مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

Click for larger version

بـطـورى كـه از آيات و احاديث بر مى آيد كسانى كه از طرف خدا ماموريت داشتند داراى مقامات مختلفى بودند:.

مقام نبوت .

يعنى دريافت وحى از خداوند, بنابراين ((نبى )) كسى است كه وحى بر او نازل مى شود .

مقام رسالت .

يـعـنـى مـقـام ابـلاغ وحـى و تبليغ و نشر احكام خداوند و تربيت نفوس از طريق تعليم و آگاهى بـخـشيدن , بنابراين رسول كسى است كه موظف است در حوزه ماموريت خود به تلاش و كوشش برخيزد, و براى يك انقلاب فرهنگى و فكرى وعقيدتى تلاش نمايد.3ـ.

مقام امامت ـ.

يعنى رهبرى و پيشوايى خلق , در واقع امام كسى است كه با تشكيل يك حكومت الهى سعى مى كند احكام خدا را عملا اجرا و پياده نمايد.بـه عـبـارت ديـگـر وظـيفه امام اجراى دستورات الهى است در حالى كه وظيفه رسول ابلاغ اين دستورات مى باشد.3ـ.

امامت يا آخرين سيرتكاملى ابراهيم ـ.

مقام امامت , مقامى است بالاتر و حتى برتر از نبوت و رسالت , اين مقام نيازمند شايستگى فراوان در جـمـيـع جـهـات است كه ابراهيم پس از امتحان شايستگى از طرف خداوند دريافت داشت و اين آخرين حلقه سير تكاملى ابراهيم بود.(آيه 125) ـ.


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:فرق نبوت و امامت و رسالت :, , ] [ 8:11 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

درست است كه انسان بايد با نيروى جاذبه اخلاق دشمنان را به سوى حق دعوت كند, ولى اين در مـقـابل افراد انعطاف پذير است , اما كسانى كه هرگز تسليم حرف حق نيستند, نبايد در فكر جلب رضايت آنها بود, اينجا است كه اگر ايمان نياوردند بايد گفت : به جهنم ! و بيهوده نبايد وقت صرف آنها كرد.2ـ.

حق تلاوت چيست ؟.

ايـن تـعـبـيـر پـرمعنايى است در حديثى از امام صادق (ع ) در تفسير اين آيه مى خوانيم كه فرمود: ((مـنـظـور ايـن است كه آيات آن را با دقت بخوانند و حقايق آن رادرك كنند و به احكام آن عمل بـنمايند, به وعده هاى آن اميدوار, و از وعيدهاى آن ترسان باشند, از داستانهاى آن عبرت گيرند, به اوامرش گردن نهند و نواهى آن رابپذيرند, به خدا سوگند منظور حفظ كردن آيات و خواندن حـروف و تلاوت سوره هاو يادگرفتن اعشار و اخماس ((16)) آن نيست ـ آنها حروف قرآن را حفظ كردند اماحدود آن را ضايع ساختند, منظور تنها اين است كه در آيات قرآن بينديشند و به احكامش عمل كنند, چنانكه خداوند مى فرمايد: اين كتابى است پر بركت كه ما برتو نازل كرديم تا در آياتش تدبر كنند)).
(آيـه 122) ـ بـار ديـگـر خـداونـد روى سخن را به بنى اسرائيل كرده مى فرمايد:((اى بنى اسرائيل بـه خـاطـر بـيـاوريـد نعمتهايى را كه به شما ارزانى داشتم و نيز به خاطربياوريد كه من شما را بر جـهـانـيـان (بر تمام مردمى كه در آن زمان زندگى مى كردند)برترى بخشيدم )) (يا بنى اسرائيل اذكروا نعمتى التى انـعمت عليكم وانى فضلتكم على العالمين ).
(آيه 123)ـ ولى از آنجا كه هيچ نعمتى بدون مسؤوليت نخواهد بود, بلكه خداوند در برابر بخشيدن هـر مـوهـبـتـى تـكـلـيف و تعهدى بر دوش انسان مى گذارد دراين آيه به آنها هشدار مى دهد و مـى گـويد: ((از آن روز بترسيد كه هيچ كس از ديگرى دفاع نمى كند)) (واتقوا يوما لاتجزى نفس عـن نـفس شيئا) ((و چيزى به عنوان غرامت و يا فديه كه بلاگردان آنها باشد پذيرفته نمى شود)) (ولا يقبل منها عدل ).
((و هيچ شفاعتى (جز به اذن پروردگار) او را سود ندهد)) (ولاتنفعها شفاعة ).
و اگـر فـكـر مـى كـنـيد كسى در آنجا ـجز خداـ مى تواند انسان را كمك كند اشتباه است چرا كه ((هيچ كس در آنجا يارى نمى شود)) (ولاهم ينصرون ).(آيه 124) ـ.


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:جلب رضايت دشمن , حسابى دارد, , ] [ 8:1 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

Click for larger version

ايـن عقيده خرافى كه خداوند داراى فرزندى است هم مورد قبول مسيحيان است , هم گروهى از يـهـود, و هم مشركان آيه شريفه براى كوبيدن اين خرافه چنين مى گويد: ((آنها گفتند: خداوند فـرزندى براى خود انتخاب كرده است , پاك و منزه است او از اين نسبتهاى ناروا)) (وقالوا اتخذاللّه ولدا سبحانه ).
خـدا چـه نـيـازى دارد كه فرزندى براى خود برگزيند؟ آيا نيازمند است ؟احتياج به كمك دارد؟ احتياج به بقا نسل دارد؟ ((براى او است آنچه در آسمانها وزمين است )) (بل له ما فى السموات والا رض ).
((و همگان در برابر او خاضعند)) (كل له قانتون ).
(آيـه 117)ـ او نـه تـنها مالك همه موجودات عالم هستى است , بلكه ((ايجادكننده همه آسمانها و زمين اوست )) (بديع السموات والا رض ).
و حتى بدون نقشه قبلى و بدون احتياج به وجود ماده , همه آنها را ابداع فرموده است .
او چه نيازى به فرزند دارد در حالى كه : ((هرگاه فرمان وجود چيزى را صادركند به او مى گويد: موجود باش , و آن فورا موجود مى شود))! (واذا قضى امرا فانمايقول له كن فيكون ).
اين جمله از حاكميت خداوند در امر خلقت سخن مى گويد.

دلايل نفى فرزند.

اين سخن كه خداوند فرزندى دارد بدون شك زاييده افكار ناتوان انسانهايى است كه خدا را در همه چيز با وجود محدود خودشان مقايسه مى كردند.
انـسان به دلايل مختلفى نياز به وجود فرزند دارد: از يكسو عمرش محدوداست و براى ادامه نسل تولد فرزند لازم است .
از سوى ديگر قدرت او محدود است , و مخصوصا به هنگام پيرى و ناتوانى نياز به معاونى دارد كه به او در كارهايش كمك كند.
ازسـوى سـوم جـنـبه هاى عاطفى , وروحيه انس طلبى , ايجاب مى كند كه انسان مونسى درمحيط زندگى خود داشته باشدكه آن هم به وسيله فرزندان تامين مى گردد.
بـديهى است هيچ يك از اين امور در مورد خداوندى كه آفريننده عالم هستى و قادر بر همه چيز و ازلى و ابدى است مفهوم ندارد.
به علاوه داشتن فرزند لازمه اش جسم بودن است كه خدا از آن نيز منزه مى باشد.(آيه 118) ـ.


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:خرافات يهود و نصارى و مشركان !, , ] [ 7:59 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

قرآن در اين آيه اشاره به يكى ديگر از ادعاهاى پوچ و نابجاى گروهى ازيهوديان و مسيحيان كرده و سـپـس پـاسـخ دنـدان شكن به آنها مى گويد: ((آنها گفتند:هيچ كس جز يهود و نصارى داخل بهشت نخواهد شد)) (وقالوا لن يدخل الجـنـة الا من كان هودا او نصارى ).در پـاسـخ ابتدا مى فرمايد: ((اين تنها آرزويى است كه دارند)) و هرگز به اين آرزونخواهند رسيد (تلك امانيهم ).بعد روى سخن را به پيامبر(ص ) كرده مى گويد: ((به آنها بگو هر ادعايى دليلى مى خواهد چنانچه در اين ادعا صادق هستيد دليل خود را بياوريد)) (قل هاتوابرهانكم ان كنتم صادقين ).(آيـه 112)ـ پس ازاثبات اين واقعيت كه آنها هيچ دليلى براين مدعى ندارند وادعاى انحصارى بودن بهشت , تنها خواب و خيالى است كه در سر مى پرورانند,معيار اصلى و اساسى ورود در بهشت را به صـورت يـك قـانـون كـلى بيان كرده ,مى گويد: آرى ! كسى كه در برابر خداوند تسليم گردد و نيكوكار باشد پاداش اونزدپروردگارش ثابت است )) (بلى من اسلم وجهه للّه وهو محسن فله اجره عند ربه ).چـنـيـن كسانى نيكوكارى وصف آنها شده و در عمق جانشان نفوذ كرده است ,و بنابراين ((چنين كسانى نه ترسى خواهند داشت و نه غمگين مى شوند)) (ولاخوف عليهم ولاهم يحزنون ).نـفـى خوف و غم از پيروان خط توحيد, دليلش روشن است , چرا كه آنها تنهااز خدا مى ترسند, و از هيچ چيز ديگر وحشت ندارند, ولى مشركان خرافى از همه چيز ترس دارند, از گفته هاى اين و آن , از فال بد زدن , از سنتهاى خرافى و از بسيارچيزهاى ديگر.آيـه 113ـ شـان نـزول : جمعى از مفسران از ابن عباس چنين نقل كرده اند:هنگامى كه گروهى از مـسـيـحـيـان ((نجران )) خدمت رسولخدا(ص ) آمدند, عده اى ازعلماى يهود نيز در آنجا حضور يـافتند, بين آنها و مسيحيان در محضر پيامبر(ص )نزاع و مشاجره در گرفت , ((رافع بن حرمله )) (يـكـى از يـهـوديان ) رو به جمعيت مسيحيان كرد و گفت : آيين شما پايه و اساسى ندارد و نبوت عـيسى و كتاب او انجيل را انكار كرد, مردى از مسيحيان نجران نيز عين اين جمله را در پاسخ آن يهودى تكرار نمود و گفت : آيين يهود پايه و اساسى ندارد, در اين هنگام آيه نازل شد و هردو دسته را به خاطر گفتار نادرستشان ملامت نمود.


ادامه مطلب
[ سه شنبه 20 تير 1391برچسب:انحصارطلبان بهشت !, , ] [ 7:52 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 

هدف از نسخ ((15)) باز در اين آيه سخن از تبليغات سؤ يهود بر ضد مسلمانان است .آنها گاه به مسلمانان مى گفتند: دين , دين يهود است و قبله , قبله يهود, و لذاپيامبر شما به سوى قبله ما (بيت المقدس ) نماز مى خواند, اما هنگامى كه حكم قبله تغيير يافت و طبق آيه 144 همين سـوره مـسـلمانان موظف شدند به سوى كعبه نمازبگذارند اين دستاويز از يهود گرفته شد, آنها نـغـمـه تـازه اى ساز كردند و گفتند: اگر قبله اولى صحيح بود پس دستور دوم چيست ؟ و اگر دستور دوم صحيح است اعمال گذشته شما باطل است ؟.قرآن به ايرادهاى آنها پاسخ مى گويد و قلوب مؤمنان را روشن مى سازد.مـى گـويد: ((هيچ حكمى را نسخ نمى كنيم , و يا نسخ آن را به تاخير نمى اندازيم مگر بهتر از آن يا همانندش را جانشين آن مى سازيم )) (ما ننسخ من آية او ننسهانات بخير منه او مثلها).و اين براى خداوند آسان است ((آيا نمى دانى كه خدا بر همه چيز قادر است ))(الم تعلم ان اللّه على كل شى قدير).(آيـه 107)ـ ((آيـا نـمـى دانـى حكومت آسمانها و زمين از آن خدا است )) (الم تعلم ان اللّه له ملك السموات والا رض ).او حـق دارد هـرگـونـه تـغـيـيـر و تبديلى در احكامش طبق مصالح بدهد, و اونسبت به مصالح بندگانش از همه آگاهتر و بصيرتر است .((و آيـا نـمى دانى كه جز خدا سرپرست و ياورى براى شما نيست ))؟ (وما لكم من دون اللّه من ولي ولا نصير).آيـه 108ـ شـان نـزول : از ابـن عـبـاس نـقـل شـده كه : ((وهب بن زيد)) و ((رافع بن حرمله )) نزد رسولخدا(ص ) آمدند و گفتند: از سوى خدا نامه اى به عنوان ما بياور تاآن را قرائت كنيم و سپس ايـمـان بـيـاوريم ! و يا نهرهايى براى ما جارى فرما تا از توپيروى كنيم ! آيه نازل شد و به آنها پاسخ گفت .


ادامه مطلب
[ سه شنبه 20 تير 1391برچسب:هدف از نسخ ,, ] [ 7:48 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

در آيات فوق خوانديم كه ساحران نمى توانستند بدون اذن پروردگار به كسى زيان برسانند اين به آن مـعنى نيست كه جبر و اجبارى در كار باشد, بلكه اشاره به يكى از اصول اساسى توحيد است كه هـمـه قـدرتـهـا در ايـن جهان از قدرت پروردگارسرچشمه مى گيرد, حتى سوزندگى آتش و بـرندگى شمشير بى اذن و فرمان اونمى باشد, چنان نيست كه ساحر بتواند بر خلاف اراده خدا در عـالـم آفـريـنـش دخـالـت كند و چنين نيست كه خدا را در قلمرو حكومتش محدود نمايد بلكه اينهاخواص و آثارى است كه او در موجودات مختلف قرار داده , بعضى از آن حسن استفاده مى كنند و بعضى سؤاستفاده , و اين آزادى و اختيار كه خدا به انسانها داده نيز وسيله اى است براى آزمودن و تكامل آنها.آيـه 104ـ شـان نـزول : ((ابـن عباس )) نقل مى كند: مسلمانان صدر اسلام هنگامى كه پيامبر(ص ) مشغول سخن گفتن بود و بيان آيات و احكام الهى مى كردگاهى از او مى خواستند كمى با تانـى سـخـن بـگـويـد تا بتوانند مطالب را خوب درك كنند, و سؤالات و خواسته هاى خود را نيز مطرح نمايند, براى اين درخواست جمله ((راعنا)) كه از ماده ((الرعى )) به معنى مهلت دادن است به كار مى بردند.ولى يهود همين كلمه ((راعنا)) را از ماده ((الرعونه )) كه به معنى كودنى وحماقت است استعمال مى كردند (در صورت اول مفهومش اين است ((به ما مهلت بده )) ولى در صورت دوم اين است كه ((ما را تحميق كن ))!).
در اينجا براى يهود دستاويزى پيدا شده بود كه بااستفاده از همان جمله اى كه مسلمانان مى گفتند, پيامبر يامسلمانان رااستهزاكنند, آيه نازل شد وبراى جلوگيرى از اين سؤاستفاده به مؤمنان دستور داد بـه جـاى جـمـلـه ((راعـنـا)), جمله ((انظرنا)) را به كار برند كه همان مفهوم را مى رساند, و دستاويزى براى دشمن لجوج نيست .


ادامه مطلب
[ سه شنبه 20 تير 1391برچسب:هيچ كس بدون اذن خدا قادر بر كارى نيست ,, ] [ 7:44 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

نـخـسـت قـرآن به اين حقيقت اشاره مى كند كه دلايل كافى و نشانه هاى روشن و آيات بينات در اختيار پيامبراسلام (ص ) قرار دارد و آنها كه انكار مى كنند درحقيقت , پى به حقانيت دعوت او برده و به خاطر اغراض خاصى به مخالفت برخاسته اند, مى گويد: ((ما بر تو آيات بينات نازل كرديم و جز فاسقان كسى به آنهاكفر نمى ورزد)) (ولقد انـزلن اليك آيات بينات وما يكفر به الا الفاسقون ).
(آيه 100)ـ سپس به يكى از اوصاف بسيار بد جمعى از يهود, يعنى پيمان شكنى كه گويا با تاريخ آنها هـمراه است اشاره كرده , مى گويد: ((آيا هر بار آنان پيمانى با خدا و پيامبر بستند جمعى از آنها آن را دور نيفكندند و با آن مخالفت نكردند))؟! (اوكلما عاهدوا عهدا نبذه فريق منهم ).
آرى ! ((اكثرشان ايمان نمى آورند)) (بل اكثرهم لايؤمنون ).
خـداونـد از آنـهـا در كـوه طور پيمان گرفت كه به فرمانهاى تورات عمل كنند ولى سرانجام اين پيمان را شكستند و فرمان او را زير پا گذاردند.
و نـيز از آنها پيمان گرفته شده بود كه به پيامبر موعود (پيامبراسلام كه بشارت آمدنش در تورات داده شده بود) ايمان بياورند به اين پيمان نيز عمل نكردند.
(آيه 101)ـ در اين آيه , تاكيد صريحتر و گوياترى روى همين موضوع داردمى گويد: ((هنگامى كه فـرستاده اى از سوى خدا به سراغ آنها آمد و با نشانه هايى كه نزد آنها بود مطابقت داشت , جمعى از آنـان كـه داراى كـتـاب بـودند كتاب الهى راپشت سر افكندند, آن چنانكه گويى اصلا از آن خبر ندارند)) (ولما جهم رسول من عنداللّه مصدق لما معهم نبذ فريق من الذين اوتوا الكتاب كتاب اللّه ورا ظهورهم كانـهم لا يعلمون ).(آيه 102) ـ.


ادامه مطلب
[ دو شنبه 19 تير 1391برچسب: پيمان شكنان يهودـ, , ] [ 8:17 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

در تفسير آيات گذشته خوانديم كه يهود به خاطر اين كه اين پيامبر ازبنى اسرائيل نيست , و منافع شخصى آنها را به خطر مى اندازد از اطاعت و ايمان به او سر باز زدند.
در تـعقيب آن در اين آيه به جنبه تعصبات نژادى يهود كه در تمام دنيا به آن معروفند اشاره كرده , چـنـيـن مـى گويد: ((هنگامى كه به آنها گفته شود به آنچه خداوندنازل فرموده ايمان بياوريد, مى گويند: ما به چيزى ايمان مى آوريم كه بر خود ما نازل شده باشد (نه بر اقوام ديگر) و به غير آن كافر مى شوند)) (واذا قيل لهم آمنوا بم انـزل اللّه قالوا نؤمن بم انـزل علينا ويكفرون بما ورآئه ).
آنـهـا نـه به انجيل ايمان آوردند و نه به قرآن , بلكه تنها جنبه هاى نژادى و منافع خويش را در نظر مى گرفتند ((در حالى كه اين قرآن حق است و منطبق بر نشانه ها وعلامتهايى است كه در كتاب خويش خوانده بودند)) (وهوالحق مصدقا لما معهم ).
پـس از آن پـرده از روى دروغ آنـان بـرداشـته و مى گويد: اگر بهانه عدم ايمان شمااين است كه محمد(ص ) از شما نيست پس چرا به پيامبران خودتان در گذشته ايمان نياورديد؟ ((بگو: پس چرا آنـهـا را كشتيد اگر راست مى گوييد و ايمان داريد))؟! (قل فلم تقتلون انـبياللّه من قبل ان كنتم مؤمنين ).
(آيـه 92) ـ اگـر بـه راسـتـى آنـها به تورات ايمان داشتند, توراتى كه قتل نفس را گناه بزرگى مى شمرد نمى بايست پيامبران بزرگ خدا را به قتل برسانند.
قـرآن براى روشنتر ساختن دروغ و كذب آنها, سند ديگرى را بر ضد آنها افشامى كند و مى گويد: ((موسى آن همه معجزات و دلايل روشن را براى شما آورد, ولى شما بعد از آن گوساله را انتخاب كرديد و با اين كار ظالم و ستمگر بوديد))! (ولقدجكم موسى بالبينات ثم اتخذتم العجل من بعده وانـتم ظالمون ).
اگر شما راست مى گوييد و به پيامبر خودتان ايمان داريد پس اين گوساله پرستى بعد از آن همه دلايل روشن توحيدى چه بود؟.
(آيـه 93)ـ ايـن آيه سند ديگرى بر بطلان اين ادعا به ميان مى كشد ومى گويد: ((ما از شما پيمان گـرفتيم و كوه طور را بالاى سرتان قرار داديم و به شماگفتيم دستوراتى را كه مى دهيم محكم بـگـيـريد و درست بشنويد اما آنها گفتند:شنيديم و مخالفت كرديم )) (واذ اخذنا ميثاقكم ورفعنا فوقكم الطور خذوا م آتيناكم بقوة واسمعوا قالوا سمعنا وعصينا).
((آرى ! دلـهـاى آنـهـا به خاطر كفرشان با محبت گوساله آبيارى شده بود))!(واشربوا فى قلوبهم العجل بكفرهم ).
شـگـفـتـا ! اين چگونه ايمانى است كه هم با كشتن پيامبران خدا مى سازد و هم گوساله پرستى را اجازه مى دهد, و هم ميثاقهاى محكم الهى را به دست فراموشى مى سپرد؟!.
آرى ((اگـر شما مؤمنيد ايمانتان بد دستوراتى به شما مى دهد)) (قل بئسمايامركم به ايمانكم ان كنتم مؤمنين ).
آيه 94ـ.


ادامه مطلب
[ دو شنبه 19 تير 1391برچسب:تعصبهاى نژادى يهود!, , ] [ 8:12 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

بـاز روى سخن در اين آيه و آيه بعد به بنى اسرائيل است , هر چند مفاهيم ومعيارهاى آن عموميت دارد و همگان را در بر مى گيرد.نخست مى گويد ((ما به موسى كتاب آسمانى (تورات ) داديم )) (ولقد آتيناموسى الكتاب ).((و بـعـد از او پيامبرانى پشت سر يكديگر فرستاديم )) (وقفينا من بعده بالرسل )پيامبرانى همچون داود و سليمان و يوشع و زكريا و يحيى و.((و بـه عـيـسـى بـن مريم دلايل روشن داديم , و او را به وسيله روح القدس تاييدنموديم )) (وآتينا عيسى بن مريم البينات وايدناه بروح القدس ).((ولـى آيـا اين پيامبران بزرگ با اين برنامه هاى سازنده , هر كدام مطلبى برخلاف هواى نفس شما آورد, در بـرابـر او اسـتـكـبار نموديد و زير بار فرمانش نرفتيد))؟!(افكلما جكم رسول بما لاتهوى انـفسكم استكبرتم ).
ايـن حـاكـمـيت هوى و هوس بر شما آن چنان شديد بود كه : ((گروهى از آنها راتكذيب كرديد و گروهى را به قتل رسانديد)) (ففريقا كذبتم وفريقا تقتلون ).اگـر تكذيب شما مؤثر مى افتاد و منظورتان عملى مى شد شايد به همان اكتفامى كرديد و اگر نه دست به خون پيامبران الهى آغشته مى ساختيد!.


ادامه مطلب
[ دو شنبه 19 تير 1391برچسب:دلهايى كه در غلاف است !, , ] [ 8:8 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

در آيـات گذشته نامى از پيمان بنى اسرائيل به ميان آمد در اينجا, قرآن مجيديهود را شديدا مورد سـرزنش قرار مى دهد كه چرا اين پيمانها را شكستند؟ و آنها رادر برابر اين نقض پيمان به رسوايى در اين جهان و كيفر شديد در آن جهان تهديدمى كند.در پـيـمان بنى اسرائيل اين مطالب آمده است : 1ـ توحيد و پرستش خداونديگانه , چنانكه نخستين جـمـلـه آيـه مـى گـويـد: ((بـه يـاد آوريـد زمـانـى را كـه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم جز اللّه (خـداونـديـگانه ) را پرستش نكنيد)) و در برابر هيچ بتى سر تعظيم فرود نياوريد (واذ اخذنا ميثاق بنى اسرآئيل لا تعبدون الا اللّه ).2ـ ((و نسبت به پدر و مادر نيكى كنيد)) (وبالوالدين احسانا).3ـ ((نـسـبـت بـه خـويـشـاوندان و يتيمان و مستمندان نيز به نيكى رفتار نماييد))(وذى القربى واليتامى والمساكين ).4ـ ((و با سخنان نيكو با مردم سخن گوييد)) (وقولوا للناس حسنا).5ـ ((نماز را برپا داريد)) و در همه حال به خدا توجه داشته باشيد (واقيمواالصلوة ).6ـ ((در اداى زكات و حق محرومان , كوتاهى روا مداريد)) (وآتوا الزكوة ).((امـا شـمـا جز گروه اندكى سرپيچى كرديد, و از وفاى به پيمان خود,روى گردان شديد)) (ثم توليتم الا قليلا منكم وانـتم معرضون ).(آيـه 84)ـ هـفـت : و به ياد آريد ((هنگامى كه از شما پيمان گرفتيم خون يكديگر را نريزيد)) (واذ اخذنا ميثاقكم لا تسفكون دمائكم ).8ـ ((يكديگر را از خانه ها و كاشانه هاى خود بيرون نكنيد)) (ولا تخرجون انـفسكم من دياركم ).9ـ چـنانچه كسى در ضمن جنگ از شما اسير شد, همه براى آزادى او كمك كنيد, فديه دهيد و او را آزاد سـازيـد (اين ماده از پيمان از جمله افتؤمنون ببعض الكتاب وتكفرون ببعض كه بعدا خواهد آمد استفاده مى شود).((شما به همه اين مواد اقرار كرديد و بر اين پيمان گواه بوديد)) (ثم اقررتم وانـتم تشهدون ).(آيـه 85)ـ ولـى شـمـا بسيارى از مواد اين ميثاق الهى را زير پا گذاشتيد ((شماهمانها بوديد كه يـكـديگر را به قتل مى رسانديد و جمعى از خود را از سرزمينشان آواره مى كرديد)) (ثم انـتم هؤلا تقتلون انـفسكم وتخرجون فريقا منكم من ديارهم ).


ادامه مطلب
[ یک شنبه 18 تير 1391برچسب:پيمان شكنان !, , ] [ 7:57 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
صفحه قبل 1 ... 70 71 72 73 74 ... 169 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب