مشعل هدایت قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
| ||
|
هـدايت و ضلالت در قرآن به معنى اجبار بر انتخاب راه درست يا غلطنيست , بلكه به شهادت آيات مـتـعددى از خود قرآن ((هدايت )) به معنى فراهم آوردن وسائل سعادت و ((اضلال )) به معنى از بين بردن زمينه هاى مساعد است , بدون اينكه جنبه اجبارى به خود بگيرد.(آيه 27) ـ. از آنـجـا كـه در آيه قبل , سخن از اضلال فاسقان بود در اين آيه با ذكر سه صفت فاسقان را معرفى مـى كـنـد: 1ـ ((فـاسقان كسانى هستند كه پيمان خدا را پس از آنكه محكم ساختند مى شكنند)) ((الذين ينقضون عهداللّه من بعد ميثاقه ) انسانها درواقع پيمانهاى مختلفى با خدا بسته اند, پيمان تـوحـيـد و خـداشـنـاسى , پيمان عدم تبعيت از شيطان و هواى نفس , فاسقان همه اين پيمانها را شكسته , واز خواسته هاى دل و شيطان پيروى مى كنند. اين پيمان كجا و چگونه بسته شد؟. در واقـع خـداوند هر موهبتى به انسان ارزانى مى دارد, همراه آن عملا پيمانى با زبان آفرينش از او مـى گيرد, به او چشم مى دهد, يعنى با اين چشم حقايق را ببين ,گوش مى دهد يعنى صداى حق را بـشـنو و به اين ترتيب هرگاه انسان از آنچه در درون فطرت او است بهره نگيرد و يا از نيروهاى خداداد در مسير خطا استفاده كند, پيمان خدا را شكسته است آرى فاسقان , همه يا قسمتى از اين پيمانهاى فطرى الهى رازيرپا مى گذارند. ادامه مطلب [ دو شنبه 12 تير 1391برچسب:هدايت و اضلال الهى , ] [ 8:16 ] [ اکبر احمدی ]
[
از آنـجا كه در آيه قبل , كافران و منكران قرآن به عذاب دردناكى تهديد شدند,در اين آيه سرنوشت مـؤمـنـان را بيان مى كند نخست مى گويد: ((به آنها كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام داده اند بـشـارت ده كـه بـراى آنها باغهائى از بهشت است كه نهرها از زير درختانش جريان دارد)) (وبشر الذين آمنوا و عملوا الصالحات ان لهم جنات تجرى من تحتها الا نهار). ادامه مطلب
بـطـور كـلى هرچه را در رديف خدا در زندگى مؤثر دانستن يكنوع شرك است ,ابن عباس مفسر معروف در اينجا تعبير جالبى دارد مى گويد: ((انداد, همان شرك است كه گاهى پنهان تر است از حركت مورچه بر سنگ سياه در شب تاريك , ازجمله اينكه انسان بگويد: به خدا سوگند, به جان تو سوگند, به جان خودم سوگند(يعنى خدا و جان دوستش را در يك رديف قرار بدهد) و بگويد اين سـگ اگـرديـشـب نـبـود دزدان آمـده بـودنـد! (پس نجات دهنده ما از دزدان اين سگ است ) يابه دوستش بگويد: هرچه خدا بخواهد و تو بخواهى , همه اينها بوئى از شرك مى دهد)).در تـعـبـيـرات عـاميانه روزمره نيز بسيار مى گويند: ((اول خدا, دوم تو))! بايد قبول كرد كه اين گونه تعبيرات نيز مناسب يك انسان موحد كامل نيست .(آيه 23)ـ. از آنجا كه نفاق و كفر گاهى از عدم درك محتواى نبوت و اعجاز پيامبر(ص )سرچشمه مى گيرد, در اينجا انگشت روى معجزه جاويدان ((قرآن )) مى گذاردمى گويد: ((اگر در باره آنچه بر بنده خود نازل كرده ايم , شك و ترديد داريد لااقل سوره اى همانند آن بياوريد)) (وان كنتم فى ريب مما نزلنا على عبدنا فاتوا بسورة من مثله ).و به اين ترتيب قرآن همه منكران را دعوت به مبارزه با قرآن و همانند يك سوره مانند آن مى كند تا عـجـز آنـهـا دلـيـلـى بـاشد, روشن بر اصالت اين وحى آسمانى در رسالت الهى آورنده آن , سپس مـى گويد: تنها خودتان به اين كار قيام نكنيد بلكه ((تمام گواهان خود را جز خدا دعوت كنيد (تا شـمـا را در اين كار يارى كنند) اگر درادعاى خود صادقيد كه اين قرآن از طرف خدا نيست )) (و ادعوا شهدآكم من دون اللّه ان كنتم صادقين ).كـلـمـه ((شـهـدا)) در ايـنجا اشاره به گواهانى است كه آنها را در نفى رسالت پيامبر(ص ) كمك مـى كردند, و جمله ((من دون اللّه )) اشاره به اين است كه حتى اگرهمه انسانها جز ((اللّه )) دست به دست هم بدهند, براى اينكه يك سوره همانندسوره هاى قرآن بياورند قادر نخواهند بود.(آيـه 24)ـ در ايـن آيه , مى گويد: ((اگر شما اين كار را انجام نداديد ـ و هرگزانجام نخواهيد داد ـاز آتشى بترسيد كه هيزم آن بدنهاى مردم بى ايمان و همچنين سنگها است ))! (فان لم تفعلوا و لن تـفـعـلـوا فاتقوا النار التى و قودها الناس والحجارة )((آتشى كه هم اكنون براى كافران آماده شده است )) و جنبه نسيه ندارد! (اعدت للكافرين ).((وقـود)) بـه مـعـنـى ((آتشگيره )) است يعنى ماده قابل اشتعال مانند هيزم و دراينكه منظور از ((حجارة )) چيست ؟ آنچه با ظاهر آيات فوق , سازگارتر به نظرمى رسد اين است كه آتش دوزخ از درون خـود انـسـانها, و سنگها, شعله ور مى شود,و باتوجه به اين حقيقت كه امروز ثابت شده همه اجـسام جهان در درون خود, آتشى عظيم نهفته دارند, درك اين معنى مشكل نيست در آيه 6 و 7 سـوره هـمـزه مـى خـوانـيـم : ((آتـش سوزان پروردگار, كه از درون دلها سرچشمه مى گيرد و بـرقـلـبـهاسايه مى افكند, و از درون به برون سرايت مى كند)) (به عكس آتشهاى اين جهان كه از بيرون به درون مى رسد)!. ادامه مطلب [ یک شنبه 11 تير 1391برچسب:بت پرستى در شكلهاى مختلف , ] [ 17:53 ] [ اکبر احمدی ]
[
بـطـور كـلى هرچه را در رديف خدا در زندگى مؤثر دانستن يكنوع شرك است ,ابن عباس مفسر معروف در اينجا تعبير جالبى دارد مى گويد: ((انداد, همان شرك است كه گاهى پنهان تر است از حركت مورچه بر سنگ سياه در شب تاريك , ازجمله اينكه انسان بگويد: به خدا سوگند, به جان تو سوگند, به جان خودم سوگند(يعنى خدا و جان دوستش را در يك رديف قرار بدهد) و بگويد اين سـگ اگـرديـشـب نـبـود دزدان آمـده بـودنـد! (پس نجات دهنده ما از دزدان اين سگ است ) يابه دوستش بگويد: هرچه خدا بخواهد و تو بخواهى , همه اينها بوئى از شرك مى دهد)).در تـعـبـيـرات عـاميانه روزمره نيز بسيار مى گويند: ((اول خدا, دوم تو))! بايد قبول كرد كه اين گونه تعبيرات نيز مناسب يك انسان موحد كامل نيست .(آيه 23)ـ. از آنجا كه نفاق و كفر گاهى از عدم درك محتواى نبوت و اعجاز پيامبر(ص )سرچشمه مى گيرد, در اينجا انگشت روى معجزه جاويدان ((قرآن )) مى گذاردمى گويد: ((اگر در باره آنچه بر بنده خود نازل كرده ايم , شك و ترديد داريد لااقل سوره اى همانند آن بياوريد)) (وان كنتم فى ريب مما نزلنا على عبدنا فاتوا بسورة من مثله ).و به اين ترتيب قرآن همه منكران را دعوت به مبارزه با قرآن و همانند يك سوره مانند آن مى كند تا عـجـز آنـهـا دلـيـلـى بـاشد, روشن بر اصالت اين وحى آسمانى در رسالت الهى آورنده آن , سپس مـى گويد: تنها خودتان به اين كار قيام نكنيد بلكه ((تمام گواهان خود را جز خدا دعوت كنيد (تا شـمـا را در اين كار يارى كنند) اگر درادعاى خود صادقيد كه اين قرآن از طرف خدا نيست )) (و ادعوا شهدآكم من دون اللّه ان كنتم صادقين ).كـلـمـه ((شـهـدا)) در ايـنجا اشاره به گواهانى است كه آنها را در نفى رسالت پيامبر(ص ) كمك مـى كردند, و جمله ((من دون اللّه )) اشاره به اين است كه حتى اگرهمه انسانها جز ((اللّه )) دست به دست هم بدهند, براى اينكه يك سوره همانندسوره هاى قرآن بياورند قادر نخواهند بود.(آيـه 24)ـ در ايـن آيه , مى گويد: ((اگر شما اين كار را انجام نداديد ـ و هرگزانجام نخواهيد داد ـاز آتشى بترسيد كه هيزم آن بدنهاى مردم بى ايمان و همچنين سنگها است ))! (فان لم تفعلوا و لن تـفـعـلـوا فاتقوا النار التى و قودها الناس والحجارة )((آتشى كه هم اكنون براى كافران آماده شده است )) و جنبه نسيه ندارد! (اعدت للكافرين ).((وقـود)) بـه مـعـنـى ((آتشگيره )) است يعنى ماده قابل اشتعال مانند هيزم و دراينكه منظور از ((حجارة )) چيست ؟ آنچه با ظاهر آيات فوق , سازگارتر به نظرمى رسد اين است كه آتش دوزخ از درون خـود انـسـانها, و سنگها, شعله ور مى شود,و باتوجه به اين حقيقت كه امروز ثابت شده همه اجـسام جهان در درون خود, آتشى عظيم نهفته دارند, درك اين معنى مشكل نيست در آيه 6 و 7 سـوره هـمـزه مـى خـوانـيـم : ((آتـش سوزان پروردگار, كه از درون دلها سرچشمه مى گيرد و بـرقـلـبـهاسايه مى افكند, و از درون به برون سرايت مى كند)) (به عكس آتشهاى اين جهان كه از بيرون به درون مى رسد)!. ادامه مطلب [ یک شنبه 11 تير 1391برچسب:بت پرستى در شكلهاى مختلف , ] [ 17:53 ] [ اکبر احمدی ]
[
اگـر چـه شـان نزول اين آيات , منافقان عصر پيامبر(ص ) است اما باتوجه به اينكه خط نفاق در هر عـصـر و زمانى , در برابر خط انقلابهاى راستين وجود داشته ودارد به منافقان همه اعصار و قرون گـسـتـرش مـى يابد, و ما با چشم خود تمام اين نشانه ها را يك به يك و مو به مو در مورد منافقان عـصـر خـويـش مـى يابيم , سرگردانى آنها, وحشت و اضطرابشان و خلاصه بى پناهى و بدبختى و سـيه روزى و رسوائى آنها را درست همانند همان مسافرى كه قرآن به روشنترين وجهى حال او را ترسيم كرده است مشاهده مى كنيم .(آيه 21) ـ.اينچنين خدائى را بپرستيد!. بـعـد از بـيـان حال سه دسته (پرهيزكاران , كافران و منافقان ) اين آيه , خطسعادت و نجات را كه پـيوستن به گروه اول است مشخص ساخته مى گويد: ((اى مردم پروردگارتان را پرستش كنيد كـه هـم شـما و هم پشينيان را آفريد تا پرهيزكارشويد)) (يا ايـها الناس اعبدوا ربكم الذى خلقكم والذين من قبلكم لعلكم تتقون ).خـطـاب ((يا ايهاالناس )) (اى مردم ) كه در قرآن حدود بيست بار تكرار شده ويك خطاب جامع و عـمـومـى اسـت نشان مى دهد كه قرآن مخصوص نژاد و قبيله وطايفه و قشر خاصى نيست , بلكه هـمـگـان را در ايـن دعوت عام شركت مى دهد, همه را دعوت به پرستش خداى يگانه , و مبارزه با هرگونه شرك و انحراف از خط توحيدمى كند.(آيه 22) ـ. ادامه مطلب [ یک شنبه 11 تير 1391برچسب:لزوم شناخت منافقين در هرجامعه , ] [ 17:51 ] [ اکبر احمدی ]
[
گرچه نفاق به مفهوم خاصش , صفت افراد بى ايمانى است كه ظاهرا در صف مسلمانانند, اما باطنا دل در گرو كفر دارند, ولى نفاق معنى وسيعى دارد كه هرگونه دوگانگى ظاهر وباطن ,گفتار وعـمـل را شـامـل مى شود هرچند در افراد مؤمن باشد كه ما از آن به عنوان ((رگه هاى نفاق )) نام مـى بـريم مثلا درحديثى مى خوانيم : سه صفت است كه در هركس باشد منافق است هرچند روزه بگيرد و نماز بخواند و خود رامسلمان بداند: كسى كه در امانت خيانت مى كند, وكسى كه به هنگام سـخـن گـفـتـن دروغ مـى گـويد, و كسى كه وعده مى دهد و خلف وعده مى كند)) مسلما اين گـونـه افـراد رگـه هائى از نفاق در وجود آنها هست , مخصوصا در باره رياكاران از امام صادق (ع ) مـى خـوانـيـم كـه فـرمـود: ((ريـا و ظاهرسازى , درخت (شوم وتلخى ) است كه ميوه اى جز شرك خفى ندارد و اصل و ريشه آن نفاق است )). ادامه مطلب [ شنبه 10 تير 1391برچسب:وسعت معنى نفاق , ] [ 8:40 ] [ اکبر احمدی ]
[
((تقوا)) در اصل بمعنى نگهدارى يا خويشتن دارى است و به تعبير ديگر يك نيروى كنترل درونى است كه انسان را در برابر طغيان شهوات حفظ مى كند, و درواقع نقش ترمز نيرومندى را دارد كه مـاشـيـن وجود انسان را در پرتگاهها حفظ و ازتندرويهاى خطرناك , باز مى دارد ومعيار فضيلت و افـتـخـار انـسـان و مقياس سنجش شخصيت او در اسلام محسوب مى شود تا آنجا كه جمله ((ان اكرمكم عنداللّه اتقاكم )) به صورت يك شعار جاودانى اسلام در آمده است .ضمنا بايد توجه داشت كه تقوا داراى شاخه ها و شعبى است , تقواى مالى واقتصادى , تقواى جنسى , و اجتماعى , وتقواى سياسى و مانند اينها.(آيه 6) ـ. گروه دوم , كافران لجوج و سرسخت . ـ ايـن گـروه درسـت در نقطه مقابل متقين و پرهيزكاران قرار دارند وصفات آنهادر اين آيه و آيه بـعـد بطور فشرده بيان شده است در اين آيه مى گويد ((آنها كه كافرشدند (و در كفر و بى ايمانى سـخـت و لـجـوجند) براى آنها تفاوت نمى كند كه آنان را ازعذاب الهى بترسانى يا نترسانى ايمان نخواهند آورد)) (ان الذين كفرو اسوآ عليهم انـذرتهم ام لم تنذرهم لايؤمنون ) اين دسته چنان در گـمـراهـى خـود سـرسختند كه هرچند حق برآنان روشن شود حاضر به پذيرش نيستند واصولا آمادگى روحى براى پيروى از حق و تسليم شدن در برابر آن را ندارند.(آيـه 7)ـ اين آيه اشاره به دليل اين تعصب و لجاجت مى كند و مى گويد: آنهاچنان در كفر و عناد فـرو رفـتـه انـد كـه حـس تـشخيص را از دست داده اند ((خدا بر دلها وگوشهايشان مهر نهاده و برچشمهاشان پرده افكنده شده )) (ختم اللّه على قلوبهم و على سمعهم و على ابصارهم غشاوة ) به هـمـيـن دلـيـل نتيجه كارشان اين شده است كه ((براى آنها عذاب بزرگى است )) (و لهم عذاب عـظـيـم ) مسلما انسان تابه اين مرحله نرسيده باشد قابل هدايت است , هرچند گمراه باشد, اما به هنگامى كه حس تشخيص را بر اثر اعمال زشت خود از دست داد ديگر راه نجاتى براى او نيست ,چرا كه ابزار شناخت ندارد و طبيعى است كه عذاب عظيم در انتظار او باشد. ادامه مطلب
كلمه ((هدايت )) در قرآن به دو معنى بازگشت مى كند: چرا هدايت قرآن ويژه پرهيزكاران است ؟. پاسخ مختصر: پر هيز كاران آن دسته از انسانهايي هستند كه توانسته اند آنچه پروردگارشان از انسان خواسته است جامه عمل بپوشند وبه مرحله تقوا برسنديعني همان (مـرحله تسليم در مقابل حق و پذيرش آنچه هماهنگ با عقل و فطرت است ) شرح: مـسـلـمـا قـرآن براى هدايت همه جهانيان نازل شده , ولى چرا در آيه فوق هدايت قرآن مخصوص پـرهـيـزكـاران مـعـرفى گرديده ؟ علت آن اين است كه تامرحله اى از تقوا در وجود انسان نباشد (مـرحله تسليم در مقابل حق و پذيرش آنچه هماهنگ با عقل و فطرت است ) محال است انسان از هـدايت كتابهاى آسمانى ودعوت انبيا بهره بگيرد ((زمين شوره زار هرگز سنبل برنيارد, اگر چه هـزاران مرتبه باران برآن ببارد)) سرزمين وجود انسانى نيز تا از لجاجت و عناد و تعصب پاك نشود, بذر هدايت را نمى پذيرد, و لذا خداوند مى فرمايد: ((قرآن هادى و راهنماى متقيان است )).
پاسخ مختصر : بطور كلي با توجه به آيات قرآن انسانها به سه دسته كلي تقسيم مي شوند : 1- پرهيز كاران : كه اسلام را در تمام ابعادش پذيراگشته اند 2- كا فران : كه درست نقطه مقابل پرهيز كاران قرار گرفته اند 3- منا فقان : كساني كه داراي دو چهره بوده در ظار مسلمان ودر با طن كافرند شرح : قـرآن, مـردم را در ارتباط با برنامه وآئين اسلام به سه گروه متفاوت تقسيم مى كند: 1ـ((متقين )) (پرهيزكاران ) كه اسلام را در تمام ابعادش پذيراگشته اند 2ـ ((كافران )) كه در نـقـطـه مـقـابـل گروه اول قرار گرفته و به كفر خود معترفند 3ـ((منافقان )) كه داراى دو چـهـره انـد, با مسلمانان ظاهرا مسلمان و با گروه مخالف ,مخالف اسلامند, البته چهره اصلى آنها هـمان چهره كفر است , بدون شك زيان اين گروه براى اسلام بيش از گروه دوم است و به همين سبب قرآن با آنها برخوردشديدترى دارد. ادامه مطلب اميرالمؤ منين (عليه السلام ) در مورد مشاهدات قلبى خود در آغاز بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايند:ارى نور الوحى و الرسالة و اشم و ريح النبوة ... در آن هنگام نور وحى و رسالت را مى ديدم و بوى نبوت را (از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ) استشمام مى كردم .از اين سخن امام (عليه السلام ) معلوم مى شود كه هر انسانى علاوه بر چشم و گوش باطنى حس شامه و بويايى قلبى نيز دارد، سپس امام (عليه السلام ) در مورد مشاهدات قلبى خود در آغاز بعثت ادامه مى دهد:و لقد سمعت رنة الشيطان حين نزل الوحى عليه صلى الله و عليه و آله و سلم ؛هنگامى كه وحى بر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم نازل شد صداى ناله شيطان را شنيدمسپس ادامه مى دهند: فقلت يا رسول الله ما هذه الزلة فقال : هذا الشيطان قد آيس من عبادته امام مى فرمايد: كه پس از شنيدن صداى ناله با گوش جان از رسول خدا پرسيدم كه يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم اين ناله چيست ؟ فرمود: اين ناله ، ناله شيطان است كه از پرستش خود نوميد شده استدر اينجا پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم خطاب به اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود: انك تسمع ما اسمع وترى ما ارى الا انك لست بنبى و لكنك وزير... تو مى شنوى آنچه را من مى شنوم و مى بينى آنچه را كه من مى بينم تنها تفاوت من با تو اين است كه تو پيامبر نيستى ولى وزير من هستى ادامه مطلب [ جمعه 9 تير 1391برچسب:مشاهدات قلبى و غيبى , ] [ 8:6 ] [ اکبر احمدی ]
[
ابوطالب پدر حضرت على (عليه السلام ) نام على (عليه السلام ) را ظهير مى گفت : چرا كه بسيارى از مواقع او فرزندان ، برادر زاده هاى خود را جمع مى كرد و به آنان دستور مى داد كه با هم كشتى بگيرند، البته اين يك نوع تفريح رايج در عرب بود، على (عليه السلام ) آن موقع كودك بود و داراى بازوانى درشت و كوتاه . على (عليه السلام ) آستين هاى خود را بالا مى زد و با بزرگ و كوچك از برادران و عمو زاده هاى خويش كشتى مى گرفت بطورى كه با يك چرخش و بكار بردن فن خاصى پشت همه آنها را به خاك مى برد، پدرش نيز او را تشويق مى كرد و مى فرمود: على (عليه السلام ) پيروز شد، بدين سبب او را ظهير ناميده اند ادامه مطلب [ جمعه 9 تير 1391برچسب:جوانمرد نوجوانان , ] [ 7:59 ] [ اکبر احمدی ]
[
|
|
[ تمام حقوق مادی ومعنوی این وبلاگ متعلق : به اکبر احمدی می باشد ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |