مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

اين شخص سالها بود كه هوس سلطنت داشت عام مهم بر انحراف پدرش زبير از پيروى على (عليه السلام) همان پسر بود زبير را با شدت تمام تحريك به جنگ على مى‏نمود روز جمل كاربجائى رسيد كه زبير بوى گفت چقدر فرزند شوم و بدفطرت هستى مرا به جنگ و اميدوارى و پس از فرار پدر با مسئوليت خود با على بجنگيد همون بود كه مقدمات جمل را فراهم آورد، (اگر او شهادت دروغ نمى‏كرد و پنجاه نفر از پيرمردان را براى شهادت پيش عايشه نمى‏برد كه همه شهادت نمودند اين محل حوئب نيست و هر كه گفته حوئب است دروغ گفته، عايشه احتمال داشت بر گردد و جنگ جمل اتفاق نيافتد.
زيرا از پيغمبر (صلى‏الله عليه وآله) شنيده بود به يكى از زنان من سگهاى حوئب حمله مى‏كند و هر كدام باشد از صراط واژگون به آتش خواهد شد وقتى از ساربان شنيد كه اين محل حوئب است صدا زد و ناله بر آورد كه مرا برگردانيد اين سفر نامبارك است.
همان عبدالله بود كه سب اميرالمؤمنين را رواج مى‏كرد: روزى در اثناى خطبه على را سب نمود اين خبر به محمد حنفيه رسيد با تعجيل آمد و از براى او كرسى آمده كردند و در برابر عبدالله بروى كرسى نشست و از قريش توبيخ نمود كه در حضور شما على را سب مى‏كنند و شماها جلوگيرى نمى‏كنيد2.
و همو بود كه چهل روز در خطبه خود بر پيغمبر اكرم صلواة نفرستاد و عذر او اين بود كه بنى هاشم بوسيله او بر ما بزرگى نموده و فخر فروشى مى‏كنند3.
ابن ابى الحديد گويد ابن زبير دشمنى را با بنى هاشم آشكار و علنى نمود و از آنان بدگوئى كرد و به اين فكر شد كه آنان را بكشد و بسوزاند و عقيده خود را اظهار مى‏كرد اگر تمامى آل هاشم را بكشم در واقع كفار سحار را كشته‏ام اين خانواده نه اول دارد نه آخر و از همه دروغگوتر هستند محمد بن سعد بن وقاص عمل او را تحسين كرد و ابراز همكارى نمود و عبدالله بن صفوان بن اميه به آنها گفت نه اين تصميم صلاح است و نه سخن تو راست4.

عمر بن جر موز قاتل زبير

عمر بن جرموز شمشيرى به فرق زبير زده و زخم گران بر سر او وارد كرد و ديگر از خواب بيدار نشد و سر از تن او برگرفت به پيشگاه على شتافت نخستين روزى كه على از كار جنگ فارغ شده در خيمه نشسته بود ابن جرموز از حاجت اجازه خواست وارد محضر امام گرديد و قصه را شرح داد سپس سر زبير را پيش على گذاشت امام حالش منقلب گرديد و فرمود:
چرا از فرمان امام خود سرپيچيدى؟ مگر من نگفته‏ام عقب گريخته‏گان نرويد سپس شمشير زبير را گرفت و آنرا حركت مى‏داد و مدتى بر آن نگريست و فرمود طالماً جلى به الكروب عن وجه رسول‏الله با اين شمشير چه بسيار اندوهى و مشكلات را از پيامبر دفع كرده است5.
ابن جرموز عرض كرد يا اميرالمؤمنين جايزه ما را عطا كن فرمود بخدا قسم زبير را مرگ در مصرع زشتى دريافت همانا از رسول‏خدا شنيدم فرمود بشر قاتل ابن صفية بالنار كشنده پسر صفيه را با دوزخ مژده دهيد. ابن جرموز از نزد على (عليه السلام) بيرون شد درحالتيكه مى‏گفت با شما چگونه توان زيست در راه شما اگر كسى را بكشيم با دوزخ بشارت مى‏دهيد اگر با خود شما جنگ كنيم كافر مى‏شويم ابن جرموز با خوارج در نهروان بود و بدست على (عليه السلام) كشته شد6.
از اين ماجراى تاريخ معلوم مى‏شود كه زبير علاوه بر آنكه مبادى آداب و متصف به فضائل اوصاف انسانيت بوده كه بمجرد شنيدن صداى امام بدون مسامحه به حضورش شتافت و هرگونه رسومات تواضع را در حق امام رعايت نمود و با تذكر گفتار پيامبر اكرم سخت پشيمان و ناراحت گرديد و اصرار و تحريكات عايشه و عبدالله و اغواء رفيق خود طلحه در عقيده وى خللى ايجاد نكرد و جنگ را با على براى ابد تحريم كرد.
اشعار گذشته او بهترين شاهد است بر آنكه او اعتقاد بر مبداء و معاد داشته زيرا كسيكه چنان رشادت را داشته باشد كه يك تنه سپاه على (عليه السلام) را بشكافد و شهرت فارس عرب داشته باشد و على (عليه السلام) درباره شمشير او بگويد اين شمشير چه بسيار اندوهى را از پيامبر دفع كرده معلوم است قهرمان نامدار بوده و از طرفى رئيس سپاه و داعيه امارت مسلمين در سر داشته باشد يك مرتبه همه آنها را پشت پازده و دست بشويد بعلت يك حديث پيامبر كه جنگ با على دوزخ است منشائى غير از ترس خدا خواهد داشت.
ولكن اين ندامت زبير از گناهيكه در آن صحنه دامنش را ملوث كرده بود او را نميتوانست پاك و منزه نمايد زيرا از نظر عقل اين چنين گناهان با مجرد پشيمانى شسته نميشود بلكه لازم بود آنان را كه با اغواى او گول خورده و بجنگ امام آمده بودند از حقيقت مطلع ساخته و دعوت بر حق نمايد و همه آنها را به تبعيت اما دعوت نمايد و خود با آنها به قشون امام ملحق شود و با مخالفين بجنگد.
ندامت از جنايات بزرگ وقتى مأثر و مفيد است كه آثار جرم را برطرف سازد مانند حر بن يزيد رياحى اكتفاء بمجرد پشيمانى نكرد و خود را به پاى حسين انداخت و در مقابل سپاه دشمن خود را معرفى نمود و از حقائق پرده را برداشت و مردم را آگاه ساخت و جان خود را فداى دين نمود و مدال پر قيمت جمله انت حر فى‏الدنيا والاخره را از زبان حسين (عليه السلام) دريافت نمود.

[ سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:عبدالله زبير يا موجود ميشوم, ] [ 8:9 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

روز جمل على سر برهنه با زبير سخن مى‏گويد

روز جمل نوزدهم جمادى الاول سال سى و ششم هجرى بعد از آنكه نصيحت على (عليه السلام) را عايشه و طلحه گوش ندادند و زبير را هم وادار كردند به وقوع جنگ، اول صبح قبل از شروع به نبرد على (عليه السلام) با سر برهنه و عارى از سلاح جنگ در حالى كه پيراهن پيغمبر در تن داشت و رداى رسول خدا را بدوش انداخته بود بر استر پيغمبر كه دلدل نام داشت سوار شده در جلو سپاه دشمن قرار گرفت و فرمود كدام كس زبير است بگوئيد پيش منم آيد زبير بمجرد شنيدن شرفياب حضور على (عليه السلام) گرديد بقدرى نزديك هم شدند كه گردن مركبهاى‏شان در هم پيچيد عايشه با خبر شد ناله كرد كه خواهرم اسماء بى شوهر ماند، بوى گفتند على (عليه السلام) سر برهنه و خالى از سلاح آمده است عايشه آسوده خاطر گشت.
على و زبير يكديگر را بغل گرفته و معانقه نمودند، حضرت بوى فرمود واى بر تو اى زبير براى چه آمده‏اى گفت براى مطالبه خون عثمان.
على (عليه السلام) فرمود خداوند بكشد از ما آنكس را كه بخون عثمان نزديك است. اگر قول تو صادقست بايد دست بگردن بسته بوراث عثمان جانت را بسپارى تا قصاصت كنند.
آيا بخاطر ندارى آن روز را كه رسول خدا از خانه بنى عمرو بن عوف باز مى‏شد و دست تو در دست داشت چون بمن رسيد بر من سلام كرد و بر روى من بخنديد، من جواب داده و بر روى او بخنديدم و چيزى مى‏فرمود توگفتى يا رسول‏الله على از تكبر باز بر نميدارد او فرمود ساكت باش، زود باشد كه با على جنگ كنى و تو ظالم باشى. و ياد دارى روزى را كه پيغمبر سوار الاغ بود و از بن بياضه مى‏آمد بتو فرمود آيا دوست مى‏دارى على (عليه السلام) را گفتى چگونه دوست نميدارم على برادر و پسر خال من است فرمود زود است كه با او جنگ بر پا كنى و تو ظالم هستى زبير گفت يا ابا الحسن چيزى بيادم آوردى كه روزگار فراموشم كرده بود و اگر حديث را بياد داشتم هرگز بيرون نمى‏آمدم.
حضرت فرمود حالا برگرد گفت چگونه برگردم و حال آنكه جنگ شروع شده است اين عارى است كه شسته نخواهد شد. امام فرمود با عار برگرد پيش از آنكه عار و آتش را جمع كنى پس زبير برگشت و پشيمانى خود را به عايشه و پسر خود عبدالله ابراز نمود و گفت على (عليه السلام) بيادم آورد چيزى را كه روزگار فراموشم كرده بود عايشه هر چه اصرار كرد فائده نبخشيد پسرش عبدالله1 گفت پدر كجا ما را ميگذارى و ميگذرى از شمشير على ترسيدى و پشت بجنگ كردى و زنان عرب عذر تو را قبول نخواهند كرد جز آنكه بگويند فارس عرب از هول جنگ و ترس شمشير على (عليه السلام) زهره بشكافت.
زبير از سخنان پسرش در خشم شد و گفت من پسرى مشئوم‏تر از تو نديده‏ام مرا بجنگ على تحريك و با ترس سرزنش مى‏كنى و حال آنكه سوگند ياد كرده‏ام كه با اباالحسن جنگ نكنم.
عبدالله گفت كفاره سوگندت را بده زبير غلام خود مكحول را آزاد كرد سپس به جناح راست سپاه على (عليه السلام) حمله كرد امام فرمود باو راه باز كنيد.
با كسى كارى نيست زبير رفت و برگشت و باز به جناح چپ لشكر حمله برد و برگشت بار سوم بقلب قشون حمله انداخت و برگشت و بعبدالله گفت پسر مرد جبون چنين كارى مى‏تواند انجام دهد.
سپس لشكر را ترك نمود و خود بسوى مدينه شتافت و اين اشعار را مى‏خواند:

اخترت عاراً على نار مؤحجه نادى على بامر لست انكره فقلت حسبك من عدل اباحسن

 

ما ان يقوم لها حلى من الطين عار لعمرك فى الدنيا و فى الدين فبعض هذا الذى قد قلت يكفنى

ترجمه
1 -
اختيار نمودم عار دنيا را بر آتش جهنم كه زبانه مى‏كشد تا حديكه از خاك براى او زينت حاصل شود. كنايه از سرخ شدن خاك است.
2 -
على به يادم آورد چيزى را كه انكار نداشتم قسم به جانت عار است در دنيا و در آخرت.
3 -
به خود گفتم عدالت على بر من كفايت مى‏كند و نصايحى به من كرد كه مرا بس بود و تا وادى‏السباع رسيد عمر بن جرموز بخدمت او رسيد و بناى دوستى گذاشت و شير و ساير خوردنيها حاضر نمود چون زبير از طعام فارغ شد وضوء ساخت و نماز خواند و خوابيد.

[ سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:حكومت على (عليه السلام), ] [ 7:53 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

3- مرحله بینشی (انگیزه سازی)

خداوند راه هدایت را به بندگان نشان داده است و این بندگان هستند که مسیرشان را انتخاب می کنند. هرکس بخواهد، راه مومنان را در پیش می گیرد و هر کس بخواهد راه کفر را پیشه می کند.(60) ایمان امری قلبی است که با اشتیاق و میل همراه است. اکراه، جایگاهی در ایمان قلبی و پایدار ندارد. خداوند در قرآن می گوید: «أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النّاسَ حَتّى یَکُونُوا مُؤْمِنینَ:(61) آیا تو مردم را به اجبار وا می داری تا ایمان بیاورند؟!».
پدر و مادر گرامی نیز باید زمینه هایی را فراهم کنند تا فرزندانشان با انگیزه و علاقه قلبی به ایمان و نماز رو آورند. زور و اجبار راه به جایی نمی برد. شاید فرزندان از ترس توبیخ و سرزنش والدین یا بوسیله اجبار آنها؛ به نماز بایستند، امّا این نوع تربیت ناپایدار خواهد بود. با گذشت زمان و از بین رفتن زور و اجبار، دیگر نباید انتظار استمرار این رفتار را داشت. بهمین سبب، انگیزه سازی از نکاتی است که والدین گرامی باید به آن عنایت ویژه ای داشته باشند.
هرچند کودکان در سنین پایین تر، از اعمال خود انگیزه ای جز جلب توجّه اطرافیان ندارند؛ امّا با رشد کودک و بالا رفتن فهم او؛ لازم است ـ به همان زبان کودکانه ـ از خداوند، نعمتهای الهی، شکرگزاری و فلسفه نماز خواندن برایش سخن گفت. شاید تشویق در مراحل ابتدایی انگیزه ای برای نماز خواندن فرزند شود امّا با رشد فکری او کفایت نمی کند. علاوه بر این، تشویق تا حدّی برای انگیزه سازی کاربرد دارد. افراط در تشویق، سبب می شود کودک شرطی شده و در صورت نبودن آن، انگیزه ای برای نماز خواندن نداشته باشد.
ایجاد انگیزه برای کودک در مرحله اوّل می تواند باتشویق و ترغیب، با هدیه دادن، مشارکت در برپایی نماز، تمجید در مقابل دیگران و ... باشد.


ادامه مطلب
[ دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:مرحله بینشی, ] [ 17:7 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 

مرحله تسهیلی (آسان سازی و انس گیری)

با توجّه به اینکه خداشناسی و خداباوری از امور فطری است،(58) رغبت و تمایل درونی کودکان به شناخت خدا و نمازخواندن طبیعی به نظر می رسد. فطرت پاک خداباوری کودکان، تربیت دینی را آسان و سهل می کند. هم والدین به راحتی می توانند فرزندانشان را با آموزه های دینی آشنا کنند. و هم کودکان، ـ آن را مطابق فطرت خود می یابند و ـ از آن استقبال می کنند.
البته والدین گرامی، باید فرزندانشان را به گونه ای ـ قبل از سنّ تکلیف ـ به نماز وادارند که این رغبت و علاقه، تبدیل به انس و الفت گردد. نماز خواندن باید به صورت یک عادت، ملکه و مونسی برای فرزند گردد. مونسی که مصاحبت با او آسان، و ترک آن دشوار است. امام صادق(ع) نیز علّت اینکه زودتر (قبل از سنّ تکلیف) باید کودکان را به نماز و روزه امر کرد را همین عادت کردن آنان بیان می کند.(
حتى یتعودوا)(59) برای عادت دادن فرزند نیز می توان از تشویق بهره برد.
 
هرچند فرزندان دارای فطرت خداجویی می باشند؛ امّا با این حال، عدّه ای از فرزندان در بزرگسالی تمایل و رغبتی به نماز نشان نمی دهند. علّت اصلی این مساله، مربوط به عوامل محیطی می شود. عواملی که فطرت شخص را از مسیرش منحرف کرده اند.
یکی از لوازم آسان سازی تربیت، سازگاری محیط با نوع تربیت است. اگر فرزند؛ مصادیقی از آنچه به آن امر می شود را در اطراف خود مشاهده کند، پذیرش آن رفتار برایش راحت است. نماز خواندن والدین، اطرافیان، دوستان و آشنایان بسیار کمک کننده هستند. به همین خاطر است که در خانواده هایی که بزرگان، اهل عبادت و نماز اند؛ به ندرت فرزندان به نماز بی توجّهی می کنند.
القائات محیطی، ناخواسته فرزندان را محو محیط می سازند. آنها بدون اینکه فکر کنند، عمل نیک و زشتی را تکرار می کنند. بنابراین، نباید کودکان با محیط های دینی مثل مساجد و مجالس مذهبی بیگانه باشند. والدینی که بین فرزندانشان با این محافل علاقه ای ایجاد می کنند، در مساله تربیت، کمتر به زحمت می افتند.
فرزندانشان نیز پذیرای تربیت دینی هستند.

[ دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:مرحله تسهیلی, ] [ 17:6 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

هر چند برای تربیت دینی کودکان اصولی کلّی ذکر شده است که رعایت آنها ضروری است، امّا آشنا کردن کودکان به نماز نیاز به رعایت نکات خاصّی دارد که ذکر آنها خالی از لطف نیست. کلّی گویی و عدم ارائه روشی کاربردی و عملی در تربیت کودکان، یکی از مشکلات والدین در مسیر تربیت فرزندان است. این ابهام و کلّی نگری، گاهی به حیرت و سردرگمی والدین یا برداشت شخصی ایشان از روشهای ارائه شده منجر می شود که پیامدهای خوبی را به دنبال ندارد. بنابراین، ارائه روش های کاربردی و زمانبندی شده از ضروریات به نظر می رسد. هر برنامه تربیتی برای نتیجه بخشی ناگزیر سیری را طی می کند. برای علاقه مند کردن کودکان به نماز نیز یک سیر تربیتی لازم است که می توان آن را در مراحل پیش رو ارائه داد:


ادامه مطلب
[ دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:مراحل اصولی برای جذب کودک به نماز:, ] [ 17:4 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

تقلید و الگوبرداری از رفتار دیگران یکی از جنبه های روانی انسان است که هر انسان ناگزیر برای یادگیری و آموزش از آن بهره می گیرد. عمومیّت و شمول آن در تمام انسان ها سبب شده تا عدّه ای آن را نوعی غریزه و امری فطری در وجود انسان بدانند.(47) فرزند شما تقریبا از دو سالگی در تمام زمینه ها از شما الگوبرداری می کند(48) و برای تقلید و الگوپذیری او نمی توان مرز و محدوده ای مشخّص کرد.
نه تنها شما الگوی رفتاری فرزندتان هستید که اطرافیان نیز می توانند این نقش را ایفا کنند. اقوام، خویشان، عمّه و عمو، خاله و دایی و ...، هر یک به نحوی در شکل گیری شخصیّت فرزندتان نقش دارند. به همین خاطر است که در «روایات انتخاب همسر»(49) آمده است که دقّت کنید؛ با ازدواجتان چه کسی را خاله و دایی فرزندانتان قرار می دهید! چرا که آنها الگوی رفتاری فرزندانتان خواهند شد و در تربیت آنها نقش دارند.
برقراری روابط عاطفی و دوستانه با دیگران نیز در تربیت فرزندان بی اثر نیست. در طیّ این روابط و معاشرت ها، فرزندان هر چه را می بینند و می شنوند عیناً می پذیرد و اجرا کند. بدون اینکه به خوب یا بد بودن آن توجّهی داشته باشد. این پیروی و تبعیّت بی دلیل از دیگران بسیار خطر آفرین است. حضرت ابراهیم(ع) به قومش فرمود: «
هَلْ یَسْمَعُونَکُمْ إِذْ تَدْعُونَ أَوْ یَنْفَعُونَکُمْ أَوْ یَضُرُّونَ: آیا هنگامی که این بت ها را می خوانید، صدایتان را می شنوند. یا می توانند به شما سود و زیانی برسانند؟» مشرکان گفتند: «قالُوا بَلْ وَجَدْنا آباءَنا کَذالِکَ یَفْعَلُونَ: ما پدران و مادرانمان را دیدیم که چنین می کردند. (ما نیز از آنها تبعیّت می کنیم)».(50) گاهی تقلید های فرزندان از بزرگانشان اینگونه بی دلیل و بی چون و چرا است که آنها را به انحراف و گمراهی می کشاند.
 ما باید در دوستی ها و روابط خانوادگی با دیگران دقّت بیشتری به خرج دهیم. فرزندانمان را به برقراری دوستی با افرادی توصیه یا برحذر داریم. این روش را قرآن به ما آموخته است. چرا که انسان های بد عاقبتی همچون ابولهب(51) را منفور افراد می سازد و از سوی دیگر، همه را به الگو گیری از افرادی همچون حضرت ابراهیم(ع) و حضرت محمّد(ص) توصیه می کند.
هرچند حسّ الگو پذیری در فرزندان اجتناب ناپذیر است، امّا والدین گرامی نیز نباید از «اسوه سازی» و معرّفی الگوهای مناسب به فرزندانشان کوتاهی کنند.
در قرآن، پیامبر اسلام(ص) به طور مطلق،(52) و حضرت ابراهیم(ع) نیز در توحیدگرایی و ستیز با شرک و بت پرستی(53) به عنوان الگو و اسوه معرّفی شده اند. ما نیز باید فرزندانمان را به تبعیّت از سیره معصومین(ع) فراخوانیم. علاوه بر این، معرّفی الگوهای عملی و قابل مشاهده برای فرزندان بسیار موثّر است. این امر سبب آسان شدن پذیرش یک رفتار از سوی فرزندان می شود.
فراموش نکنید که تنها معصومین(ع) می توانند الگوهای کامل و مطلقی برای فرزندانمان باشند. اگر افراد دیگری را نیز برای فرزندانتان الگو قرار می دهید، بهتر است به رفتارهای پسندیده آنها اشاره کنید تا فقط در همان رفتارها به عنوان الگو معرّفی شده باشند.

[ یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:الگوپذیری و اسوه سازی, ] [ 8:34 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

در تربیت اسلامی به تشویق و ترغیب توجه ویژه ای شده است و خداوند از این طریق بندگان را به سوی خوبی ها سوق می دهد.
قرآن به شیوه های گوناگونی به تشویق پرداخته است. آیاتی که نعمت های بهشتی را بیان می کنند و آیاتی که از بشارت سخن می گویند، از این دسته آیات می باشند. یکی از اوصاف پیامبران الهی(ع) در قرآن «مبشّر»(34) بیان شده است. بشارت هایی در قرآن از جمله «
لَهُمْ أَجْرٌ کَرِیمٌ»(35)، «لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ»(36)، «لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ»(37)، «أَجْرٌ کَبِیرٌ»(38)، «لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ»(39)، «سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ»(40)، «أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»(41) و... ، نمونه هایی از آیات بشارت آمیز قرآن اند که به تشویق بندگان برای انجام کارهای نیک می پردازند.
یکی از راه های جذب فرزندان به سوی آموزه های دینی و نماز، تشویق و ترغیب است. تشویق اگر به گونه ای پسندیده و بجا باشد، بسیار کارساز است. تاثیر تربیتی تشویق، گاهی چنان است که جهت زندگی افراد را دگرگون می سازد. اگر تشویق قبل از انجام عملی پسندیده باشد، موجب شوق و رغبت شخص می شود، و اگر پس از انجام آن عمل باشد؛ سبب تقویت و پایداری این رفتار در او می گردد. لذا والدین محترم می توانند در دو مرحله فرزندانشان را به نماز دعوت کنند. ابتدا آنها را ترغیب به نماز خواندن کنند و در صورت انجام، به تشویق آنها بپردازند. با توجّه به اینکه تشویق فرزندان نوعی توجّه و شخصیت دادن به آنها است، سعی می کنند خود را از کانون توجّه و محبّت والدین دور نسازند. از این طریق به تکرار عمل یا رفتار مورد نظر پرداخته، تا جائیکه جزئی از شخصیّت رفتاری آنها می گردد.
تشویق کودک، می تواند یک تشویق مادّی یا معنوی باشد. پاداش و تشویق مادّی حتّی می تواند با خرید یک شکلات، اسباب بازی، یا یک گردش تفریحی، و بازی و سرگرمی صورت گیرد. البته، هر چند این نوع پاداش ها خوب است، امّا نباید از پاداش های معنوی و روحی نیز غفلت کرد. گاهی یک آفرین و نوازش تاثیر بیشتری دارد. نقل شده است که پسر بچه ای در نزد پیامبر (ص) عطسه کرد و سپس گفت:«الحمد الله». پیامبر اسلام(ص) به او فرمود: «
بارَکَ اللهُ فِیکَ: آفرین بر تو باد».(42) همین ابراز محبّت اگر از سوی والدین به فرزند باشد می تواند بهترین پاداش برای آنها تلقّی شود. خداوند نیز به بسیاری از بندگان صالح خود ابراز محبّت می کند. در قرآن آمده است که: «أَحْسِنُوا إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنین»(43)، «فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ»(44)، «اَقْسِطُوَّاْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ»(45) و « بَلی مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ وَ اتَّقَی فَإِنَّ اللَّهَ یُحِب الْمُتَّقِینَ».(46)
پدر و مادر گرامی نیز باید توجّه داشته باشند که تشویق و پاداش نقش موثّری در تربیت فرزندشان دارد، البته به گونه ای که بداند چرا مورد تشویق واقع شده اند. تشویق باید متناسب با رفتار نیک فرزند باشد، نه بیشتر و نه کمتر از آنچه شایستگی دارد. دوری از افراط و تفریط، و رعایت تعادل نیز از ضروریات تشویق است.

[ یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب: تشویق و ترغیب, ] [ 8:33 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

1- محبّت و مهرورزی

محبّت و مهرورزی یکی از اصول تربیتی اسلام است که تاکید فراوانی به آن شده است. شخصی که محبّت و مهر کسی را به دل می نشاند نا خواسته به تقلید از او پرداخته و الگوگیری از رفتار و اخلاق او می کند مانند او لباس می پوشد، مانند او سخن می گوید و از رفتارهای او در موقعیت های متفاوت نسخه برداری می کند. هر چه آن شخص دوست دارد، برایش دوست داشتنی می شود. و هرچه بد می داند، از چشم او می افتد. گاهی اوقات دوستی و محبّت به حدّی می رسد که از شخص، فردی مرید؛ و مطیعِ چشم و گوش بسته می سازد.
خداوند نیز کسانی را که دم از محبّت الهی می زنند، امّا مطیع نیستند را مورد خطاب قرار داده و می فرماید: «
قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللهُ: بگو: اگر خدا را دوست مى دارید، از من پیروى کنید؛ تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد».(27) هرچند نیاز ضروری فرزندان به محبّت و عاطفه را نمی توان انکار کرد، امّا از آثار و پیامدهای محبّت و عاطفه و تاثیرات تربیتی آن نباید غافل شد. به هر حال در اسلام به والدین توصیه شده است تا محبّت خویش را از فرزندانشان دریغ ندارند.
امیر المومنین(ع) نیز می فرماید: «لیتأسّ صغیرکم بکبیرکم و لیرأف کبیرکم بصغیرکم و لا تکونوا  کجفاة الجاهلیة: کودکتان باید در رفتار خود پیرو بزرگان باشد و بزرگترها، باید نسبت به کودک، رئوف و مهربان باشد. مبادا مانند جفاکاران و ستمگران دوران جاهلیت رفتار کنید».(28) با دقت در سخن حضرت(ع) رابطه میان اطاعت و پیروی، با رافت و محبّت به روشنی قابل درک است. کوچکتر ها به پیروی از بزرگتر ها توصیه شده اند و بزرگتر ها سفارش به رفتار محبت آمیز با کودکان شده اند. گویا حضرت(ع) این دو را در گرو یکدیگر می دانند و به عنوان یک رفتار متقابل از سوی کودکان و والدینشان لحاظ می کنند.
 امّا در مورد چگونگی محبّت و مهرورزی به کودکان تا حدّی مربوط به فطرت و تا حدّی مربوط به عرف جامعه دارد. در هر صورت معصومین(ع) برای ابراز محبت خود نسبت به فرزندانشان از نوازش، بوسیدن و ... بهره می جسته اند.
در مورد پیامبر اسلام(ص) نقل شده است که: «
إذا أَصبَحَ مَسَحَ عَلى رُؤُوسِ وُلدِهِ وَ وُلدِ وُلدِهِ: همه روزه صبح، دست محبّت به سر فرزند خود و فرزند فرزندش می کشید».(29) ایشان مسلمانان را به ابراز محبّت و بوسیدن فرزندانشان سفارش می کردند و در مقابل آن حسنه(30) و مقام های بهشتی(31) را وعده می دادند. هنگامی که شخصی نزد پیامبر(ص) آمد و عرض کرد که هیچ کدام از فرزندانش را تاکنون نبوسیده است، ایشان آن مرد را اهل آتش دانست.(32)
بنابراین، باید به فرزندان عشق ورزید و آنها را مورد لطف و مهربانی قرار داد. زیرا «کسی که نسبت به فرزندش محبّت کند مشمول رحمت الهی می شود».(33)

[ یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:اصول کلّی جذب کودک به امور دینی, ] [ 8:31 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

1- گرایش به امور پسندیده

نماز از آنجا که ارتباط با خداوندی است که سرچشمه همه خوبی هاست، فرزندانتان را به کار های پسندیده دعوت می کند. شرایطی که برای نماز بیان شده و نمازگزار باید آن را رعایت کند، به گونه ای طرّاحی شده که او را نا خداگاه به سمت خوبی ها سوق می دهد. مسائلی مثل غصبی نبودن مکان و لباس نمازگزار، وقت شناسی و همراهی او با اجتماع و... از این مواردند. این مسئله به سادگی قابل درک است که نماز تنها نماز نیست بلکه رفتاری آموزشی است که یک مجموعه صفات و افکار پسندیده را در نهان انسان نهادینه می کند. چنانکه مشرکین هنگامی که با حضرت شعیب(ع) به جدل می پرداختند به این نکته ـ هر چند از روی تمسخر ـ اشاره کرده اند و به او گفتند: «یَا شُعَیْبُ أَصَلاَتُکَ تَأْمُرُکَ أَن نَّتْرُکَ مَا یَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَن نَّفْعَلَ فِی أَمْوَالِنَا ما نَشاء: (18) اى شعیب! آیا نمازت به تو دستور مى دهد که آنچه را پدرانمان مى پرستیدند، ترک کنیم; یا آنچه را مى خواهیم در اموالمان انجام ندهیم؟!

2- دوری از گناه و جرایم

رذائل و رفتارهای ناپسند مصادیق فراوانی دارند. با این حال یکی از آثار مهمّ نماز، محافظت نمازگزار از همه این گناهان است. اگر قرآن می گوید: «أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»(19) یعنی اینکه نماز شما را از هر آنچه که از مصادیق فحشا و منکر است باز می دارد. البته اگر برخی از نمازگزاران به گناهانی آلوده می شوند بخاطر اینست که به همان میزان به نماز توجّه و عنایت نداشته اند.
دو نکته را باید مورد دقّت قرار دهیم : 1- اینکه هر چه به نماز توجّه و ارزش بیشتری قائل شدیم از گناهان به همان میزان بیشتر دور می شویم. به عنوان نمونه حضرت فاطمه(س) نماز را عامل دوری از تکبّر می دانند.(20) 2- اینکه باید مراقب باشیم اگر به هر علّتی گناهان پر رنگ شدند و بر توجّه ما به نماز غلبه کردند به همان میزان، از لذّت و روح نماز ما کاسته خواهد شد. این حالت بسیار خطرناک است به گونه ای که بعضی افراد با آلوده شدن به گناهان نماز خواندن بر ایشان بی مفهوم می شود لذا تارک نماز می شوند و روز به روز در گرداب گناهان بیشتر فرو می روند.

3- آرامش بخش و شجاعت آفرین

هر کسی به فکر آرامش خود و اطرافیانش می باشد. هر پدر و مادر دلسوزی با استرس و اضطراب فرزندش و یا با ترس و دلواپسی او دچار غم و اندوه می شود. قرآن یاد خداوند را آرامش بخش دلها می داند(أَلا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)(21) و از سوی دیگر نماز را بهترین وسیله برای ذکر و یاد خدا می داند (أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی).(22) با این توصیف فرزندان ما اگر اهل نماز و راز و نیاز باشند علاوه بر اینکه دلهایشان مملوّ از آرامش است، طبق بیان قرآن ترس و خوفی نیز به دلشان راه نمی یابد. (إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ ... لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ).(23)

4- موفقیّت و احساس کامیابی

هر چند سعادت واقعی مربوط به جهان دیگر است و مومنان نماز خوان طبق قرآن در سوره مومنون به رستگاری و سعادت می رسند امّا این افراد در همین دنیا هم گوی سبقت را از دیگران ربوده اند چراکه آنها از خداوند یاری می طلبند.(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ)(24) و خداوند نیز گفته است که نماز گزاران را تنها نمی گذارد(قالَ اللهُ اِنّی مَعَکُمْ لَئِنْ اَقَمتمُ الصَّلاةَ).(25) حال اگر فرزندانمان را به نماز خواندن و ارتباط با خداوند آشنا کنیم، او را به منبعی از قدرت و اقتدار که سرشار از اعتماد و امید است رسانده ایم. هرگاه از بدی روزگار و مشکلات پیش رو صدای ناله افرادی بلند شد، آنها با اراده ای مستحکم پیش می روند و در جا نمی زنند. (اِذا مَسَّهُ الشرُّ جَزُوعاً. وَ اِذا مَسهُ الخَیْرٌ مَنوعاً. اِلاّ المُصَلینَ. الَّذینَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ دائِمُون).(26)

[ شنبه 18 شهريور 1391برچسب:فوائد و آثار نماز خوانی فرزندان, ] [ 8:16 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

در آیات قرآن کریم، بیش از 122 آیه پیرامون نماز وارد شده است که دلالت بر اهمیّت این دستور الهی دارد. همچنین تعبیراتی که در احادیث ائمه(ع) در مورد نماز آمده همین مطلب را تایید می کند. گاهی نماز به منزله سر در بدن قرار گرفته، و گاهی اسلام بر پنج پایه تصوّر شده است که یکی از آنها نماز است.
پیامبر اسلام(ص) نماز را نور چشم خود می داند،(3) و یا آن را بسان معشوقه ای توصیف می کند که هم صحبتی با او هر سختی را گوارا می سازد.(4)
آری نماز فروغ چشمی است که سایر اعضاء با آن مسیر خود را می یابند و میزانی است که همه اعمال با آن سنجیده می شود(5) و کسی که میزانش را بر ندارد در روز قیامت اعمالش را چگونه محاسبه خواهند کرد؟!(6)
نماز آن گونه است که، پیامبران الهی نیز به آن سفارش شده اند و از سفارش کنندگان به آن بوده اند. پیشوایان الهی چه در طول حیات پر برکت خود و چه در لحظات واپسین زندگی همواره به نماز عنایت داشته اند.(7) حضرت ابراهیم(ع) در جهت اقامه نماز، همسر و کودک خویش را در بیابانی بی آب رها می کند(8) و با این حال از خداوند تقاضا دارد تا او و فرزندانش را در زمره اقامه کنندگان نماز قرار دهد.(9) چه سعادتی است اقامه نماز که حضرت عیسی(ع) می گوید: «
وَ اَوْصانِی بِالصَّلوهِ وَ الزَّکوهِ ما دُمْتُ حَیّاً:(10) مادامی که در حیاتم به نماز و زکات توصیه شده ام». حضرت موسی(ع) نیز مامور به اقامه نماز است.(11) و لقمان حکیم فرزندش را به اقامه نماز توصیه می کند(12) و سرانجام نماز بر همه مومنان نوشته شده است(13) تا از این چشمه جوشان بهره گیرند(14) و به معراج رسند.(15)
پیامبر اسلام(ص) نیز از سوی خداوند مامور است تا خانواده خویش را به نماز فراخواند و خود نیز بر این امر پایداری کند (
وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا).(16) چراکه نماز معراج مومن است، و هر کس از عروج باز ماند در سقر زمین گیر خواهد  شد (مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَر؟ َقَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ) (17)

[ شنبه 18 شهريور 1391برچسب:اهمیّت نماز, ] [ 8:15 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
صفحه قبل 1 ... 51 52 53 54 55 ... 169 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب