مشعل هدایت قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
| |||||||||||
|
بدوران اوج قدرت معاويه يعنى پس از شهادت امام حسن (عليه السلام) عدى بن حاتم بر معاويه وارد شد، پسر هند خواست احساسات عدى را بر عليه على (عليه السلام) تحريك كند و بدين وسيله شايد بتواند از علاقه او نسبت به آن حضرت بكاهد! بهمين منظور در حاليكه متوجه عدى بود گفت: اين الطرفات يعنى پسرهايت كه بنام طريف و طارف و طرفه بودند چه شدند؟
معاويه تا آخر فهميد كه اين افراد حقيقت على را خوب شناختهاند و با اين نيرنگها ممكن نيست اينها را بدام انداخت، و بلكه لازم است حقيقت على را از اين افراد بدست آورد. [ یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:عدى بن حاتم به معاويه چه گفت, ] [ 7:21 ] [ اکبر احمدی ]
[
عايشه گفت من از رسول خدا شنيدم ميفرمود در (عذراء) جماعتى از امت كشته ميشوند كه خدا و ساكنان آسمانها بخاطر ايشان غضب ميكنند. سيقتل بعذراء ناس يغضب الله لهم و اهل السماء213. [ یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:قتل حجر طوفانى برپا كرد, ] [ 7:20 ] [ اکبر احمدی ]
[
معاويه ياران على (عليه السلام) را هر چه اجبار ميكرد و تهديد مينمود كه از على (عليه السلام) دست بردارند ابداً اعتناء نميكردند تا بمرحله قتل ميرسيد، از جان خود ميگذشتند ولى از محبت و ولايت دست برنميداشتند، از جمله آنها بود حجربن عدى كندى پس از شهادت على (عليه السلام) يازده سال با معاويه و عمال و حكام او در كوفه بمخالفت برخاست و بارها مغيره بن شعبه را از منبر به پائين كشيد و بجرم ناسزا گفتن او به على او را فحش داد و پس از مرگ مغيره بسال 51 هجرى زيادبن ابيه كه والى كوفه شد هر وقت ميخواست نسبت بمقام على (عليه السلام) جسارت كند باز حجر مانند سابق باشدت جواب ميگفت و مردم را بر عليه او تحريك ميكرد. [ یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:جاذبه على (عليه السلام) و ياران او, ] [ 7:18 ] [ اکبر احمدی ]
[
دكتر گوستاولوبون دانشمند مشهور فرانسوى راجع به نفوذ اسلام در افكار مسلمانان گويد: اگر كسى تظاهر بعمل كردن به قوانين اسلام نمايد باز در نفوس و روحيه مردم يك نوع اثر وضعى دارد. معروف است يغما شاعر معروف جندقى208 وقتيكه در كاشان بوده مردم شهر از وى به قاضى شكايت ميكنند كه يغما اهل عيش و نوش باده گسارى است و اعتنائى به مذهب ندارد، قاضى دستور ميدهد كه حد شرعى بر او جارى كنند و شلاقش بزنند. شب قبل از اجراى حكم يغما در زندان وسايل نماز ميخواهد و نيمه شب قاضى صداى مناجات او را مىشنود از حكمى كه داده بود پشيمان مىشود و او را مىبخشايد يغما كه اين جريان را قبلاً پيش بينى ميكرد، در همان شب عفو، غزلى مىسرايد و آنرا روى تكه كاغذى نوشته زير مخده ميگذارد بعد از رفتن او متوجه ميشوند كه عبادت او تظاهر بوده بدنبالش ميگردند ولى او را نمىيابند.
يغما باقاآنى معاصر بوده و در سالهاى نخستين زندگيش تخلص او مجنون بود اما بعد از آنكه حاكم سمنان اموال او را مصادره كرد، تخلص يغما را برگزيد و اين بيت را پس از غارت اموال سروده است:
اين مرد با آنكه زادگاهش و زندگيش و مردن و مدفنش نيز در خور بود فقط در جندق صاحب آب و ملك بوده به چه علل با جندقى شهرت يافته بدست نيامده است. [ شنبه 22 مهر 1391برچسب:جاذبه اسلام از نظر دكتر گوستاولوبون, ] [ 16:13 ] [ اکبر احمدی ]
[
كم ديده شده كه مرد استقامت داشته باشد تا دم مرگ عقيده و مرام خود را خوب نگاه دارد و اين امر بقدرى اهميت دارد كه رسول خدا اظهار ناتوانى و خستگى ميكند، مىفرمايد سوره هود پيرم كرد و مويم را سفيد نمود بجهت آيه استقم كما امرت: به آنچه مأموريت دارى پايدار و ثابت باش. روز احد على (عليه السلام) در ميدان نبرد تنها ماند على (عليه السلام) تنها به سپاه دشمن حمله برد و چنان در رزمگاه كوشيد كه نود زخم برداشت و شانزده مرتبه به هنگام حمله بر زمين افتاد چنانچه چهار مرتبه جبرئيل او را از زمين بلند كرد وقتى پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نگاهش به على (عليه السلام) افتاد ديد از كثرت رزم پاهاى على لرزان است، سربآسمان كرده از خداوند طلب نصرت نمود. اين زن داغديده چه علاقه به پيغمبر دارد؟ در همان روز عايشه باجمعى از بانوان براى سراغ پيغمبر رو به كوه احد ميشتافتند، در اثناى راه باهنده زوجه عمرو بن جموح روبرو شدند، در حاليكه سه جنازه بر يك شتر حمل كرده ميبرد از پيغمبر سراغ گرفتند مژده سلامتى او را داد سپس پرسيدند اين جنازهها كيستند گفت يكى شوهرم عمرو بن جموح است، ديگرى پسرم خلاد، سومى برادرم عبدالله. بانوان پيغمبر بداغ دل او رقت كرده و گفتند خدا بتو صبر دهد، عجب مصيبت سختى ديدهاى. با كمال شجاعت اين جمله را گفت: بعد حيوة النبى كل شيىء جليل پس از زنده ماندن پيغمبر هر مصيبت بما آسان و مرگ هر عزيز بما سهل است. [ شنبه 22 مهر 1391برچسب:همه رو بفرارند بجز يك سرباز, ] [ 16:11 ] [ اکبر احمدی ]
[
از حذيفه اعجب است كه سعدبن ربيع در جنگ احد هنگاميكه آتش پيكار فرونشست مسلمين از مجروحين و كشته شدگان خود جستجو ميكردند، رسول خدا فرمود كدام يك از شماها مرا از حال سعدبن ربيع خبر مىآورد كه من از وى نگرانم؟ [ شنبه 22 مهر 1391برچسب:جنگ احد و يار وفادار پيغمبر ص سعد بن ربيع, ] [ 16:10 ] [ اکبر احمدی ]
[
المستنصربالله204 كه از خلفاى مقتدر عباسى بود روزى از بغداد پايتخت خلافت براى ديدن سامرا باتفاق وزراء و رجال مملكت حركت ميكند، و پس از انجام تشريفات معموله جهت زيارت عسكريين - عليهما السلام مشرف ميشود حرم را بسيار مجلل و آبرومند مشاهده ميكند و با فرشهاى زيبا مفروش و پردههاى رنگارنگ و سنگين قيمت آويزان و مردم فوج فوج براى زيارت رفت و آمد ميكنند و كمال ادب و منتهاى خضوع را رعايت كرده و روبروى ضريح ايستاده زيارت ميكنند در حاليكه چشمهايشان پر از اشك است و هنگام مراجعت بايكدنيا حسرت برميگردند و نميتوانند بآسانى از قبر جدا شوند. [ جمعه 21 مهر 1391برچسب:خليفه عباسى به سامرا ميرود, ] [ 7:39 ] [ اکبر احمدی ]
[
بهمنيار از شاگردان ملازم بوعلى است كه ارادتش نسبت به استاد فوق العاده بود. مقام علمى و نبوغ فكرى و استعداد كمنظير خدادادى و قواى سرشار استاد كه او را يك فرد نابغه معرفى ميكرد بهمنيار را بحيرت انداخته جرئت را بجائى رسانيد كه پيشنهاد خطرناكى باستاد خود نمود. [ جمعه 21 مهر 1391برچسب:تمرد بهمنيار و پيشنهاد خطرناك, ] [ 7:37 ] [ اکبر احمدی ]
[
روزى حجاج بن يوسف در بيابان گردش ميكرد چون موقع غذا خوردن فرارسيد به همراهانش گفت يكنفر پيدا كنيد كه با من غذا بخورد، يك مرد بيابانى كه پارچهاى بر خود پيچيده بود يافته پيش او آوردند، حجاج پس از تعارف معمول گفت: بيا با هم غذا بخوريم. [ جمعه 21 مهر 1391برچسب:مرد بيابانى به حجاج بن يوسف چه گفت؟, ] [ 7:36 ] [ اکبر احمدی ]
[
راز شعبده راهب و جاثليق به دست امام حسن عسكرى (عليه السلام) فاش گرديد. على بن حسين بن شاپور گويد: در زمان امام حسن عسكرى (عليه السلام) خشك سالى بسيار شديد پيش آمد و خليفه199 به حاجب خود دستور داد كه اهل سامرا جهت طلب باران به بيرون شهر بروند و دعا كنند سه روز پشت سر هم رفتند اثرى نشد روز چهارم جاثليق كه از علماى نصارى بود با جمعى از نصارى و رهبانان جهت استسقاء به بيرون شهر رفت ميان آنان راهبى بود همين كه دست خود را به آسمان بلند كرد باران به شدت باريد بسيارى از مردم به شك افتادند و جمعى به آئين مسيح گرويدند، خليفه كسى پيش امام حسن عسكرى (عليه السلام) كه در آن روزها در زندان بود فرستاد و او را بيرون آورد و گفت امت جدت فوج فوج از آئين مسيح تبعيت مىكنند و من هلاك شدم. [ پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:راز شعبده راهب و جاثليق , ] [ 7:57 ] [ اکبر احمدی ]
[
|
| |||||||||
[ تمام حقوق مادی ومعنوی این وبلاگ متعلق : به اکبر احمدی می باشد ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |