|
آيـه 7ـ شـان نـزول : در حـديـثـى از امام باقر(ع ) نقل شده كه : چند نفر از يهود به اتفاق ((حى بن اخـطب )) و برادرش خدمت پيامبراسلام (ص ) آمدند و حروف مقطعه ((الم )) را دستاويز خود قرار داده گـفتند: طبق حساب ابجد الف مساوى يك و لام مساوى 30 و ميم مساوى 40 مى باشد و به اين ترتيب خبر داده اى كه , دوران بقاى امت تو بيش از هفتاد و يك سال نيست !.
پـيـامـبر(ص ) براى جلوگيرى از سؤاستفاده آنها فرمود: شما چرا تنها ((الم )) رامحاسبه كرده ايد مـگـر در قرآن ((المص والر)) و ساير حروف مقطعه نيست , اگر اين حروف اشاره به مدت بقا امت مـن باشد چرا همه را محاسبه نمى كنيد؟! (درصورتى كه منظور از اين حروف چيز ديگرى است ) سپس آيه مورد بحث نازل شد.
تفسير:.
محكم و متشابه در قرآن ـ. در آيـات پيشين سخن از نزول قرآن به عنوان يكى از دلايل آشكار نبوت پيامبراسلام (ص ) به ميان آمده بود, و در اين آيه يكى از ويژگيهاى قرآن و چگونگى بيان مطلب در اين كتاب بزرگ آسمانى آمده است , نخست مى فرمايد: ((او كسى است كه اين كتاب را بر تو نازل كرد كه بخشى از آن آيات مـحـكـم (صريح و روشن )است كه اساس و شالوده اين كتاب است (و آيات پيچيده ديگر را تفسير مـى كند) وبخشى از آن متشابه است )) آياتى كه به خاطر بالا بودن سطح مطلب يا جهات ديگر,در آغـاز پـيـچـيده بنظر مى رسد (هوالذى انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هن ام الكتاب واخر متشابهات ).
ايـن آيـات متشابه محكى است براى آزمايش افراد كه عالمان راستين وفتنه گران لجوج را از هم جـدا مـى سـازد, لـذا بـه دنـبال آن مى فرمايد: ((اما كسانى كه درقلوبشان انحراف است پيروى از متشابهات مى كنند تا فتنه انگيزى كنند و تفسير(نادرستى بر طبق اميال خود) براى آن مى طلبند (تـا مـردم را گـمراه سازند) در حالى كه تفسير آن را جز خدا و راسخان در علم نمى دانند)) (فاما الـذيـن فـى قـلـوبـهـم زيـغ فـيـتـبـعون ما تشابه منه ابتغا الفتنة وابتغا تاويله وما يعلم تاويله الا اللّه والراسخون فى العلم ).
سپس مى افزايد: آنها هستند كه بر اثر درك صحيح معنى محكمات ومتشابهات ((مى گويند ما به هـمـه آنها ايمان آورده ايم (چرا كه ) همه از سوى پروردگارما است )) (يقولون آمنا به كل من عند ربنا).
آرى ! ((جز صاحبان فكر و خردمندان , متذكر نمى شوند)) (وما يذكر الا اولواالا لباب ).
از آيـه فـوق چـنـين استفاده مى شود كه : آيات قرآن بر دو دسته هستند مفهوم قسمتى از آيات آن چـنـان روشـن اسـت كـه جـاى هـيـچ گـونـه انكار و توجيه وسؤاستفاده در آن نيست , و آنها را ((مـحـكمات )) گويند و قسمتى به خاطر بالا بودن سطح مطلب يا گفتگو در باره عوالمى كه از دسـتـرس ما بيرون است مانند عالم غيب ,و جهان رستاخيز و صفات خدا, چنان هستند كه معنى نهايى و اسرار و كنه حقيقت آنها نياز به سرمايه خاص علمى دارد كه آنها را ((متشابهات )) گويند.
افـراد مـنحرف معمولا مى كوشند اين آيات را دستاويز قرار داده و تفسيرى برخلاف حق براى آنها درسـت كنند, تا در ميان مردم , فتنه انگيزى نمايند, و آنها را ازراه حق گمراه سازند, اما خداوند و راسخان در علم , اسرار اين آيات را مى دانند وبراى مردم تشريح مى كنند.
الـبـتـه آنـها كه از نظر علم و دانش در رديف اولند (همچون پيامبر و ائمه هدى )از همه اسرار آن آگـاهند در حالى كه ديگران هر يك به اندازه دانش خود از آن چيزى مى فهمند, و همين حقيقت است كه مردم حتى دانشمندان را به دنبال معلمان الهى براى درك اسرار قرآن مى فرستد.
[ دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب: حروف مقطعه , ] [ 21:19 ] [ اکبر احمدی ]
[ ]

(آيه 2)ـ در اين آيه مى فرمايد: ((خداوند تنها معبود يگانه يكتاى جاويدان وپايدار است كه همه چيز بـه وجـود او بستگى دارد)) (اللّه لا اله الا هو الحى القيوم ) ـشرح و تفسير اين آيه در سوره بقره آيه 255 گذشت .(آيه 3)ـ در اين آيه خطاب به پيامبر اسلام (ص ) مى فرمايد: خداوندى كه پاينده و قيوم است ((قرآن را بر تو فرستاد كه با نشانه هاى كتب آسمانى پيشين كاملاتطبيق مى كند همان خدايى كه تورات و انـجيل را پيش از قرآن براى راهنمايى وهدايت بشر نازل كرد)) (نزل عليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه وانزل التورية والا نجيل من قبل هدى للناس ).(آيـه 4)ـ سـپس مى افزايد: ((همچنين قرآن را كه حق را از باطل جدا مى سازدنازل كرد)) (وانزل الفرقان ).سپس مى افزايد: بعد از اتمام حجت و نزول آيات از سوى خداوند و گواهى فطرت و عقل بر صدق دعـوت پـيـامـبـران , راهـى جز مجازات نيست , و لذا در آيه مورد بحث به دنبال بحثى كه در باره حـقـانيت پيامبر(ص ) و قرآن مجيد گذشت مى فرمايد: ((كسانى كه به آيات خدا كافر شدند كيفر شديدى دارند)) (ان الذين كفروابيات اللّه لهم عذاب شديد).و بـراى روشـن سـاخـتـن ايـن كه , توانايى خداوند بر تحقق بخشيدن تهديداتش اى ترديد نيست , مى افزايد: ((خداوند توانا و صاحب انتقام است )) (واللّه عزيزذوانتقام ).
ادامه مطلب

اين سوره در ((مدينه )) نازل شده و داراى 200 آيه است .محتواى سوره :.1ـ بخش مهمى از اين سوره از توحيد و صفات خداوند و معاد و معارف اسلامى بحث مى كند .2ـ بـخـش ديگرى پيرامون جهاد و دستورات مهم آن و حيات جاويدان شهيدان راه خدا همچنين درسهاى عبرتى كه در دو غزوه بدر و احد بود سخن مى گويد.3ـ در قسمتى از اين سوره , به يك سلسله احكام اسلامى در زمينه لزوم وحدت صفوف مسلمين و خـانه كعبه و فريضه حج و امر بمعروف و نهى از منكر وتولى و تبرى و مساله امانت , و انفاق در راه خـدا, تـرك دروغ و مـقـاومت و پايمردى درمقابل دشمن و صبر و شكيبايى در مقابل مشكلات و آزمايشهاى مختلف الهى وذكر خداوند در هر حال , اشارات پر معنايى شده است .4ـ براى تكميل اين بحثها, بخشى از تاريخ انبيا از جمله آدم و نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و ساير انبيا(ع ) و داستان مريم و مقامات اين زن بزرگ نيز ذكرشده است .در مورد فضيلت اين سوره در حديثى از پيامبراكرم (ص ) مى خوانيم : من قرسورة آل عمران اعطى بـكل آية منها امانا على جسر جهنم : ((هر كس سوره آل عمران را بخواند به تعداد آيات آن , امانى بر پل دوزخ به او مى دهند)).شـان نـزول : بـعـضـى از مفسران مى گويند: هشتاد و چند آيه از اين سوره در باره فرستادگان و مسيحيان نجران نازل شده است .
ادامه مطلب
[ یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب: سوره آل عمران , , ] [ 21:32 ] [ اکبر احمدی ]
[ ]
(آيـه 286)ـ ايـن آيـه مى گويد: ((خداوند هيچ كس را جز به اندازه توانائيش تكليف نمى كند)) (لا يكلف اللّه نفسا الا وسعها).تـمـام احـكـام بـا هـمـين آيه تفسير و تقييد مى گردد, و به مواردى كه تحت قدرت انسان است اختصاص مى يابد.سـپـس مـى افزايد: ((هر كار (نيكى ) انجام دهد براى خود انجام داده و هر كار(بدى ) كند به زيان خود كرده است )) (لها ما كسبت وعليها ما اكتسبت ).آيـه فـوق با اين بيان مردم را به مسؤوليت خود و عواقب كار خويش متوجه مى سازد وبرافسانه جبر واقبال وطالع وموهومات ديگرازاين قبيل خط بطلان مى كشد.
و به دنبال اين دو اصل اساسى (تكليف به مقدار قدرت است و هر كس مسؤول اعمال خويش است ) از زبـان مؤمنان هفت درخواست از درگاه پروردگاربيان مى كند كه در واقع آموزشى است براى هـمـگـان كه چه بگويند و چه بخواهندنخست مى گويد: ((پروردگارا! اگر ما فراموش كرديم يا خطا نموديم ما را مؤاخذه مكن )) (ربنا لا تؤاخذنا ان نسينا او اخطانا).بنابراين فراموشكاريهايى كه زاييده سهل انگارى است قابل مجازات است .آنـهـا چـون مـى دانند مسؤول اعمال خويشند لذا با تضرعى مخصوص , خدا رابه عنوان ((رب )) و كـسـى كه لطف خاصى در پرورش آنان دارد مى خوانند و مى گويند:زندگى به هر حال خالى از فراموشى و خطا و اشتباه نيست ما مى كوشيم به سراغ گناه عمدى نرويم , اما خطاها و لغزشها را تو بر ما ببخش !.سـپس به بيان دومين درخواست آنان پرداخته مى گويد: ((پرورگارا! بارسنگين بر دوش ما قرار مده آن چنانكه بر كسانى كه پيش از ما بودند (به كيفر گناهان و طغيانشان ) قرار دادى )) (ربنا ولا تحمل علينا اصرا كما حملته على الذين من قبلنا).در سـومـين درخواست مى گويند: پروردگارا! مجازاتهايى كه طاقت تحمل آن را نداريم براى ما مقرر مدار)) (ربنا ولا تحملنا ما لا طاقة لنا به ).اين جمله ممكن است اشاره به آزمايشهاى طاقت فرسا يا مجازاتهاى سنگين دنيا و آخرت و يا هر دو باشد.و در چـهـارمـين و پنجمين و ششمين تقاضا مى گويند: ((ما را ببخش و گناهان مارا بپوشان و مشمول رحمت خود قرار ده )) (واعف عنا واغفر لنا وارحمنا).وبـالاخـره درهـفـتـمـيـن وآخـريـن درخـواسـت مـى گويند: ((تو مولى وسرپرست مائى ,پس مارا برجمعيت كافران پيروز گردان )) (انت مولـينا فانصرنا على القوم الكافرين ).وبـه ايـن تـرتـيـب تقاضاهاى آنان شامل دنياوآخرت وپيروزيهاى فردى واجتماعى و عفو و بخشش و رحمت الهى مى گردد, و اين تقاضايى است بسيار جامع .
همراه با معصومان علیهم السلام در شب قدر
شب قدر در فرهنگ قرآن و روایات از جایگاه بس عظیمی برخوردار است تا آنجا که شب قدر در قرآن برابر با هزار ماه دانسته شده، و شب نزول قرآن، و شب تعیین تقدیرات یکسال و شب مبارک معرفی شده است.
و در روایات هم تعبیرات زیبایی از شب قدر آمده است، همچون شب بخشیده شدن گناهان و اینکه هر کس در آن شب بخشیده نشود، مورد نفرین خدا واقع می شود.(1)
(2)
بی نصیب شده است.»
با توجّه به عظمت شب قدر جا دارد که برای نحوه بهره گیری و بهره برداری بیشتر از فیضهای معنوی آن، سیری در سیره پیشوایان معصوم علیهم السلام در شب قدر داشته باشیم. باشد که ره توشه هایی از آن برگیریم.
البته، اذعان داریم که همه حالات معصومان علیهم السلام در این شب با عظمت و ارتباطی که با عالم بالا و ملکوت داشته و دارند، نه قابل درک و فهم غیر معصومان است و نه در تاریخ انعکاس یافته است. آنچه بیان می شود، فقط گوشه هایی از رفتارهای ظاهری آنان است، نه عمق و ژرفای حالات آنها. پس آنچه در پیش رو دارید، گامی است در این مسیر.
الف. عبادت و شب زنده داری
از اعمالی که در طول سال، مخصوصا شبهای مبارک رمضان و علی الخصوص در شب قدر بدان سفارش اکید شده است، اِحْیا و شب زنده داری است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنْ اَحْیا لَیْلَةَ الْقَدْرِ حُوِّلَ عَنْهُ الْعَذابُ اِلَی السَّنَةِ الْقابِلَةِ؛(3)کسی که شب قدر را زنده بدارد، عذاب تا سال آینده از او روی می گرداند.»
و معصومان علیهم السلام همه این سنت حسنه را پاس و گرامی می داشتند و از آن بهره می بردند:
1. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نه تنها در شب قدر بیدار بود، بلکه دهه سوم ماه مبارک رمضان کاملاً بستر خواب را جمع می کرد و به عبادت می پرداخت. حضرت علی علیه السلام در این باره فرموده است: «أنَّ رَسُولَ اللّهِ کانَ یَطْوی فِراشَهُ وَ یَشُدُّ مِئْزَرَهُ فِی الْعَشْرِ الاْءَواخِرِ مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ وَ کانَ یُوقِظُ أَهْلَهُ لَیْلَةَ ثَلاثٍ وَ عِشْرینَ وَ کانَ یَرُشُّ وُجُوهَ النِّیامِ بِالْماءِ فی تِلْکَ اللَّیْلَةِ؛(4)رسول خدا صلی الله علیه و آله [این چنین] بود که رخت خواب خویش را جمع می کرد و کمربند [همّت برای عبادت] را در دهه آخر از ماه رمضان محکم می بست و همیشه این گونه بود که اهل و عیالش را در شب بیست و سوم بیدار نگه می داشت و بر روی خواب رفتگان در آن شب آب می پاشید [تا از درک شب قدر، و درک شب زنده داری محروم نشوند].»
حتی در شبهای بارندگی در حالی که مسجد مدینه سقف نداشت، عبادت و شب زنده داری را ترک نمی کرد و دیگران را با رفتار خویش وا می داشت که در همان گل و باران بیدار باشند و نماز گزارند.(5)
(6)
داشت که بعدا به آن اشاره می شود.
3. فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز آن قدر عبادت می کرد که امام حسن علیه السلام می فرماید: «ما کانَ فِی الدُّنْیا اَعْبَدَ مِنْ فاطِمَةَ علیهاالسلام ، کانَتْ تَقُومُ حَتّی تَوَرَّمَ قَدَماها؛(7) عابدتر از فاطمه علیهاالسلام در دنیا نبود؛ همیشه این گونه بود که آن قدر به عبادت می ایستاد که پاهای [مبارکش[ ورم می کرد.»
علت نام گذاری او به «زهرا» نیز این است که شبها نور عبادت و شب بیداری او به سوی آسمان می تابید(8) و امّا در شب قدر، حال به خصوصی داشت، نه تنها بیدار بود که بچه ها و فرزندان خویش را نیز وادار می کرد که شب بیدار باشند؛ چنان که در روایتی می خوانیم: «وَ کانَتْ فاطِمَةُ علیهاالسلام لا تَدَعُ اَحَدا مِنْ اَهْلِها یَنامُ تِلْکَ اللَّیْلَةَ وَ تُداویهِمْ بِقِلَّةِ الطَّعامِ وَ تَتَأَهَّبُ لَها مِنَ النَّهارِ وَ تَقُولُ مَحْرُومٌ مَنْ حُرِمَ خَیْرَها؛(9) روش فاطمه علیهاالسلام این بود که هیچ فردی از خانواده خویش را نمی گذاشت در آن شب (بیست و سوم) بخوابد و [مشکل خواب] آنها را با کمی غذا و آمادگی در روز درمان می نمود و می فرمود: محروم است کسی که از خیر [و برکت] آن شب محروم شود.»
4. امام باقر علیه السلام فرمود: «هر کس شب قدر را احیا بدارد، خداوند مهربان گناهان او را می آمرزد.»(10) و شیخ عباس قمی نقل کرده که «امام باقر علیه السلام در شب بیست و یکم و بیست و سوم تا نیمه شب دعا می خواند و آن گاه به نماز می پرداخت.»(11)
ادامه مطلب
موسم جواني، زودگذر و كوتاه است و بايد آن را همچون جان شيرين گرامي داشت و به عبادت خدا پرداخت. حضرت رسول اكرم (ص) مي¬فرمايد: «جواني محبوب خداست كه دوره جواني و شباب را در راه فرمانبرداري از ربّالارباب بگذراند».[22] از قديم گفته¬اند: هرچند جوان باشي، خداوند را فراموش مكن. هيچ زماني از مرگ ايمن نيستي، كه مرگ نه بر پيري بُوَد و نه بر جواني.[23] گويند قدر عافيت را كسي داند كه بر مصيبتي گرفتار آيد. انسان تا جوان و شاداب است، در پي بازيچه دنياست. زماني كه به سرازيري دنيا رسيد، تازه به فكر خودسازي مي¬افتد و بر گذشته¬هاي دور خود افسوس مي¬خورد. نعمت جواني بسيار گرانقدر و پربهاست؛ هماكنون به فكر آن باشيم. اكنون، آيا تا به حال به اين انديشيده¬اي كه چرا «شب قدر» به اين نام، ناميده شده است؟ شايد به اين دليل كه قدر و ارزش اين شبِ بهتر از هزار شب را بيشتر بدانيم. اما افسوس شب قدر ـ كه همچون جواني كوتاه و زودگذر است ـ كه مي¬گذرد، تازه به اين مي¬انديشيم كه اي كاش بهتر از آن بهره مي¬برديم. جواني، موسم عطرافشاني بوستان عمر و فصل شكوفه¬باران زندگي است. اگر غوغاي بهار در باغ زندگي ما برپا نشود و اگر بلبل جواني بر شاخسار عمرمان ترانه زيباي بندگي نخواند، ما همان خزان¬زده سرد و خموريم، هرچند صدها بهار بيايد و بگذرد. ... پس كاش قدر جواني را دراين شب قدر بدانيم و از خدا خواهيم توفيق عمل.
دعاهاي جوان در شب قدر
شيما احمدي
پروردگارا! شب¬هاي پررحمت قدر نزديك است. از تو مي¬خواهم در اين شب¬ها توفيق عبادت و بندگي خود را بيش از شب¬هاي ديگر به من عطا كني. دعا، اظهار ناتواني در برابر مقام ربوبي است. پروردگارا! با تمام قوا فرياد مي¬زنم كه بنده ناچيز تو هستم، مرا درياب. گويند خداوند به وجود جوان عبادت¬پيشه بر فرشتگان مي¬بالد و مي¬فرمايد: «به بنده¬ام بنگريد كه به خاطر من، شهوت¬ها را فرونهاده و آنها را در بند كرده است.»[26] پروردگارا! توفيق عبادت و دعاهاي نيمه¬شب را در اين شب¬هاي پرارزش به من ببخش و مرا از آناني بخواه، كه به وجودم در برابر فرشتگانت ببالي. خداوندا! به من آرامشي عطا فرما كه در سختي¬هاي زندگي صبر و شكيبايي را پيشه خود سازم و در شادي¬هاي دنيوي دچار كبر و غرور نشوم. پروردگارا! در شب¬هاي قدر، سرنوشت تمام آدميان تعيين مي¬گردد. از تو مي¬خواهم با توجه به لياقتم، بهترين احوال را براي من مشخص و معيّن سازي. خداوندا! جان و مالم در دست توست. با چشم بر هم زدني همه دنيا به فرمان تو، كن فيكون ميگردد. كاري كن مشغول اين عروس هزارداماد نباشم و قدر جواني زودگذرم را بدانم. مهربانا! در شب قدر زيباترين جلوههاي معنوي را نصيبم گردان و سرنوشت يكسالهام را سرشار از توفيق علم و عمل قرار ده.
ادامه مطلب
شب قدر كوتاهترين راه براي معراج انسان
|
شب قدر عنوان خاصي براي يكي از شب هاي ماه رمضان است كه هرساله با آمدن اين ماه تكرار مي شود. در آموزه هاي قرآني از ميان شب هاي 29 و يا 30 گانه ماه رمضان به طور مشخص بيان نشده است كه كدام يك از شب ها شب قدر است. از اين رو خداوند اين شب را در ميان شب هاي ماه رمضان نهان ساخته و با بيان اجمالي، تنها به خصوصيات اين ماه پرداخته است.در ارزش و فضيلت اين ماه مي توان به آيات سوره قدر و آيه 2 تا 4 سوره فرقان مراجعه كرد. قرآن در در مقام تجرد و فراتر از ماده و جسم، زمان و مكان معنايي ندارد، زيرا خاستگاه زمان و مكان، ماده و عوالم با ويژگي هاي مادي است. با اين همه، چه چيزي موجب شد تا خداوند از ارزش و فضيلت شبي سخن گويد كه آن را برابر با هزار ماه دانسته است؟ چه خصوصيات و ويژگي هاي برجسته اي دراين شب هست كه خداوند كه در مقام تجرد محض نشسته است و در پيشگاه وي زمان و مكان به حكم آفريده هايش هيچ تفاوتي با هم ديگر ندارند، آن را اين گونه از ارزش و فضيلت برخوردار ساخته است؟ براي رسيدن به پاسخي درست و در خور، تنها مي بايست به مطالعه آموزه هاي قرآني پرداخت. مقاله حاضر پاسخ اين پرسش را براساس آيات قرآن ارائه مي دهد.
|
ارزش و فضيلت شب قدر
سوره قدر با بيان اين كه شب قدر از هزار ماه برتر است، بر ارزش و جايگاه آن تاكيد كرده است.درآيه 3 سوره دخان بيان مي كند كه يكي از علل و عوامل ارزش گذاري اين شب، نزول قرآن به عنوان آخرين كتاب هدايت آسماني است.پس از آن كه حضرت آدم(ع) به جهت ترك اولايي كه انجام مي دهد و به دام ابليس مي افتد و به خاطر خوردن از درخت ممنوع، از بهشت خويش رانده مي شود و هبوط مي كند خداوند به جهت استغفار آن حضرت و پذيرش توبه وي، به او وعده مي دهد كه مي تواند در زمين، منتظر راهنمايي ها و هدايت هاي وحياني باشد. به اين معنا كه براي بازگشت به بهشت رضوان و بهشت جاويداني كه در انديشه آن از درخت ممنوع خورد مي تواند با بهره گيري از آموزه هاي وحياني كه براي هدايت و راهنمايي وي فرو فرستاده مي شود خود را به مقام ويژه و مطلوب برساند.
از زماني كه انسان با هبوط حضرت آدم(ع)، در زمين مستقر شد و زمين قرارگاه وي شد تا از متاع و امكانات آن بهره مند گردد و خويش را به مقام شايسته برساند، از سوي خداوند آموزه هايي وحياني فرو فرستاد شد كه توسط پيامبران به مردمان ابلاغ گرديد. آخرين كتاب آسماني كه در بردارنده كامل ترين و گوياترين آموزه هاي وحياني براي بشر است. در شب قدر بر پيامبر(ص) نازل شد. به سخني ديگر آخرين و كامل ترين آموز ه هاي وحياني براي هدايت بشر دراين شب بزرگ نازل شده است. از اين رو در فضيلت و بزرگي اين شب همين بس كه قرآن در آن فرود آمده است.خداوند در توصيف اين شب از واژه مبارك استفاده كرده و آن را اين گونه به بزرگي و مبارك بودن ستوده است. چنان كه گفته شد همه مكان ها و زمان ها از جهت انتساب به آفريدگارشان از صبغه قداست و مبارك بودن برخوردارند (عنكبوت آيه 56 و نيز فصلت آيه 10) با اين حال، خداوند در قرآن سرزمين هايي را به مباركي و قداست ستوده است كه از آن جمله سرزمين فلسطين و قدس شريف است. (مائده آيه 21 و طه آيه 12 و اعراف آيه 137 و اسراء آيه 1). چنان كه زماني چون شب قدر را نيز به عنوان شب مبارك توصيف و ستايش نموده است. (دخان آيه 3)
توصيف زمان و يا مكاني به عنوان مبارك به اين معنا است كه آن زمان و مكان از بركت و خصوصيات ويژه و استثنايي برخوردار مي باشد كه ديگر زمان ها و مكان از آن بي بهره اند مهم ترين عاملي كه موجب مي شود خداوند شب قدر را به مبارك بودن بستايد عامل نزول قرآن است. قرآن به عنوان كتاب هدايتي، مهم ترين دليلي است كه اين شب را به اين درجه از اهميت و ارزش رسانده است.عامل ديگري كه قرآن آن را به عنوان سبب و علت ارزشمندي اين شب بر مي شمارد، نزول فرشتگان دراين شب است. هرچند كه بر پايه آموزه هاي قرآني، فرشتگان براي ماموريت هاي متفاوتي هرشب و هر روز از سوي خداوند نازل مي شوند تا به عنوان تقسيم كنندگان روزي و آورندگان دستور و يا ايجاد كنندگان آفرينش و يا محافظان وجودي در زمين انجام وظيفه نمايند، با اين همه تاكيد قرآن بر نزول فرشتگان دراين شب معنا و مفهوم خاصي مي يابد. به كارگيري اسم جمع همراه با لام معرفه به صورت (الملائكه) به اين معناست كه همه فرشتگان از كروبين و عالين تا ديگر فرشتگاني كه مي بايست به عنوان ماموريت هاي روزانه در زمين باشند در اين شب فرود مي آيند و در زمين مستقر مي شوند. مي توان گفت كه دراين شب همايش بزرگي از همه فرشتگان در زمين برقرار مي شود و آنان با حضور فرشته اي خاص به بررسي مسايل آفرينش به ويژه زمين و انسان مي پردازند.
در سوره قدر از حضور موجودي برتر به عنوان روح سخن گفته مي شود. اين خود يكي از مهم ترين عوامل براي ارزش مندي اين شب و برتري آن بر هزار ماه است. روح در آموزه هاي وحياني و سنت معصومان(ع) در معاني چندي به كار رفته است كه مي توان به روح مطلق، جبرئيل و روح انساني اشاره كرد. با اين همه به نظر مي رسد كه مراد از اين روح، امري فراتر از آن باشد كه در برخي از روايات و يا تفاسير بدان تعبير شده است. روح حقيقت حيات و مايه اساسي زندگي است. اگر موجودي معناي زندگي و حي بودن يافته است به خاطر وجود اين امر خداوندي است كه از آن در اين سوره و در برخي ديگر از آيات به عنوان روح اشاره شده است. او دراين همايش بزرگ فرشتگان به عنوان مهمان ويژه و رهبر و پيشوا حضور مي يابد. حضور روح در زمين دراين شب است كه شب قدر را منزلت و مرتبتي داده است كه خداوند را به ستايش از آن وامي دارد. به سخن ديگر حضور اين عوامل حيات در زمين در شب قدر آن چنان اهميت و ارزش دارد كه خداوند بر خود فرض كرده است كه به گونه اي از اين همه عظمت و بزرگي حضور تجليل كند تا مردمان را به ارزش و جايگاه شب قدر آگاه سازد.در شب قدر و ارزش و جايگاه آن هزاران نكته باريك تر از موي وجود دارد كه به لحاظ رعايت اختصار به همين اندازه بسنده مي شود.
شب قدر شب تقدير
در آيات و آموزه هاي قرآني كاركردهايي براي اين شب بيان شده است كه افزون بر نشان دادن ارزش و اعتبار آن روشن مي سازد كه چه كاركردها و آثاري براي انسان دارد. تبيين اين آثار مي تواند انگيزه اي براي گرايش مردمان به اين شب باشد كاركردهايي كه قرآن بيان مي كند به گونه اي است كه در زندگي بشر اثر مستقيم به جا مي گذارد.يكي از آثار اين شب كه در زندگي بشر تاثير مهم و سرنوشت سازي دارد، تقدير و تعيين سرنوشت است. (سوره دخان آيه 4) دراين شب است كه سرنوشت يك ساله انسان رقم زده مي شود. قدر را از آن رو قدر گفته اند كه مقدار و اندازه هر چيزي در آن شب مشخص و معلوم مي شود. اندازه و مقدار روزي هركس و سير تحولات زندگي وي دراين شب رقم مي خورد.
هنگامي كه همه فرشتگان با نماينده خاص و سرپرست بزرگ خود در زمين مستقر مي شوند، هر يك از آنان به مسايل و مباحث مرتبط با انسان و هستي مي پردازند و از آن جايي كه براي هر انساني دست كم دو فرشته رقيب و عتيد و فرشتگان نگهبان و محافظ مي باشد آنان به مسايل او رسيدگي مي كنند. از اين روست كه دعا و مناجات و ايجاد ارتباط باجهان بالا دراين شب، بسيار آسان است. حضور همه فرشتگان در زمين اين امكان را مي بخشد تا انسان در حالت معنوي خاصي قرار گيرد و بتواند ارتباط معنايي و معنوي خوبي را با خدا برقرار كند.بنابراين امكان ارتباط بسيار خوب و نزديك با سرپرستان امور انساني كه در تعابير عرفاني از آنان به رب النوع و در آيات قرآني مقسمات امر و مانند آن ياد مي شود بهترين فرصتي است كه انسان مي تواند خود را بسازد و از اين شب بهترين بهره را ببرد.
شب قدر، شب معراج انسان
در اين شب است كه دروازه اي از زمين به آسمان گشوده مي شود و انسان به سادگي و آساني مي تواند از اين دروازه آسماني به سوي حيات مطلق و زندگي معنوي بالا رود. در اين شب است كه همه دروازه هاي آسماني به روي بشريت گشوده است و انسان مي تواند با سلطان و برهان مبين از اقطار آسمان و دروازه هاي آن بگذرد. اين برهان و سلطان مبين كه به آدمي ياري مي رساند همان آموزه هاي وحياني و توسل و شفاعت اولياي خداوندي است كه دستگيره و عروه الوثقاي اويند.
حضور روح در اين همايش آسماني فرشتگان، به آدمي اين فرصت استثنايي را مي دهد تا با حقيقت زندگي و حيات طيب، ارتباط برقرار كند. در اين زمان كه روح خود را به زمين فرود آورده است آدم هوشيار و زيرك آن است كه عروج كوتاه خويش را كه به بزرگي همه هستي است انجام دهد.
در اين شب، روح بر زمين فرود آمده است تا اين امكان براي همگان فراهم شود كه در كوتاه ترين راه و زمان به هدف معراجي خويش دست يابند اگر در شب هاي ديگر براي دست يابي به روح و فرشتگان عالي و كروبيان درگاه خداوند، نيازمند عروجي بس بزرگ و گامي بس بلند است در اين شب روح و فرشتگان مقرب خداوند بر زمين فرود آمده اند تا هر انساني با هر توان و توشي، با كوتاه ترين و كم ترين زمان ممكن به معراج دست يابد.شب قدر كوتاه ترين راه و كم ترين زمان ممكن براي معراج انسان است. اگر براي ديدار دوست در شب هاي ديگر مي بايست ساعت ها نشست و روزهاي بس بلند عبادت كرد و زماني بس زياد در انتظار ماند، اكنون خود ملاقات شوندگان به سوي ملاقات كنندگان آمده اند. همه زمان هاي انتظار فرو ريخته است و هر ديوار و حاجب و حايلي از ميان برداشته شده است. همه فرشتگان بار عام داده اند و همگان را در جامه و حالي مي پذيرند. هر كس با هر وضعيتي كه دارد مي تواند در اين بار عام حضور يابد و هر كس هر نياز و حاجتي دارد مي تواند به آساني با مسئولان و ماموران آن بخش در ميان بگذارد و به حاجت خويش برسد.
از اين روست كه گفته اند شب قدر شب معراج انسان است. شب قدر، كوتاه ترين راه و كم ترين زمان براي رسيدن به مقصد است. اگر انسان در جست وجوي حيات معنوي و معراج قدوسي مي باشد، در اين زمان صاحب معراج نزول كرده است تا خود با دستگيري از مردم، آنان را بالا كشد. اين فرصتي است كه در هيچ شبي رخ نمي دهد. اين گونه است كه خداوند اين شب را برهزار ماه برتري مي دهد. به اين معنا كه درك واقعي يك شب قدر به تمام عمر آدمي مي ارزد. شب قدر شب عروج است و هر انساني مي تواند به سادگي و آساني معراجي را كه آرزوي هر كسي است انجام دهد و به مراحل عالي انساني و مراتب و مقامات برتر عرفاني دست يابد.
شب قدر، شب ائمه(ع)
شب قدر، شب ائمه اطهار(ع) است. در اين شب است كه فرشتگان و روح نازل مي شوند. اين اتفاق هر ساله رخ مي دهد. از اين روست كه قرآن از واژه تنزل استفاده كرده است. اين واژه فعل مضارع است كه دلالت بر تداوم و استمرار مي كند. قرآن بيان مي كند كه در شب قدر هر سال همه فرشتگان با روح نازل مي شوند و در زمين مستقر مي گردند. براي هر نزول و فرودي محل نزول و مكان فرودي هست. فرشتگان و روح در شب قدر بر پيامبر(ص) و ديگر معصومان(ع) در زمان حياتشان نازل مي شدند. در زمان ما آنان بر حضرت ولي عصر(عج) نازل مي شوند. روايات بسياري از امامان(ع) اين معنا را تاييد مي كند. از اين رو مي بايست گفت كه شب قدر شب ائمه(ع) است.از آن جايي كه امام عصر(عج) در حال حاضر انسان كامل و خليفه و حجت خداوند بر جهانيان است، فرشتگان بر وي نازل مي شوند تا ضمن بهره مندي از وي به فرمان ها و دستورهاي او گوش فرا دهند.به نظر مي رسد كه حضور فرشتگان و روح در نزد ولي عصر(عج) براي بهره مندي از خليفه الهي است كه به حكم الهي قرارگاه وي در زمين است. به اين معنا كه روح كه مايه حيات و فرشته زندگي است به دستور ولي عصر(عج) و خليفه زمان عمل مي كند. به سخن ديگر وي نيز همانند ديگر فرشتگان براي بهره مندي و فرمان بري بر زمين نازل مي شود تا از ولي عصر و انسان كامل بهره برد، زيرا به حكم الهي همه فرشتگان بي استثنا مي بايست مطيع انسان كاملي باشند كه خليفه الهي است. در آيات مرتبط با آفرينش انسان و حضرت آدم(ع) كه در سوره بقره آمده است همه فرشتگان مامور مي شوند كه بر انسان كامل (حضرت آدم در آن زمان) سجده برند و از وي اطاعت كنند. سجده در مفهوم قرآني به معناي اطاعت و پذيرش محض فرمان و بهره گيري از مسجود است. از اين رو به دستور الهي پس از سجده تكويني و تشريعي به آموزش مستقيم و غيرمستقيم آدم(ع) نيازمند شدند تا به واسطه وي، به كمالات لايق خويش دست يابند.حضور روح در جمع فرشتگاني كه به ديدار ولي عصر(عج) و خليفه الهي مي آيند به اين معنا است كه او نيز براي بهره مندي علمي و وجودي و دست يابي به كمالات برتر كه بي نهايت است به حضور مي رسد و از وي آموزش و دستور مي گيرد. به سخني ديگر در شب قدر همه فرشتگان آسماني و زميني به حضور واسطه فيض الهي مي رسند تا به طور مستقيم از او دستور گيرند و از آموزش ها و علوم وي بهره مند گردند.
شب قدر شب بي نهايت
براين اساس شب قدر شب دست يابي به بي نهايت است. هر كسي كه بخواهد با حق مطلق باشد و از كمالات وي بهره برد مي بايست به حضور ولي عصر(عج) برسد. اگر فرشتگان و روح براي بهره مندي در اين شب به زمين سرازير مي شوند، اين انسان ناقص چرا از اين شب بهره مند نشود؟ هنگامي كه فرشتگان براي بهره مندي از خليفه الهي مي آيند، انسان چرا نمي بايست با اعمال اين شب، خود را به آن جا نرساند و از معراج بهره مند نشود؟براي دست يابي به فضايل و آثار اين شب بزرگ اعمال چندي چون شب زنده داري و تهجد و قرائت قرآن و غسل ويژه و مانند آن بيان شده كه انسان با روح پاك و پاكيزه خويش مي تواند به سادگي به آنها عمل كند و به معراج بزرگ دست يابد.
علي شريفي-روزنامه کیهان -شماره 18910
|
شب قدر، شب ارتباط با خدا
جمعيت از خود بيخود شده است. چراغها خاموش است. در تاريكى صداى گريه و ناله از هر سو برمىخيزد. انگار اينها همان انسانهايى نيستند كه ساعتى پيش در كوچه و خيابان راه مىرفتند از بقالى و لبنياتى و نانوايى خريد مىكردند، گاهى بر هم اخم مىكردند و از يكديگر دلگير مىشدند. پيش خود هزار جور حساب و كتاب داشتند. انگار اينها از يك سياره ی ديگر آمدهاند، از سياره ی عشق و دوستى؛ از سياره ی دلهاى نرم و آماده. از سيارهاى كه در آن كسى به فكر مزه خورشتى كه با نان فردا شب خواهد خورد نيست. آنجا ديگر كسى به فكر بزرگى و كوچکى خانه، زيبايى و زرق و برق اتومبيل و لباس، تفاخر و رفاه و دنياطلبى نيست. اينها از كجا آمدهاند كه اينطور ضجه مىزنند. اينگونه از خود بيخود مىشوند. شانه به شانه هم مىنشينند و تكانهاى شانه يكديگر را حس مىكنند. اينها از كجا آمدهاند كه فضاى خاموش مصلى را با امواج آسمانى و عرشى خود به فضايى سرشار از نفس فرشتگان تبديل كرده است.
صداى آرام بخش مجرى مراسم، فريادها را به سكوت مبدل مىكند: گوش كن امشب فرض كن اينجا تنهايى، فرض كن هيچ كس جز تو نيست، تنهاى تنها. فرض كن در تنهايى قبر و در تاريكى قبر به خودت آمدى، يك عمر معصيت كردن، يك عمر خلاف اوامر الهى رفتار كردن، يك عمر جواب محبتهاى او را با بى اعتنايى دادن تمام شده است. حالا آوردنت اينجا در آرامگاه ابدى، جايى كه هيچ برگشتى نيست، هيچ فريادرسى نيست. جايى كه تو هستى و نتيجه ی اعمال تو كه به صورت مار و مور و عقرب به جانت مىافتد. اين تاريكى، همان تاريكى شب قبر است. فكر كن كه عذابهاى الهى در راه هستند. تو را به جان على (عليه السلام) كه امشب فرقش در محراب شكافته مىشود! اين محيط را فراموش كن.
«امشب چشم من به روى چيزهايى باز شد كه پيش از اين نمىديدم، اگر هم جسته و گريخته، گاهى كسى در اين مورد حرفى مىزد، برايم خيلى مهم نبود. اما حالا حس مىكنم سبك شدهام، حس مىكنم پاك شدهام، حالا من هم مىتوانم او را صدا بزنم.»
حالا يك نفر از تو مىپرسد شبهاى قدر چه كردى؟ از شبهاى قدر چه توشهاى برداشتى؟ وقتى درهاى رحمت به رويت باز بود، چرا استفاده نكردى؟ خدايا من امشب آمدهام كه بگويم اشتباه كردم. آمدهام بگويم نفهميدم، نمىخواستم با توى مهربان، مخالفت كنم. خدايا اگر قرار است امشب مرا نيامرزى، همين الان مرا از دنيا ببر. حالا قرآنها را روى سر بگيريد. قرآن خيلى عزيزه. قرآن را روى سرهاى خود بگيريد و در تاريكى قبر فرياد بزنيد: الهى بك يا الله ...
صداى جمعيت يك بار ديگر اوج مىگيرد هيچ كس حال خود را نمىفهمد. هيچ كس به فكر وضع ظاهرى خود نيست. گويا در اين جمعيت هر كس در خلوت خود ناله مىكند؛ گويى هر كس از بدى اعمال خود ضجه مىزند.
اين جمله را هم گوش كن: تو را به جان آقايى كه مرغابىهاى خانه دخترش هم براى او اشك مىريختند، گوش كن. مىخواهم در همين حالى كه دارى يك دعا بخوانم. خدايا اگر امشب در سرنوشت يك ساله ما مقدر كردى كه اين آخرين شب قدرى باشد كه آن را درك مىكنيم، خدايا كارى كن كه امشب، شب آمرزش ما باشد. شب بخشيده شدن گناهان ما باشد.
ادامه مطلب
حضرت فاطمه عليهاالسلام و شب قدر
این مقاله با استناد به حدیث شریفی از امام معصوم عليه السلام که در تفسیر سوره ی قدر، فاطمه زهرا عليهاالسلام را شب قدر نامیده است، در شرح و تبیین آن و در خصوص مقایسه ی تطبیقی آیات سوره ی مبارکه قدر با شخصیت، ابعاد وجودی و اسماء مبارکه ی کوثر طه، فاطمه ی زهرا عليهاالسلام به رشته تحریر درآمده است. در این مقاله آیات سوره قدر به ترتیب ذکر شده و با توجه به هر آیه شباهت ظاهری یا معنوی آن آیه با حضرت فاطمه عليهاالسلام ذکر شده که در مجموع یازده شباهت بین زهرای مرضیه با آیات کریمه قدر آورده شده است که به اختصار بیان میشود:
همچنان که طبق آیات کریمه، شب، مایه سکون و آرامش است، حضرت زهرا عليهاالسلام نیز مایه آرامش و تسلی خاندان عصمت بالاخص پدر است او تنها دختري است که مام پدر است. کنیه «ام ابیها» نشانگر ابراز محبت شدید از سوی پیامبر اکرم نسبت به ایشان بود، اما درخشش و نورانیت زهرای اطهر با سیاهی و ظلمت شب در تضاد است.
1- "انا انزلناه فی لیلة القدر": همچنان که شب قدر ظرف زمانی نزول قرآن کریم است، صدیقه کبری، ام الائمه نیز محل نزول امامان معصوم عليهم السلام است، چرا که انسان کامل به منزله ی قرآن است که تمام صفات و خصائل قرآنی در او متجلی است. حضرت علی عليه السلام نیز در جنگ صفین با عبارت «انا قرآن ناطق» به این قضیه اشاره میفرمايد.
2- "و ما ادریک ما لیلة القدر": در این بخش به عظمت مافوق تصور و موجود الهی که قدرت شناخت کامل آنها را از ما سلب میکند و به رفتار پیامبر اکرم صلي الله عليه و آله با ایشان اشاره شده است.
3- "و ما ادریک ما لیلة القدر": مجهولیت شب قدر بی شباهت به غربت و مظلومیت زهرای مرضیه نیست. علاوه بر ابعاد وجودی و درجات تقرب و سلوک الی الله، تاریخ دقیق ولادت، شهادت، طول عمر و بالاخص مزار ایشان برای ما مجهول میباشد. (که از دردها و مصائب بزرگ شیعه است).
4- "لیلة القدر": بین ستر و پوشش شب با حجاب و عفاف حضرت زهرا سلام الله عليها، شباهت وجود دارد و نیز بین دردها و مصائب بیکرانی که ایشان را یکی از بکائین (بسیار گریه کنندگان) نمود، با سیاهی و ظلمت شب اقتران وجود دارد.
5- "لیلة القدر": کوتاهی عمر زهرای مظلومه با کوتاهی شب قدر قابل قیاس است.
ادامه مطلب
ادله اى كه نقش انسان را در مقدرات شب قدر ثابت مى كند
1- حالات و دريافت هاى شخصى
2- شناساندن شب قدر
3- اجماع و سيره مسلمانان
4- سفارش امامان دين بر احياى شب قدر
5- تشويق زياد به دعاهاى ماثور و راز و نياز
6- نكوهش بهره نبردن از شب قدر
7- شب قدر مكمل اعمال صالح
8- نتيجه بخش بودن بعضى از اعمال در شب قدر
اختيار انسان و شب قدر
ادله اى كه نقش انسان را در مقدرات شب قدر ثابت مى كند در زير ذکر مى گردد:
1- حالات و دريافت هاى شخصى
كسانى كه اهل دعا و راز و نياز و اهل شب قدر هستند، نقش خويش را در شب قدر به خوبى دريافته اند. گاهى اين حالات آن چنان ژرف و تأثيرگذار است كه تا شب قدر آينده و بلكه تا آخر عمر، در همه ی افكار، اخلاق، كردار و رفتار شخص رخنه كرده و آن را در يك خط و سير معنوى قرار مى دهد. ديگرانى هم كه به اين حد از معنويت راه پيدا نمى كنند، به فراخور حال خود از مجالس و محافل و شب زنده داريهاى شب قدر بهره بردارى كرده و فيض معنوى مى برند. ريشه ی اصلى اين دگرگونى ها و حالات، به خود افراد برمى گردد و اينكه تا چه حد خود را آماده بهره بردارى از بركات شب قدر و فضيلت هاى آن كرده باشند. اگر معنوياتى كه در شب قدر نصيب انسان شده و در زندگى آن ها تحولى آفريده، هيچ ارتباطى با آنان نداشته باشد و تنها به خدا و فرشتگان و نويسندگان مربوط باشد كه هر چه بخواهند، براى هر كس بدون ملاحظه حالاتش تقدير كنند در اين صورت مقتضاى حكمت و مصلحت اين است كه يا به هيچ كس هيچ ندهند و يا آنچه مى دهند، به همه يكسان و على السويه بدهند؛ در حالى كه ما مى دانيم همه ی بركات خداوندى در شب قدر براى بندگان سرازير مى گردد و با اختلاف و تفاوت به آنان داده مى شود؛ پس نتيجه مى گيريم تنها دليل اين تفاوت، كارها و اعمال و ميزان تلاش خود بندگان است و بس. نتيجه اينكه يكى از راه هاى رسيدن به اينكه آيا افراد در مقدرات منتخب قدر، صاحب نقش هستند يا نه، اين است كه ببينيم چه اندازه دگرگونى در همين شب با بركت در آنان ايجاد گشته است.
ادامه مطلب
صفحه قبل 1 ... 60 61 62 63 64 ... 169 صفحه بعد
.:
Weblog Themes By
Weblog Skin :.
|
|