مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

از امام صادق (عليه السلام) نقل شده سلمان بآن مقام عظمتش هر وقت عطاى خود را ميگرفت قوت ساليانه‏اش را بر ميداشت تا موقعيكه دو مرتبه تقسيم نمايند. اصحاب باو گفتند چرا اينطور ميكنى با آنكه نميدانى تا فردا زنده هستى يا مرده؟ جواب داد احتمال زندگى كافى است در تهيه آذوقه. علاوه هر وقت قوت و خوراك انسان موجود باشد نفس انسان راحت است و سركشى نميكند و اگر ذخيره‏اى نداشته باشد نفس در اضطراب است.

زندگى و دنياى ابى‏ذر

ابوذر شترهاى فراوان و گوسفندان زياد داشت كه آنها را ميدوشيد، استفاده ميكرد و هر وقت خانواده‏اش ميل به گوشت داشت و يا مهمان وارد ميشد و يا كسانيكه در آبكشى بر او كمك ميكردند و احتياج داشتند شترى ميكشت تقسيم مينمود، و براى خود هم سهمى بر ميداشت، اين افراد كه سر سلسله زهد و تقوا و فضيلت و سجاياى اخلاقند، ببينيد چه زندگى بى عيب و نقصى دارند، دنيا را تضييع نميكنند، و از اجتماعات دورى نمى‏جويند و در همه امور چه اجتماعى و چه مذهبى حد واسط را كه از نظر شرع هم مورد پسند است اختيار مى‏نمودند.
پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرموده خير الامور اوسطها: بهترين كار حد وسط آنست (نهج الفصاحة لفظ خير).
اسلام نه تنها در امور آخرت حد وسط را انتخاب كرده، بلكه در كليه شئون زندگى و اجتماعى و تجارتى نيز از افراط و تفريط و هر گونه اعوجاج قدغن كرده و بساط تفأل و تطهير را هم مانند بساط رهبانيت برچيده است و اين ميكروب جاهليت طورى شده بود كه زندگى اجتماع بشريت را فلج كرده بود و اغلب كارها بحالت تعطيل درآمده بود.

[ پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:زندگى متوسط سلمان, ] [ 22:58 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

سفيان ثورى بآن كثافت به لباسهائيكه امام صادق (عليه السلام) پوشيده بود و بسيار قشنگ و سفيد بود ايراد مى‏كند حضرت فرمود. آنچه بتو مى‏گويم حفظ كن زيرا هم براى آخرت و هم براى دنياى تو نافع است، اگر بخواهى به حق باشى نه بدعت.
پدرم فرمود رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در زمان تنگدستى و مضيقه بود اما اگر نعمت دنيا و فراخى رو مى‏آورد شايسته‏ترين مردم براى استفاده از آن نعمت بود، زيرا نيكان سزاوارند بر نعمت نه فاسقان.
آنچه تو بر من ايراد مى‏كنى، بخدا قسم، با همين لباس كه مى‏بينى از هنگام تكليف هر حقى از خداوند در مالم تعلق گرفته روز را بشام نياورده‏ام كه حق آنرا بمحلش رسانيده‏ام.
جمعى از هم مرامهاى سفيان ثورى كه متزاهد بودند شنيدند كه سفيان ثورى را امام صادق (عليه السلام) مجاب و مغلوب كرده بمنظور حمايت او به امام اعتراض كردند باين آيه و يؤثرون على انفسهم و لو كان بهم خصاصه و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون ديگرانرا برخود مقدم مى‏دارند گرچه تنگدست و محتاج باشند و هر كس طمع نفس خود را جلوگيرى كند چنين اشخاص راستگارند.
و گفتند در جاى ديگر مى‏فرمايد: غذا را بفقير و يتيم و اسير مى‏خورانند. امام فرمود شما از ناسخ و منسوخ و عام و خاص آيات اطلاع نداريد كه بر خلاف آن آيات امر ميكند: شايد منظور امام آيات ذيل باشد:
1-
وابتغ فيما اتيك‏الله الدار الاخره و لا تنس نصيبك من الدنيا و احسن كما احسن‏الله اليك (قصص 77):
طلب كن با مال دنيا آخرت را ولكن نصيب خود را از دنيا فراموش مكن نيكى كن چنانچه خدا بتو نيكى كرده.
2-
والذين اذا انفقوا لم يسرفواو لم يقتروا و كان بين ذالك قواماً (الفراق 67):
در توصيف مؤمنين ميگويد: آنانكه هنگام صدقه اسراف و زياده روى و خساست هم نميكنند و ميانه‏رو هستند.
3-
وآت ذالقربى حقه و المسكين و ابن‏السبيل و لاتبذر ان‏المبذرين كانوا اخوان الشياطين (الاسراء 26).
با دستور اكيد به پرداخت حقوق سادات و فقراء و راه‏ماندگان امر ميكند و از زياده روى منع و قدغن مى‏نمايد و آنانرا براداران و خويشان شياطين معرفى ميكند. اين خود برهان صريح به تحريم اين اعمال است.
4-
و لا تجعل يدك مغلولة الى عنقك و لا تبسطها كل البسط فتقعد ملوماً محسوراً (الاسراء 28):
از خساست و بخالت و هم‏واريزى و زياده روى در انفاق هر دو نكوهش و منع ميكند.

انصارى باوجود شش دختر اموالش را صدقه نمود و پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) را بخشم آورد

مردى از انصار كه شش يا پنج نفر بنده داشت در موقع مردن آنها را آزاد نمود، با آنكه چيزى ديگرى نداشت و بچه‏هاى صغير بجا گذاشته بود، همينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از قضيه آگاه شد در قيافه‏اش بسيار ناراحتى محسوس گرديد و فرمود: اگر بمن ميگفتند نميگذاشتم او را در ميان قبرستان مسلمانها دفن كنيد، چرا غلامهاى خود را براى معاش كودكان خود نگداشته و بر خلاف قانون آسمانى عمل كرده است؟!
از رسول خدا بازگو شده اگر انسان پنج خرما يا نان و يا دينار و درهم داشته باشد بخواهد آنها را انفاق نمايد از فضيلت پاداش، آن يكى كه به پدر و مادر داده بهتر است دومى كه براى خانواده خود مصرف ميكند در درجه دوم است، آنچه به خويشاوندان بدهد در مرتبه سوم فضيلت است، آنچه به همسايگان ميدهد درجه چهارم، پنجمى را كه به فقير داده كمتر از سابقى‏ها است از نظر فضيلت.


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:نصيحت امام (عليه السلام) به سفيان ثورى و آيات قرآن, ] [ 22:55 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

عثمان بن مظعون هنگاميكه پسرش مرد به فناى دنيا و زود گذرى آن متوجه شد و از طرفى نصايح و مواعظ رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را شنيد چنان تحت تأثير قرار گرفت كه از زن و زندگى كناره گرفت و لباسهاى فرسوده و خشنى پوشيده بكوههاى مدينه رفت و بعبادت پرداخت. زن و بچه‏اش را ترك گفت.
همسر او بخانه حضرت رسول آمد هنگاميكه پيغمبر وارد منزل شد، او را شناخت، فرمود اين عيال برادرم عثمان است زوجه پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) عرض كرد بلى و لكن شوهر او مدتيست بجهت عبادت و بندگى بكوههاى مدينه رفته و او را ترك گفته، در نتيجه او هم از همان وقت لباس خوب نمى‏پوشد و عطر استعمال نميكند.
رسول خدا همينكه اين گفتار را شنيد، بسيار خشمگين شد، از ناراحتى، رداى او از پشتش بزمين افتاد فوراً بمسجد آمد، بمنبر رفت مردم جمع شدند، دستور داد عثمان بن مظعون را حاضر نمودند.
خطبه‏اى شيرين ايراد فرمود، سپس فرمود دينى بهتر از دين من و سنتى بهتر از سنت من ميخواهيد بخدا سوگند اگر موسى بن عمران در اين زمان بود چاره‏اى نداشت مگر آنكه پيروى از دين من بنمايد نگاه كنيد و ببينيد من چه ميكنم، مدتى روزه ميگيريم باز مدتى ترك ميكنم، نماز ميخوانم و استراحت ميكنم ميخورم و ميخوابم، زن ميگيريم، با مردم اجتماع ميكنم و معاشرت مينمايم.
سپس رو بعثمان نمود149 و فرمود خداوند بى‏نياز است از اين لباسهاى خشن تو، فوراً اين‏ها را از بدن بيرون آر، و پيش خانواده خود برو و با آنها آميزش كن، و براى آنها كسب كن، عثمان هماندم آنچه را كه مرتكب شده بود، ترك نمود و بخانه خود رفت (انوار نعمانيه ص 180).
گاهى ميشود شخصى باپندار خود چيزهايى را براى خود تحريم ميكند و بحساب دين مينويسد، و گاهاً كليات مسائل را ميشنود، در تطبيق مصاديق آن بخطا ميرود، از ترك دنيا محاسنى به گوش ميخورد و غافل از آنكه ترك دنيا بمنظور جلب دنيا مبغوض است و اصلا حسنى ندارد، و تازه ترك دنيا براى آخرت و خدا كه محبوب است حدودى دارد، ترك دنيا موجب زوال حقوق ديگران است و يا صدها ضرر و خسارت اخلاقى و اجتماعى و مذهبى و خانوادگى به بار آورد، يا منظور تزوير باشد، بسيار منفور است، البته آنچه محبوب است آن است كه مال دنيا را در راه رضاى خدا و اداى حقوق واجبه و صدقات مستحبه و دستگيرى از فقراء و در ايجاد باقيات صالحات خرج كند و ترك محبوب آن بنمايد.
اشخاصيكه جداً منظورشان از ترك دنيا خدا باشد و لكن در تشخيص آن بخطا رفته‏اند همينكه متوجهشان نمودى و فهميدند كه چاه را بعوض راه پيش گرفته‏اند بر مى‏گردند زيرا هدفى جز رضاى خدا ندارند. اما امان از دست يكمشت جاهل و نادان كه باجتهاد خود اصول و فروع قرآن را بكنار گذاشته و يك رويه كج و معوج را انتخاب نموده‏اند، بعضى از اين فرقه هدفشان فقط دنيا است و زهد و ترك دنيا را وسيله قرار داده‏اند و براى فريب عوام دامى گسترده‏اند و غرضى غير از بدست آوردن رياست ندارند اغلب متصوفه از اين قبيل‏اند.

[ پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) عثمان بن مظعونرا از رهبانيت منع ميكند, ] [ 22:52 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

البته سخنان امام در مورد اين دو برادر ملاك عمل تمام مسلمين است هر كسى بايد از زياده‏روى و افراط در برنامه زندگى مثل علاء بن زياد و از تفريط روش زندگى دنيا مثل عاصم خوددارى و كاملاً پرهيز نمايد و در امور دنيا و اعمال آخرت هميشه ميانه روى و حد وسط را اختيار كند، پيشوايان ما اين معنا را در دو جمله مختصر روشن نموده‏اند كن لدنياك كانك تعيش ابداً و كن لاخر تك كأنك تموت غداً148 چنان بدنيا اهميت بده، مثل اينكه هميشه در او زيست و زندگى خواهد نمود، و بر آخرت چنان باش مثل اينكه فردا خواهى مرد. بنظر حقير اول اين هر دو جمله از على (عليه السلام) در كلمات قصار نهج البلاغه با عبارت واعمل لدنياك و هكذا و اعمل لاخرتك وارد شده است.
گرچه تاجائيكه تاريخ و مشاهدات روزمره نشان ميدهد، همواره بشر نسبت به جنبه مادى و دنيوى و جنبه معنوى و اخروى راههاى افراط و تفريط را پيموده و قضاوت بى‏مطالعه و يكجانبه‏اى درباره آنها نموده است.
گروهى بنام درويش و رياضت‏كش بطور كلى جنبه‏هاى مادى و جسمانى را مهمل و ناديده گرفته و با خوردن علف بيابان و خوردن يك خرما در يك روز يا چند روز و پوشيدن لباسهاى مندرس و خانه بدوشى اكتفا كرده و باصطلاح خود را از هرچه رنگ پذيرد رها ساخته‏اند.
براى زيادى اطلاع به تذكرة الاولياء عطار مراجعه فرمائيد.
در مقابل عده‏اى هم بطور كلى معنويات و جنبه‏هاى روحانى را كنار گذاشته چهار نعل بطرف ماديات و امور ناپايدار دنيا تاخته و تمام چيزهائيكه مربوط بمعنويات است بباد استهزاء گرفته‏اند.
در عصر ما نيز كشتى طوفان زده زندگى فرزندان آدم در اين دو قطب مخالف و در حال غرق شدن است طايفه‏اى بقول خودشان سرگرم رياضت و تقويت روح و تهذيب نفس بوده بكارهاى لازم زندگى بانظر تحقير مينگرند و جمعيت زيادى هم آنچنان سرگرم ماديات گشته‏اند كه بطور كلى معنويات و جنبه‏هاى روحى را قربانى هوسبازيها كرده و از سعادتهاى درخشان معنوى محروم مانده‏اند...
انبياء و ارباب وحى مخصوصاً پيغمبر اسلام دستورالعملهائيكه براى خوب زيستن جامعه بشريت آورده‏اند. در همه موارد اصل موازنه و تعادل را در بين اين دو جنبه ناديده نگرفته بلكه موازات و تعادل اين دوجنبه را توصيه فرموده‏اند. اسلام در عين حاليكه مظاهر زندگى اين دنيا را بى ثبات و نسبت بارزشهاى معنوى ناچيز و متاع آخرت را پايدار ميداند، مع‏الوصف باين منطق تكيه ميكند والبتغ فيما اتاك الله الدار الاخرة و لاتنس نصيبك من الدنيا و احسن كما احسن الله اليك و لا تبغ الفساد فى الارض ان الله لايحب المفسدين (قصص 77).
بوسيله آنچه خدايت داده آخرت داده آخرت را بجوى و نصيحت را از زندگانى اين جهان فراموش مكن و چنانچه خدا با تو نيكى كرده تو هم نيكى كن، و بردور فساد مگرد، زيرا خدا مردم مفسد و بدكار را دوست نميدارد.
اسلام درباره ارضاء تمايلات و لذت بردن كه يكى از خواسته‏هاى فطرى بشر است، نه تنها موافقت نموده بلكه آنرا از شئون سعادت و خوشبختى مردم شناخته است البته بارعايت شرائط و حدوديكه بدون آنها مايه نكبت و بدبختى فراهم آيد و تاروپود سعادت انسان برباد رود و امنيت و آزادى از جامعه رخت مى‏بندد.
اسلام علاوه بر منع لذاتى كه جهان متمدن آنرا ممنوع شناخته است لذتى را كه منافى با اصل ايمان و توقى و مخالف سجاياى اخلاقى و فضائل انسانى باشد نيز ناروا و ممنوع اعلام كرده است فقط لذاتى را كه موجب زيان و ضرر مادى و معنوى نيست مانند زن مطيع خوش صورت و غذاى لذيذ و لباس قشنگ و خانه زيبا و وسيع، مركب خوب، رفاه مالى، مناظر زيباى طبيعت و صدها امور ديگر مانند آنها كه مايه لذت و وسيله ارضاء شهوات و غرائز حيوانى است، اجازه داده و مايه خوشبختى تلقى كرده است.
براى نمونه بعضى از آيات و احاديث بعرض خوانندگان گرامى ميرسد:
امام صادق (عليه السلام) فرموده است: ان الله جميل يجب الجمال و التجمل و يبغض البؤس و البائس فان‏الله اذا انعم على عبده بنعمه احب ان يرى عليه اثرها قال قيل كيف ذالك قال ينظف ثوبه و يطيب ريحه و يجصص داره و يكنس افتئه خدا زيبا است و زيبائى را دوست دارد و گرفتگى را دشمن دارد زيرا وقتيكه خداوند بر بنده خود نعمتى داد و دوست دارد اثرات آن نعمت را در او ببيند، پرسيدند اثر نعمت چيست؟ فرمود بنده لباسش را نظيف كند، عطر استعمال نمايد، خانه‏اش را گچ‏كارى كند و جلو منزلش را تميز نگهدارد (ج 1 وسائل ص 307 احكام ملابس)
قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم): ان من سعادت المرء المسلم الزوجه الصالحه و المسكن الواسع و المركب الهنى‏ء والولد الصالح:
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: از سعادت مرد مسلمان زن شايسته، خانه وسيع، مركب مطابق ميل و فرزند صالح است (انوارالحكمه للراوندى).

[ چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:دنيا و آخرت را چگونه بايد رعايت كرد, ] [ 9:28 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

حضرت دستور داد احضارش كنند، هنگاميكه شرفياب شد حضرت بالحن عتاب‏آميز به او فرمود: اى دشمن جان خود، چرا خودت را گرفتار افكار انحراف‏آميز شيطانى نموده‏اى؟ چرا بزن و بچه خويش ترحم نميكنى؟ اى نافهم؟ من حرم زينةالله التى اخرج لعبادة و الطيبات من الرزق146 كى بر تو حرام وقدغن كرده است پوشيدن لباسهائى را كه زينت خداست براى بندگانش و خوردنيهاى پاك و پاكيزه‏ايكه خداوند براى بندگان خود تهيه و آماده نموده است؟! حلال خدا را چرا بر نفس و جسم خود حرام كرده‏اى؟!
از اين روش تفريطى دست بردار، زندگى عادى خود را تعقيب كن، كسب و كار حلال را دنبال كن و بر زن و بچه خويش پوشاك و خوراك تهيه كن، و از نعمتهاى خدا حداكثر استفاده را ببر. سخنان على (عليه السلام) وقتيكه به اينجا رسيد براى عاصم بن زياد يك مطلب بغرنج و اشكال لاينحل پيش آمد و آن اين بود اگر برنامه صحيح دين لذت بردن از غذا و لباس است چرا خود آن حضرت با لباس خشن و نان خشك و زبر زندگى ميكند؟ بالاخره نتوانست خود را نگاهدارد عرض نمود:
يا اميرالمؤمنين هذا انت فى خشونة ملبسك و جشوبة مأكلك؟ (يا على بآنچه فرموديد چرا نان و لباست خشن است)؟ قال و يحك انى لست كأنت ان الله فرض على ائمة الحق ان يقدروا لانفسهم بضعفة الناس كى لايتبيغ بالفقير فقره147.
فرمود واى بر تو، من مثل تو نيستم زمامداران الهى وظائف خاصى دارند، خداوند بر آنها واجب كرده است كه زندگى خود را بازندگى ضعفاى مردم اندازه‏گيرى كنند، و در غذا و لباس با آنها هم قدر باشند تا فقر و تهى دستى باعث ناراحتى و رنج خاطرشان نشده و مايه سركشى و طغيان آنان نگردد.

[ چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:امام عاصم بن زياد را توبيخ و نصيحت ميكند, ] [ 9:26 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

علاء بن زياد حارثى و عاصم بن زياد حارثى دو برادرند كه در بصره زندگى ميكردند، هر دو بحضرت على ابن ابى‏طالب (عليه السلام) علاقه و ارادت داشتند، علاء بيش از اندازه بامور مادى و دنيوى علاقه و توجه داشت و نقطه مقابل او برادر وى عاصم بن زياد بدنيا پشت پا زده و اعظم وقت خود را عبادات و امور معنوى صرف ميكرد و در واقع هر دو از حدود صحيح و عادلانه تجاوز كرده بودند.
در روزهائيكه على (عليه السلام) از جنگ جمل فارغ شده بود شنيد كه علاء بن زياد مريض است، به عبادت وى تشريف برد، زندگى وسيع و عريض و طويل و دامنه‏دار او توجه حضرت را جلب نمود و براى امام روشن و آفتابى گرديد كه علاء در مسير زندگى و ماديات دچار زياده روى شده است.
امام فرمود علاء باين زندگى دامنه‏دار چه احتياج و ضرورتى دارى؟ تو بآخرت و وسائل سعادت معنوى خود بيشتر احتياج دارى؛ قدرى در آن كوشش كن.
سپس فرمود اگر منظور از اين توسعه صله رحم و اداء حقوق مردم و هدف از اين زندگى وسيع پذيرائى مهمانان و بينوايان و غرباء و ابناء السبيل و مسافرين است، خلاصه منظور اصلى وياتبعى جلب منافع معنوى و سعادت اخروى ميباشد، حرفى نيست، تو در واقع باهمين وسيله براى آخرت ميكوشى و چنين دنيا منافى به آخرت نيست.
امام با اين بيان ملائم و لطيف تذكر لازم داد و در عين حال براى عمل او راه احتمال صحيح را باز گذارد، و ضمناً باو فهمانيد دنيائيكه براى خدمت بمردم و صله رحم و احترام مهمان باشد عين آخرت است، علاء سخنان امام را بجان و دل قبول كرد و درباره خودش نصايح على (عليه السلام) را بموقع تلقى نمود و لكن از برادر خود شكايت نمود: اشكواليك اخى عاصم بن زياد، قال و ماله، قال لبس العباء و تخلى من الدنيا، قال على به. من از برادرم شكايت دارم فرمود چه كرده است عرض كرد عبائى پوشيده و زندگى دنياى خود را رها كرده است، يعنى اگر من در دنياى خود تندروى كرده‏ام و مورد انتقاد شما قرار گرفته‏ام، برادرم برعكس من در امور معنوى دچار تندروى شده و زندگى دنياى خود را ترك گفته است.

[ چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:على (عليه السلام) از علاء بن زياد عيادت ميكند, ] [ 9:24 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

هارون سالى بمكه رفته بود پس از فراغت از مناسك شنيد كه در آن شهر دو تن زاهد بزرگ وجود دارد بنام ابن سماك و ابن عبدالعزيز عمر كه تا حال از هيچ سلطانى ديدن نكرده‏اند فضل بن ربيع را گفت مرا آرزوست كه اين دو پارسامرد را كه نزديك سلاطين نروند ببينم و سخن ايشان بشنوم و بدانم حال و سيرت و درون و بيرون ايشان، تدبير چيست؟ گفت: فرمان اميرالمؤمنين را باشد كه چه انديشه است؟ و چگونه خواهد و فرمايد؟ تا بنده تدبير آن بسازد
گفت: مراد من آنست كه متنكر نزديك ايشان شويم تا هر دو را چگونه يابيم كه مرائيان را به حطام دنيا بتوان دانست. فضل گفت: صواب آمد، چه فرمايد؟ گفت بازگرد و دو خر مصرى مهيا كن و دو كيسه در هر يكى هزار دينار زر، و جامه بازرگانان پوش، و نماز خفتن نزديك من باش، تابگويم كه چه بايد كرد. فضل بازگشت و اين همه مهيا كرد، و نماز ديگر را نزديك هارون آمد، يافت او را جامه بازرگانان پوشيده. برخاست و به خر برنشست و فضل برديگر خر، و زر بكسى داد كه سراى هر دو زاهد دانست، و وى را پيش كردند با دو ركابدار خاص، و آمدند متنكر، چنانكه كس بجاى نيارد و با ايشان مشعله و شمعى، نه.


ادامه مطلب
[ سه شنبه 11 مهر 1391برچسب:هارون الرشيد و دو زاهد, ] [ 16:28 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

انس بن مالك گويد هنگاميكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از جنگ تبوك بر ميگشت سعد انصارى از او استقبال نمود رسول اكرم باوى مصافحه نمود و دست سعد را بسيار زبر و خشن يافت فرمود چه صدمه‏اى بدستت رسيده؟ عرض كرد يا رسول الله من با طناب و بيل كار ميكنم و درآمدم را خرج معاش خانواده‏ام مينمايم. رسول اكرم دست او را بوسيد و فرمود اين دستى است كه او را آتش مس نخواهد كرد هذه يدلايمسها النار137.
سعى و عمل مايه بهزيستى و عمران و آبادى و حافظ عز و شرف و از عوامل مؤثر در سعادت مادى و معنوى بشر است اولياء گرامى اسلام در كمال صراحت پيروان خود را بكار و كوشش مشروع ترغيب و تشويق نموده و ارزش مجاهدات آنانرا در راه تأمين معاش خود و زن و فرزندانشان در رديف سرباز مجاهد بحساب آورده‏اند. امام ششم فرموده الكاد على عياله كالمجاهد فى سبيل الله138.
ابى‏عمر شيبانى گويد امام صادق (عليه السلام) را ديدم كه بيلى در دست و جامه خشنى دربر داشت در محوطه شخصى خودكار ميكرد و عرق از پشتش ميريخت عرض كردم بيل را بمن بدهيد تا كار شما را انجام دهم حضرت فرمود دوست دارم كه مرد در راه معاش آزار حرارت آفتاب را ببيند و رنج آنرا تحمل نمايد139.
بديهى است شغل براى هر فرد از يك جهت مجراى در آمد مالى و وسيله معيشت و زندگى و از طرف ديگر سازنده شخصيت اجتماعى و صفات اخلاقى او است با توجه باين مطلب كه شغلها از نظر پاكى و ناپاكى و از نظر معنوى و اجتماعى متفاوتند و ضرورت هر شغلى ايجاب ميكند كه آدمى با گروه مخصومى مرتبط شود و بصفات خاصى متصف گردد ناچار بايد گفت شغل هر انسانى روى شخصيتش اثر عميق دارد و صفات اخلاقى وى بروفق مقتضيات آن شغل ساخته ميشود.
در آئين مقدس اسلام پدران موظفند كه فرزندان جوان خود را در انتخاب شغل يارى كنند و آنانرا بكار شايسته و مناسبى وادارند و اين خود يكى از حقوقى است كه فرزندان به گردن پدران خود دارند و پدران بايد آنرا ادا نمايند.
رسول اكرم فرموده يا على حق فرزند به پدرش اينست كه براى وى نام خوب انتخاب كند و در ادب و تربيتش بكوشد و او را بكار شايسته‏اى بگمارد حق‏الولد على‏الوالد ان يحسن اسمه و ادبه و يضعه موضعاً صالحاً140
و فرموده حق پسر بر پدر آنست كه نوشتن و شنا كردن و تيرانداختن باو بياموزد و جز غذاى خوب بدو نخوراند و دراوان بلوغ او را ازدواج نمايد ان يعلمه الكتابة والسباحة و الرماية و ان لايزرقه الا طيباً و ان يزوجه اذا بلغ141.
مردى بامام صادق (عليه السلام) عرض كرد بخدا قسم ما سخت گرفتار دنيا طلبى شده‏ايم و دوست داريم كه بر مال و ذخائر آن دست يابيم وضع ما چگونه خواهد بود؟ امام فرمود هدف تو از مال دنيا چيست؟142.
در جواب گفت: 1- قسمتى را در رفاه زندگى خود و عائله‏ام صرف نمايم 2- صله رحم كنم و به بستگان تهيد ستم كمك نمايم 3- از فقراء و مستمندان دستگيرى نمايم 4- بسفر حج و عمره بروم. امام فرمود نگران نباش كار تو دنياطلبى مذموم نيست بلكه اين كار خود آخرت است143.
عمر بن جميع ميگويد از امام صادق (عليه السلام) شنيدم كه ميفرمود خير خوبى آنكس نيست كه دوستدار جمع آورى مال حلال نباشد تا آبروى خود را از ذلت سئوال محفوظ بدارد و دين خود را بپردازد و به ارحام فقير خود كمك نمايد لاخير فيمن لايحب جمع المال من حلال يكف به وجهه و يقضى به دينه و يصل به رحمه144.

[ سه شنبه 11 مهر 1391برچسب:رهبر اسلام و تشويق به كار, ] [ 16:26 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

در موضوع كار و كوشش و بدست آوردن مال نكته جالبى در روايات اسلامى خاطر نشان شده كه امروز نيز مورد توجه دانشمندان دنيا است و آن اينكه اگر انگيزه كار و جمع آورى مال براى تأمين معاش خود و خانواده و بستگان و بالابردن سطح زندگى عائله خويش و دگران باشد آن كار مقدس و آن مال ممدوح و صاحبش مورد تكريم و احترام است.
ولى اگر مقصود از كار و كوشش ثروت اندوزى و جمع المال براى فخرفروشى و تفوق جوئى باشد نه تنها چنين كار و مال شريف و مقدس نيست بلكه صاحبش نيز از صراط فضيلت و اخلاق منحرف شده و پيرو حرص و افكار شيطانى خود شده است.
صاحب محجة البيضاء نقل كرده روزى رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) با اصحاب خود نشسته بود جوان توانا و نيرومندى را ديد كه اول صبح بكار و كوشش مشغول شده است كسانيكه در محضر آنحضرت بودند گفتند اين جوان شايسته مدح و تمجيد بود در صورتيكه نيرومندى خود را در راه خدا بكار ميانداخت.
حضرت رسول اكرم فرمود اين سخن را نگوئيد اگر اين جوان براى معاش خود كار ميكند كه در زندگى محتاج ديگران نباشد و از مردم مستغنى گردد او با اين عمل در راه خدا قدم بر ميدارد همچنين اگر كار ميكند بنفع والدين ضعيف با كودكان ناتوان كه زندگى آنانرا تأمين كند و از مردم بى نيازشان سازد باز هم براه خدا ميرود135 ولى اگر كار ميكند تا با درآمد خود بر تهيدستان مباهات نمايد و بر ثروت و دارائى خود بيفزايد او براه شيطان رفته است136.
پيشواى عاليقدر اسلام براى آنكه مسلمانها را بكار و كوشش و عمل تشويق كند و آنانرا از تنبلى و بيكارى بر حذر دارد عملاً افراد زحمتكش و كارگر را مورد مهر و عنايت مخصوص خود قرار ميداد و بصورتهاى مختلف تشويقشان ميكرد و برعكس با بيكاران و افراد تنبل و تن پرور بر خودش توأم بابى ميلى و سردى انجام ميگرفت و اظهار نارضايتى ميكرد.

[ سه شنبه 11 مهر 1391برچسب:اسلام و تقديس شغل, ] [ 16:25 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

قرآن از اين جعليات پرده بردارى كرده ميگويد قل يا اهل الكتاب لاتغلوا فى دينكم غيرالحق و لا تتبعوا اهواء قوم قدضلوا من قبل و اضلوا كثيراً عن سواء السبيل130.
و ان منهم لفريقاً يلون السنتهم بالكتاب لتحسبوه من الكتاب و ما هو من الكتاب و يقولون هو من عندالله و ما هو من عندالله و يقولون على الله الكذب و هم يعملون131.
فويل للذين يكتبون الكتاب بايديهم ثم يقولون هذا من عندالله ليشتروابه ثمناً قليلا فويل لهم مما كتبت ايديهم وويل لهم ممايكسبون132.
ثم قفينا على آثارهم برسلنا و قفينا بعيسى بن مريم و اتيناه الانجيل و جعلنا فى قلوب الذين التبعوه رافة و رحمة و رهبانية ابتدعوها ماكتبناها عليهم...133.
از ميان بدعتهاى نصارا و جعليات آنان در فروعات، رهبانيت را زبانزد كرده و اساس آنرا تكذيب ميكند و آنرا از مبدعات تابعين عيسى (عليه السلام) قلمداد كرده و از قانون اخلاق آسمانى نميداند.

آئين مسيحيت در حجاز و شيوع رهبانيت

آئين مسيحيت در جزيرة العرب اول در نجران كه از شهرهاى بزرگ يمن است نفوذ يافت بتدريج در نقاط ديگر جزيرةالعرب پيروانى پيدا كرد و تعاليم اين آئين در مردم عرب مأثر واقع شد بطوريكه گروهى رهبانيت اختيار كردند و دير، صومعه‏ها بنا نمودند (حنظله طائى) قبيله و زندگى خود را ترك گفته در نزديكى فرات ديرى بنا نمود كه در تاريخ عرب معروف بوده و در اشعار عرب از آن نامبرده‏اند و در همان دير هم مرد.
و قيس بن ساعده خطيب مشهور عرب همان شخصيكه جمله اما بعد را در محاورات رايج ساخت قبل از اسلام تحت تأثير تعاليم رهبانيت پوچ و گيج كننده قرار گرفت.
امية بن ابى الصلت شاعر نامى اولين كسيكه جمله بسمك اللهم را در سرلوحه مكاتبات معمول داشت به رهبانيت گرائيد و لباس خشن پوشيد و عدى بن زيد نعمان امير حيره را بنصرانيت و رهبانيت دعوت كرد و او نيز اجابت نموده لباس شاهانه را با دراعه پشمينه تبديل كرد باتفاق عدى برهبانيت و بيابانگردى پرداختند134.

[ دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:قرآن از انحرافات و جعليات نصرانيت خبر ميدهد, ] [ 16:15 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
صفحه قبل 1 ... 44 45 46 47 48 ... 169 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب