مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه


مقدمه

گفته شد اسلام تفریح و نشاط را از جمله نیازهای غریزی در انسان می داند و از این رو کسب شادکامی را نه تنها مذمت نمی کند، بلکه بدان ترغیب و تشویق نیز می نماید. نکته اساسی در این میان آن است که اسلام هر نوع لذت و شادی را تأیید نمی کند بلکه شادی هایی را مورد تأیید و ترغیب قرار می دهد که بتواند به رشد شخصیت آدمی یاری رساند و از غفلت او در لهویات جلوگیری نماید. در این نوشتار به بررسی برخی از راهها برای شاد زیستن اشاره می کنیم که از نظر اسلام مورد تأیید است.
راه های شاد زیستن
همه ما در زندگی به دنبال خوشبختی و سعادتمندی هستیمم. شادی و نشاط در زندگی از جمله عواملی است که احساس رضایتمندی و خوشبختی را برای انسان به ارمغان می آورد. «خنده» تظاهر بیرونی و ظاهری خلق است که سبب آرامش و نشاط درونی می گردد. حضرت علی علیه السلام فرمودند: کونوا کالنحله؛ مانند زنبور عسل باشید. یعنی دهان دیگران را شیرین کنید و با شادی کام دیگران را شاد نگه دارید. تحقیقات نشان داده است که خنده نه تنها سبب نشاط افراد می گردد بلکه سلامت آنها را نیز تضمین می کند. خنده، سیستم ایمنی بدن را مقاوم می سازد و توانایی بدن در برابر عفونت را افزایش می دهد. از طرف دیگر خنده سبب کاهش سطح هورمون های استرس زا شده و از تأثیرگذاری آنها بر روی سیستم ایمنی بدن جلوگیری می کند. هنر شاد بودن و شاد زیستن مستلزم توانایی خندیدن به مشکلات در کوتاهترین زمان ممکن پس از وقوع آنهاست. از این رو در دستورات دینی ما توصیه شده است که همواره متبسّم و خنده رو باشیم تا جایی که از نشانه های مؤمن خنده در چهره و حزن در قلب شمرده شده است. به تعبیر دیگر از جمله راه های شاد زیستن آن است که انسان تلاش کند همواره لبخند بر لب داشته باشد و چهره ای گشاده و بشّاش به خود بگیرد هرچند در قلب خود حزن و اندوهی را قرار داده است.

خنده از جمله راههای شاد زیستن است که اسلام به طور جدّی آن را توصیه می نماید. خنده، سیستم ایمنی بدن را مقاوم می سازد و توانایی بدن در برابر عفونت را افزایش می دهد. از طرف دیگر خنده سبب کاهش سطح هورمون های استرس زا شده و از تأثیرگذاری آنها بر روی سیستم ایمنی بدن جلوگیری می کند«خنده»های درست و حسابی!

بنابراین خنده از جمله راههای شاد زیستن است که اسلام به طور جدّی آن را توصیه می نماید. خنده، سیستم ایمنی بدن را مقاوم می سازد و توانایی بدن در برابر عفونت را افزایش می دهد. از طرف دیگر خنده سبب کاهش سطح هورمون های استرس زا شده و از تأثیرگذاری آنها بر روی سیستم ایمنی بدن جلوگیری می کند.

اما از سوی دیگر مؤمنین را از قهقهه زدن منع می کند و آن را از شیطان می داند. در واقع آن چه از نظر اسلام مورد تأیید است «خنده های درست و حسابی»! است که سبب آرامش و نشاط فرد و دیگران که با او مراوده دارند، می شود وگرنه خنده های بلند و به تعبیری قهقهه اصلاً مورد تأیید و توصیه اسلام نیست و چه بسا از آن نهی شده است. از سوی دیگر اسلام می پسندد که مؤمنین در کنار یکدیگر گل بگویند و گل بشنوند، بخندند و شاد باشند امّا هرگز اجازه نمی دهد با تمسخر و استهزاء یکدیگر شاد شوند و لبخند به لب بیاورند!
به عبارت دیگر اسلام توصیه می کند که: با هم بخندیم نه آنکه به هم بخندیم! پس از این به بعد مواظب لطیفه گویی ها و دور هم نشستن هایمان بیشتر باشیم که با غیبت و استهزاء دیگران آلوده نشود!!
یاد خداوند ذکر الهی؛ یک راهکار مطمئن
از دیگر راههایی که برای شاد زیستن در اسلام توصیه می شود که در واقع مهمترین راه و اطمینان بخش ترین راهکار است، ذکر خدا و یاد الهی است همچنان که آیه شریفه می فرماید: ألا بذکر الله تطمئنّ القلوب؛ آگاه باشید که تنها با یاد خدا دلها آرامش می یابد. (سوره مبارکه رعد/ آیه شریفه 21)
اطمینان قلب و آرامش با ذکر خداوند سبب می شود دغدغه ها و مشکلات زندگی از انسان دور شود و دیگر اضطراب و ناراحتی او را سرگردان ننماید و با نشاطی درونی و شادی واقعی به انجام امور بپردازد. کسی که همواره توجه می کند که قدرتی برتر و خدایی مهربان او را می بیند و به او کمک می کند نشاط و شادی خود را از دست نمی دهد بلکه همواره به دنبال جلب رضایتمندی اوست. برای تمرین این توجه همیشگی به قدرت لایزال الهی توجه به واژه «ربّ» می تواند کمک کننده باشد. ربّ یعنی پروردگار و تنها کسی پروردگار است که در همه امور زندگی از خوردن و خوابیدن گرفته تا اتّخاذ تصمیمات بزرگ و مهم در زندگی همه را تدبیر می کند و انسان را می پروراند! بنابراین چه جای اندوه و ناراحتی است که خدایی به این مهربانی یار و یاور ماست!
اما از سوی دیگر مؤمنین را از قهقهه زدن منع می کند و آن را از شیطان می داند. در واقع آن چه از نظر اسلام مورد تأیید است «خنده های درست و حسابی»! است که سبب آرامش و نشاط فرد و دیگران که با او مراوده دارند، می شودصله رحم و رفت و آمد فامیلی
از دیگر راههای شاد زیستن صله ارحام است. صله رحم بنا بر فرموده روایات اسلامی سبب افزایش عمر می گردد و این شاید نتیجه تخلیه روانی انسان ها در اثر دید و بازدید و گفتگو با یکدیگر باشد. بهترین صله رحم نیز از خود اعضای خانواده شروع می شود و در هسته مرکزی آن زن و مرد. وقتی زن و شوهری در کنار هم با آرامش بنشینند و با یکدیگر صحبت و گفتگو نمایند و در امور زندگی هم اندیشی نمایند، می توانند مطمئن باشند که شادی و نشاط در یک قدمی خانه آنهاست! زیرا علاوه بر آنکه در مشکلات و سختی های زندگی که می تواند شادی را از آنها بگیرد به پشت گرمی یکدیگر دلخوشند، خداوند بواسطه رفق و مدارا و محبت میان آنها توسعه و گشایشی در زندگی شان ایجاد می نماید که غم و اندوه از میان برخیزد و نشاط و شادکامی مهمان خانه شان شود.
صبوری کن صبوری!
از دیگر کلیدهای طلایی برای بدست آوردن شادی در زندگی، صبور بودن است. آنچه سبب می شود شادی از زندگی رخت بربندد و اضطراب و ناراحتی جایگزین آن شود، آن است که انسان در برابر مشکلات صبر نکند. بنابراین صبور بودن از جمله راهکارهای شادکامی در زندگی به شمار می رود. البته صبر کردن مصادیق متعددی دارد که صبر در برابر مشکلات یکی از آن است. دیگر از مصادیق صبر کردن و صبور بودن، صبر در برابر بیماری ها و دردهای جسمانی است. ناراحتی های جسمی از دیگر عواملی است که شادی را از انسان می گیرد.
با صبور بودن در برابر این دردها و بیماری های و توجه به شافی و شفادهنده حقیقی که خداوند است، می توان شادکامی را دوباره به دست آورد، آنچنان که در قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم(ع) می فرماید: فاذا مرضتُ فهو یشفین؛ او خدایی است که وقتی بیمار شوم مرا شفا می دهد. یکی دیگر از مصادیق صبور بودن، صبر در برابر معصیت و گناه است. نافرمانی خداوند از آنجایی که با فطرت انسانی ناسازگاری دارد، سبب می شود انسان با انجام گناه و نافرمانی الهی به عذاب وجدان و ناراحتی درونی مبتلا شود. در برخی از موارد و در برخی از گناهان این عذاب درونی به حدّی می رسد که همه زندگی فرد را مختل می کند و او را از هستی ساقط می نماید، امّا کمترین حدّ آن نیز آن است که شادی و نشاط درونی او را زایل می نماید. البته در حین انجام گناه ممکن است لذت و نشاطی کاذب فرد را در بربگیرد امّا پس از آن، گرفتار رنج و گرفتاری گناه می شود و از آرامش و نشاط درونی تهی می گردد.
برخی راه های دیگر نیز برای شادکامی و شادزیستن در زندگی وجود دارد که به آنها در مقاله بعدی خواهیم پرداخت.

 

[ چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:اسلام و راههای شاد زیستن! , ] [ 19:29 ] [ اکبر احمدی ] [ ]


قرآن در آیات 15 تا 20 سوره سبا و نیز 76 و 77 سوره زخرف و 45 و 131 سوره انعام و بسیاری از آیات دیگر به مسئله هلاكت جوامع در نتیجه ظلم آنان به خود و جامعه اشاره می كند و در آیات 15 تا 20 سوره سبا ظلم اكثریت افراد جامعه را زمینه ساز هلاكت و عذاب الهی بر می شمارد
ریشه ظلم اجتماعی

آزار رسانی

ریشه و خاستگاه ظلم و ستم اجتماعی را می بایست در ظلم به خدا و خود جستجو کرد كه به شكل اجتماعی و رفتاری بروز و ظهور می كند .به عبارتی ظلم به نفس دارای بازتاب اجتماعی است و به شكل ظلم به دیگری نیز تجلی می یابد از این رو است كه در آیه 231 سوره بقره ظلم و اذیت و آزار همسر را به عنوان ظلم به نفس قلمداد می كند و می فرماید : « كسانی كه با رجوع خویش به زن مطلقه می كوشند تا به وی آزار رسانده و اذیت كنند ، مصداق كسانی اند كه به خود ظلم روا داشته اند خداوند در آیه 230 و 231 سوره بقره تجاوز از حدود وقوانین الهی و مرزها و خطوط قرمز را از جمله مصادیق ظلم به نفس برمی شمارد و ارتكاب جرم (توبه ، 66 و 70 - زخرف ، 74 تا 76) و ترک اطاعت خدا و پیامبر(ص) به عنوان حاكم دولت اسلامی (نساء ، 64) را از دیگر مصادیق ظلم به نفس برمی شمارد .
مصادیق ظلم به خویشتن

از مصادیق و بازتاب های ظلم به خویشتن ، عجب (كهف ، 34 و 35) ، خوشگذرانی (انبیاء، 13 و 14) ، خورشید پرستی (نمل ، 24 و 44) و جهل و نادانی (نساء ، 97 و 98) می باشند .

 

[ چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب: هلاکت جامعه, ] [ 19:28 ] [ اکبر احمدی ] [ ]


ظلم به خدا

ظلم به خدا اشكال و اقسام مختلف و متنوعی دارد كه از جمله آن ها شریك قایل شدن برای خدا است كه در آیه 14 سوره كهف از آن به ظلم به خدا و بیرون رفتن از راه راست یاد شده است.امام باقر(ع) در تفسیر این آیه می فرماید : منظور از آن قایل شدن شریك برای خداست كه آن را به عنوان ظلم برشمرده است . (تفسیر قمی ، ج 2 ، ص 34 و نیزتفسیر نورالثقلین ج 3 ، ص 251 )
ظلم به خویشتن

ظلم به خویش آن است كه شخص جایگاه خود را نشناسد و خود را برتر از آن چیزی كه هست قرار دهد و به تبع این خودبرتربینی ، تن به اطاعت خدا نسپارد و این گونه است كه گرفتار غم و اندوه (انبیاء ، 87 و 88) و ذلت و خواری (نحل ، 27 و 28) و دیگر عذاب های دنیوی (اعراف ، 160 تا 162) چون عذاب (هود ،100 و 102) ، نابودی اقوام و جوامع و به ارث ماندن سرزمین و مساكن آنان برای دیگران (ابراهیم ، 45) ، خودكشی (بقره ، 51 تا 54) و فروپاشی جامعه (سبا ، 17 و 19) می شوند .در روایتی از حضرت علی (ع) صریحاً از ظلم، به عنوان توشه نامناسب و بد، نام برده شده که آن نیز خود فرعی و شاخه‏ای از بی تقوایی است و چنین می فرماید: می فرماید: « بئس الزاد الی المعاد ، العدوان علیالعباد؛ ظلم به بندگان خدا ، توشه بدی برای آخرت است

ظلم اجتماعی چیست ؟

ظلم و ستم اجتماعی به آن دسته از ظلم ها و تجاوز از حدود و قوانینی را گویند كه دارای تأثیر در سرنوشت جمعی همگان داشته باشد

آزار و اذیت


از این روست كه در آیه 47 و نیز 150 سوره اعراف رواج ظلم و ستم در جامعه را دارای تأثیری مخرب بر زندگی و سرنوشت جمعی جامعه برمی شمارد و در آیه 94 سوره مؤمنون به شكل دعا و نیایش و در آیه 25 سوره انفال ظلم و ستم را به شكلی تحلیلی بیان می كنند كه آثار آن حتی كسانی را كه مخالف ظلم جمعی هستند را در بر می گیرد به عبارتی آثار ظلم اجتماعی و ظلم جمعی به فرد و جامعه تعدی می كند . افرادی كه در جامعه زندگی می كنند ، نمی توانند از ظلم اشخاص در امان باشند و اشخاص نیز نمی توانند خود را از ظلم جمعی جامعه در امان نگه دارند .از مهم ترین آثار ی كه قرآن برای ظلم در حوزه عمل اجتماعی بیان می کند ، ایجاد و یا افزایش اختلاف و تفرقه است .خداوند در آیه 213 سوره بقره و نیز آیه 19 آل عمران بیان می دارد كه چگونه تجاوز انسان در جامعه ، موجب شد تا اختلافات در میان امت ها پدیدار شود و همبستگی و همگرایی به واگرایی تبدیل شده و جامعه دچار فروپاشی و سستی می گردد در آیه 65 سوره زخرف و آیات 37 و 38 سوره مریم به مسئله احزاب اشاره می كند و می کند كه چگونه تقدم خواسته های گروهی بر خواسته های جمعی و اجتماعی جامعه ، موجب شده است تا این گروه ها و احزاب از قانون و مسیر عدالت بیرون رفته و جامعه را دچار چنددستگی نمایند خیانت در امانت های الهی و مردمی (احزاب ، 72) ، نابهنجاری و اعمال زشت و بد (نحل ،28 و 33 و 34) ، قتل بی گناهان (بقره ، 61 و آل عمران ، 112) از آثاری است که در قرآن به بیان و تفصیل پرداخته شده است خداوند در آیه 81 و 82 سوره انعام از مردم و جامعه می خواهد برای دست یابی به امنیت اجتماعی از هرگونه ظلم پرهیز كنند .از مصادیق و بازتاب های ظلم به خویشتن، عجب، خوشگذرانی، خورشید پرستی و جهل و نادانی می باشند



[ چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب: اقسام ظلم چیست ؟, ] [ 19:23 ] [ اکبر احمدی ] [ ]


 

بدترین توشه بی تقوایی و خداوند را در امور و کارها در نظر نداشتن و حدود الهی را مراعات ننمودن است که این نیز دارای دامنه گسترده‏ای است در روایتی از حضرت علی(ع) صریحاً از ظلم ، به عنوان توشه نامناسب و بد ، نام برده شده که آن نیز خود فرعی و شاخه‏ای از بی تقوایی است و چنین می فرماید : می فرماید : « بئس الزاد الی المعاد ، العدوان علیالعباد ؛ ظلم به بندگان خدا ، توشه بدی برای آخرت است .( میزان‏الحکمه، ج 5 ، ص 596).

ظلم چیست ؟

ظلم به معنای ستم (آزار) بیان شده است . اصل آن به معنای ناقص کردن و کم کردن حق و یا گذاشتن شئ در غیرموضوع خویش است بنابراین آزار رساندن به دیگران و حق دیگران را پایمال کردن از مصادیق آشکار ظلم به حساب می آید وبه تعبیر قرآن معنای ظلم عبارت است از خروج از عدالت و حد وسط. ( انعام ، 135؛ قصص ، 37)پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمود : « الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم ؛ یک ملک ، یک دولت ، یک نظام با کفر قابل بقا هست ولی‏ با ظلم قابل بقا نیست»
ظالم کیست ؟

از نظر قرآن هر کسی که به‏ نفس خود یا به غیر ظلم کند ظالم است .در عرف همیشه ظالم را کسی می دانند که به‏ غیرظلم کرده ویا به حقوق مردم تجاوز می‏کند . اما معنای ظالم در دنیای قرآن ، اعم است از کسی که به غیر تجاوز کند یا به خود .در اصطلاح قرآن کسی که‏ به غیر تجاوز کند ، درحقیقت به خود ظلم کرده است

چه قومی هلاک نمی شوند ؟

خداوند می فرماید : « و ما کان ربک‏ لیهلک القری بظلم و اهلها مصلحون ؛ پروردگار تو هرگز چنین نیست‏ که مردمی را به موجب ظلمی هلاک کند در حالی که آنها مصلح و اصلاح‏ کننده‏اند .»(هود ، 117 )
ظلم

هم ظالمند و هم اصلاح کننده ، یعنی چه ؟

مقصود از ظلم در اینجا آن ظلم عظیم است که شرک نام دارد ، و مقصود از مصلح ، یعنی‏ در میان خودشان مصلحند . پس ظلمشان در حق الله است ، اصلاحشان در حق‏ الناس بنابراین قرآن می گوید : اگر مردمی خودشان برای خودشان‏ در دنیا خوب و مصلح باشند اما کافر و مشرک هستند ، به عبارتی عدالت‏ در میانشان برقرار است ولی مشرک هستند ، در این دنیا خدا آنها را معذب‏ نمی‏کند .



هر گناهی اثر خود را دارد

پس معلوم می‏شود هر گناهی یک اثری دارد . این است که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمود : « الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم ؛ یک ملک ، یک دولت ، یک نظام با کفر قابل بقا هست ولی‏ با ظلم قابل بقا نیست هم کفر گناه است و هم ظلم ، اما هر گناهی در یک جهت تأثیر دارد .پس اگر دو جمعیت داشته باشیم ، یک جمعیت‏ مسلمان باشند ولی در میان خودشان ظلم برقرار باشد وخودشان به یکدیگر ظلم کنند ، و جمعیت دیگر کافر باشند اما نسبت به خودشان عدالت و انصاف داشته باشند از نظر دنیوی جامعه کافرانی که اهل عدالتند ، پایدارترخواهند بود .

[ چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:بدترین توشه چیست ؟, ] [ 18:50 ] [ اکبر احمدی ] [ ]


 

بدترین توشه برای آخرت ستم بر بندگان خداست." (حکمت 221)سعادت‌ اخروی‌ و حیات‌ جاودانی‌ بهشت‌ را بدون‌ زاد و توشه‌ نمی‌توان‌بدست‌ آورد .این‌ دعوت‌ و دستور صریح‌ خداوند است‌ كه‌ : « برای‌ خود توشه‌برگیرید ، كه‌ بهترین‌ توشه‌ها تقوی‌ است‌ . »همانطور كه‌ زاد و توشه آخرت‌ را باید از راه های‌ مختلف‌ كسب‌ كرد ،برخی‌ امور هم‌ « توشه‌ منفی ‌» تلقی‌ می‌شوند و به‌ عنوان‌ باری سنگین‌ بر دوش‌انسان‌ قرار می‌گیرند كه‌ ملازم‌ و همراه‌ با انسان‌ ، تا عالم‌ محشر و رسیدگی‌ نهایی‌به‌ پرونده‌ اعمال ‌، موجب‌ خسران‌ و بدبختی‌ انسان‌ می‌گردند .از طرفی‌ یكی‌ از بهترین‌ زاد و توشه های‌ آخرت‌ ، خدمت‌ به‌ خلق‌ خدا البته‌ درراه‌ خدا است‌ . اگرچه ‌، غیر از خدمت‌ به‌ خلق‌ ، عبادت‌های‌ بزرگ‌ و مؤثردیگری‌ هم‌ وجود دارد و عبادت‌، منحصر در خدمت‌ به‌ خلق‌ نمی‌شود ، ولی‌قطعاً یكی‌ از بهترین‌ عبادات ‌، برآوردن‌ حاجت‌ها و نیازهای‌ مردمان‌ و حل‌مشكلات‌ آنان ‌، بخصوص‌ مؤمنان‌ و محرومان‌ است ‌، خدمتی‌ كه‌ در راه‌ خداباشد و انگیزه‌های دنیوی‌ آن‌ را آلوده‌ نكرده‌ باشد .از طرف‌ دیگر دشمنی‌ با بندگان‌ خدا ، زیان‌ وارد كردن‌ به‌ آنان ‌، اذیت‌ وآزار مردم‌ ، شكستن‌ دل‌ بی گناه‌ ، مشكل‌تراشی‌ برای جامعه‌ ، ایجاد انحراف‌فكری و اخلاقی ‌، اشاعه‌ و ترویج‌ فساد و فحشاء و هر آنچه‌ برای‌ سعادت‌ مردم‌در زندگی‌ مادی و حیات‌ اخروی‌ زیان‌ و ضرر دارد ، از بدترین‌ توشه‌های‌آخرت‌ است ‌.به‌ همین‌ جهت‌ برعهده‌ داشتن‌ « حق‌الناس ‌» و عدم‌ ادای‌ آن‌ ،مشكل‌تر از عدم‌ ادای‌ « حق‌الله‌ » شمرده‌ شده‌ است‌ .از نظر اسلام ‌، علّت‌ عمده‌گرفتاری‌ِ خلایق‌ در عالَم‌ محشر و عرصه حسابرسی‌ِ نهایی ‌، ناشی‌ از حقوق‌مردمان‌ است‌ كه‌ به‌ خوبی‌ اداء نشده‌ است ‌.دشمنی‌ و ظلم به بندگان‌ِ خدا هیچ‌ جایی در نگرش‌ اسلام‌ به‌ فرد وجامعه‌ ندارد و به‌ عنوان‌ گناهی‌ بزرگ‌ شمرده‌ می‌شود كه‌ حتی مانع‌ استجابت‌دعا و قبول‌ اعمال‌ عبادی فرد می‌گردد .در تعالم دینی، بعد از کفر و شرک، مردم را از هیچ چیزی به اندازه ظلم به بندگان برحذر نکرده اند .در گفتار پیشوایان دینی آمده است که عقوبت ستم به مردم ، پیش از عقوبت هر کار ناشایست دیگر ،دامنگیر فرد ظالم می شود ؛ به این معنا که هر نوع ستم و ظلم از سوی ستمگران، برای آنان اثر وضعی به جای خواهد گذاشت.اثر وضعی ظلم در دنیا این است که بالأخره انسان ستمگر، قوم ستمگر، در دنیا به نابودی و بدبختی خواهد رسید و در آخرت هرگز روی سعادت و رستگاری را نخواهد دید . بلکه او در دوزخ ابدی گرفتار خواهد شد ؛ خداوند می چنانچه فرماید :« مسلماً ظالمان ، رستگار نخواهند شد .» (انعام ،21)



[ چهار شنبه 31 مرداد 1391برچسب:بدترین توشه برای آخرت , ] [ 18:46 ] [ اکبر احمدی ] [ ]


 

عثمان بن عیسى ،از محدثى كه وى را حدیث كرده از ابى عبد الله ،امام صادق ، علیه السلام روایت كرد كه خدمت امام عرضه داشتم كه دو آیه در كتاب خداست كه معناى آن دورا مى جویم ، ولى نمى یابم ؟ امام علیه السلام فرمود:آن دو آیه كدام است ؟ عرضه داشت آیه ادعونى استجب لكم زیرا دعا مى كنم ولى اجابت را نمى بینم امام فرمود :آیا نظر تو این است كه خداى تعالى خلف وعده كرده است ؟ عرضه داشتم :خیر ،فرمود: پس براى چه اجابت نمى شود؟ عرض كردم : نمى دانم .فرمود: ولى من با تو مى گویم :هر كس ‍ اطاعت اوامر الهى كند سپس او را از راه دعا بخواند ،حق تعالى اجابت مى كند. پرسیدم :راه دعا كدام است ؟ فرمود:دعا را به ستایش و حمد خداى شروع مى كنى و نعمت هایى را كه به تو داده یادآور مى شوى ، سپس شكرش ‍ مى نمایى ، آنگاه بر پیامبر و آلش درود مى فرستى (صلوات مى فرستى ) و سسپس یاد آور گناهانت مى شوى و بدان اقرار مى كنى ، سپس از آنها استغفار مى نمایى . این راه دعاست سپس آن حضرت پرسید :آیه دیگر كدام است ؟ عرضه داشتم گفتار حق سبحان وما انفقتم من شى فهو یخلفه و هو خیرالرازقین : 1 آنچه خرج كنى خداى بجایش مى آورد و اوست بهترین روزى دهندگان . و من خرج مى كنم و درجاى آن چیزى نمى بینم حضرت پرسید :آیا مى پندارى كه خدیا تعالى خلف وعده كرده است عرض كردم :خیر، فرمود:پ س علت عدم جایگزینى چیست ؟ عرض كردم : نمى دانم . فرمود: اگر كسى از راه حلال كسب مال كند، و در راه حلال خرج كند ،درهمى خرج نمى كرد جز آنكه خداى به جایش درهمى دیگر مى داد. ویا اینكه چیزى را در خواست كرده است كه صلاح او در آن نیست و آن چیز براى او یا دیگران مفسده دارد. زیرا هیچكس ‍ خداى تعالى را بر طبق حكمتش در مورد صلاح خود نخوانده جز آنكه حق سبحانه آنرا اجابت كرد،و وظیفه دعا كننده آن است كه صلاحیت دعا را در زبان یا در نیت قلبى خویش در نظر بگیرد، پس اگر مصلحت در اجابت آن است ، خداى تعالى آنرا اجابت مى كند. با آنكه اگر مصلحت در تاخیر اجابت است آنرا به تاخیر مى اندازد و خداى تعالى فرمود: ولو یعجل الله للناس الشر استعجالهم بالخیر لقضى الیهم اجلهم . 2و اگر خدا به عقوبت عمل زشت مردم و دعاى شرى كه در حق خود مى كنند بمانند خیرات تعجیل مى فرمود همه دستخوش مرگ و هلاكت مى شدند. و در دعاى ائمه علیه السلام آمده است :یا من لا یغیر حكمته الوسائل اى كسى كه وسایل ،حكمت او را تغییر نمى دهند ،و چون علم غیب از بنده پوشیده است ، چه بسا قواى شهویه با عقل مشتبه شده آنگاه بنده امر موجب فساد خود را صلاح مى پندارد و از خدا مى خواهد و در سؤ ال اصرار مى ورزد.وما انفقتم من شى فهو یخلفه و هو خیرالرازقین: آنچه خرج كنى خداى بجایش مى آورد و اوست بهترین روزى دهندگان و اگر خداى تعالى در اجابت تعجیل كند و آنرا بر آورده نماید ،بنده به هلاكت مى رسد. و این بر همگان روشن است و بیان نمى خواهد. و زیاد هم واقع شده است .چه بسا خواسته هایى داریم ، سپس از آن به خدا پناه مى بریم . و از چه امورى دورى مى جوییم .سپس آنرا مى خواهیم . و بر همین معنى این سخن على (ع ) حمل شده است كه فرمود:چه بسا كار كه انسان حریص بر آن است اما وقتى به آن مى رسد دوست دارد كه بدان نرسیده بود. و گفتار حق سبحانه تو را كفى است كه عسى ان تكرهوا شیئا و هو خیر لكم و عسى ان تحبوا شیئا و هو شر لكم والله یعلم و انتم لا تعلمون 3چه بسا از چیزى بدتان بیاید ولى خیر شما در آن است و چه بسا چیزى را دوست بدارید و بد شما در آن است و خداى مى داند و شما نمى دانید. پس خداى تعالى ، از كرم فراوان و نعمت هاى بسیار خود ،آن را اجابت نمیكند. یا به خاطر اینكه رحمت او سبقت گرفته ، زیرا رحمت الهى قبل از غضب اوست و دعا را به این خاطر آورده است كه به او رحمت كرده ، و او را در معرض ثواب و جزاء قرار داده باشد و او بى نیاز از خلق و عقاب ایشان است یا آنكه مى داند كه مقصود بنده از دعا اصلاح حال خویش ‍ است گویا آنچه را كه در ظاهر طلب كرده است به طور مطلق مقصودش نیست ،بلكه در صورتى كه آن چیز براى او منفعت داشته باشد پس این شرط در قلب او مركوز است ، گرچه در حال دعا آنرا به زبان نیاورده و یا حتى به قلبش خطور نكرده باشد. پس این چنین بنده اى مثل عجمى است كه لفظ عربى به تلقین شده و او معناى آنرا نمى داند یا لفظى را شنیده و گمان كرده كه نام چیزى است و آنرا از دانایى كه مقصودش را مى داند خواسته آن دانا وقتى مقصودش را بداند همان مقصود را به اوو مى دهد نه آنچه ظاهر لفظش بر او دلالت دارد و این وجه معناى همان دعاى مغلوط است كه خداى تعالى آنرا قبول نمى كند بنابر آنچه كه در بعضى از اخبار آمده است .

 

[ چهار شنبه 31 مرداد 1391برچسب:كدام دعا به اجابت نمى رسد , ] [ 18:41 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

بهترین فرصت برای تاختن شیطان

عُجب
اگر انسان به خود ببالد و از خود شگفت زده شود و خشنود باشد، گرفتار عجب خواهد شد و در این بالیدن تفاوتی نمی کند که به علمش بنازد یا به عبادتش، به زهدش یا به جمالش، فقر او در نظرش جلوه کند یا ثروتش، و ... . در هر صورت، عجب آدمی بهترین فرصت برای دشمن است؛ دشمنی که همیشه در انتظار چنین لحظه های طلایی است. امیر مومنان، امام علی علیه السلام این نقطه بحران را برای مالک اشتر، چنین ترسیم کرده اندو ایاک و الاعجات بنفسک و الثقة بما یعجبک منها و حبّ الاطراء؛ فانّ ذلک من اوثق فرص الشیطان فی نفسه لبمحق ما یکون من احسان المحسین»؛از خود پسندیدن و به خود پسندی مطمئن بودن و ستایش را دوست داشتن، بپرهیز که این ها همه از بهترین فرصت های شیطان است تا بتازد و کرده نیکوکاران را نابود سازد.این کمین آن قدر حساس و خطرناک است که در باره آن گفته اند:سیئة تسووک خیر عندالله من حسنة تعجبک؛گناهی که تو را دل آزرده کند، نزد خداوند از کار نیکی که تو را شگفت زده کند، بهتر است.دشمن، خود گرفتار این بیماری مهلک است و در برابر فرمان خداوند به سجده بر آدم علیه السلام به خود بالید و گفت: (... انا خیر منّه...)؛ «من از او بهترم»به سبب همین، از ردیف فرشتگان اخراج شد. از این رو، خطر این کمین را به خوبی می داند، و خود نیز در گفت وگویی با موسی علیه السلام به این پرتگاه اعتراف کرد.امام علی علیه السلام این نقطه بحران را برای مالک اشتر، چنین ترسیم کرده اند: «و ایاک و الاعجات بنفسک و الثقة بما یعجبک منها و حبّ الاطراء؛ فانّ ذلک من اوثق فرص الشیطان فی نفسه لبمحق ما یکون من احسان المحسین»؛ از خود پسندیدن و به خود پسندی مطمئن بودن و ستایش را دوست داشتن، بپرهیز که این ها همه از بهترین فرصت های شیطان است تا بتازد و کرده نیکوکاران را نابود سازدحضرت موسی علیه السلام در مجلسی نشسته بودند که ناگاه ابلیس به محضر آن حضرت رسید، در حالی که کلاه رنگارنگ و درازی بر سر داشت. وقتی نزدیک شد از روی احترام کلاهش را از سر برداشت، سپس بر سر گذاشت و گفت: السلام علیک حضرت موسی علیه السلام فرمود: تو کیستی؟ جواب داد:


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 31 مرداد 1391برچسب:بهترین فرصت برای تاختن شیطان , ] [ 18:40 ] [ اکبر احمدی ] [ ]


 


البته شكر در مرتبه عالی، به كارگیری نعمت در جهت مشروع است از این رو امام صادق(ع) می فرماید: "شكر نعمت ها پرهیز از گناهان است " .6امام علی (ع ) می فرماید: " شكر المومن یظهر فی عمله و شكر المنافق لا یتجاوز لسانه ؛ تشكر و قدردانی مؤمن ، در عمل او آشكار می شود ، ‌اما قدردانی منافق از زبانش تجاوز نمی كند و به مرحله عمل نمی رسد ."7
دعا
بهترین شیوه تشکر چیست؟بهترین شیوه تشكر از الطاف و نعم الهی این است كه با قلب خود اعتراف كند و بفهمد كه این نعمت از جانب خدا به او داده شده است .از امام صادق (ع) روایت شده است كه : خداوند در پاسخ حضرت موسی (ع) كه سؤال می كند :خدایا چگونه حق شكر تو را به جا آورم می گوید: "یا موسی شكرتنی حق شكری حین علمت ان ذلك منی ؛ ای موسی تو آنگاه كه دانستی نعمتی كه در دست توست از من به تو اعطا شده حق شكر مرا به جا آوردی ."8 و نیز امام صادق (ع) می فرماید: من انعم الله علیه بنعمة فعرفها بقلبه فقد ادی شكرها؛ هر كس كه خداوند به او نعمتی عطا كرد و او با قلب خود فهمید كه از جانب خداست شكر آن نعمت را بجا آورده است ." 9

شکر عملی ، مهمترین بعد شکر است
مهم ترین بخش شكر گزاری همان شكر عملی است. كسانی كه اسراف می كنند و یا بخل می ورزند واز چشم و گوش و زبان خود در مسیر گناه استفاده می كنند همه آن ها نا سپاس اند. از این رو شكر گزار واقعی در میان انسان ها كم هستند. قرآن مجید می فرماید كمی از بندگان من شكر گزارند .10

شكر عملی در برابر افراد متفاوت است. امام علی (ع) می فرماید: شكر پروردگارتان است كه او را ثنا گویی و شكر كسی كه بالا دست توست به این است كه در پیروی از او صادق باشی .شكر هم ردیفت آن است كه مراتب اخوت را به خوبی انجام دهی و شكر نسبت به زیر دستان به این است كه از بخشش به آنها مضایقه نكنی. 11نكته دیگر آن است كه شكر باید از خالق و مخلوق باشد.تشكر از مردم در واقع تشكر از خدا است.امام رضا(ع)می فر ماید:كسی كه ازبخشنده از مخلوقین تشكر نكند شكر خدا را بجا نیاورده است .12
پی‌نوشت‌ها:

1.مفردات ، ماده شكر

2.همان

3.مفاتیح الجنان ،‌ مناجات شاكرین

4.اصول كافی ، ج 3 ، ص 151

5.همان ، ص 153

6.همان ، ص 150

7.میزان الحكمه ، ج 5 ، ص 146

8.بحارالانوار ، ج 13 ، ص 351

9.اصول كافی ، ج 2 ، ص 96

10. سبا ، آیه13

11. غرر الحكم ،ج4 ، ص 158

12. عیون اخبارالرضا ، ج2 ،ص24



[ چهار شنبه 30 مرداد 1391برچسب:مرتبه عالی شکر, ] [ 18:35 ] [ اکبر احمدی ] [ ]


 

یکی از ابعاد والای اخلاقی و اجتماعی ، تشکر و سپاسگزاری از کسی است که از جانب او لطف و نعمتی به ما رسیده است . در روایت آمده است که قدردانی و شکر از مخلوق ، به منزله شکر از خالق است .راغب دركتاب مفردات می گوید: شكر همان تصور نعمت و اظهار آن است و نقطه مقابل آن كفر است كه فراموشی نعمت و پوشاندن آن می باشد .1 ایشان شكر را به شكر قلب،‌ یعنی اندیشه درباره نعمت و شكر زبان یعنی ثنا گفتن بر نعمت دهنده و شكر سایر اعضا، یعنی قدردانی و پاسخ گویی در برابر نعمت تقسیم كرده است .2البته باید اعتراف كرد كه حق شكر الهی را كسی نمی تواند ادا كند همان گونه كه امام سجاد(ع) در مناجات خود می گوید: چگونه می توانم حق شكر تو را به جا آورم در حالی كه همین شكر من نیاز به شكری دارد و هر زمان كه می گویم الحمدلله بر من لازم است كه به خاطر همین توفیق شكر گزاری بگویم لك الحمد .3
بنده همان به كه زتقصیر خویش                           عذر به درگاه خدا آورد
ورنــه ســـزاوار خــداونــدیـــش                             كس نتواند كه بجا آورد
از دســت و زبــان كـــه بر آیدكز                          عهده شكرش بدر آید
در بعضی از روایات آمده است كه شكر هر نعمتی حتی اگر بزرگ باشد این است كه حمد خدای را به جا آوریم .4امام صادق(ع) از مسجد بیرون آمد دید مركبش گم شده است . حضرت فرمود: اگر خدا آن را به من برگرداند حق شكرش را می گزارم چیزی نگذشت كه آن را آوردند. ایشان فرمود: الحمد لله . شخصی عرض كرد: مگر نفرمودی حق شكر خدا را می گذارم ؟ فرمود: مگر نشنیدی گفتم الحمدلله .5 (یعنی با گفتن همین كلمه حق شكر بجا آورده می شود.)شكر عملی در برابر افراد متفاوت است. امام علی (ع) می فرماید: شكر پروردگارتان است كه او را ثنا گویی و شكر كسی كه بالا دست توست به این است كه در پیروی از او صادق باشی

[ چهار شنبه 30 مرداد 1391برچسب:, ] [ 18:31 ] [ اکبر احمدی ] [ ]


 

وسعت رزق

1.     تفاوت در رزق باعث می شود که عدّه ای کارفرما و عدّه ای کارگزار و کارگر شوند ؛ و به این وسیله چرخ زندگی اجتماعی می چرخد. در واقع خداوند به هر کسی استعدادهای خاصّی را روزی کرده است. یکی از روزی سلامتی و قدرت بدنی برخوردار است و دیگری از روزی هوش و ابتکار و سومی از مال و منال دنیوه بهره بیشتر برده است ، و چهارمی از حس هنری خوبی دارد و... و همه اینها از سنخ روزی است. لذا همه از روزی برخوردارند لکن سنخ روزیها متفاوت است ؛ و همین امر باعث می شود که همه مردم به همدیگر محتاج باشند. و این احتیاجهای متقابل باعث پدید آمدن اجتماع و بقاء آن می شود. خداوند متعال می فرماید: «أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ. ــــ آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم مى‏کنند؟! ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میانشان تقسیم کردیم و بعضى را بر بعضى برترى دادیم تا برخی ، بعضی دیگر را در خدمت گیرند ؛ و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع‏آورى مى‏کنند بهتر است.»(الزخرف : 32)

2.      گاه تفاوت در رزق برای امتحان برخی بندگان است. تا از این راه استعدادهای فطری افراد شکوفا شود. خداوند متعال می فرماید:« امّا انسان هنگامى که پروردگارش او را براى آزمایش، اکرام مى‏کند و نعمت مى‏بخشد(مغرور مى‏شود و) مى‏گوید: «پروردگارم مرا گرامى داشته است. و امّا هنگامى که براى امتحان ، روزیش را بر او تنگ مى‏گیرد ، مى‏گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است. »( الفجر : 15و 16تفاوت در رزق باعث می شود که عدّه ای کارفرما و عدّه ای کارگزار و کارگر شوند ؛ و به این وسیله چرخ زندگی اجتماعی می چرخد. در واقع خداوند به هر کسی استعدادهای خاصّی را روزی کرده است. یکی از روزی سلامتی و قدرت بدنی برخوردار است و دیگری از روزی هوش و ابتکار و سومی از مال و منال دنیوه بهره بیشتر برده است ، و چهارمی از حس هنری خوبی دارد و... و همه اینها از سنخ روزی است
رزق

3.
گاه تفاوت رزق برای این است که خداوند متعال حضور خویش را در تدبیر عالم به بندگانش نشان دهد. و بفهماند که کثرت مال دنیا ، ارزش نبوده و علامت عنایت خاصّ خدا به کسی نیست. خداوند متعال می فرماید:« [روزى قارون] با تمام زینت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها که خواهان زندگى دنیا بودند گفتند: اى کاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نیز داشتیم . به راستى که او بهره عظیمى دارد. ـــ اما کسانى که علم و دانش به آنها داده شده بود گفتند: واى بر شما ثواب الهى براى کسانى که ایمان آورده‏اند و عمل صالح انجام مى‏دهند بهتر است، اما جز صابران آن را دریافت نمى‏کنند. ـــ سپس ما، او (قارون ) و خانه‏اش را در زمین فرو بردیم، و گروهى نداشت که او را در برابر عذاب الهى یارى کنند، و خود نیز نمى‏توانست خویشتن را یارى دهد. ــــ و آنها که دیروز آرزو مى‏کردند بجاى او باشند(هنگامى که این صحنه را دیدند) گفتند: واى بر ما! گویى خدا روزى را بر هر کس از بندگانش بخواهد گسترش مى‏دهد یا تنگ مى‏گیرد! اگر خدا بر ما منّت ننهاده بود، ما را نیز به قعر زمین فرو مى برد. اى واى گویى کافران هرگز رستگار نمى‏شوند. »(قصص/79 ــ 824. روزی افزون گاه از باب مجازات الهی است. یعنی خداوند متعال کسانی را که خدا را فراموش کرده و دنیا چسبیده اند با امور دنیایی مشغول می کند تا بدون اینکه خود بدانند ناگهان خود را در آتش جهنّم ببینند. خداوند متعال می فرماید:« خدا روزى را براى هر کس بخواهد(و شایسته بداند) وسیع، براى هر کس بخواهد(و مصلحت بداند،) تنگ قرار مى‏دهد؛ ولى آنها[ کافران‏] به زندگى دنیا، شاد(و خوشحال) شدند؛ در حالى که زندگى دنیا در برابر آخرت، متاع ناچیزى است! »(الرعد/26)5. گاه تنگ نمودن روزی برای این است که بنده خدا طغیان نکند. یعنی همانطور که خدا روزی برخی افراد فاسق را از باب مجازات افزایش می دهد ، روزی برخی افراد مومن را هم کاهش می دهد تا همواره خود را محتاج خدا ببیند و راه طغیان پیش نگیرد. همچنین اگر همه در یک سطح بودند به استخدام همدیگر در نمی آمد ، لذا افراد برای این که داشته های دیگران استفاده نمایند متوسل به زور می شدند ، همان گونه که کشورهای ثروتمند سعی می کنند با افزایش قدرت نظامی خود دیگر کشورهای ثروتمند را مطیع خود کنند یا خود را از تجاوز آنها در امان نگه دارند. بین کمپانیهای ثروت و سرمایه داران نیز چنین رقابتها سخت و گاهاً خونبار وجود دارد. خداوندت متعال می فرماید:« چنین نیست(که شما مى‏پندارید) به یقین انسان طغیان مى‏کند. ــ از اینکه خود را بى‏نیاز ببیند. »(علق/6و7 ) و می فرماید:« بخورید از روزیهاى پاکیزه‏اى که به شما داده‏ایم؛ و در آن طغیان نکنید، که غضب من بر شما وارد شود و هر کس غضبم بر او وارد شود، سقوط مى‏کند. »( طه : 81) و ایضاً «وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَ لکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ ــــ اگر خداوند روزى را براى بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان و ستم مى‏کنند؛ از این رو بمقدارى که مى‏خواهد(و مصلحت مى‏داند) نازل مى‏کند، که نسبت به بندگانش آگاه و بیناست»( شورى: 27 )

 

[ چهار شنبه 30 مرداد 1391برچسب:حکمت تفاوت در میزان ارزاق, ] [ 18:28 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
صفحه قبل 1 ... 57 58 59 60 61 ... 169 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب