایش است، روز کشیدن خط بطلان بر هر آنچه سیاهی‏ست در درون انسان در قلب انسان. روز بستن هر چه دریچه رو به ویرانی‏ست؛ ویرانی روح، ویرانی نفس. روز بازکردن هر چه پنجره‏ست؛ پنجره‏هایی که جز به نور باز نمی‏شوند.

این صحرا نقطه آغاز است برای روح و دلی که به جز خدا، هیچ معبودی را برنمی‏تابد و سر بر آستان بندگی هیچ ناخدایی نمی‏ساید و تنها خداوند را به پرستش لب می‏گشاید.

این صحرا، صحرای شوق است و این روز، روز تحولی در زندگی، روز اول آفرینش عشق.

عرفات را می‏شناسی؛ از همان دقیقه‏ای که مُحرم دیدار معشوق شدی، از همان سپیده‏ای که خویشتن را در حوله سپید احرام پیچیده‏ای تا در تلألو نور محض، به درگاه خدایت اظهار بندگی کنی و حالا که در عرفات، در روز عرفه، سر بر آستان نیایش گذاشته‏ای، می‏فهمی بندگی یعنی: «لا اله الاّ اللّه‏»

*****

عرفه آمد ومن هنوزدرکوچه پس کوچه های تنگ وتاریک دلم سرگردانم....هنوز دلتنگم و هنوز غریب....

امسال هم عرفه، اجازه ندادند عرفات باشم....نتوانستم همنفس با فرشتگان و همصدا با مولایم در بهترین سرزمین"عرفات" نیایش کنم........


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:سجده گاه تعالی , ] [ 8:16 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
صفحه قبل 1 ... 37 38 39 40 41 ... 169 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب