مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

رهبران نصارا پايها و رؤساى كليسا بدعتها به آئين مسيح اضافه كرده‏اند كه با شعائر هفتگانه مسيحيت معروف است اجمال آن بقرار زير است.
1-
تعميد: يكنوع غسل است با تشريفات خاص از طرف كليسا با حضور كشيش بزرگ و قرائت دعاهاى مخصوص بمنظور داخل شدن شخص در جامعه كليسا و مسيحيت درباره او انجام ميدهند چون كليسا معتقد است كه اثر تعميد برطرف كردن گناهان است و شخص را مستعد ارتقاء به مدارج معنوى ميكند برخى از مسيحيان اين غسل را تا هنگام پيرى تأخير مى‏اندازند تا پس از گناهان دوره جوانى تعميد كرده سيئات آنها را پاك كنند.
كليسا معتقد است اطفاليكه قبل از تعميد كودك ميكوشند و معتقدند براى تعميد نهر شط اردن ترجيح دارد زيرا يوحنا مسيح را در آنجا تعميد داده و محققين عقيده دارند كه اين سنت از خرافات هند مأخوذ است.
2-
تثبيت: طى اين مراسم مذهبى طفليكه بسن مقتضى جهت درك اصول عقايد مسيحيت رسيد رسماً وارد نظام كليسا ميشود.
3- (
عشاء ربانى) كه در رديف مؤثرترين اعمال مسيحى است مسيحيان طبق گفته برخى اناجيل معتقدند عيسى (عليه السلام) در آخرين شامى كه با حواريون خورد نان را گرفته و بركت داده و پاره كرد و گفت بخوريد اين نان بدن من است و پياله شراب را گرفته شكر نموده و بايشان داده گفت بنوشيد اين خون من است جهت آمرزش گناهان ريخته ميشود.
مسيحيان طى تشريفات خاصى از نان و شراب كه كشيش و رهبران كليسا بادعاهاى ويژه آنها را تبديل بگوشت و خون عيسى مينمايد ميخورند تا با خدا متحد شوند.
4-
توبه و اعتراف معصيتكاران در محضر كشيشان عالى مقام با تشريفاتى خاص بتمام جرائم و گناهان كه كرده‏اند اعتراف ميكنند و متعهد ميشوند كه ديگر تكرار نكنند كشيش آنها را بخشيده! و درباره آنان دعا ميكند اگر گنهكار خود بدون توسط به پيشگاه الهى استغفار كند توبه‏اش قبول نخواهد شد.
5-
تشريفات محتضر، اين تشريفات از طرف كليسا و رهبران مسيحيت بمنظور آماده كردن (بيمار مشرف بمرگ) براى عالم آخرت و ملاقات ارواح انجام ميگيرد.
6-
مغفرت نامه و آن عبارتست از يك قطعه پوست آهو كه در مقابل مبلغى به تبهكاران داده ميشود دارنده آن مطمئن ميشود كه دوران اقامت او در دوزخ تقليل خواهد يافت اين معامله كاملاً با افكار و عقائد قرون وسطى وفق ميداد كليسا قدم فراتر برميداشت و مدعى بود كه ميتوانند به موكلين بهشت توصيه كنند ارواحيرا كه در برزخ بسر ميبرند آنها را زودتر تطهير كرده و به بهشت وارد سازند.
هر چند جاى تأسف است كه اين مغفرت نامه‏ها مانند مال التجاره‏اى خريد و فروش ميگردد اما راه عايدات خوبى براى پاپها و رهبران كليسا بود!
7- (
رهبانيت)، ترك دنيا، دير نشينى، صومعه نشينى، خانه بدوشى كه همه از اديان هندى مأخوذ است و بتدريج بوسيله پاپها در آئين مسيح داخل شده بد آموزيهاى كليسا مردم را از زندگى و دنيا سير كرده و از كسب معيشت باز داشت، رياضيات شگفت‏انگيز در ميان مسيحيان معمول گرديد. آواره در صحراها در انتظار رجعت عيسى (عليه السلام) بودند در قرن هشتم ميلادى دهها هزار نفر از خانه و زندگى دست كشيده و سر به بيابان زدند و رياضيات و رهبانيت، زن نداشتن و كوه نشينى، انزوا جوئى از اعمال مقدس محسوب ميشد.
برخى از كشيشان از مرتاضان هند جلو ميزدند (سميون استلى) سى سال تمام روى يك ستون يا روى درخت عمر كرد و پائين نيامد.
ديگرى مدتها در قبر زندگى كرد و حشرات را از بدن دور نكرد. زنى بنام سيلوانيا شصت سال عمر كرد يكمرتبه تن خود را نشست زيرا اين ناسوئى را لايق شستن نميدانست فقط اين راهبه سالى يكمرتبه سرانگشتان خود را ميشست و با آنها عشائى ربانى نان مقدس كه از طرف كليسا ميدادند ميگرفت و هزاران جعليات به آئين مسيحيت بستند129.

[ دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:رهبانيت از بدعتهاى نصرانيت است, ] [ 16:14 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

شيخ بزرگوار در چنين هنگام تصميم گرفت كه بغداد را ترك گويد و براى دانشمندان و فضلاء و طلاب شيعه در يك نقطه دور از غوغا و نزاع مركز علمى تأسيس كند و قلوب عموم دانشمندان شيعه را بدانجا متوجه سازد و براى اين تصميم بهترين مركز كنار قبر مولى‏اموالى على (عليه السلام) را تشخيص داد و در همان سال بغداد را بعزم اقامت در نجف ترك گفت.
شيخ و گروهى از شاگردانش وارد اين سرزمين مقدس گرديد چيزى نگذشت كه از تمام نقاط شيعه‏نشين گروهى متوجه آنجا شدند و شيخ براى تحكيم اساس حوزه و استفاده از معارف و علوم، بسيار زحمت كشيد و در مدت كوتاهى حوزه علميه نجف بصورت دانشگاهى بزرگ در آمد كه در آنجا علوم مختلف اسلامى تدريس ميشد و در هر عصرى صدها مجتهد و مفسر و محدث و مورخ و نويسنده و گوينده تحويل جامعه اسلامى داده ميشد كه هر كدام از آنها در آسمان علم و ادب آفتابى درخشان و ستاره‏اى فروزان بودند.
اين مركز اسلامى رد تمام قرون اسلامى عظمت فوق‏العاده‏اى داشت و اكنونكه 943 سال از بدو تأسيس آن ميگذرد هنوز عظمت خود را بيشتر جلوه ميدهد و در عصر حاضر توانسته است خود را بعنوان يك پايگاه بزرگ علمى جهان معرفى كند.
شيخ پس از يازده سال كوشش شبانه روزى بسال 459 در ماه شعبان در 75 سالگى زندگى را بدرود گفت و در خانه خود مدفون و قبرش در حال حاضر در ميان مسجديكه معروف به مسجد طوسى است واقع شده و قبر سيد بحرالعلوم و پسرش سيد محمد رضا بحرالعلوم نيز در طرف راست همان مسجد است نگارنده بدوران تحصيلات خود در آن مركز علمى و در كليه اسفار زيارتى خود به زيارت قبر اين رادمرد علم و عمل ميرفته و اكثر اهل علم و فضلاى حوزه نجف به قبر شيخ بچشم عظمت مينگرند و از زيارت قبر او لذت برده و درس شهامت و همت و صدها درس اخلاقى بخاطر مى‏آورند.

[ دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:تأسيس حوزه در نجف, ] [ 16:12 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

محمدبن حسن بن على طوسى به كنيه ابو جعفر و گاه به شيخ طوسى و گاه به شيخ الطائفه و گاهى شيخ الاماميه معروف است و او سومين محمد است كه از كتب اربعه، الاستبصار كه حاوى 5511 حديث و كتاب تهذيب را كه حاوى 13500 حديث و مدرك احكام عالم تشيع است تأليف و تصنيف نموده و دو جلد ديگر يكى بنام من لايحضره‏الفقيه در زمان غيبت صغرى بدست تواناى ابى جعفر ابن بابويه معروف به صدوق126 متوفاى 381 كه بيشتر از نه هزار حديث فراهم آورده ديگرى اصول كافى كه حاوى شانزده هزار و بيشتر حديث مستند است بدست شيخ طريقت اماميه محمد بن يعقوب كلينى متوفاى 328127 جمع آورى شده و اين چهار كتاب بنام اصول چهار گانه معروف است و بناى فقه شيعه بر آن نهاده شده است در واقع كتب اربعه از نظر ترتيب زمان و تاريخ بدين قرار مى‏شود:
1-
اصول الكافى حاوى شانزده هزار حديث، از محمد بن يعقوب كلينى متوفاى 328 ه
2-
من لايحضره الفقيه حاوى نه هزار حديث، از صدوق متوفاى 381 ه
3-
الاستبصار حاوى 5511 حديث از شيخ طوسى متوفاى 459 ه
4-
تهذيب حاوى 13500 حديث از شيخ طوسى متوفاى 459 ه
وى از شاگردان بر جسته شيخ مفيد اعلى‏الله‏مقامه و علم‏الهدا بوده و در علوم مختلف بهره كامل داشته وى در بغداد رئيس عالم تشيع و بدوران خلافت بنى عباس زعامت حوزه بغداد را داشته بسال 448 بدوران خلافت القائم بامرالله آتش جنگ بحمله طغرل‏بيك برافروخت و شراره آن بمحله كرخ كه مركز شيعيان بود افتاد و از آثار شوم آن، جهان علم و دانش خسارت فوق‏العاده‏اى ديد كتابخانه و مجللى كه وزير فاضل بهاءالدوله بنفشه كتابخانه بيت الحكمه128 ساخته بود طعمه حريق گشت و جرم كتابخانه مزبور اين بود كه پايه‏گذار آن يك وزير شيعى بود و دانشمندان شيعه شب و روز پروانه وار گرد آن ميگرديدند.
مهاجمين باين اكتفاء نكردند كتابخانه رئيس مذهب شيعه شيخ طوسى را نيز بغارت بردند و كرسى تدريس او را كه خليفه وقت بعنوان تجليل اهداء كرده بود آتش زدند.

[ یک شنبه 9 مهر 1391برچسب:شيخ طوسى و نوزده هزار حديث, ] [ 17:11 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

در زمان المتكفى بالله در بغداد پزشكان قلابى و بى‏مدرك وضع شهر و اهالى شهر را بخاطر انداخته بودند و روز بروز بتعداد آنها افزوده ميشد جريانرا بعرض خليفه گزارش دادند وى دستور داد شخصيكه واجد شرائط باشد از علم و تقوى و بهتر در طب و عدل و انصاف، اين اطباء را آزمايش و امتحان نمايد و هر كس كه لايق پزشكى باشد اجازه دكترى به او داده شود براى اين كار ابوسعيد يمامى را انتخاب نمودند124.
خليفه او را از بصره احضار نمود و بابراهيم صاحب شرطه بغداد دستور داد همه پزشكان معالج را طبق نظريه ابوسعيد براى امتحان احضار نمايد وى پزشكان را جمع كرد ولكن ابوسعيد براى حفظ شئونات آنان، آنها را يك يك در خلوت امتحان مى‏كرد و سئوالاتى مى‏نمود آنهائيكه لياقت داشتند كه به تنهائى مطب را اداره كنند اجازه كتبى مى‏داد آنانكه معلومات طبى نداشتند و لكن استعداد ترقى را داشتند. دستور ميداد زير نظر پزشكان و اساتيد فن تكميل شوند.
عده‏ايكه اطلاعات فنى نداشته و فاقد استعداد بودند و از اين راه ثروتى جمع‏آورى كرده بودند از كار بركنار نمود پس از شش ماه آن عمل پايان يافت و هشتصد پزشك لايق كه بعضى از آنها جراح بود صاحب اجازه دكترا گرديد و بر هر صد نفر يكنفر رئيس قرار داد و بر هر ده نفر ناظرى معين نمود و فهرست و بيلان عمليات ششماهه را نوشته به محضر خليفه تقديم نموده فوق‏العاده از طرف خليفه مورد تحسين و تكريم گرديد (باز گوشده كه در همين روزها شخصى در قيافه پزشكان با لباسهاى فاخر و عمامه قيمتى بمجلس وى در آمد ابوسعيد خواست از او چيزى پرسد گفت استاد خود را بزحمت نياندازد من يكفرد عامى و بيسواد هستم از اطلاعات طبابت بطور كلى بى بهره هستم چون ديدم در اين شهر ارزش علم از ميان رخت بسته و جاهل با عالم فرقى ندارد و عقوبت و مواخذه‏اى نيست خود را باين وادى انداختم ابوسعيد در حاليكه غرق تعجب و تفكر بود و آثار بهت از او نمايان ميشد كه چگونه روا باشد شخصى نفس خود را بچنين جنايتى حاضر نمايد. از او پرسيد علت اشتغال خود به اين امر خطير چه بوده؟ وى چنين شرح داد كه من در اول جوانيم در يكى از محلات بغداد مى‏فروشى ميكردم و با جماعت ارازل و اوباش مشهور بودم منزل من لانه هرگونه فساد و آشيانه هرگونه منافى عفت و انسانيت بود روزى صاحب شرطه بغداد حكم نمود خانه مرا ويران و خمهاى مى را خرد و اثاث مرا تاراج نمودند و مرا دست بسته بنزد وى بردند حكم داده شد تازيانه بربدنم زدند نزديك بود از جانم دست بشويم كه حكم كرد به زندانم اندازند دو سال در زندان بسر بردم وقتى خليفه آمار محبوسين را از صاحب شرطه بخواست هر روز هم جماعتى مرخص و برخى را اعدام ميكردند مرا در آن روزگار يقين بر مرگ بود و اميدى به نجاتم نداشتم. هنگاميكه نوبت بمن رسيد و نام مرا خواندند زندان‏بان گفت برخيز و زودسراى خود را گير كه نام تو در ستون اعداميها نيست من در حاليكه از شدت شادى نزديك بود قالب تهى كنم زيرا در آن دو سال باندازه‏اى رنج و سختى كشيده بودم كه فوق آن تصور نميشود از زندان خارج شدم.
ناچار بمنزل شخص جراحى رفته بخدمتكارى وى مشغول شدم و او مرا نگاهدارى نمود بقدر قوت لايموت ازوى بمن ميرسيد زمانى طول نكشيد كه آن جراح بمرد من بجاى او نشسته علاوه بر اينكه بعضى از عمليات او را مباشرت مينمودم بناى معالجه نيز گذاشتم مردم كوركورانه بمن مراجعه نمودند و سالها است كه شغل من اين وپيشه من چنين است.
ابوسعيد در حاليكه از شنيدن اين قصه جنايت غير انسانى و خيانت ناجوان مردى متأثر و بطور كلى قيافه را از كثرت ناراحتى روى عوض كرده بود گفت اگر بشغل مى فروشى مشغول بودى هر آينه بهتر بود كه بچنين جنايت مرتكب شوى و بگناه آدم‏كشى خود را آلوده سازى، اكنون چه حكم در حق تو كنم در حاليكه سزاوار هر گونه عقوبت هستى اگر براى مست كردن دو سال زندان كشيدى بايد براى كشتن هر فرد يكمرتبه كشته شوى بعد از اين بايد شهر را ترك گفته و دست از اين جنايت بى رحمانه بردارى و هر جا كه اقامت كردى ديگر باره بگناه معالجه خود را نيالائى آن شخص از ترس فضاحت و رسوائى از بغداد بموصل رفت و ديگر مباشرت بمعالجه ننمود125.
پوشيده نماند در تاريخ اسلام چهار نفر بامتحان پزشكان مأمور گشته‏اند نخست سنان‏بن‏ثابت، دوم ابراهيم بن سنان، سوم ابن تلميذ هبةالله، چهارم ابن طبيب فاضل نامدار.
و مخفى نيست كه شرط اولى در پزشك، علوهمت و عاطفه و نوع دوستى است كه خود را هميشه مديون بخدمت به خلق بداند و حق العمل را معيار و ميزان پزشكى قرار ندهد و الا هميشه در مقابل پول سر تسليم فرود خواهد آمد و اين معنى بامتحان ترميم شدنى نيست زيرا در حال حاضر برنامه پزشكى بقدرى منظم و خوش آيند و صحيح است كه فوق آن متصور نيست.
الا اينكه اطباء را وسيله تراكم ثروت و پول جمع كردن قرار داده‏اند. در بيمارستانهاى دولتى بيماران ششماه، يكسال بسترى شده، يكسال بسترى شده و آخر الامر با حالت يأس خارج ميشوند و يا از بيمارستان به مطب‏هاى شخصى سوق داده شده و در اسرع اوقات معالجه ميشوند و به طبقه فقير اعتناء نميشود و تا حدود امكانات از مراجعين با هر حيله‏ئيكه ممكن شود درهم و دينار در مى‏آورند. و خود را در مقابل وجدان ابداً محكوم و مسئول نميدانند گويا انسانيت در دنيا حقى در گردن افراد ندارد و در قاموس آنان غير از پول جمع كردن معنى و مفهومى براى طب نيست.

[ یک شنبه 9 مهر 1391برچسب:ابو سعيد يمامى پزشك نامدار, ] [ 17:10 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

عمربن ابراهيم نيشابورى الاصل و المولدوالمدفن از اعاظم حكما و رياضيين اسلامى عهد سلاجقه بوده گاهى به خيامى موصوف ميشد در حساب و لغت و فقه و تفسير و نجوم و هيئت و تاريخ داراى مقام شامخ بوده و بالاخص در رياضيات وحيد عصر خود بود. وى از شاگردان درجه اول شيخ الاسلام ناصرالدين محمد منصور و باحسن صباح و خواجه نظام الملك هم كلاس بودند كه ترجمه آنها در اين كتاب نگارش يافته.
خيام در نزد سلاطين وقت بسيار محترم بود بطوريكه كرسى مخصوصى جنب تخت سلطان سنجر سلجوقى قرار داشت كه بروى آن مى‏نشست و از طرف سلطان جلال الدين ملكشاه سلجوقى با هفت حكيم درجه اول به رصد ستارها و تحقيق اوضاع فلكى موظف شده مدتى در رصدخانه بسر بردند و زيجى منظم ترتيب داده و جدول نظرات كواكب را اصلاح نموده و تاريخ شمسى جديدى كه مبدأ آن روز تحويل آفتاب بحمل سال جلوس جلال الدين مطابق سال 458 شمسى فرسى و 469 هجرى بوده وضع كردند.
و از اين جهت تقويم‏هاى ايرانى كه از اختراعات حكيم عمرخيام است بادستور جلال الدين تقويم جلالى و تاريخ جلالى هم گفته ميشود.
در قوه حافظه خيام گويند كه هر كتاب را هفت مرتبه مطالعه ميكرد تمامى او را حفظ مينمود و از آثار قلمى خيام تأليفات نفيسى آمده كه بالغ برنه جلد است از جمله آنها براهين الجبر و المقابله كه در سال 1851 با ترجمه فرانسوى آن در پاريس چاپ و دنياى اروپا از احاطه علمى آن يگانه دانشمند در حيرتند.
آنچه مسلم تاريخ است تا اندازه‏اى در امور دين و مذهب بى‏پروا و لاابالى بوده و بعضى اشعار او دلالت بر جبرى بودن او دارد.

من مى‏خورم و هر كه چو من اهل بود مى‏خوردن من حق ز ازل مى‏دانست

 

مى‏خوردن من بنزد وى سهل بود گر مى نخورم علم خدا جهل بود

خواجد نصيرالدين طوسى در جواب آن چنين گويد

اين نكته نگويد آنكه او اهل بود علم ازلى علت عصيان كردن

 

زيرا كه جواب شبهه‏اش سهل بود نزد عقلاء زغايت جهل بود

خيام بسال 509 هجرى در نيشابور زندگى را بدرود گفت جنب قبر امام‏زاده محروق بخاك سپرده شد123.

[ یک شنبه 9 مهر 1391برچسب:عمر خيام نيشابورى, ] [ 17:6 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

ترديد ناپذير است كه دانشمندان اروپا همه اعتراف دارند بمقام استادى مسلمين بدنياى علم، جرجى زيدان در تاريح تمدن اسلامى مينويسد هر جا كه مسلمين حكومت ميكرد علم در آنجا بسرعت پيشرفت مى‏نمود. دارابر استاد دانشگاه نيويورك امريكا در كتاب نزاع علم و دين مينويسد در علوم قديم كه پيش از آنها وجود داشت ترقى فوق العاده نمودند و علوم جديدى ايجاد كردند كه آنزمان سابقه نداشت اشياء زيادى در شيمى و غيره كشف كردند و بهمين علل مؤسس علم شيمى شدند و دانشگاههاى مسلمين بروى همه باز بود اعم از آسيا و اروپا و آفريقا. و امراء و سلاطين براى معالجات بممالك اسلامى روى مى‏آوردند122.
ملت اروپا امروز همان شاگردان علمى ديروز ما هستند كه در حال حاضر به ما آقائى نموده و فخر فروشى ميكنند گدايان ديروزى، امروز سرمايه علمى ما را كه به يغما برده‏اند با كمال نمك نشناسى برخ ما ميكشند و خون مارا در مقابل صنايع علمى خود مى‏مكند.
مسلمانها اين مجد و عظمت ديروزى را در پرتو عمل به دستورات اسلام بدست آورده بودند قرآن مجيد ميفرمايد لاتهنو و لاتحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين ال عمران 139.
سست نباشيد و غصه مخوريد شماها بر همه برترى داريد اگر عمل كنيد و مؤمن باشيد. واضح است دين مقدس اسلام مانند دين مسيح دين رهبانيت و انزوا نيست و يا تنها يكمشت قوانين اخلاقى را انحصار ندارد بلكه خود بزرگترين مشوق دانش و راهنماى همه علوم و فنون مادى است و از نظر قانون هم داراى قوانين كافى در تمام شئون مادى و معنوى ميباشد.
بنابراين پيروى از چنين آئين و عمل به تعاليم عاليه آن ميتواند مرد مسلمانرا بكمال مجد و عظمت از نظر علمى به تعاليم عاليه آن ميتواند مرد مسلمانرا بكمال مجد و عظمت از نظر علمى و قدرتهاى نظامى و سياسى و اقتصادى و اجتماعى برساند.


ادامه مطلب
[ شنبه 8 مهر 1391برچسب:اعتراف دانشمندان غرب به ذخائر علمى مسلمين, ] [ 16:45 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

جابر بن حيان مكنى به ابوموسى در طوس در اوائل قرن يكم ديده بدنيا گشوده و در كوفه اقامت گزيده وى از شاگردان زبر دست امام صادق (عليه السلام) است ابوالفرج اصفهانى براى جابر هزار و سيصد كتاب ذكر ميكند كه در علم فيزيك و شيمى و هيأت و نجوم و رياضى و علوم ديگر تأليف كرده است جابر تمامى اين علوم را از امام صادق (عليه السلام) كسب كرده و بآن حضرت هم نسبت ميدهد.
علامه شهير سيد هبه‏الدين شهرستانى اعلى‏الله مقامه درالهيه و الاسلام صفحه 138 از كرنليوس فانديك بازگو ميكند كه جابر بن حيان در كيمياء معروف بود و پانصد رساله از رسائل امام جعفرالصادق را در هزار صفحه جمع كرده كه بسال 1530 م در استراسبورك چاپ شده و اصول الكيمياى وى 1574 م در باستل بطبع رسيده و كتابى نيز در هيئت دارد كه در نورمبرك چاپ شده.
مناظره دكتر وپير در صفحه 306 از علامه شهير سيد هبه‏الدين رضوان‏الله عليه بازگو ميكند كه من پنجاه جلد از كتب جابر بخط قديم ديده بودم كه در همه آنها هر موضوع علمى را كه بيان ميكند و ميگويد قال لى جعفر (عليه السلام) و در رساله‏اى كه جابر بنام المنفعه دارد ميگويد اخذت هذا العلم من سيدى جعفر بن محمد سيداهل زمانه: من اين دانش را از بزرگ خود، جعفر بن محمد، بزرگ زمان خود فرا گرفتم.
سپس علامه شهرستانى اضافه ميكند كه پانصد جلد از كتب جابر بچاپ رسيده و بيشتر آن فعلا در كتابخانه دولتى برلن و پاريس موجود است و دانشمندان اروپا جابر را استاد حكمت لقب داده‏اند و نام او را با عظمت ياد ميكنند. باز علامه شهرستانى مينويسد اخيراً بمن اطلاع رسيد كه دانشمندان اروپا در نظر دارند دانشگاهى بنام جابربن حيان بنا كنند كه در آن منحصراً از علوم و كتب جابر تحت نظر داشنمندان بزرگ آنجا بحث شود.
باز سيد اضافه ميكند كه دانشمندان اروپا همه اعتراف دارند كه نوزده عنصر از عناصرى كه تا بامروز كشف شده جابر آنرا كشف كرده است اما جابر با آنكه باعتراف دانشمندان غرب نوزده عنصر كشف كرده ميگويد برگشت تمام اين عناصر بيك عنصر است.
و آن عبارت است از عنصر قوى برق و آتش كه در باطن كوچكترين ذره از ذرات ماده مستور است. سپس علامه شهرستانى ميگويد اين گفته جابر كه دردنياى تاريك ديروز بتعليم امام صادق (عليه السلام) آنرا اظهار داشته است بانيروى عجيب الكترون121 كه در دائره آتم كشف گرديده نزديك بيكديگرند و بايكديگر مطابقت ميكنند.

[ شنبه 8 مهر 1391برچسب:جابر بن حيان, شيمى و فيزيك‏دان قرن اول, ] [ 16:43 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

على (عليه السلام) ساختمان طبيعى بشر را بسيار مهم تلقى فرموده است بطوريكه سعادت و حفظ انتظامات مردم را در اختلافات ساختمانى و طبيعى بشر ساخته و هلاك و سقوط آنها را در يكنواخت بودن مردم قرار داده و فرموده:
لايزال الناس بخير ماتفاوتوا فاذا استووا هلكوا119.
ماداميكه بشر متفاوت هستند در سعادت و خوشبختى زندگى خواهند نمود و همينكه متساوى شدند نابود خواهند شد.
اگر اصل اختلاف كه بتقدير حكيمانه حضرت حق مقرر شده است عملاً مورد توجه واقع نشود و پرورش هر كس هم آهنگ با سرشت فطرى او نباشد بدون ترديد بشر از كمال لايق خود محروم و بهمان نسبت دچار سقوط خواهد شد.
اگر اجتماع بشخصيت توجه كند ناگزير به عدم تساوى آنان قائل ميشود هر كس بايد موافق خصائص فردى خود مورد استفاده قرار گيرد زيرا خوشبختى وى باتوافق صحيح با نوع‏كارش بستگى دارد ما با تلاش در يكنواخت كردن و يكسان كردن افراد اين اختصاصات را كه بسيار مفيد بوده‏اند پايمال كرده‏ايم بايستى افراد انسانى را بجاى يكنواخت كردن متفاوت دانست و اين اختلاف را با تعليم و تربيت و عادات زندگى آنان محسوستر ساخت.
اختلاف خلقت يك قانون كلى طبيعى فطرى است كه اجتماعات و تمدن اقوام و طوائف انسانها از نظر تكامل به آن بستگى كامل دارد كامل دارد و قرآن اين حقائق را در يك جمله بسيار دقيق و لطيف بيان كرده لولا دفع الناس بعضهم ببعض لفسدةالارض ولكن الله ذوفضل على العالمين120 اگر تحميل و غلبه از افراد قوى و دفاع گروه ضعيف از آنان نبود روى زمين فاسد ميشد زيرا كليه استعدادها در حال ركود ميماند و بكار بسته نميشد و در نتيجه ترقيات صنعت نصيب بشر نميگرديد و ذخائر زمين فاسد ميگرديد. البته اين آيه در كليه نظام خلقت سخن ميگويد مانند آيه (40) سورةالحج، اختصاص به امور مذهب و مراكز عبادت از قبيل معابد يهود و نصاراى و مسلمانان ندارد و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بيع و صلواة و مساجد يذكر فيها اسم الله سوره حج (40)
از قرون گذشته تاكنون دانشمندان جامعه بشر را بيك انسان تشبيه كرده و ده‏ها وجه شباهت در اين تشبيه بيان كرده‏اند از جمله آنكه در بدن آدميزاد كارها قسمت شده و هر عضوى كه از گروه سلولى معينى تشكيل يافته عهده‏دار كار اختصاصى خود باشد.
ديگر آنكه گروه سلولى هر عضوى از نظر ساختمان طبيعى شايسته و متناسب آن كارى است كه بعده‏اش واگذار شده و گروه عضوى اجتماع نيز بايد از نظر استعداد طبيعى و ساختمان عقلى و جسمى شايسته‏كارى باشد كه بعهده ميگيرد.
در بدن آدميزاد كلمه عضو، بهريك از اعضاء بدن بمعنى واقعى و بطور متساوى اطلاق ميشود با آنكه گروه سلولى هر عضوى از جهات متعدد با گروه سلولى عضو ديگر فرق دارد.
در پيكر اجتماع نيز كلمه عضو بگروههاى مختلف صنفى و كلمه انسان بتمام افراد جامعه كه بمنزله واحد سلولى بدن اجتماعند اطلاق ميشود خصائص موروثى و صفات شخصيت تمام افراد بايكديگر متساوى نيست بلكه از جهات متعدد با هم تفاوت دارند.
امام در حديث گذشته مردم را به معادن طلا و نقره تشبيه كرده نه تنها از نظر سجاياى اخلاقى منظور فرموده بلكه از تمامى جهات منظور امام است.
همه ميدانند كه طلا و نقره و مس و آهن و سرب و نفت و نمك و ساير مواد معدنى از نظر صفات اختصاصى با يكديگر متفاوتند ولى بهمه آنها كلمه معدن اطلاق ميشود و وجود هر يك در جاى خود ضرورى و لازم است معده و مخرج براى بدن همچون مغز و چشم و زبان ضروريند همه اعضاء بقلب بستگى دارند و قلب نيز به همه آنها وابسته است.
اختلاف و تفاوت كه در ساختمان طبيعى سلولهاى بدن انسان وجود دارد ناشى از قضاء حكيمانه الهى و براى انجام كارهاى مختلف در حفظ حيات فردى است: تفاوت و اختلافى كه در ساختمان طبيعى افراد بشر وجود دارد نيز متكى بحكمت و مصلحت و براى انجام كارهاى مختلف در حفظ حيات اجتماعى است جامعه اگر بخواهد زنده بماند و بشايستگى زندگى كند بايد از قانون آفرينش پيروى كنيد و تفاوت ساختمانى افراد را مورد حمايت و پرورش قرار دهد و از وجود آنها در كارهاى مختلف اجتماعى استفاده نمايد.
در جامعه گروههاى عضوى وقتى مفيدند كه با گروههاى عضوى ديگر براى ايجاد يك اجتماع موزون همكارى كنند هر گروه عضوى كه باغرور و خودبينى رشد كند در زندگى اجتماعى همان نتيجه را دارد كه سرطان در بدن دارد.

[ شنبه 8 مهر 1391برچسب:اختلاف طبقات ضامن سعادت بشر است, ] [ 16:42 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

در يك روز سرد و تاريك زمستان سال 1847 ميلادى در عمارت كوچكى در يكى از شهرهاى آمريكا پسرى بدنيا آمد. اسم او را توماس‏الوا اديسون گداشتند ولى او را ال مى‏خواندند. ال بچه كنجكاوى بود و هر روز آثار هوش و استعداد در او نمايانتر ميگشت. وى نزد مادرش تاريخ آمريكا و جهان و آثار مورخان و دانشمندان مشهور را فرا گرفت.
در دوازده سالگى ال در ساعاتيكه درس نميخواند با اجازه پدر و مادرش بكار ميپرداخت؛ و با پشتكار اجازه فروش روزنامه و كتاب و مجله را در قطار راه آهن بدست آورد. هر روز ساعت شش صبح از خواب بر مى‏خواست تا خود را بقطار برساند. وقتيكه در آخرين ايستگاه پياده مى‏شد، باشتاب بكتابخانه شهر ميرفت و چندين ساعت كتاب ميخواند و ساعت شش‏ونيم بعدازظهر با قطار بخانه مراجعت مى‏كرد و باز به مطالعه كتابهاى علمى ميپرداخت.
ال به تلگراف علاقه بسيارى داشت، و مدتى با تلگرافچيها كار ميكرد، در قطار كنار راننده مى‏نشست و كار قسمتهاى مختلف ماشين بخار را ياد ميگرفت. ال جوان بشدت مفتون تأثير قوه برق بود و آزمايشهاى او در كارخانه تعمير ماشينهاى بخار، او را واداشت كه از روزنامه‏فروشى دست بردارد و بجانب اختراع كشيده شود. از سپيده‏دم تا نيمه شب كار ميكرد و بدون احساس خستگى وظايف مختلف را انجام ميداد. مدت سه ماه پشت دستگاه تلگراف نشست و بتدريج اطلاعات كافى بدست آورد و كم‏كم توانست بدون كمك ديگران يك خط بزرگ مخابراتى را اداره كند و دستگاه تلگرافى به دست خويش بسازد.


ادامه مطلب
[ جمعه 7 مهر 1391برچسب:اديسون يا جرقه خلقت, ] [ 7:33 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

از اين نوابغ ابوعلاى معرى بشمار آورد. وى بعلت نابينائى از خواندن كتاب محروم بود، روزى ابو زكرياى تبريزى كه ساليان درازى از درس وى استفاده ميكرد در مسجد معرة النعمان يكى از كتابهاى استاد را براى وى ميخواند در اين هنگام شخصى از اهالى تبريز كه به آن سامان سفر كرده بود براى نماز به مسجد آمد ابوزكريا از ديدن همزبان خود بسيار خوشحال شد و چند لحظه از خواندن كتاب باز ايستاد ابوعلاء علت وقفه را پرسيد شاگرد آمدن همشهرى را بعرض استاد رسانيد ابوعلاء گفت برخيز باوى سخن گوى همه بانتظار شما مى‏نشينم ابو زكريا نزد همشهرى خود نشست و با زبان محلى با او حرف زد و پرسشهائى نمود و جواب شنيد.
موقعيكه نزد استاد برگشت ابوعلاء پرسيد اين چه زبانيست جواب داد آذربايجانى. گفت من نفهميدم چه مطالبى گفتيد ولى هر چه گفتيد حفظ كردم و همه الفاظ را بدون كم و زياد بشاگرد خواند همه تعجب كردند الفاظيكه با اين سرعت رد و بدل ميشد و معانى آنها مفهوم نبود چگونه حفظ كرده است116.

اختلاف طبقات دليل توحيد است

خلاصه افراد بشر نه تنها از نظر قيافه و ساختمان ظاهرى با يكديگر تفاوت دارند بلكه از نظر معنوى و روانى و خصايص روحى نيز تفاوت بسيار دارند و اين خود يكى از آيات الهى است قرآن براى متوجه ساختن بشر به آيت بزرگ مى‏فرمايد:
مالكم لا ترجون لله وقاراً و لقد خلقناكم اطواراً117 چرا بشر بمقام شامخ خداوند توانائيكه آنرا خلق كرده و از هر جهت گوناگون آفريده است توجه نميكنند.

حديث الناس معادن

پيغمبر فرموده است الناس معادن كمعادن الذهب و الفضه118 ذخائريكه در نهاد مردم نهفته است مانند طلا و نقره با يكديگر متفاوت است.
بعضى از كودكان با صفات و خصائصى از مادر متولد ميشوند كه افراد عادى داراى آن نيستند عقل، ادراك، هوش، فطانت، حافظه، سرعت انتقال، شهامت، شجاعت، جود، سخاء، مالكيت نفس و نظائر اينها در بعضى از افراد تفاوت دارند پيشرفتهاى بهت آور و حيرت انگيزى كه در دوران زندگى نصيب آنها شده است مديون همان ريزه‏كاريهائيست كه در ساختمان آنان بكار رفته.
اين مغزهاى استثنائى مركز امواجى هستند مانند موجهائيكه از پرتاب شديد يك سنگ به آب پديد مى آيد اولين دائره او كوچك است رفته رفته منبسط و پهن مى‏شود و افكار تراوش شده از اين مغزها يك وقت مى‏بينيم عالمگير شده و دنياى بشريت را از مزاياى الكتريكى برق، طب، هندسه، خاك‏شناسى، نجوم، هواشناسى و صدها ذخائر علمى برخوردار كرده.
چنين افراد با استعداد بايد از كودكى تحت مراقبت صحيح قرار گرفته در شرائط مخصوص و مناسب خود ترتيب شوند و تنها محيطيكه مى‏تواند قابليتهاى درونى آنان را پروراند و شخصيت و استعداد آنها را از قوه به فعليت بياورد محيط خانواده و اجتماع سازنده است.
مانند چراغ و يا آتش اگر در محيط مناسب روشن كردى همه از نور و حرارت آن استفاده ميكنند و اگر در محيط ناسازگار و محل بادگير روشن كردى دنيا را مى‏سوزاند و همه بتاريكى و ظلمت گرفتار ميشوند.
از آنجائيكه افراد آدميزاد متفاوتند تربيت دسته جمعى آن بخوبى ممكن نخواهد شد و مدرسه نميتواند جاى تربيت فردى پدر و مادر را بگيرد آموزگاران هميشه از عهده پرورش فكرى كودكان بخوبى بر نمى آيند تابرسد بر خصائص معنوى؛ در حاليكه تربيت‏هاى اخلاقى و هنرى و صنعتى و مذهبى كودك نيز ضرورى ميباشد و پدر و مادر در اين مورد نقش مهمى دارند و هيچگونه نمى‏توان از آن چشم پوشى كرد.
بنابراين لازمست از اختلافات و تفاوتهاى طبيعى بشر استفاده شود و هر كس را مطابق استعداد درونى و ساختمان فطرى خود پرورش دهند تا جامعه از تمام ذخائر خداداى كه در نهاد آدميان بوديعه گذارده شده استفاده نمايند و اديسون اگر در يك محيط تاريك ناسازگار و گوشه يك ده دور افتاده بدنيا مى‏آمد و از طرف پدر و مادر مراقبت نميگرديد هرگز به اختراعات خود توفيق نمى‏يافت.

[ جمعه 7 مهر 1391برچسب:ابو علاى معرى و قوه حافظه, ] [ 7:31 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
صفحه قبل 1 ... 45 46 47 48 49 ... 169 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب